شبهات اعتقادی
1 ، 2 ، 3 ،
4 ،
5 ،
6 ،
7 ،
8 |
90-
در منابع اسلامی میخوانیم که خدا انسان، طاووس یا ...
را خلق نمود، گویی که برای هر کدام فکری کرده و سپس آن
را خلق کرده است، در حالی که علم ثابت کرده که جهان از
انفجاز اولیه و تکامل تدریجی به وجود آمده است...،
لطفاً علمی پاسخ دهید. |
قبل از ورود به بحث از زوایای مختلف، لازم است به چند
نکتهی مهم که خود بخشی از پاسخ نیز قلمداد میگردد
توجه نماییم: الف – اثبات این که جهان از انفجار بزرگ اولیه «بیگ
بنگ» به وجود آمده، یا هر موجودی دفعتاً به عنوان یک
ماهیت مستقل و کامل به وجود آمده، یا تصادف اولیه و
سپس تصادفات بعدی صورت پذیرفته و ...، هیچ کدام دلیلی
بر نفی وجود خداوند متعال و منافی اصل توحید نیست. ب – قرآن کریم نیز نه تنها هیچ کجا به خلق دفعی یک
موجود «غیر از صادر اول که توضیح داده خواهد شد»
اشارهای ننموده است، بلکه عالم خلق را عالم تدریج
معرفی نموده است. پس نظریهی تکامل حرف جدیدی نیست و
اگر قرآن کریم و معارف اسلامی را با درایت و نه با
لجاجت مورد مطالعه قرار میداد، بسیار پیش از اینها به
تدریجی بودن عالم خلقت پیمیبرد. چنان چه فرمود: از
خاک، انسان را خلق کردم. و چگونگی تغییر و تحول تا
پدید آمدن انسان را از نطفهای آغاز نمود که از خون به
وجود میآید، سپس مراحل علقه (خون بسته)، مضغه (چیزی
مانند گوشت له شده)، عظام (استخوان)، لحم (گوشت) و ...
را پشت سر میگذارد و در آخر نیز خلقتی دیگر (یعنی
مادی نیست) در او ایجاد شده و روح حیات در او دمیده
میشود...
ادامه
مطلب... |
89-
دمیدن در «صور اسرافیل» چیست و فرق بین صور اول و دوم
کدام است و چه اتفاقی میافتد؟ آیا نام دیگری هم در
قرآن دارد؟ |
در قرآن کریم از «صور» با عناوین دیگری چون: «صیحه»،
«زجرة»، «صاخه» و «قارعة» نیز یاد شده است به ذکر یک
آیه بسنده میگردد:
«فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ * يَوْمَ يَفِرُّ
المَْرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ * وَ
صَحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ * لِكلُِّ امْرِىٍ مِّنهُْمْ
يَوْمَئذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس – 33 تا 37)
ترجمه: چون بانگ گوش فرسا در آيد * روزى كه انسان از
برادرش بگريزد * و از مادرش و پدرش * و همسرش و پسرانش
* براى هر كس از آنان در چنين روز كارى باشد كه او را از
همه باز دارد. مرحوم آیتالله علامه طباطبایی در المیزان و ذیل این
آیه میفرماید: «كلمه" صاخه" به معناى صيحه شديدى است
كه از شدتش گوشها كر شود، و منظور از آن نفخه صور
است.»...
ادامه
مطلب... |
88-
به دنیا آمدن نوزاد ناقص الخلقه که نمیتواند بد و خوب
را تشخیص دهد، چگونه با مسئلهی سؤال و جواب و نیز عدل
الهی قابل توجیه است؟ |
قبلاً توضیح مبسوطی برای مشابه این سؤال ایفاد شده بود
(1)، اما در این بخش به صورت خلاصه بیان میشود: الف – در مورد سؤال و جواب ناقص الخلقه یا هر مورد
مشابه دیگری، آیهی مبارکه ذیل پاسخ کامل و روشنگر
است:
«... لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها
...» (الطلاق – 7)
ترجمه: ... خدا هيچ كس را تكليف نمىكند مگر به مقدار
قدرتى كه به او داده ... .
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها
ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت ...» (البقره
– 286) ترجمه: خدا هيچ كس را تكليف نكند مگر به قدر توانايى
او (و روز جزا) نيكىهاى هر شخصى به سود خود او و
بديهايش نيز به زيان خود او است... پس، نه از کسی بیش از آن چه به او داده شده است سؤالی
میشود و نه از کسی بیش از آن چه وسع و قدرتش است چیزی
مطالبه میگردد. نه در دنیا و نه در آخرت. لذا نه تنها
مولود ناقصالخلقه، بلکه کودکی که قبل از سن تکلیف از
دنیا رفته است و یا کسی که سالم به دنیا آمده، اما بعد
دیوانه شده است و ...، تکلیفی ندارد و مورد سؤال و
جواب نیز قرار نمیگیرد...
ادامه
مطلب... |
87-
دانشمندان فیزیک کوانتوم، با اثبات ازلیت ماده، وجود
خدا را رد میکنند، همین طور برخی از فلاسفهی غرب و
تأسفآور این که عدهای از دانشجویان نیز با تعصب تمام
سعی در اثبات عدم «غیب» میکنند! پاسخ محکم چیست؟ |
دانشپژوهان محترم باید بیش از اقشار دیگر واقف باشند
که هر علمی به حوزهای اختصاص دارد و ورودش به
حوزههای دیگر خطا و بینتیجه است. به عنوان مثال با
علم شیمی یا زمینشناسی، نمیتوان در بارهی ادبیات یا
وزن و قافیه داشتن یا نداشتن یک غزل نظر داد. ورود علم تجربی به حوزهی فلسفه نیز همین گونه است.
علم تجربی نمیتواند ثابت کند که «خدایی هست» و نیز
نمیتواند ثابت کند که «خدایی نیست». مضافاً بر این که
علم تجربی راجع به هیچ «نبود یانیستی»ای، اگر چه مادی
باشند نیز نمیتواند نظر دهد و فقط مجبور و محدود است
که راجع به هستیهای محسوس نظر دهد. مثلاً اگر کسی
بگوید که فلان کهکشان در آسمانهای دور دست هست، علم
تجربی نمیتواند بگوید که نیست، چرا که ابزار شناخت در
علم تجربی محدود به ادراکات حسی است و تا همهی
آسمانها را نگشته و به نبود آن پینبرده، نمیتواند
مدعی شود و حکم کند که «نیست»، لذا از آن که مدعی شده
«هست» دلیل و مدرک و سندش را میخواهند...
ادامه
مطلب... |
86-
شما یک حدیث یا روایت بیاورید که معصوم گفته باشند ما
از هر خطا و گناهی مبرا هستیم؟ |
قبل از بیان هر حدیث یا روایتی در این زمینه، دقت شود
که همیشه «دشمن شناسی» گام اول است و تا به «لا إله»
عمل نگردد، «الا الله» محقق نمیگردد. لذا ابتدا دقت
کنیم که این تلاش گستردهی سایبری برای وارد نمودن
خدشه به مسئله «عصمت» برای چیست و چه فایدهای
میتواند برای آنها در بر داشته باشد؟ بدیهی است که حمله به «عصمت» قدم اول است. همین که
مخاطب قبول کرد [معصوم نیز ممکن از خطا کند]، مرحلهی
دوم حمله که عملیات نهایی است آغاز میشود و خواهند
گفت: «هر بیانی ممکن است ناشی از خطای آنها باشد و
معلوم نیست که وحی، حق و درست باشد»! لذا کل دین
میشود یک مقولهی «مشکوک» و چنین دینی قابل پیروی
نخواهد بود. اینک به نکات ذیل توجه و تأمل کافی شود: الف – حتی اگر هیچ حدیث یا روایتی از معصوم دال بر بری
بودن آنها از خطا و اشتباه عمدی یا سهوی وجود نداشته
باشد، عقل حکم میکند که یا اساساً خدایی نیست [که
هست] و یا اگر هست و هدایت میکند، باید کسانی را هادی
بشر قرار دهد که از خطا و اشتباه مصون هستند. و الا نه
تنها آنها خطا کرده و جامعهی بشری به خطا رفته و
هدایت محقق نمیگردد، بلکه اساساً به هیچ قول و فعلی
نیز نمیتوان اعتماد نمود، چرا که احتمال خطا یا
اشتباه به آن وارد است و همین «احتمال»، اعتماد لازم
برای باور و گرویدن را از بین میبرد. لذا به فرض که
روایتی بیان گردد، کسی که «عصمت» را قبول ندارد،
میتواند بگوید: معصوم [العیاذ بالله] در این گفتار
خطا کرده است. پس حتماً فرستادگان خدا برای ابلاغ دین
او و نشان دادن صراط او و هدایت بشر و بشریت، معصوم
هستند...
ادامه
مطلب... |
85- شما
یک حدیث یا روایت بیاورید که معصوم گفته باشند ما از
هر خطا و گناهی مبرا هستیم؟ |
این مشکل در ذهن از آنجا نشأت میگیرد که معمولاً ذهن
خداوند متعال و علمش را مرکب و محدود فرض میکند و سپس
به تجزیه و تحلیل چگونگی تعلق آن میپردازد. ایراد نخست در این است که ذهن چون ابتدا قیاس به خود
میکند، خدا را چیزی و علمش را چیز دیگری فرض میکند و
سپس میپرسد: آیا علم خدا به این یا آن هم تعلق دارد
یا خیر؟ و برای خود پاسخی مییابد و به تناسب آن پاسخ
با سؤالات و شبهات فراوانی مواجه میگردد. در حالی که
علم حق تعالی مانند سمع و بصرش، عین ذات اوست. این
ذات است که علیم، حکیم، سمیع، بصیر، حی، قادر و ...
است. حق تعالی کمال مطلق است و کمال مطلق یعنی هستی
مطلق و هستی مطلق یعنی از هر گونه نقص و نیستی منزه
است. پس جهل نیز که همان «نبود علم» است به او راه
ندارد. پس، ذات علیم است و علم ذاتی است. لذا وقتی هر
چه هستی مییابد «تجلی ذات» است، یعنی تجلی همان علم
اوست و محدود هم نیست و تعلق علم ذات به افعال نیز در
قالب «علم فعلی» مسجل میگردد...
ادامه
مطلب... |
84-
میگویند: با توجه به آیات 61 از سورهی الزخرف – 55
از سوره آل عمران و 159 از سوره النساء، منجی
آخرالزمان حضرت مسیح علیهالسلام است؟ پاسخ چیست؟ |
قبل از پاسخ، دقت شود که اخیراً بسیار باب شده که بدون
آوردن نام مسلک و اسم «وهابیت»، رسم آن را در میان
مردم و به ویژه جوانان رایج کنند که از جمله این مسلک
و رسم، رجوع به ظاهر قرآن و تفسیر و تأویل دلبخواهی
است که البته نتیجهای هم جز انحراف ندارد. لذا در
پاسخ سؤال دیگری در این خصوص مطالبی ایفاد شد که حتماً
باید برای همین سؤال نیز مورد مطالعه قرار گیرد. (1).
اما راجع به سه آیه مذکور و استناد آنها به «منجی آخر
الزمان بودن حضرت مسیح علیهالسلام»، اولین سؤال این
است که از کجا این نتیجه عجیب و غریب را اخذ
نمودهاند، چرا که حتی ظاهر آیات نیز چنین بیان و یا
حتی اشارهای ندارند:
الف - در سوره البقره – آیه61، پس از آن که معتقدین به
الوهیت آن حضرت را مشرک میخواند و تصریح مینماید که
او به جز بندهای که او را «مثل» برای بنیاسرائیل
قرار دادیم نبود و اگر میخواستیم اصلاً به جای شما
ملائکه را روی زمین قرار میدادیم، میفرماید:
«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ
بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ» (الزخرف -
61)
ترجمه: و بيگمان [تولد و بعثت] او نشانهاى از قیامت
است، در [آن] شك مكنيد، و مرا پيروى كنيد، كه اين راه
راست است...
ادامه
مطلب... |
83-
پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: هر کس خود را بشناسد، خدا
را میشناسد. چگونه میتوان خود را شناخت و به خدا
شناسی رسید؟ |
«من عرف نفسه، فقد عرف ربه» - هر کس خود
را شناخت، خدای خود را شناخته است.
بدیهی است که خداوند متعال از جنس مخلوق و محدود نیست که با رؤیت یا
لمس یا شنیدن صدا و سایر ابزار شناخت مادی درک و شناخته شود، بلکه با
نشانههای و آثارش شناخته میشود. چنان چه در قرآن کریم نیز همیشه به
«اسم» الله که همان نشانههای خداوند منان است اشاره و ارجاع شده است.
البته شناخت از روی نشانه [که همان ترجمهی اسم است] برای ذهن و فهم
بشر غریب نیست، چرا که ما نه فقط خداوند متعال، بلکه هر چیزی را با
نشانههایش میشناسیم. و حتی هر آن از ظواهر مادیات که حس میکنیم نیز
برای ما نشانه برای شناخت چیز دیگری است.
به عنوان مثال: با دیدن نشانهی گرما میفهمیم که منبع حرارتی هست، با
دیدن روشنایی میفهمیم که منبع نور هست، با افتادن اجسام و یا معلق
ماندن آنها میفهمیم که جاذبه هست یا نیست، و با دیدن نظم پی به ناظم و
با دیدن حرکت پی به محرک و با دیدن معلوم پی به علت میبریم و این چنین
با نشانهها پی به وجود نشانههای برتر یا صاحب نشانه میبریم...
ادامه
مطلب... |
82-
میگویند: چرا از ما خواستهاند که به «غیب» ایمان
بیاوریم و ایمان به غیب از صفات مؤمن است؟ چگونه
میشود وجود چیزی را که در غیب است باور کرد و به آن
ایمان هم آورد؟ |
دعوت «ایمان به غیب»، در واقع دعوت به
واقعنگری، شعور، تعقل، تفکر و دوری از سطحی نگری است و به همین دلیل
میفرماید که از صفات مؤمن «ایمان به غیبت» است. چرا که «غیب» فقط
اختصاص به باورهای دینی ندارد، بلکه «غیب» چنان عمومیت دارد و مشهود
است که گویا ما اساساً به جز غیب چیزی نمیبینیم. هر چه هست ظهوری از
غیب است و باز هم غیب دیگری را نشان میدهد.
به عنوان مثال: ما از زمین به این گستردگی به جز سطح
آن را نمیبینیم و مابقی در غیب است. هر پردهای از
سطح را که بر میداریم، غیبی آشکار میشود که خود
پردهی سطوح دیگر است. از ماه و خورشید و ستارگان و
آسمان نیز به جز سطح چیزی نمیبینیم. و همینطور است
از دیگر موجودات مادی. و حتی خودمان. مضافاً بر این که
همین سطحی که میبینیم، خود غیب در غیب است. مثلاً یک
برگ درخت، نمایی ظاهری دارد که به چشم محدود ما دیده
میشود، اما همین نمای ظاهر و مادی، نمودهای دیگری هم
دارد که شاید بسیاری از حیوانات دیگر میبینند، و
انسان نیز با چشم مسلح (میکروسکوب) میبیند. مثل
سوراخهای تنفسی و یا مویرگها، ذرات رنگ و...
ادامه
مطلب... |
81-
عدهای میگویند که «صراط مستقیم» ولایت است و این با
نص قرآن نمیخواند. چرا که خداوند خود در سورهی
المائده، تصریح مینماید که صراط مستقیم، شریک نگرفتن
به خدا، احسان به والدین، نکشتن اولاد و ... میباشد. |
آیهی مبارکه و ترجمهی آن چنین است:
«قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ
عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشرِْكُواْ بِهِ شَيًْا وَ
بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَنًا وَ لَا تَقْتُلُواْ
أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نحَّْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ
إِيَّاهُمْ وَ لَا تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا
ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لَا تَقْتُلُواْ
النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ
ذَالِكمُْ وَصَّئكُم بِهِ لَعَلَّكمُْ تَعْقِلُونَ *
وَ لَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتىِ
هِىَ أَحْسَنُ حَتىَ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُواْ
الْكَيْلَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكلَِّفُ
نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ
فَاعْدِلُواْ وَ لَوْ كَانَ ذَا قُرْبىَ وَ بِعَهْدِ
اللَّهِ أَوْفُواْ ذَالِكُمْ وَصَّئكُم بِهِ
لَعَلَّكمُْ تَذَكَّرُونَ * وَ أَنَّ هذَا صرَِاطِى
مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُواْ
السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَالِكُمْ
وَصَّئكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (المائده –
151 تا 153)
ترجمه: بگو: بياييد برايتان بخوانم آنچه پروردگارتان
بر شما حرام كرد، كه [شما را فرمود] چيزى به او انباز
مگيريد و به پدر و مادر نيكى [كنيد] و از [ترس]
تهيدستى، فرزندانتان را مكشيد، ما شما را و ايشان را
روزى مىدهيم، و نزديك مشويد به زشتيها آنچه از آن
پيداست و آنچه پنهان است- و كسى را كه خدا حرام كرد،
مكشيد مگر بحق- اين است آنچه [خدا] شما را بدان توصيه
كرد، باشد كه شما بينديشيد...
ادامه
مطلب... |
80- مادهگراها
میگویند: میگویند ماده اولیهای که از نوعی شعور
کیهانی که سبب رشد تدریجی آنها و پیدایش جهان و از
جمله انسان شدهاست وجود داشته، پس نیازی به خدای هستی
بخش وجود ندارد. همه قوانین علمی فیزیک است. |
از عمدهترین مشکلات و خطاها در ذهن
ماتریالیسمها (و حتی بسیاری دیگر از مردم عوام) این است که به محض یک
کشف علمی، گمان میکنند که پس دیگر خدایی وجود ندارد، گویا قرار است از
خداوند متعال [العیاذ بالله] فعل غیر علمی، غیر منظم و هرج و مرج صادر
گردد! حال آن که وجود همان علمی که کشف شده است، دلیل بارز دیگری بر
اثبات وجود خالقی علیم میباشد و بالعکس اگر خدای علیم، حکیم و قادری
نباشد، هرج و مرج و فنا لازم میآید.
الف – همین که میگویند: گازها و مولکولهایی وجود داشته است، یا به
تعبیر دیگر انرژی اولیه یا مادهی اولیهای وجود داشته است، این سؤال
ایجاد میشود که «از کجا پدید آمده است؟» چرا که عقل و حتی علم تجربی
ثابت نموده است که پدیده یا پیدایش خود به خودی وجود ندارد و پیدایش هر
پدیدهای حتماً علت می خواهد...
ادامه
مطلب... |
79-
از کودکی هر موقع کودک فلج، کر، کور، عقبافتاده
(علیلی) میدیدم، پدر و مادرم میگفتند: خدا برای او
این گونه خواسته و در آخرت به او اجر میدهد! اما این
پاسخ مرا قانع نمیکند؟ |
نوع بشر (به غیر از کسانی که از علم و
ایمان برخوردارند) این گونهاند که اگر به خیر و برکتی دست یابند، مدعی
میشوند که این از علم و هنر و تدبیر خودمان بوده است و اگر دچار یک
گرفتاری یا مشکلی شوند، آن را به گردن خدا میاندازند! چنان چه خداوند
متعال خود در قرآن کریم میفرماید:
«فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ
نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ
فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ» (49-الزمر)
ترجمه: انسان چنين است كه وقتى گرفتار مىشود ما را
مىخواند و همين كه نعمتى به او ارزانى مىداريم
مىگويد اين از علم خودم به دست آمده ليكن همين نعمت
فتنه و آزمايش اوست اما بيشترشان نمىفهمند...
ادامه
مطلب... |
78- آیا
حضرت آدم (ع) قبلاً در بهشت بود؟ مگر بهشت وجود داشت؟
مگر شیطان به بهشت راه دارد؟ به نظر من بهشت وجهنم در
آخرت خلق میشوند! |
الف - از صریح ایات قرآن کریم چنین بر
میآید که به طور قطع حضرت آدم (ع) و همسرش قبل از آن که به زمین هبوط
پیدا کنند، در بهشت (جنت) بودهاند. اما باید دقت شود که واژهی «جنت»
در قرآن کریم فقط به معنای جنت اخروی نیست، بلکه به جناب (بهشتهای)
گوناگون نیز جنت اطلاق شده است و حتی به باغ و بوستانهای زمینی نیز
«جنت» به معنای جایی سبز و خرم اطلاق شده است. پس دلیلی نمیشود که هر
کجا واژهی «جنت» را مشاهده کردیم، گمان نماییم که حتماً منظور و مقصود
همان «جنت المأواء» میباشد.
چنان چه در قالب سؤال نیز اشاره شده، آن «جنة المأوا» یا بهشت اخریٰ
ویژگیهایی دارد و از جمله آن که هر کس وارد آن شود برای همیشه در آن
جای خواهد گرفت و دیگر اخراجی در کار نیست و شیطان نیز به آن جنت راهی
ندارد.
ب - «جنت» در واقع به معنا یک جایگاه است با ویژگیهای
خاصی که به تناسب «جنت»ها برای آنها ذکر شده است. به
عنوان مثال اگر منظور «جنت» دنیایی باشد، ویژگیاش
همان مکان سبز و خرم و فرح بخش است...
ادامه
مطلب... |
77-
پاسخ نظریهی «خلق الساعة» - خلقت خود به خودی بعضی
اشیاء – چیست؟ |
در همهی مباحث عقلی، فلسفی، علمی و حتی
حقوقی، سیاسی و ...، اصل بر این است که مدعی ملزم به آوردن دلیل برای
اثبات مدعا است، نه این که دیگران قبل از آن که دلیلی برای اثبات ادعا
ارائه شود، ملزم به ارائهی دلیل برای نفی آن باشند! منتهی نوبت به
خدا، اسلام، قرآن، ملل و کشورهای اسلامی که میرسد، بوقهای تبلیغاتی
این قانون را بر عکس میکنند، یعنی نظریه، دروغ، افترا و تهمتی مطرح
میکنند، بعد میگویند: اگر راست میگویید رد کنید!
به عنوان مثال میگویند: نظریهی ما این است که عالم هستی اتفاقی و
تصادفی به وجود آمده است. سپس بدون هیچ اقامهی دلیلی میگویند: حال
اگر شما دلیلی بر نفی این نظریه دارید اقامه کنید! یا میگویند: به نظر
ما ایران میخواهد بمب اتمی بسازد، لذا باید اعتماد سازی کند و دلیل
متقن بیاورد که چنین قصدی ندارد و در آینده نیز نخواهد داشت!...
ادامه
مطلب... |
76-
چگونه یقینی به وجود خدا پیدا کنیم که پس از ارتکاب
گناه، پشتوانهای برای توبه و بازگشت داشته باشیم؟ |
اگر کمی به خود توجه کنیم متوجه میشویم که یقین
(البته نه معنای تفسیری، فلسفی، عرفانی و ...، بلکه به
همین مفهومی که از واژه انتزاع میکنیم، میفهمیم و به
کار میبریم)، در مقابل شک، نسبت به وجود باریتعالی در
همهی ما (دست کم عموم مسلمانان) حاصل است. و دلیل آن
که، اگر از هر کدام ما سؤال کنند که «آیا به وجود
خداوند متعال باور یا اقرار داری یا خیر؟» پاسخ مثبت
میدهیم و شهادت میدهیم به «لا إله الا الله».
پس، معلوم میشود که ارتکاب گناه ما دلایل دیگری دارد،
نه این که خدا را نمیشناسیم، یا کمی میشناسیم، ولی
کمی هم در وجودش شک میکنیم و ...! از جمله دلایل
موارد ذیل است:
الف – جهان بینی ما مسلمانان در معرفی ابتدا و انتهای
عالم هستی شامل دو قسمت است: الف – ابتدای جهان. که
میگوییم: «انا لله» یعنی قبول داریم که مبدأ وجود
خداوند متعال است و ما و همه را او خلق کرده است. ب –
مقصد حرکت حیات یا هدف. که میگوییم: «انا الیه
راجعون» - ما به سوی او بر میگردیم...
ادامه
مطلب... |
75-
مگر امام زمان (عج) در توقیع خود به آخرین نایت خاصش
(علی بن محمد سمری) نفرمود که «از این پس هر کس ادعای
مشاهدهی مرا بکند، کذاب و مفتر است»، پس ادعا یا خبر
دیدار برخی در خواب یا بیداری چگونه است؟ |
بله، همانطور که اشاره نمودید، حضرت
مهدی عجالله تعالی فرجه الشریف، طی توقیعنامهای به چهارمین و آخرین
نایب خاص خود «علی بن محمد سمری (ره)» بدین مضمون مرقوم فرمودند: دیگر
وصیت مکن که پس تو کسی جانشین گردد، چرا که به امر خداوند متعال غیبت
کبرای من آغاز شد ... و سپس مرقوم نمودند:
«مَنِ الدَعی المُشاهِدة قَبلَ خُرُوج السُفیانی وَ الصَّیْحَةِ،
فَهُوَ کَذابٌ مُفتَرٌ» یعنی: [دیگر] تا قبل از خروج سفیانی و صحیهی
آسمانی
(که از علائم حتمی ظهور است) هر کس ادعای مشاهدهی مرا بنماید، دروغگو
و افترا زننده است».
دقت شود که ما به فارسی رایج خودمان همهی واژههای مترادف چون:
ملاقات، زیارت، نظارت، مشاهده و ... را به یک معنا [دیدار] ترجمه
میکنیم، در حالی که هر کدام معنای خاص خود را دارند، به ویژه اگر واژه
در کلام وحی و یا کلام معصوم (ع) مورد استفاده قرار گرفته باشد...
ادامه
مطلب... |
74-
چرا امامت پس از امام حسن مجتبی (ع) به امام حسین (ع)
رسید و از نسل او ادامه یافت و چرا فقط به فرزندان
امام حسین (ع) اهل بیت می گویند؟ |
امامت، یک منصب دنیوی نیست، بلکه «امامان»، هادیان
الهی بشر، معادن وحی، مخازن علم الهی، ارکان خلقت،
گواهان خدای عزوجل بر خلق، حجتها و خلفای او در زمین
و صاحبان ولایت از سوی حق تعالی میباشند.
چنین اشخاصی، افضل، اکمل و اشرف مخلوقات هستند و به
همین جهت «صاحب عصمت» نامیده میشوند و بدیهی است که
خداوند حکیم به جز انسان کامل و اشرف مخلوقات را به
عنوان حجتهای خودش و هدایتگران دیگران نمیگمارد.
نه تنها شناخت اشرف و افضل مخلوقات و انسان کامل برای
انسان میسر نیست، بلکه اساساً محال است که خداوند بشر
و سایر مخلوقات را خلق نماید و سپس آنها را هدایت
ننموده و یا هدایتشان را بر عهدهی خودشان بگذارد.
لذا «امام» نیز مانند «نبی و رسول» از جانب خداوند
متعال انتخاب و معرفی میشود. و اوست که میداند کدام
بندهاش انسان کامل است و اشرف کیست؟ و اوست که
میداند چه کسی را برای هدایت انسانها انتخاب کند و
این رسالت عظیم را بر عهدهی چه کسانی قرار دهد:...
ادامه
مطلب... |
73- به
ویژه در میان دانشجویان شبهه میکنند: «وقتی خودمان
پیامبر ایرانی (زرتشت) داریم، چرا باید از یک پیامبر
عرب تبعیت کنیم؟ لطفاً پاسخ را با دلایل متقن بیان
دارید. |
بدون تردید کسانی که این شایعه را فرافکنی میکنند، نه
اسلام را قبول دارند و نه زرتشتیگری را، بلکه فقط
میخواهند در اعتقادات اسلامی ایجاد تشکیک کنند، اما
کسانی که این شبهات را میشنوند، حق دارند که پاسخ آن
را مطالبه کنند. لذا اگر چه پیش از این پاسخهای
متعددی در این سایت درج شده است که از باب نمونه با
کلیک روی شمارهی (1) میتوانند یکی از آنها را مطالعه
نمایند، اما نظر مخاطبان محترم به نکات ذیل جلب
میگردد:
الف – اطاعت و پیروی از یک پیامبر، به خاطر و در
راستای اطاعت از خداوند متعال است. پس اگر خدا را
شناخت و به او ایمان آورد، بندگی او را گردن مینهد.
لذا اگر فرمود: حال از ابراهیم (ع) تبعیت کنید،
میگویند: چشم...
ادامه
مطلب... |
72-
طرفدار اندیشههای نیچه است و میگوید: خدایی نیست.
اگر بود این همه ظلم نمیشد. ما خود خدای خودمان
هستیم. پاسخ چیست(؟!) |
نیچه، آن قدر عقل و علم نداشت که بداند اثبات وجود یا
عدم یک شیء (هر چه که باشد) با شعارهای ژورنالیستی
ممکن نیست. نیچه از آن جهت که ماتریالیست (مادهگرا –
تجربهگرا) بود، به جز «حس» برای هیچ یک از ابزار
شناخت انسان و از جمله «عقل» واقعیتی قائل نبود. و
همین امر سبب میشد که سخنان غیر عقلانی نیز زیاد
بگوید و نتیجهی اندیشهی نیچهای نیز به جز ظهور
«ماکیاولیسم» و خودگرایی و ظلم و جنایت چیزی نخواهد
بود.
ادامه
مطلب... |
71- ما
(شیعیان) مدعی هستیم که ما بر حق هستیم، اهل سنت،
یهودیها و مسیحیها نیز همین ادعا را دارند و اگر ما
دلایلی داریم، آنها نیز دارند، پس از کجا بفهمیم که حق
با کدام است؟ |
الف - نه فقط ما (شیعیان) یا اهل سنت، یهودیها و
مسیحیها، بلکه هر کسی هر گرایشی که دارد، گمان میکند
بر حق است که آن گرایش را دارد. حتی آمریکاییها که به
دنبال نسل کشی هستند، خود را در اعتقاد به درجه بندی
انسان و ضرورت فدا شدن انسان درجه دو یا سه در راه
سعادت دنیوی انسان درجه یک محق میدانند و بتپرست،
مستکبر، کافر، نفسپرست، بودایی و ... نیز خود را محق
میدانند. پس معلوم میشود که راه شناخت حق، گرایش به
ادعاها یا کثرت گرویدگان نمیباشد.
ادامه
مطلب... |
70- ما
(شیعیان) در اثبات حقانیت از کتب معتبر اهل سنت دلیل
میآوریم. آنها که خود این اسناد را در اختیار دارند و
حتی بسیاری از آنها به اهل بیت (ع) توسل هم دارند، پس
چرا شیعه نمیشوند؟ |
بدیهی است که استناد اول تشیع به «عقل و
وحی» است و در استناد روایی، به احادیث و روایاتی استناد میکنیم که در
نزد هر دو مذهب (تشیع و تسنن) معتبر باشد، تا جایی برای اشکال باقی
نماند.
به عنوان مثال در اثبات عقلی میگوییم: آیا پیامبر اکرم (ص) که از جانب
خداوند تکلیف مردم تا روز قیامت را در مورد هر موضوعی معین کرده است،
راجع به پس از خود و هدایت و ولایت جامعه نیز سخنی فرموده است یا خیر؟
اگر بگویند: خیر، هیچ نفرموده است! میگوییم: نه با عقل مطابقت ندارد و
نه با وحی و نه با سنت (احادیث) و دین ناقص میشود. البته آنها نیز
چنین ادعایی ندارند.
ادامه
مطلب... |
69-
چرا با وجود عمر کوتاه و گناه محدود و گذرا، عذاب الهی
دائمی و همیشگی است؟ آیا این با عدل خدا سازگاری دارد؟ |
در این سؤال چند نکتهی مهم نهفته است که برای روشن
شدن باید به آنها توجه نمود:
الف – قبل از هر نکتهای (چنانچه قبلاً نیز توضیح داده
شد [1])، باید دقت کنیم که گاهی طرح و شبهه را نه برای
به دست آوردن یک پاسخ منطقی، بلکه فقط برای ایجاد بغض
و دشمنی با خود خدا در ذهن ایجاد میکنند (؟!) سؤال و
شبهه هیچ ایرادی ندارد، اما سعی در [العیاذ بالله]
ظالم خواندن خدا، یک سعی شیطانی و بینتیجه است. چرا
که عقل حکم میکند، خدایی که ظلم کند، اصلاً خدا نیست.
پس اصل شکل سؤال غلط میشود. اینان چنان راجع به ظلم
خدا ضد تبلیغ میکنند که گویا به فرض محال میتوانند
نظرها را نسبت به او برگردانند و سپس در یک رأیگیری
فرمایشی برکنارش کنند! خداوند متعال غنی مطلق، عالم،
حکیم و قادر است، لذا «عدل مطلق» است و نیازی به ظلم
ندارد.
ادامه
مطلب... |
68- از
«توبه» بگویید. توبه چگونه است؟ گناهی میکردم که توبه
کرده و دیگر انجام نمیدهم، آیا قبول است و آیا آن
گناه در نامهی اعمال آخرت من ثبت است؟ |
به نکات ذیل با دقت و تأمل توجه شود:
الف - توبه در لغت به معنای بازگشت است. هر کسی بازگردد، تائب است. حق
تعالی نیز توبهپذیر است، به همین دلیل یکی از اسامی حق تعالی نیز
«تواب» است. چرا که او بیش از بندهی خود، به او رو میکند، نظر لطفش
را به تائب باز میگرداند و او را مورد لطف و عنایتش قرار میدهد. چنان
چه خداوند کریم، در کلام وحی و در معرفی خودش میفرماید:
چ«إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ
أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحيمُ» (البقره -160)
ترجمه: مگر آن گروهى كه توبه كردند و اصلاح و بيان نمودند، ايشانند كه
من توبه آنانرا ميپذيرم منم. كه فوق العاده توبه پذير و مهربانم.
ادامه مطلب...
|
67-
مگر خداوند ستارالعیوب نیست، پس چرا گاهی
انسان را بین مردم رسوا میکند؟ |
قبل از پاسخ شبهه، باید به این نکتهی
بسیار مهمتر توجه داشت که گاه برخی از انسانها منکر وجود خداوند
متعال گردیده و به او کافر میشوند، این یک مبحث است؛ اما گاهی عدهای
سعی دارند تا خدا را محکوم کنند و بغض و کینهی او را در دل باور
کنندهی خدا بیاندازند. این دیگر عین بیچارگی شخص ابلیس است که سعی
دارد انسانهای دیگر را که همیشه موجب حسادتش بودند سرایت دهد. چرا که
او نیز به اصل وجود خداوند متعال یقین داشت، ولی از روی کبر و حسادت
سعی کرد تا او را محکوم کند!
ما باید دقت داشته باشیم که گوینده یا خدا را باور ندارد، آنگاه سخن
گفتن از فعل یا صفت خدا با او بیمورد است و باید با او در اصل وجود
بحث کرد. و یا باور دارد. آن وقت باید بداند، آن خدایی که توسط بنده و
مخلوقش محاکمه شود و به حق نیز محکوم گردد، که خدا نیست. یعنی او خدا
را درست نشناخته است. چرا که در صورت محکومیت، آن هم از سوی مخلوق
نادان، معلوم میشود از چنین خدایی غفلت و ضعفی بزرگی سر زده است! و
غفلت از جهل است و جهل کاستی است و این کاستیها از صفات مخلوق است و
نه خالق.
ادامه مطلب...
|
66- اگر دنیا دار عمل باشد و نه مکافات، چیزی انسان
را از گناه باز نمیدارد، چون انسان لذتهای نقد دنیا را به خاطر
وعدههای آیندهی مبهم از دست نمیدهد |
نظر به این که تبلیغات گستردهای برای القای این مطلب
که «پاداش و کیفر» را در همین دنیا میبینیم! و این
القا برای ایجاد انحراف در جهانبینی، دینشناسی و
دینداری اذهان عمومی صورت میپذیرد، لازم است به نکات
ذیل با قدت تمام توجه شود:
الف – شاید نسبت به آخرتی که هنوز نیامده است، سؤالات
و حتی شبهات بسیاری به وجود آید، اما دنیا مشهود ماست
و به خوبی تجربه میکنیم که آیا انسان پاداش نیکی و
کیفر گناه خود را در دنیا میبیند و یا خیر؟ و پاسخ
منفی است.
ادامه مطلب...
|
65- هدف خداوند از خلقت ما چه بود؟ یا به تعبیر دیگر
چرا خلق شدیم، مگر او به وجود ما نیاز داشت؟ |
شاید به نظر این دو تعبیر در طرح سؤال، یک معنا و مفهوم داشته باشند،
اما چنین نیست. اگر سؤال شود: هدف خداوند از خلقت ما چه بوده است؟ پاسخ
این است که خود سؤال غلط است، لذا به پاسخ درست نیز نمیرسد. چرا که
هدف گذاری در انجام یک فعل ناشی از نیاز است و خداوند متعال غنی و
بینیاز است.
آیتالله جوادی آملی (ادام الله ظله) در پاسخ این سؤال که: «هدف خدا از
آفرینش چیست؟» میفرمایند: «... این سؤال صحیح نیست، چون خدا خود هدف
است، نه این که هدف داشته باشد. هر کسی کاری را انجام میدهد، برای آن
است که نقص خود را با آن کار برطرف کند. احتیاجی دارد و میخواهد آن
احتیاج را بر طرف کند تا به کمال برسد». (پرسشها و پاسخها – دفتر
بیستم، ص 128)
ادامه مطلب...
|
64-آیا ظهور
نزدیک است و آیا اگر ظهور را نزدیک بدانیم وقت تعیین
کردهایم؟ مگر آیتالله بهجت نفرمودند ظهور نزدیک است
و مگر آیتالله ناصری نیز این بیان را تأیید نکردند؟ |
انتظار ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه، انتظار ظهور همهی دین و همهی
کمالات و فضایل انسانی و عدالت اجتماعی است. لذا «انتظار فرج» برترین
وظیفهی مسلمین و والاترین عبادت آنهاست:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: برترین کارهای امت من، انتظار فرج و گشایش
خداوند است. (میزان الحکمة – 101)
امام سجاد علیهالسلام فرمودند: انتظار فرج خود از بزرگترین گشایشهاست.
(همان مدرک)
امام صادق علیهالسلام فرمودند: هر که در حال انتظار این امر (ظهور
قائم عج الله تعالی فرجهالشریف) بمیرد، هم چون کسی است که با قائم (عج)
در خیمهی او باشد؛ نه، بلکه مانند کسی است که در کنار رسولالله (ص)
شمشیر زند.(همان مدرک)
ادامه مطلب...
|
63-
چرا همیشه علما در مسائل دین و دینداری، انسان را به
آینده و جهان پس از مرگ ارجاع میدهند، آیا نتایچ
خطاهای خود را در همین دنیا نمیبنینم؟ چرا آثار اعمال
خوب و بد را در دنیا نمیبینیم؟ |
مشکل اساسی ما از علاقهی وافر به دنیا ایجاد میشود که سبب میگردد
شرایط دنیا و وضعیت خودمان در آن را خوب درک نکنیم و گاه همهی حقایق و
واقعیتهای عالم هستی را همین دنیا فرض کنیم.
الف – نه این که علما متذکر آخرت میشوند، بلکه خداوند متعال به
واسطهی وحی و انبیاء و اوصایش، به صورت مکرر انسان را متوجه حیات
اخروی مینماید و نیز متذکر میشود که یکی از بزرگترین علل معصیت،
همان باور نکردن و فراموش کردن جهان آخرت است.
ما باید وجدان کنیم که این دنیا، یک راه است، یک مسیر است و محل گذر
میباشد. بدیهی است که هر راه و مسیری به جایی ختم میشود که به آن
مقصد میگویند و نتیجه در مقصد مشخص میگردد. مثل کسی که برای کسب علم
و طی مراحل تحصیلات عالیه تا مقطع دکترا حرکت میکند. بدیهی است که
نتیجهی عمل او در کلاس اول ابتدایی و حتی در دورهی کارشناسی ارشد
داده نمیشود، بلکه نتیجه در آخر کار است.
البته شکی نیست که کلاس دوم، نتیجهی کلاس اول و کارشناسی ارشد نیز
نتیجهی موفقیت در دورهی کارشناسی است، اما همین دورهی کارشناسی ارشد
نیز ضمن آن که نتیجهی گذشته است، پایان کار و نتیجهی نهایی نیست. لذا
طبیعی است که خداوند متعال ضمن هشدار نسبت به نتایج حاصله در طی مسیر،
نتیجهی آخر را که ماندگار است، متذکر میگردد.
ادامه
مطلب... |
62-
پرستش کسی که
خدا را میشناسد ارزشی ندارد، چون میبیند که پرستش او
حق است. پرستش کسی که خدا را بدون شناخت میپرستد نیز
ارزش چندانی ندارد، چون نمیداند چه میکند. آیا غیر
از این است؟ |
خیر اصلاً این گونه نیست.
الف – اصلاً چنین نیست که هر کس خداوند متعال را
شناخت، الزاماً او را لایق عبادت و بندگی بداند و به
این دانش خود نیز عمل کند. چنان که شیطان نیز خداوند
کریم را به خوبی میشناخت و میشناسد، و حتی با خدا
گفتگو نمود، اما کبر او مانع از عبادتش گردید.
«فَسَجَدَ المَلَئكَةُ كُلُّهُم أَجمَعُونَ * إِلَّا
إِبلِيسَ أَبىَ أَن يَكُونَ مَعَ السَّجِدِينَ * قَالَ
يَإِبلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ
السَّاجِدِينَ *
قَالَ لَم أَكُن لّأَِسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن
صَلصَالٍ مِّن حَمَإٍ مَّسنُونٍ ...» (الحجر – 30 تا
33 و آیات بعدی)
ترجمه: ملائكه همگى و تماميشان سجده كردند * مگر
ابليس که از اينكه با سجده كنندگان باشد امتناع ورزيد
* پروردگارت به او گفت: اى ابليس چه غرضى در نظر گرفتى
كه از ساجدين نباشى؟ * گفت من چنين كسى نبودهام كه
براى بشرى كه تو آن را از گلى خشكيده از لايهاى سياه
آفريدى سجده كنم... .
ادامه
مطلب... |
61-
برخی میگویند: چون خدا دیده نمیشود، ممکن است خدایان
دیگری هم وجود داشته باشند؟ این شبهه در میان
نوجوانانی که فیلمهای جدید هیولایی آمریکایی را
میبینند، بیشتر رایج شده است. |
الف - مشکل اصلی آنان این است که سعی نمودند برای
خداوند متعال نیز مانند هیولاها یا جانداران خیالی که
در فیلمها و سریالها (به ویژه آمریکایی) میبینند،
صورت، جسم و جرمی تصور کنند. خدایی که احتمالاً هیکل
خیلی بد شکلی و بزرگی دارد، البته میتواند گاهی اوقات
و البته به صورت موقت و برای فریب خود را کوچک و زیبا
نیز نشان دهد، دستانی بزرگ و پاهای پهنی دارد، راه
میرود، صداهای عجیب و غریب از خود خارج میکند و
مانند همان هیولاهای کامپیوتری، حواسش به همه چیز و
همه جا هست و کسی را نیز یارای مقابله با او نیست. و
البته معمولاً در این گونه فیلمها، در نهایت یک یا دو
نفر انسان آمریکایی و آن هم از نسل جوان پیدا میشوند
که به رغم سختیها، این خدای هیولا را از بین برده و
بشریت را نجات میدهند.
ادامه
مطلب... |