شبهات اعتقادی
1 ، 2 ،
3 ، 4 ،
5 ،
6،
7 ،
8 |
120-
بسیار مطرح می کنند که علت مسلمانی ملت ایران، حمله
اعراب به ایران است! پاسخ استدلالی شما چیست؟ |
اگر چه آنان که چنین اتهامی به فهم و شعور ملت ما وارد
میکنند باید خود دلیلی بر اثبات مدعای توهیآمیز خود
بیاورند، و لابد خودشان ایرانی نیستند که این جنگ در
آنها اثر مشابه نگذاشته و مسلمان نشده و با آن مخالفت
میکنند! اما پاسخ استدلالی لازم به شرح ذیل ایفاد
میگردد:
ادامه
مطلب... |
119-
چرا به امام رضا (ع) غریب می گویند ،فقط به خاطر عزیمت
به مرو؟ مگر در آنجا شناخته شده نبودند؟ |
معنای غربت، ناشناس بودن نیست، بلکه «تنها» و بییار و یاور بودن است و
چه بسا انسان در میان انبوهی از آشنایان نیز غریب میشود. مضافاً بر
این که حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به «مرو» عزیمت
ننمودند، بلکه به صورت تبعید و به اجبار به مرو منتقل شدند.
ادامه
مطلب... |
118-
دوست اهل سنت می پرسد :در قرآن کریم دستور به صلوات بر
حضرت محمد(ص) قید شده ، اما شیعیان "و آل محمد" را
افزوده اند؟ |
بی تردید این دوست اهل سنت، آشنایی چندانی با
آموزههای قرآنی و نیز احادیث پیامبر اکرم صلوات الله
علیه و آله – حتی در منابع اهل سنّت – ندارد و تحت
تأثیر تبلیغات گستردهی وهابیت [که انگلیس جهت نابودی
اسلام (شیعه و سنی) بنیانگذاری کرده] قرار گرفته و
گمان میکند که میتوان به ظاهر آیات قرآن بسنده نمود!
و البته وهابیت حتی به ظاهر آیاتی که امر به اطاعت از
پیامبر اکرم (ص) مینماید، رجوع نمیکنند...
ادامه
مطلب... |
117-
ایرانیان چگونه شیعه شدند؟ |
سابقه دین اسلام در سرزمین ايران به عصر حیات «پیامبر
اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران
برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال
16 هجري و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خليفه دوم.
ادامه
مطلب... |
116-در
مورد دلایل و لزوم جهان آخرت (معاد) توضیح دهید؟
|
برای اثبات تداوم حیات که از آن به جهان آخرت یا همان
معاد یاد میکنیم نیز مانند توحید دلایل بسیار عقلی،
فطری و نقلی (آیات و روایات) وجود دارد که در این
مختصر حتی مجالی برای طرح برخی از اهمّ آنها نیز وجود
ندارد.
اما در ابتدا توجه به یک نکته بسیار ضروری است.
مقولهی «معاد» و یا به تعبیری دیگر هدف و مقصد، همیشه
پس از روشن شدن «مبدأ» مطرح است. لذا اگر برای صاحب
اندیشه و محققی مسئلهی «مبدأ» آفرینش که الله جل
جلاله هست روشن نشده باشد و بدان اعتقاد و باوری
نداشته باشد، بحث از معاد بیمعناست و نتیجهای نخواهد
داشت... .
ادامه
مطلب... |
115-آیا
خدای قادر میتواند سنگی بیافریند که خودش هم نتواند
بلند کند؟ |
این نوع پرسش از قدیم میان دهریون (مادهگراها یا همان
ماتریالیستهای امروز) رایج بوده و گمان میکنند که
دیگر سؤال بی پاسخی مطرح کرده و میکنند. چرا که به
گمانشان اگر گوینده پاسخ دهد «نمیتواند»، میگویند
«پس قادر نیست» و اگر بگوید «میتواند»، باز ناقض قدرت
الهی است.
نکتهی انحرافی مخفی در این قبیل سؤالها به ضعف علمی
طراح سؤال به مبانی اصول فلسفه، منطق و کلام از یک سو
و عدم شناخت خداوند و تمثیل و تطبیق و تشبیه او به خود
بر میگردد. لذا متوسل به سفسطه میگردند. به عنوان
مثال نمیدانند که سؤال از امر محال «باطل و غلط» است
و سؤال غلط نیز پاسخ صحیح ندارد. یا مثلاً نمیدانند
دور تسلسل باطل است و سؤالی که مستدل به آن گردد نیز
باطل میشود و سؤال باطل نیز یعنی سؤالی که «عقل»
ساختار آن را به دلیل تناقضاتش نمیپذیرد تا پاسخی
برای آن ارائه دهد... .
ادامه
مطلب... |
114-مامسلمانان
اعتقاد داریم اولین سوال در ان دنیا نماز است ،هرکس
نمازش قبول است به باقی اعمال رسیدگی میکنند. پس
تکلیف یک آفریقایی، امریکایی و ... که از نماز نشنیده
و یا مسیحی است چیست؟ |
دین اسلام نیز مانند هر بنا و ساختار دیگری بر اساس
«اصول و فروع» استوار شده است و نماز یکی از فروع دین
و البته از اهمیت ویژهای برخوردار است، تا آنجا که
فرمودهاند «هر چیزی صورتی دارد و صورت دین اسلام،
نماز است» و یا «نماز ستون دین است».
الف – با توجه به نکتهی فوق، معلوم میشود که ابتدا
از اصول و در رأس آن سؤال میشود. چنان چه تصریح شده و
میدانیم که اولین سؤال «من ربّک – پروردگارت کیست؟»
میباشد. و دقت شود که پرسیده نمیشود خالقت کیست؟
بلکه پرسیده میشود «ربّ تو کیست؟» یعنی در طول زندگی
چه کسی را صاحب اختیار و تربیت کنندهی امورت
میشناختی؟ فرعون زمان، طاغوتها، شهوت، ثروت ... و یا
الله جل جلاله؟ و پاسخ نیز با جملهباقی نخواهد بود،
بلکه منطبق با واقعیت شخص خواهد بود...
.
ادامه
مطلب... |
113-پرستش
چیست و چرا باید خدا را بپرستیم؟ |
پرستش در اصل یعنی هدف گرفتن، تعلق و وابستگی داشتن.
انسان موجود کاملی نیست، و تنها خداوند متعال است که
کامل بوده و هیچ نقصی به او راه ندارد و «کامل» یعنی
هستی محض – و به هستی هیچگاه نیستی و نقص راه
نمییابد. لذا انسانها نیز مانند سایر موجودات این
عالم فقیر و نیازمند هستند و همین فقر و نیاز، سبب عشق
آنها به کمال میگردد و این «عشق» ضمن آن که اثبات
میکند لابد کمالی هست من عاشق آن هستم، سبب حرکت
[مادی و معنوی] نیز میگردد. به قول حضرت امام خمینی
(ره): عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق
واقعی است. و این معنا یعنی همان فطری بودن توحید...
ادامه
مطلب... |
112-دلایل تشیع برای امامت و خلافت
بلافصل حضرت علی علیهالسلام چیست؟ اهل سنت ولایت را
دوستی معنی میکنند. |
دلایل عقلی و نقلی بسیار است که در این مختصر فقط به
چند نمونهی کوتاه اشاره میشود:
الف – از دلایل عقلی این که محال است خداوند متعال که
انبیاء و اوصیایی متعددی برای هدایت انسان فرستاده
است، به ناگاه انسان را با یک کتاب رها نموده و
هدایتشان را به دست خودشان بسپارد – که این دیگر
هدایت نیست! و نیز محال است پیامبری که از چگونگی
طهارت تا شهادت و جزئیات حیات اخروی و راه رسیدن خبر
داده است، تکلیف مردم را برای بعد از خود تعیین ننموده
باشد. با این شیوه هدایت «ابتر» میماند. پس لابد
تعیین و تکلیف نموده است، که خطبهی غدیر فقط یک
نمونهی آشکار از این تعیین و تکلیف است که در کتب
بسیار معتبر اهل سنت نیز ذکر شده و کسی منکر آن نیست... .
ادامه
مطلب... |
111-چرا خداوند متعال حضرت محمد
(ص) را به نبوت و حضرت علی (ع) را به امامت برگزید و
چرا دیگری را برنگزید، علت این انتخاب چه بوده است؟
|
به نکات ذیل توجه نمایید:
الف – بیتردید هر شخص دیگری به رسالت و امامت برگزیده میشد، همین
سؤال راجع به او نیز صدق میکرد، که چرا این فرد یا افراد و چرا دیگری
نه؟ پس خوب است که سؤال را برای ذهن خودمان چنین تصحیح کنیم که «ضرورت
نبوت و امامت چیست و ویژگی»های یک نبی یا وصی کدام است؟» که البته
بحث مبسوطی است و ابعاد گستردهای دارد که هر میزان توجه بدان سبب
معارف گستردهای میگردد... .
ادامه
مطلب... |
110-وقتی خداوند کریم در قرآن
میفرماید «من از رگ گردن به شما نزدیکترم»، دیگر چه
نیازی به «توسل» داریم؟ |
توسل، یعنی وسیله جستن برای رسیدن به هدف. همانطور که
در سؤال قید شده است، خداوند متعال در کلام وحی
فرموده:
«وَ لَقَد خَلَقنَا الْإِنسانَ وَ نَعلَمُ ما
تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِنْ
حَبلِ الوَريدِ» (ق، 16)
ترجمه: و به يقين ما انسان را آفريديم، و مىدانيم
آنچه را كه نفس او بدان انديشه مىكند [چه چیزی نفس او
را وسوسه میکند]، و ما بدو از رگ گردنش نزديكتريم. اما همین خدای علیم و حکیم که همهی حالات و نیازها و
عوامل رشد و یا سقوط انسان را میداند، در همین کلام
وحی و قرآن مجید، به مؤمنینی که قصد او را دارند و
میخواهند مراحل کمال و قرب الهی را طی کنند فرموده:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ
ابتَغُوا إِلَيهِ الوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ
لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ» (المائده، 35)... .
ادامه
مطلب... |
109-چگونه میتوانم یک مسلمان
واقعی شوم، از کجا شروع کنم؟ راه را نشان دهید. در ضمن
تا کنون مرجع تقلید نداشتم؟ |
شاید یکی از بهترین راهها، ابتدا خلوتی با خود،
ارتباطی با خدا، تعیین و تبین بیشتر هدف و سپس عزم و
اراده در ایمان و عمل به آن چه که از اصول و فروع
میدانیم باشد.
دقت کنیم که همیشه و همیشه، چه در حرکات مادی و چه در
حرکات معنوی، انسان به سوی هدفش حرکت میکند و همیشه
چیزی را هدف میگیرد که آن را دوست دارد و نه چیزی که
آن را میداند و یا عقلش به صحت آن حکم میکند. چنان
چه هر متخلفی میداند که راستی و درستی، مهربانی،
نوعدوستی، کرم، محبت و ... خوب است و خیانت، جنایت،
سرقت، ظلم و ... بد است. اما چون بر اساس منافع اهدافی
دارد که آنها دوست دارد، به سراغ آنها میرود. به
عنوان مثال سادهتر از اعمال متداول بین مردم دنیا:
کدام مشروب خواری نمیداند که مشروبات الکلی ضرر دارد،
کدام دزدی اگر اموالش مورد سرقت قرار گیرد ناراحت
نمیشود، کدام ظالمی وجود دارد که اگر خودش مورد ظلم
واقع شود، فریاد بر نیاورد؟ پس همگان خوب و بد خود را
میدانند، چنان چه فرمود:
«وَ نَفسٍ وَ مَا سَوَّئهَا * فَأَلهَْمَهَا
فجُُورَهَا وَ تَقوَئهَا» (الشمس،7 و 8)... .
ادامه
مطلب... |
108- چرا خدا دیده نمیشود؟ آیا
اگر دیده میشد بهتر درکش نمیکردیم؟ |
در این عالم هستی، هیچ چیزی مشهودتر از خداوند
باریتعالی وجود ندارد.
مشکل اینجاست که ذهن گاهی گمان میکند که «دیده شده»
فقط چیزی است که نور بر او بتابد و در چشم منعکس گردد.
در حالی که فقط اشیای مادی چنین دیده میشوند و اگر
قرار باشد خداوند نیز به واسطهی تابش نور و انعکاس آن
در چشم مادی دیده شود، باید جسم باشد. و هر جسمی به
طور حتم و قطع، پدیده است و هر پدیدهای نیز معلول و
نیازمند به علت است و همهی پدیدهها محدود و ناقص
هستند و لذا محکوم به فنا نیز میباشند و بدیهی است که
اساساً چنین موجودی خدا نیست. البته ما در این عالم
چیزهای بسیاری میبینیم که مادی نیستند. مثل عقل، فکر،
حب، بغض و ... . مگر ما رابطهی بین علت و معلول یا
حرکت و محرک یا نظم و ناظم را با چشم سر میبینیم؟ مگر
ما دوست داشتن یا بد آمدن را که مشهود عقل و قلبمان
است را با چشم سر میبینیم؟... .
ادامه
مطلب... |
107-ش: شیعه امام را بالاتر از نبی
میداند و این که می گوید پیامبر اکرم (ص) نیز امام
بوده است. در حالی که در هیچ منبعی ذکر نشده است؟ |
ریشهی تمامی اینگونه شبهات فقط و فقط یک لجاجت بدون
فکر و تأمل نسبت به واژه یا کلمهی «امام» است. چرا که
معمولاً شیعه این واژه را نسبت به اهل بیت (ع) استفاده
میکند و آنها نیز گمان میکنند که قبول مقام و منزلت
«امامت» به مثابهی قبول کردن اهل بیت (ع) است و چون
نمیخواهند قبول کنند، به جنگ واژه رفتهاند! و البته
توجه به این نکتهی مهم نیز ضروری است که به دنبال
ظاهر یک واژه در قرآن یا حدیث گشتن، بدون درک هیچ معنا
و مفهومی از آن نیز فقط کار وهابیت است و حتی اهل سنت
نیز چنین دگم نیستند. مثل این است که بگویید پیامبر
اکرم (ص) کریم بود، سخی بود، برادر و پدر امت بود و
...، بعد بپرسند در کجای قرآن به کلمات کریم، سخی، اب
و اخ تصریح شده است؟ و هیچ دقت نکنند که وقتی او
خاتمالانبیاء، اکمل و اشرف مخلوقات، رحمة للعالمین و
... میباشد، لابد کریم و سخی و ... نیز هست... .
ادامه
مطلب... |
106-دلیلی
محکم و بسیار منطقی بر وجود خالق یکتا در عالم هستی
بیان نمایید. |
گشتن به دنبال «خدا» در دورن عالم هستی به همان اندازه
خطا و موجب غفلت، انحراف و عدم موفقیت است که گشتن به
دنبال او در بیرون از عالم هستی خطاست. چرا که در هر
دو صورت لازم میآید که خدا چیزی باشد و هستی چیز
دیگری که در هر دو صورت ضمن آن که خدا و هستی از یک
دیگر تجزیه و جدا میشوند، هر دو نیز محدود و توأم با
نیستی میگردند! خدایی که در درون عالم هستی باشد، لابد مثل ماه و
خورشید و ستارگان و کهکشانهای با بزرگ تر از آنها
چیزی است که در «درون» چیز دیگری قرار گرفته است و
محاط است. چنین موجودی حتماً و حتماً محدود است و
موجود محدود نیز به طور قطع نیازمند و فانی است، پس
خدا نیست. خدایی که بیرون از عالم هستی باشد نیز خدای محدودی
است، چرا که به مکان و فضایی به غیر از عالم هستی
اختصاص دارد و در این عالم نیست. پس او نیز خدا
نیست... .
ادامه
مطلب... |
105- آیا
رفاه مرفهین (مانند اروپاییها) و فقر روز افزون فقرا
(مانند سومالیاییها) با عدالت خدا سازگاری دارد؟ چرا
او نعمت خود را مساوی تقسیم ننمود؟
|
عادت و رویهی بشر همیشه این گونه بوده که اگر موفقیت
و رفاهی به دست آورده، به خود بالیده و مدعی شده که
تمامی این نعمات حاصل علم و تلاش خودم بوده است. سمبل
این تفکر «قارون» است که وقتی به او گفته شد از این
همه نعمتی که به تو داده شده کمی هم به دیگران انفاق
کن. با غرور و تکبر فراوان گفت: «قَالَ إِنَّمَا
أُوتِيتُهُ عَلىَ عِلمٍ عِندِى – القصص 78» - یعنی آن
چه برایم فراهم شده با علم خودم فراهم شده است. همین
تفکری که امروزه بر امریکا و اروپا غالب است و به همین
دلیل خود را انسانهای درجهی یک میدانند که
انسانهای درجههای پایینتر باید در راه رفاه آنان
فدا شوند. این یک شعار نیست. بلکه دیدگاه نظری و عملی
آنان است. هم چنین این بشر مغرور و متکبر و از خود راضی عادت
دارد که وقتی به بنبست رسید، وقتی به نتایج برخی از
اعمال سوءاش رسید، وقتی کار گره خورد بگوید: این خواست
خدا بوده است. و گناه اعمال سوء خود را به گردن خدا
بیاندازد. چنان چه شاهدیم یزید به حضرت زینب
علیهاالسلام گفت: دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟ و اهل
معصیت نیز در محشر وقتی به پایان محاکمه میرسند و هیچ
یک از توجیهاتشان کارساز نمیشود و جهنم را میبینند،
گناه انحراف خود را به گردن خدا میاندازند و
میگویند:
«أَو تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَئنىِ لَكُنتُ
مِنَ المُتَّقِينَ»(الزم - 57) ترجمه: و يا مىگويد: اگر خدا هدايتم كرده بود از
پرهيزكاران مىبودم... .
ادامه
مطلب... |
104- چگونه
میتوان «عدل الهی» را با دلایل عقلی به اثبات رساند؟ |
نظر به این که فرصت و امکان برای مباحث فلسفی و عقلی
در این مختصر میسر نیست، در ذیل به چند محور به صورت
خلاصه اشاره میگردد که باید در آنها تأمل گردد: الف - وقتی از اسم، نشانه یا صفتی برای اطلاق به شخص
یا هر چیزی سخن میگوییم، اول باید وجود آن شخص یا چیز
(هر موجودی) را پذیرفته باشیم. به عنوان مثال: وقتی
میتوانیم بپرسیم «آیا زمین جاذبه یا گردش دارد؟» که
ابتدا وجود زمین را قبول کرده باشیم. لذا اگر در مورد
«عدل الهی» یا دیگر اسمای او مانند «علم، حکمت، قدرت،
رأفت، رحمت و ...» سؤال یا بحثی داشته باشیم، لازم است
ابتدا در «وجود» او یقین حاصل شده باشد. پس در این بحث
فرض بر قبول وجود خداوند متعال است. ب- نکتهی دوم این که باید بدانیم معنای آن چیزی که
راجع به وجود یا عدم وجودش به تحقیق یا بحث میپردازیم
چیست؟ لذا اگر هر کسی از «عدل الهی» یک تعریفی داشته
باشد و بر آن اساس بخواهد عدالت خداوند متعال را به
اثبات یا نفی برساند، هیچ نتیجهای مطلوبی حاصل نخواهد
شد ... .
ادامه
مطلب... |
103- برهان
نظم در نهایت اثبات نظم میکند و نه هیچ از صفات
خداوند را، پس برهان کارآمدی برای اثبات وجود خدا
نیست. |
برهان نظم، پاسخگوی بسیاری از سؤالات عقل به ویژه در
مبحث «هستیشناسی» و اثبات وجود خداوند متعال میباشد
و به همین دلیل اندیشههای مادی بسیار سعی کردند که
مدعی شوند در دنیا بینظمی و آشوب هم وجود دارد. اما
پس از این که نتوانستند هیچ نمونهی عینی و یا دلیل و
حجت عقلی برای آن بیاورند، سعی دارند چنین القاء کنند
که به فرض عالم از «نظم» برخوردار باشد، با این برهان
فقط همان وجود «نظم» ثابت میشود و نه هیچ مطلب دیگری.
در حالی که چنین نیست. الف – این ادعا مثل این میماند که کسی بگوید: ما اگر
با چشم خود ببینیم که غذایی روی میز قرار دارد، فقط به
ما اثبات میشود که «غذایی روی میز قرار دارد نه هیچ
چیز دیگری!» در صورتی که او نخواسته است در این مورد
فکر خود را تعمیم دهد. بالاخره وقتی غذا روی میز قرار
دارد، معلوم است که آن غذا تهیه کننده هم داشته و مواد
آن نیز حاضر بوده و وسیلهای برای پختن نیز وجود داشته
و ... .
ادامه
مطلب... |
102- میپرسند:
نیاز خدا از خلقت انسان چه بوده و از بهشت و جهنم رفتن
چه عاید خداوند میگردد؟ |
ااگر چه هیچ کتاب آسمانی به جز قرآن کریم وجود ندارد
که کسی بخواهد بدان بگرود یا نخواهد، اما باید توجه
شود که «اصول دین تقلیدی نیست – یا تحقیقی هست» بسیار
متفاوت است با این که گمان نماییم: اصول دین مقایسهای
است. یعنی اعتقاد به اصول دین مستلزم آن است که انسان
همهی کتب آسمانی و زمینی را مطالعه کند و سپس آنها را
مقایسه کند و یکی را بپذیرد. این امر برای همگان محال
است، چه رسد به مردم عوام، یا بیسواد و ... . در حالی
که دعوت به دین همگانی است. پس یک دانشمند فیزیک نیز
باید اصول را فهم کند و نه تقلید و یک عوام بیسواد
نیز باید اصول را فهم کند و نه تقلید. پس، این کار
باید برای همگان شدنی باشد، وگر نه دعوت باطلی خواهد
بود. الف - منظور از این «تقلیدی نیست»، یعنی باید خودتان
فهم کنید، نه این که بگویید من معتقدم که عالم هستی
خالقی دارد، چون پدر و مادرم گفتهاند، یا معلمی گفته،
یا مجتهدی گفته است و یا حتی چون پیامبر و اهل بیت (ع)
گفتهاند. و این «فهم» کار عقل و قلب است و نه کار
مطالعه و مقایسه...
ادامه
مطلب... |
101- میپرسند:
نیاز خدا از خلقت انسان چه بوده و از بهشت و جهنم رفتن
چه عاید خداوند میگردد؟ |
اگر به فرازهای این سؤال دقت شود، همه حاکی بر عدم
شناخت خداوند است. همین که بیان میگردد «نیاز خداوند
چه بوده»، قبل از هر پاسخی حاکی از این است که چنین
خدایی «نیازمند» است. حال به هر چه! و بدیهی است که
نیاز از نقص است و نقص نوعی نیستی و خدایی که به او
نقص، نیستی و نیاز راه یابد، اصلاً خدا نیست. یا همین
طور وقتی بیان میگردد که «چه عاید او میشود»، چرا که
«عاید شدن» نوعی افزودگی است و افزودگی فقط به چیزی
راه دارد که از کمی، کاهش یا همان نقص و نیاز برخوردار
است و چنین خدایی که «کم» است و میتوان به او اضافه
کرد و ...، اصلاً خدا نیست. الف - بلکه خداوند متعال «هستی محض» یا به تعبیر دیگری
که البته کامل نیست و بیانگر مقصود است، کمال مطلق
است. و به «هستی محض» یا همان کمال مطلق نیستی و نقص
راه ندارد، لذا او نیازمند و محتاج نخواهد بود و بر
اساس افزودهها یا عایدیها کاملتر نمیگردد. از همین معنا معلوم میشود که «هدف از خلقت» رفع یک
نیاز یا مرتفع نمودن یک نقص در خالق نیست. بلکه خداوند
متعال در کلام وحی میفرماید: « اللَّهُ نُورُ
السَّماواتِ وَ الْأَرْض» یعنی «خداوند نور آسمانها
و زمین است». معنی نور همان «وجود و هستی» است. نور
تجلی دارد و روشنایی بخش است، یعنی هستی محض تجلی
مینماید و روشن میکند، یعنی «هستی» را در ماهیات
متفاوت تجلی میبخشد. این ماهیات متفاوت همان مخلوقات
هستند....
ادامه
مطلب... |
100- میپرسند:
نیاز خدا از خلقت انسان چه بوده و از بهشت و جهنم رفتن
چه عاید خداوند میگردد؟ |
اگر به فرازهای این سؤال دقت شود، همه حاکی بر عدم
شناخت خداوند است. همین که بیان میگردد «نیاز خداوند
چه بوده»، قبل از هر پاسخی حاکی از این است که چنین
خدایی «نیازمند» است. حال به هر چه! و بدیهی است که
نیاز از نقص است و نقص نوعی نیستی و خدایی که به او
نقص، نیستی و نیاز راه یابد، اصلاً خدا نیست. یا همین
طور وقتی بیان میگردد که «چه عاید او میشود»، چرا که
«عاید شدن» نوعی افزودگی است و افزودگی فقط به چیزی
راه دارد که از کمی، کاهش یا همان نقص و نیاز برخوردار
است و چنین خدایی که «کم» است و میتوان به او اضافه
کرد و ...، اصلاً خدا نیست. الف - بلکه خداوند متعال «هستی محض» یا به تعبیر دیگری
که البته کامل نیست و بیانگر مقصود است، کمال مطلق
است. و به «هستی محض» یا همان کمال مطلق نیستی و نقص
راه ندارد، لذا او نیازمند و محتاج نخواهد بود و بر
اساس افزودهها یا عایدیها کاملتر نمیگردد. از همین معنا معلوم میشود که «هدف از خلقت» رفع یک
نیاز یا مرتفع نمودن یک نقص در خالق نیست. بلکه خداوند
متعال در کلام وحی میفرماید: « اللَّهُ نُورُ
السَّماواتِ وَ الْأَرْض» یعنی «خداوند نور آسمانها
و زمین است». معنی نور همان «وجود و هستی» است. نور
تجلی دارد و روشنایی بخش است، یعنی هستی محض تجلی
مینماید و روشن میکند، یعنی «هستی» را در ماهیات
متفاوت تجلی میبخشد. این ماهیات متفاوت همان مخلوقات
هستند....
ادامه
مطلب... |
99- یک
عالم وهابی در یکی از شبکههای ماهوارهای وهابیت گفت:
حضرت علی هرگز در طول خلافتش از ماجرای غدیر صحبت
نکرد. آیا درست است و چرا؟ |
با توجه به اهمیت موضوع، لازم است جملهی نغز این آقا
از جوانب متفاوت مورد توجه، نقد و پاسخ قرار گیرد که
چند جنبهی آن در ذیل ایفاد میگردد: اول: در وهابیت شخصی به نام «عالم» وجود ندارد. تمامی
کسانی که وهابی شدهاند، یا از مردم عوام و جاهل هستند
و یا اگر در لباس عالم ظاهر میشوند، دشمنان عمدی
اسلام هستند و نه عالم. دلیل واضح نیز این است که هیچ
انسان عاقل و عالمی، به نام اسلام، به سراغ مذهبی که
آن را انگلیس در صد و پنجاه سال پیش برای نابودی اسلام
تأسیس کرد و مملو از تحریف و خرافه است نمیرود. دوم: از این آقا باید سؤال کرد که «حالا منظور؟» به
فرض که چنین باشد، چه چیزی را ثابت میکند؟ آیا منظور
این است که چون در یک گوشهای از جهان یک حکومت اسلامی
تأسیس شده است، دیگر مسلمانان و عالمان دینی هیچ سخنی
از «غدیر خم» به میان نیاورند تا مبادا حقایق بر
مسلمانی روشن شود؟! سوم: این جملهی نغز، خود اعتراف و اقراری به واقعهی
غدیر است. لذا باید به او گفت: اگر مسلمان هستی، نگران
این که حضرت علی (ع) پس از خلافت به آن اشاره کرده یا
نکرده مباش، بلکه برو و به آن چه رسول اعظم (ص) از
ناحیه خداوند متعال آورده و ابلاغ نموده، ایمان بیاور
و عمل کن...
ادامه
مطلب... |
98-
اسمای الهی باید از وحی برسد. در مفاتیح (مثل دعای
مشلول) اسمهایی برای خدا آورده شده که در قرآن نیست
...! پاسخ چیست؟ |
همانطور که پیشتر بیان شد، برقعی یکی از مبلغین
سرسخت وهابیت در ایران است. وهابیها معتقدند که همین
ظاهر قرآن به تنهایی برای آنها کافیست و هر چه خود از
ظاهر قرآن فهمیدند همان درست است. البته مشکل اصلی
آنها این است که اولاً همان ظاهر قرآن کریم را نیز
درست نمیخوانند و ثانیاً آن چه را که میخوانند نیز
فهم نمیکنند. به نظر میرسد امثال برقعی به وقت نماز باید سر درگم
شوند. چرا که در ظاهر قرآن کریم فرموده است که «نماز
به پا دارید»، اما نفرموده است که چگونه؟ یا فرموده
است که طواف کنید، اما نفرموده است که چگونه؟ ولی
فرموده است که از «رسول و اولیالامر» اطاعت کنید و
تفسیر و تأویل قرآن کریم و چگونگی احکام را از آنان
بیاموزید. وهابیها (امثال برقعی) گمان میکنند که هر کس کمی
عربی بلد باشد، میتواند قرآن را تلاوت کرده و بفهمد.
و حال آن که اگر چنین بود، خداوند نمیفرمود که رسول
را برای تعلیم کتاب فرستادم. چرا که هر معلم ادبیات
زبان عربی میتوانست این کار را انجام دهد و دیگر
نیازی به رسول (ص) برای تعلیم کتاب نبود...
ادامه
مطلب... |
97-
ما که کل جهان را تجربه نکردیم، از کجا می دانید جهان
نظمی دارد؟ و ما که موقع خلقت جهان نبودیم، از کجا
بفهمیم خالقی داشته است؟ شاید تصادفی بوده است؟ |
اگر چه مقولهی «نظم عالم» بر همهی عرصههای فکری و
عملی حاکم بوده و در تمامی زمینههای علم محور حرکت
است، اما اهمیت «برهان نظم» در «هستیشناسی» بیشتر
بدین جهت است که با اثبات وجود نظم، نه تنها وجود
«ناظم» تثبیت خواهد بود، بلکه هر نظمی نیز به حد ظرفیت
وجودی خود معرف «ناظم» میباشد. اینک به
نکات ذیل توجه نمایید: الف – «شاید»ها، اگر چه نوعی شک هستند و شک نیز دلیل
بر نداشتن «یقین» است، اما شاید نیز باید بر اصول
منطقی خود منطبق و استوار باشد، وگر نه به نوعی
«بیماری» تشکیک مبدل میگردد. چرا که شاید بی منطق را
به هر موضوعی میتوان اطلاق نمود و هیچ دلیلی را نیز
نپذیرفت. مثلاً اگر بیان شد که آب سیال است، میتوان
گفت: «شاید نیست». یا اگر بیان شد شیء مایه با جامد
فرق دارد، میتوان گفت: «شاید فرق ندارد». یا شاید با
طلوع خورشید روز نمیشود؟ یا شاید ...؟ پس، باید دقت
شود که به بدیهیات و واقعیات عالم هستی، هیچ «شایدی»
راه ندارد. مگر این که انسان بخواهد لجاج و سفسطه
کند... ادامه
مطلب... |
96-
خدا به انسان اختیار داده و بعد فرموده اگر عبادت و
اطاعت نکنی معذب میشوی! آیا این جبر نیست؟ |
دقت بفرمایید که اولاً اختیار جامع، کامل، مطلق و در
همهی امور نیست. نه این که در شرع و فرامین اسلام
چنین باشد، بلکه در کل نظام خلقت چنین است. اختیارات
انسان و هر موجود زنده و مخلوق دیگری چنین است. نه
خورشید میتواند به میل خودش از مغرب به مشرق حرکت کند
و نه زمین میتواند لحظهای جاذبهاش را تعطیل کند و
نه انسان میتواند به اختیار خودش آب ننوشد. بلکه نظام
خلقت چون حکیمانه و عالمانه و هدفدار است، قوانینی
دارد و این قوانین به هیچ وجهی متغیر نمیگردد. ثانیاً: معنای اختیار محدودی هم که انسان در برخی از
اعمال خود دارد، بدین معنا نیست که میتواند تمام
قوانین «علیت» را به هم بریزد. به عنوان مثال: شما
مختار هستید که از این آب بنوشید یا ننوشید، اما دلیل
نمیشوید که اگر نوشیدید، آثار و تبعات آن نیز به
دلخواه شما انجام گیرد. بلکه وارد بدن میشود و بدن
نیز بدون اختیار شما فعل و انفعالات خود را در تجزیه و
تحلیل آن انجام میدهد. پس اگر آب زلال بود و به شما
نیز ضرر نداشت و بدن نیز بدان نیاز داشت، فایدهی آن
میرسد. اگر در آب میکروبی بود، منتقل میشود، اگر آب
زلال ضرر بود (مثل کسی که خونریزی دارد)، تأثیر سوء را
میگذارد. حال آیا میتوانیم بگوییم: پس اختیار ما چه
شد و این دیگر چگونه اختیاری است...
ادامه
مطلب... |
95- آیا
اطاعت از قرآن کریم مقدم است یا اطاعت از حضرت رسول
(ص) و ولیامر؟ |
اگر منظور روح قرآن کریم است، هیچ فرقی با حضرت رسول
(ص) و اهل بیت عصمت (ع) ندارد. قرآن کریم تجلی و تعریف
انسان کامل در قالب کلام است. دقت شود که قرآن کریم و
حضرت رسول (ص) و اهل بیت (ع) هیچگاه در عرض هم یا
مقابل هم قرار نمیگیرند که انسان مجبور شود بین آن دو
یکی را انتخاب کند و یا مقدم بدارد. اما اگر منظور همین معنایی است که از ظاهر سؤال بر
میآید و همین قرآنی است که در دست داشته و تلاوت
میکنیم، بدیهی است که اطاعت از رسول اکرم (ص) و
ولیامر، اولی و مقدم بر اطاعت از قرآن کریم است (هر
چند که مجدد تأکید میشود که این دو جدای از هم یا دو
چیز جداگانه نیستند). حال به نکات ذیل دقت نمایید: الف – انسان نیازمند به علم و هدایت است و دین برای
هدایت و تکامل انسان نازل شده است. کتاب و نوشتار به
تنهایی نمیتواند تعلیم دهنده و هدایتگر انسان باشد.
هادی انسان باید از نوع و سنخ خودش باشد. لذا خداوند
حکیم، پیامبران و امامان را که از جنس بشر هستند برای
هدایت فرستاد و به همراه او «کتاب» و هم چنین «میزان»
[یعنی امام و الگویی که بشر خود را با او تنظیم و
میزان کند] نازل نمود.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ
أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ
النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید – 25)...
ادامه
مطلب... |
94-
میگوییم صفات خدا عین ذات اوست. پس اگر شناخت ذات
خداوند محال است، چگونه شناخت خدا از راه شناخت صفات
میسر میشود؟ |
با توجی به اهمیت موضوع و ضرورت ایفاد پاسخ کوتاه به
این سؤال مهم، لازم است به نکات ذیل کاملاً دقت
نمایید: الف – به طور کلی هیچ عقلی نمیتواند فوق ظرفیت خود را
بشناسد. چرا که هر چه را بشناسد، محیط بر آن است و این
احاطه ثابت مینماید که ظرفیت وجودی معروف (شناخته
شده)، کوچکتر از عارف (شناسنده) بوده است. پس خدایی
که شناختش در عقل مخلوقش بگنجد، اصلاً خدا نیست، چون
بسیار محدودتر از بندهاش میشود. ب – نه فقط ذات خداوند متعال را نمیتوان شناخت، بلکه
ذات هیچ موجودی (حتی خود را) نمیتوان شناخت و ذات هر
چیزی با اسماء (نشانههایش) شناخته میشود. خداوند
نیز با نشانههایش شناخته میشود. به عنوان مثال اگر به ما بگویند: یک درخت، یک حشرهی
ریز ... یا خودت را تعریف (معرفی) کن، ما فقط تعدادی
از نشانهها را ارائه میدهیم و از ذات خبری نداریم.
لذا اگر بگوییم: من یک مرد یا زن هستم، ایرانی و اهل
تهران یا همدان هستم، طلبی یا دانشجو هستم، قد من 170
سانت است، وزن من 70 کیلو است، موهایم سیاه است، نام
من این و نام خانوادگیام آن و نام والدینم چنین و ...
میباشد، اینها همگی نشانههای ما هستند و نه خود
ما... ادامه
مطلب... |
93-
آیا میشود با دلایل عقلی و مادی «وحدانیت خدا» به
اثبات رساند؟ دلایل متقنی میخواهم که پاسخگو باشم. |
با توجه به اهمیت موضوع و ناچاری از ایفاد پاسخ کوتاه،
به مطالب ذیل دقت بیشتری فرمایید: الف – دلیل برای اثبات، کار «عقل» است، پس چیزی به
عنوان دلیل مادی نداریم. به عنوان مثال اگر بگوییم:
«حرارت علت جوش آمدن آب است»، اگر چه حرارت، آب و جوش
آمدن را به چشم میبینیم، اما «دلیل یا علت» را
نمیبینیم، بلکه استنتاج عقلی میکنیم. ب – در عالم ماده و علم تجربی نیز چراهای بسیاری برای
انسان مطرح میگردد که بدون طرح ابتدایی آنها در ذهن،
انسان به سراغ هیچ کشفی نمیرود و به هیچ علمی دست
نمییابد، اما طرح «چرا» و جستجو برای یافتن پاسخ که
بدان «علت» گفته میشود، همه کار عقل است و نه ماده.
پس با دیدن مادی جهان ماده، میتوان نتیجهگیری عقلی
بر وحدانیت کرد، اما خود ماده به تنهایی «دلیل» نیست. ج – تمامی دلایل در اثبات یا نفی «وجود» نیز کار عقل
است. حتی اگر یک شاخه «گل» با «چشم» که هر دو مادی
هستند، دیده شود، باز اثبات وجودش و این که واقعیت
خارجی دارد یا نه، کار عقل است و نه کار گل، چشم یا
مغز مادی...
ادامه
مطلب... |
92-
آیاتی چون «ما هر که را بخواهیم هدایت میکنیم» یا «به
کافران امکانات مادی میدهیم تا گمراهتر شوند»، چگونه
با عدل الهی قابل جمع است؟ |
همانطور که در سؤال اشاره شد، آیات فراوانی وجود دارد
که خداوند متعال میفرماید «اللَّهَ يَهْدي مَنْ
يَشاءُ - خداوند هر کس را بخواهد هدایت مینماید». لذا
برای روشن شدن مفهوم و رسیدن به پاسخ، باید به نکات
ذیل دقت نمود: الف – انسان فقیر و در ذات خود عاشق کمال است، چرا که
خداوند «کمال مطلق» است و انسان را عاشق خود آفریده
است. همین عشق به کمال سبب میگردد که انسان به دنبال
سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت باشد. اما برخی که
«وسیله» را هدف میگیرند، گمان میکنند که آن وسیله
میتواند موجب هدایت و سعادت آنها شود. لذا خداوند در
این دسته از آیات تأکید دارد که هیچ کس و هیچ چیز به
جز خداوند نمیتواند «هادی» شما باشد و شما را به سوی
کمال، سعادت، خوشبختی و رفاه دنیا و آخرت هدایت نماید.
حتی خداوند متعال به حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه
و آله، که نه تنها آخرین انبیای اوست، بلکه اشرف
مخلوقات و «رحمة للعالمین» است، به صراحت میفرماید که
تو هیچ امکان و قدرتی جهت هدایت مردم نداری و این
خداوند است که هدایت میکند:
«لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي
مَنْ يَشاءُ ...» (البقره – 272)
ترجمه: هدايت كردن با تو نيست، بلكه خدا است كه هر كس
را بخواهد هدايت مىكند ...
ادامه
مطلب... |
91- مدت
حکومت حضرت مهدی (عج) چند سال است، میگویند 7 سال!
آيا حکومت مدتها پس از ظهور است؟ پس از ایشان چه
میشود؟ |
در مورد مدت حکومت حضرت صاحب، حجة بن الحسن (عجل الله
تعالی فرجه الشریف)، در روایات از 7 سال تا 70 سال یا
بیشتر بیان شده است و معلوم است که پاسخها به تناسب
سؤالاتی است که آنها در اختیار ما نیست. اما بدیهی است
که این مدت کوتاه نخواهد بود. چرا که بیش از هزار سال
دعای منتظران مبنی بر «و تمتعه فیها طویلاً» بدون
عنایت خداوند و استجابت نخواهد ماند. اما، این حکومت، پس از سالیانی دعوت و حتی جنگ و
خونریزی استقرار مییابد، چرا که اگر چه بسیاری از
مردم در همان بدو ظهور و سپس فوج فوج گروههای دیگر به
ایشان میگروند، اما هیچ یک از حکومتهای جبار و
قدرتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی که از آن به استکبار
جهانی یاد میکنیم، زیر بار نخواهند رفت و تا
میتوانند به فتنه و جنگ و مقابله ادامه میدهند تا
این که در نهایت کشته یا تسلیم میشوند. برای درک بهتر
میتوانیم به همین انقلاب و برپایی حکومت اسلامی در
ایران توجه کنیم که به رغم استقرار و ثبات کافی، هنوز
مورد غضب دشمنان، از جمله «استکبار جهانی و صهیونیسم
بینالملل» است و آنها نیز از هیچ فتنه و توطئهای
برای براندازی این حکومت کوتاهی نمیکنند. در آن زمان
نیز چنین خواهد بود...
ادامه
مطلب... |