چگونه میتوان
«عدل الهی» را با دلایل عقلی به اثبات رساند؟
نظر به این که فرصت و امکان برای مباحث فلسفی و عقلی در این مختصر میسر
نیست، در ذیل به چند محور به صورت خلاصه اشاره میگردد که باید در آنها
تأمل گردد:
الف - وقتی از اسم، نشانه یا صفتی برای اطلاق به شخص یا هر چیزی سخن
میگوییم، اول باید وجود آن شخص یا چیز (هر موجودی) را پذیرفته باشیم.
به عنوان مثال: وقتی میتوانیم بپرسیم «آیا زمین جاذبه یا گردش دارد؟»
که ابتدا وجود زمین را قبول کرده باشیم. لذا اگر در مورد «عدل الهی» یا
دیگر اسمای او مانند «علم، حکمت، قدرت، رأفت، رحمت و ...» سؤال یا بحثی
داشته باشیم، لازم است ابتدا در «وجود» او یقین حاصل شده باشد. پس در
این بحث فرض بر قبول وجود خداوند متعال است.
ب- نکتهی دوم این که باید بدانیم معنای آن چیزی که راجع به وجود یا
عدم وجودش به تحقیق یا بحث میپردازیم چیست؟ لذا اگر هر کسی از «عدل
الهی» یک تعریفی داشته باشد و بر آن اساس بخواهد عدالت خداوند متعال را
به اثبات یا نفی برساند، هیچ نتیجهای مطلوبی حاصل نخواهد شد.
شاید برخی گمان کنند که عدل یعنی همان مساوات کمّی یا حتی کیفی. در
صورتی که اصلاً چنین نیست. بلکه عدل « «هر چيزي را به جاي خود نهادن،
يا هر كاري را به وجه شايسته انجام دادن» که در این صورت کار عادلانه،
مرادف «کار عالمانه و حکیمانه و درست» است. و نقطهی مقابل «عدل» بدین
معنا «ظلم» است.
ج – با توجه به معانی و تعاریف مذکور، عدل الهی بدون نیاز به بحثهای
طولانی و پیچیدهی فلسفی به اثبات میرسد، چرا که:
ج/1: خداوند متعال هستی محض است که اصطلاحاً «کمال مطلق» نیز میگویند.
لذا هستی محض، یعنی علم محض، حکمت محض، قدرت محض، عدل محض ... و هر چه
از کمال که متصور گردد. و «ظلم» که نقطهی مقابل «عدل» است، از جهل،
ضعف، فقر و نیاز نشأت میگیرد. و این صفات، همه نیستی است. جهل نبودن
علم، ضعف نبودن قدرت، فقر نبودن غنا و نیاز نبودن کمال است و به هستی
محض [خداوند متعال] «نیستی» راه ندارد. او «سبحان» است، یعنی از هر
محدودیتی [نقصی] منزه است. لذا به طور قطع خداوند علیم، حکیم و قادر،
عادل است. هیچ فعلی از او صادر نمیگردد مگر این که عین «عدل» باشد و
هیچگاه ظلم از او صادر نمیگردد.
ج/2: ذره به ذرهی نظام خلقت، نه تنها تجلی و به اثبات رسانندهی خالقی
علیم، حکیم، قادر و ...، است، بلکه گواه بر حاکمیت «عدل» در نظام خلقت
است. چرا که اگر عدلی حاکم نبود، نظمی نیز حاکم نبود و اگر نظمی حاکم
نبود، حیات معدوم بود. همین که بشر میتواند به اکتشافات علمی
دستیابد، نشان از برقراری نظمی عالمانه، حکیمانه و عادلانه (قرار
گرفتن هر چیز در جای خودش) است. و چون هیچ موجودی به خودی به وجود
نمیآید و هر نظمی یقیناً ناظمی دارد، معلوم میشود که خالق و ناظم
جهان «عالم، حکیم، قادر و عادل» است. لذا در نظام خلقت هیچ ظلمی واقع
نشده است و هر چیزی در جای خود قرار دارد. چنان چه میفرماید:
«الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى في خَلْقِ
الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ
فُطُورٍ» (الملک - 3)
ترجمه: آن خدايى كه هفت طبقه آسمان را آفريد تو در خلق رحمان هيچ
تفاوتى نمىبينى به دقت نظر كن آيا هيچ فطور (شکاف یا خلاء) و اختلالى
در نظام عالم به چشمت مىخورد؟
در نظام آفرینش و ربوبیت (سرپرستی و تربیت) انسان و کل مخلوقات نیز هیچ
ظلمی وجود ندارد. چنان چه در آیات متعددی به این معنا اشاره شد است. از
جمله:
«وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ
بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» (المؤمنون - 63)
ترجمه: و ما هيچ كس را بيش از توانايىاش تكليف نمىكنيم و نزد ما
كتابى است كه به حق گويا است و هيچ كس به هيچ وجه ستم نخواهد شد.
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ
بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ
فَتيلاً» (الإسراء - 71)
ترجمه: اى رسول بياد آور روزى را كه هر قومى را با كتاب و امامتشان
دعوت كنيم هر كس نامه دعوتش را به دست راستش دهند آنان نامه خود قرائت
كنند و كمترين ستمى به ايشان نخواهد رسيد.
د – این که برخی سؤال یا شبهه میکنند که اگر خدا عادل است، پس چرا یکی
کور به دنیا آمد، یکی گرسنه ماند و ...،به خاطر ضعف شناخت خدا، علم،
حکمت، نظام آفرینش و معنا و مفهوم عدل است. البته برخی هم میخواهند
گناهان خود را به گردن خداوند بیاندازند و برخی دیگر هم فقط میخواهند
با جملهبندیهای احساسی و مثالهای دردآور، ایجاد شبهه کنند.
بدیهی است در یک نظام خلقت حکیمانه و عادلانه – که هر چیزی در جای خودش
قرار گرفته است – باید رابطهی علت و معلول در هر ذره یا فعلی مشاهده
گردد. متصور نیست که اگر یک بار حرارت خورشید بر آب دریا تابید، آب
بخار شود، ولی بک بار دیگر به همین علت یخ بزند! پس انسان نیز هر کاری
که میکند، آثار و نتایج (معلولهای) مثبت و منفی آن نمایان میگردد.
اگر تداوم حیات جسم انسان مستلزم تپش قلب است، اگر این قلب از رگ
«گوشت» است و تیزی آن را پاره میکند و چنان چه پاره شد دیگر کار نمی
کند و انسان میمیرد، بدیهی است که اگر کسی چاقویی به قلب کسی فرو
کرد، او میمیرد. دیگر اینجا جای ندارد که بگوید: اگر خدا عادل است، پس
چرا مقتول بیگناه مرد؟ مگر وقتی گوسفندی را برای نوش جان کردن کباب سر
میبرند [یا مثل کشورهای غربی با برق میکشند] نمیمیرد؟ اگر نوع خلقت
استخوان به گونهای است که تا حدی تحمل ضربه را دارد، بدیهی است که
ضربه بیشتر، موجب شکستگی آن میشود. حال اگر کسی را از بلندی به جای
سختی پرتاب کردند یا ضربهای بر سر او وارد کردند و سرش شکست یا
خونریزی مغزی کرد و مرد، دیگر جای ندارد که بگوییم: اگر خدا عادل است،
او چرا مرد؟
پس اگر پدر و مادری شرایط سلامت نطفه، جنین و نوزاد را رعایت نکردند،
مثلاً شرب خمر کردند، مال حرام خوردند، عصبانی شدند ...، و فرزندشان
کر، کور، علیل، عقبمانده و ... به دنیا آمد، یا اگر عدهای با ظلم و
جنایت شکمهای خود را تا حلقوم از حرام پر کردند و همهی سرمایههای یک
ملت را به تاراج بردند و یک عده مثل مردم سومالی از فقر و گرسنگی
مردند، مقصر آنها هستند که از نظام «عدل» الهی خارج شدند. لذا فرمود،
انسان رهین عملکرد خودش است. و این خود لازمه و عین نظام عدل است:
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ
يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ» (الشوری - 30)
ترجمه: و آنچه مصيبت كه به شما مىرسد به خاطر اعمالى است كه به دست
خود كردهايد، و خدا از بسيارى از گناهان درمىگذرد. (یعنی اگر رحمت بر
عدالت پیشی نمیگرفت، نتایج سوء عمل کردهایتان به مراتب بدتر و سختتر
و بیشتر بود).
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي
النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ
يَرْجِعُونَ» (الروم - 41)
ترجمه: در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم، ظاهر گشت
تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند.x-shobhhe.com |
بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی