ش (کانادا): در
منابع اسلامی میخوانیم که خدا انسان، طاووس یا ... را خلق نمود، گویی
که برای هر کدام فکری کرده و سپس آن را خلق کرده است، در حالی که علم
ثابت کرده که جهان از انفجاز اولیه و تکامل تدریجی به وجود آمده
است...، لطفاً علمی پاسخ دهید.

قبل از ورود به بحث از زوایای مختلف،
لازم است به چند نکتهی مهم که خود بخشی از پاسخ نیز قلمداد میگردد
توجه نماییم:
الف – اثبات این که جهان از انفجار بزرگ اولیه «بیگ بنگ» به وجود آمده،
یا هر موجودی دفعتاً به عنوان یک ماهیت مستقل و کامل به وجود آمده، یا
تصادف اولیه و سپس تصادفات بعدی صورت پذیرفته و ...، هیچ کدام دلیلی بر
نفی وجود خداوند متعال و منافی اصل توحید نیست.
ب – قرآن کریم نیز نه تنها هیچ کجا به خلق دفعی یک موجود «غیر از صادر
اول که توضیح داده خواهد شد» اشارهای ننموده است، بلکه عالم خلق را
عالم تدریج معرفی نموده است. پس نظریهی تکامل حرف جدیدی نیست و اگر
قرآن کریم و معارف اسلامی را با درایت و نه با لجاجت مورد مطالعه قرار
میداد، بسیار پیش از اینها به تدریجی بودن عالم خلقت پیمیبرد. چنان
چه فرمود: از خاک، انسان را خلق کردم. و چگونگی تغییر و تحول تا پدید
آمدن انسان را از نطفهای آغاز نمود که از خون به وجود میآید، سپس
مراحل علقه (خون بسته)، مضغه (چیزی مانند گوشت له شده)، عظام
(استخوان)، لحم (گوشت) و ... را پشت سر میگذارد و در آخر نیز خلقتی
دیگر (یعنی مادی نیست) در او ایجاد شده و روح حیات در او دمیده میشود.
ج – فرضیه یا نظریه انفجار بزرگ «بیگ بنگ»، به عنوان آغاز پیدایش، هنوز
به اثبات نرسیده است و اگر به اثبات نیز برسد، در خصوص آغاز پیدایش
عالم ماده است و در عین حال منافاتی با «توحید» ندارد.
باید دقت نماییم که اگر مقصود این نظریه، چگونگی آغاز خلقت و به ویژه
آغاز خلقت جهان مادی باشد، میتواند صحیح باشد، اما اگر منظور آغاز
«هستی» به معنای مطلق آن است، یعنی «هیچ چیزی وجود نداشته و سپس یک
انفجاری رخ داده و هستی پیدایش یافته است»، نظریهای است که به بطلان
آن در خودش وجود دارد. چرا که در عدم انفجاری پدیدار نمیگردد و عدم با
عدم تصادف نمیکند. بالاخره چیزی باید باشد که به ناگاه منفجر شده و
حرارت را به وجود آورد و از آن انرژی پدید آید و از آن کوارتها و سپس
اتمها پدید آیند و ...، تا مبدل به سیارات شوند و آنها از هم دور شده
و میدانهای مغناطیسی پدید آید. پس فرض پیدایش «هستی» از «نیستی»
اساساً مردود است. به هر شکلی که تصور شود و هیچ نمونهای هم نداشته و
نخواهد داشت که به عنوان «دلیل» ارائه شود.
د – اما اگر منظور از انفجاز اولیه، یا پدید آمدن نوری که همه چیز به
واسطهی نور «وجود» او وجود یافته باشند، الزاماً یک پدیدهی مادی
نباشد، اسلام نیز غیر از این چیزی نفرموده است. خدا بود و هیچ چیز
دیگری نبود و آفرینش را آغاز نمود، بدون هیچ وسیله، ابزار یا الگوی
قبلی ... (نهجالبلاغه، خ 1)
پس، تا این اینجا نتیجه گرفتیم که باید خلق اولی وجود داشته باشد.
مادهگراها نیز به جز این نمیگویند. آنها نیز مدعی هستند که خلق اولی
به وجود آمد و سپس تکثیر یافت. منتهی چون نمیخواهند به خالق همان خلق
اول اذعان کنند، نظریه انفجار در عدم یا تصادف عدم با عدم را مطرح
کردهاند که مردود است. عالم هستی در نظر آنان مانند یک کتاب بدون جلد،
اول و آخر ندارد. اما در عین حال محصول همان انفجار را یک نور میدانند
که از آن به انرژی یا حرارت نیز توصیف میکنند.
از پیامبر اکرم (ص) نیز در خصوص خلق اول [که به آن صادر اول نیز اطلاق
میشوند] سؤال کردند، فرمود: «اول ما خلق الله نوری» - اول چیزی که خدا
خلق کرد، نور (وجود) من بود. یعنی «مخلوق کامل».
ھ – عمدهی خطاهای بشر در شناخت خداوند متعال از آنجا ناشی میشود که
میخواهد او را نیز مانند دیگر موجودات «تصور» کند! و چون به تصور
نمیآيد، او را موجودی مانند دیگر موجودات، منتها بزرگتر و قدرتمندتر
فرض میکند و سپس دچار همین اشکالات میشود و دستیابی به کمترین کشف
علمی یا حتی نظریهای بیثبات، موجب شک و تردیدش میگردد.
خداوند متعال، «هستی مطلق» و «کمال مطلق» است. و بدیهی است که «هستی یا
کمال مطلق» هیچ گونه قید، حد، تشبیه، توصیف، تمثیل و دوئیت بر
نمیدارد، چرا که همه اینها از مشخصات وجود محدود و ناقص است.
و - اصل «هستی» برای کسی قابل انکار یا تکذیب نیست و چنان چه بیان شد،
هستی محدود و ناقص و تکثیر پدیر نیست، پس «هستی مطلق – خدا» قابل انکار
نیست و کشف چگونگی خلقت نیز نفی وجود خالق را نمینماید. لذا اوست که
تجلی میکند و به عدم هستی میبخشد.
اولین پیدایش را «خلق اول» یا «صادر اول» میگویند. او بدون واسطه به
وجود آمده است. لذا تجلی مستقیم هستی است و به همین دلیل «خلق کامل»
است. یعنی همان «نور اول»، مابقی مخلوقات نیز تجلی حق تعالی (هستی
مطلق) هستند، منتهی به واسطهی نور اول. مثل انعکاس نور در یک آیینه و
از آن به آینهای دیگر و ... .
این همان «نور اول» است که مادهگراها نیز به ناچار بر وجودش و اول
بودنش اقرار و اذعان کردند. منتهی چون نمیخواهند قدم از عرصهی ماده
بیرون بگذارند، به فرضیههایی چون «انفجار اولیه»ای که بیبنیاد و اصل
است و معلوم نیست از کجا و چگونه پدید آمد متوسل شدهاند.
ز – اگر در معارف اسلامی بیان شده که خداوند متعال موجودات عالم را خلق
کرده است، بدین معنا نیست که آنها را دفعتاً و بدون تدریج خلق کرده
باشد، بلکه بدین معناست که ذهن گمان نکند که یا اصلاً خدایی نیست و یا
اگر هست، یک بار همان «نور اول»، (صرف نظر از مصدقش که چه بوده) را خلق
کرده و بعد کنار کشیده و بقیهی امور خلقت به صورت خودکار «اتوماتیک»
صورت میپذیرد. خیر. بلکه هر تغییر و تحولی به مثابهی خلق جدید است که
مستلزم حیات بخشی از سوی غیر است و ملکوت هر چیزی به دست اوست.
x-shobhe.com |