ش (تهران):
مسئلهی علم خدا و عدم تناقض آن با «اختیار» آدمی در عمل برای من حل
نمیشود؟
این مشکل در ذهن از آنجا نشأت میگیرد که
معمولاً ذهن خداوند متعال و علمش را مرکب و محدود فرض میکند و سپس به
تجزیه و تحلیل چگونگی تعلق آن میپردازد.
ایراد نخست در این است که ذهن چون ابتدا قیاس به خود میکند، خدا را
چیزی و علمش را چیز دیگری فرض میکند و سپس میپرسد: آیا علم خدا به
این یا آن هم تعلق دارد یا خیر؟ و برای خود پاسخی مییابد و به تناسب
آن پاسخ با سؤالات و شبهات فراوانی مواجه میگردد. در حالی که علم حق
تعالی مانند سمع و بصرش، عین ذات اوست. این ذات است که علیم، حکیم،
سمیع، بصیر، حی، قادر و ... است. حق تعالی کمال مطلق است و کمال مطلق
یعنی هستی مطلق و هستی مطلق یعنی از هر گونه نقص و نیستی منزه است. پس
جهل نیز که همان «نبود علم» است به او راه ندارد. پس، ذات علیم است و
علم ذاتی است. لذا وقتی هر چه هستی مییابد «تجلی ذات» است، یعنی تجلی
همان علم اوست و محدود هم نیست و تعلق علم ذات به افعال نیز در قالب
«علم فعلی» مسجل میگردد.
ایراد دوم در این است که ذهن آدمی ابتدا و ناخودآگاه علم خدا را محدود
به بروز و ظهور یک فعل میکند – مثلاً آیا خدا میدانست که فلانی امشب
نماز خواهند خواند یا شراب خواهد خورد یا ... – وقتی علم خدا محدود به
ظهور حادثه (فعل) شد، آن وقت این سؤالات یا شبهات عدیده در ذهن پدید
میآيد و میگوید:
می خوردن من حق ز ازل میدانست – گر مینخورم علم خدا جهل بود
در حالی که علم خدا محدود نیست و فقط به ظهور فعل و حادثه تعلق
نمیگیرد، بلکه ارادهی فرد در عمل به آن فعل نیز در قلمروی علم خداست.
یعنی خداوند میداند که فرد، از این اراده و اختیاری که به او داده
شده است، چگونه استفاده خواهد کرد و فلان عمل را انجام خواهد داد یا
خیر؟
اگر چه هیچ مثالی در این مبحث پاسخگو نیست، اما برای تقریب ذهن، بدین
میماند که پدری آن قدر به صفات، روحیات، توانمندیها، انگیزهها ... و
سایر شرایط فرزند و محیط او آگاه باشد که بداند اگر سرمایهای در
اختیار او قرار دهد، او با آن فلان کسب را به راه خواهد انداخت و یا
همه را دود خواهد کرد و یا ...، و اتفاقاً وقتی این سرمایه را به او
داد، او عین همان علم پدر را انجام دهد. حال آیا علم پدر، اختیار پسر
را سلب کرده و او را مجبور به آن فعل ساخته است؟ یا علم پدر هم به
انگیزه و اراده و هم به فعل فرزند احاطه داشته است؟
یا مثلاً پزشک حاذقی آن قدر به بیمار و بیماریاش احاطهی علمی داشته
باشد که به او بگوید: من میدانم که وجود این غدهی کوچک تو را نگران
کرده است. و میدانم که آن فقط غدهی چربی است و میدانم که با این
پرهیز یا دارو آب شده و از بین میرود و با شناختی که از تو دارم،
میدانم که تو حتماً این دارو یا پرهیز را رعایت کرده و خوب میشوی. و
بیمار هم رعایت کند و خوب شود. حال آیا علم پزشک غده را مجبور به آب
شدن یا بیمار را مجبور به رعایت کرده است؟
عالم همه بر اساس «علم» بنا شده است و قاعدهی علت و معلول معین و مشخص
در همه جا ساری و جاری است که اگر نبود حتی یک موضوع علمی نیز قابل کشف
نبود. اگر یک برج چند ده طبقه را با اشراف علمی به قواعد فیزیکی و
معماری، با قرار دادن چند بمب کوچک در نقاط متفاوت، به آن جهتی که
میخواهند فرو میریزند، به خاطر همین قاعدهی کلی علت و معلول و
احاطهی علمی عالم (مهندس) به آن قوانین است و در عین حال برج به خاطر
علم مهندس فرو نمیریزد.
دقت شود که عالم هستی، تجلی علم، حکمت، قدرت و سایر اسماء حقتعالی
است. لذا هیچ چیزی تصادفی به وجود نیامده و نمیآيد. بلکه هر پدیدهای
علتی دارد که در انتها علت پیدایش هر چیزی خداوند متعال است. لذا حق
تعالی که علتالعلل است، به همه معلولها احاطهی علمی دارد.
حضرت آیتالله جوادی آملی در این موضوع بیان بسیار مشخص و ژرفی دارند:
«جواب این است که تعلق علم ازلی خدا به افعال انسانها و تحقق معلوم
های او در خارج و وقوع همه چیز برابر علم سابق پروردگار، حق است، لیکن
با این توضیح که خداوند در ازل علم دارد فلان شخص در آینده با اراده ی
خود فلان کار را انجام خواهد داد یا با اختیار خود آن را ترک خواهد
کرد. خدا به همهی کارها، با حفظ مبادی و علل آنها آگاه است و از ازل
میداند فلان خاک روی علل و عوامل طبیعی، «لعل گردد در بدخشان یا عقیق
اندر یمن». یا فلان حیوان روی میل طبیعی و غریزی، فلان کار را انجام
میدهد و فلان انسان با ارادهی خود راه خیر را طی میکند و سعید
میشود و دیگری با انتخاب خود راه تباهی را پیش میگیرد و شقی میگردد.
پس، تنها فعل انسان معلوم خدا نیست، بلکه فعل او همراه با مبادی تحقق
آن معلوم خداست و علم ازلی خدا موجب جبر نمی شود، چنان چه خداوند
دربارهی افعال خود، علم ازلی دارد و اختیار او محفوظ است.» (تفسیر
موضوعی قرآن کریم : توحید در قرآن، ج1، ص 326)
x-shobhe.com |