ش(مشهد):
به دنیا آمدن نوزاد ناقص الخلقه که نمیتواند بد و خوب را تشخیص دهد،
چگونه با مسئلهی سؤال و جواب و نیز عدل الهی قابل توجیه است؟

قبلاً توضیح مبسوطی برای مشابه این سؤال
ایفاد شده بود (1)، اما در این بخش به صورت خلاصه بیان میشود:
الف – در مورد سؤال و جواب ناقص الخلقه یا هر مورد مشابه دیگری، آیهی
مبارکه ذیل پاسخ کامل و روشنگر است:
«... لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها ...» (الطلاق – 7)
ترجمه: ... خدا هيچ كس را تكليف نمىكند مگر به مقدار قدرتى كه به او
داده ... .
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ
عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت ...» (البقره – 286)
ترجمه: خدا هيچ كس را تكليف نكند مگر به قدر توانايى او (و روز جزا)
نيكىهاى هر شخصى به سود خود او و بديهايش نيز به زيان خود او است... .
پس، نه از کسی بیش از آن چه به او داده شده است سؤالی میشود و نه از
کسی بیش از آن چه وسع و قدرتش است چیزی مطالبه میگردد. نه در دنیا و
نه در آخرت. لذا نه تنها مولود ناقصالخلقه، بلکه کودکی که قبل از سن
تکلیف از دنیا رفته است و یا کسی که سالم به دنیا آمده، اما بعد دیوانه
شده است و ...، تکلیفی ندارد و مورد سؤال و جواب نیز قرار نمیگیرد.
چنان چه از کسی که تمکن مالی نداشته، سؤال نمیکنند که چرا حج به جای
نیاوردی و چرا انفاق نکردی؟ یا از کسی که بیمار بوده، نمیپرسند که چرا
روزه نگرفتی؟ یا از کسی که امکانی برای انجام فعلی نداشته، سؤال
نمیکنند که چرا انجام ندادی؟! پس، فقط به اندازهی دادهها و نیز وسع
(امکان) سؤال میشود. و این سؤال فقط در آخرت نیست، بلکه هر انسانی در
همین دنیا به نسبت نعمات و امکاناتش مسئول بهرهوری بهینه است و در
دنیا و آخرت، نتیجهی چگونگی بهرهوری خود را میبیند.
ب – اما راجع به عدل خداوند متعال که گاهی با مشاهدهی معضلاتی که روح
و روان را نیز متأثر میکند در ذهن مورد سؤال قرار میگیرد نیز آیهی
ذیل به وضوح تبیین نموده است:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي
النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ
يَرْجِعُونَ» (الروم - 41)
ترجمه: در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم، ظاهر گشت
تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند.
به طور کلی مفهوم آیهی فوق این است که هر چه بدی و شر در دنیا به
انسان میرسد، ناشی از عملکرد خود اوست. خداوند متعال هستی و کمال مطلق
و خیر محض است و از او هیچ «شری» صادر نمیگردد.
اما، نظام دنیا نیز نظامی حکیمانه، عالمانه، منظم و برای انسان
برخوردار از «جبر و اختیار» است و قرار نیست که این نظام به خاطر
تأثرها و تألمها زیر و رو شود. لذا اگر به خاطر بیماریهای یا
ناهماهنگیهای ژنتیکی، عدم رعایت والدین از شروط همبستری برای بارداری
گرفته تا تغذیه، عصبیت، فشارها و تألمها، بیماریهای موروثی یا حادثی
و ...، کودکی ناقص الخلقه به دنیا بیاید، مقصر آن خداوند متعالی که هیچ
گونه نقص و طبعاً تقصیری بر او راه ندارد، نیست. بلکه ظلمی است که از
سوی فرد، افراد، جامعه و ... بر انسان تحمیل میگردد و یک طرف ظالم و
طرف دیگر مظلوم واقع میشود. مثل این است که اسرائیل بر سر مردم بی
گناه غزه بمب شیمیایی یا الکترونیک یا ... میریزد. عدهای زن و کودک و
بزرگ، کشته میشوند، عدهای مجروح میشوند، عدهای بیمار و ناقصالخلقه
میشوند، عدهای بر اثر موج انفجار عصبی یا حتی بیمار روانی میشوند،
عدهای بیسرپرست و در حال و آینده آواره میشوند و از هر گونه رشد
مطلوبی محروم میگردند و ... .
بدیهی است چون در نظام علیت، تأثیر و تأثر وجود دارد و گاه معلولها و
یا تأثیرپذیریها موجب تألم و حتی آزار و اذیت میگردد، نمیتوان
انتظار داشت که خداوند حکیم نظام دنیا را متغیر کند تا هیچ فعلی بر هیچ
کسی تأثیر نگذارد. بدیهی است در چنین شرایطی، ظالم و مظلوم پدید
میآیند و ظالمین به سزای اعمالشان رسیده و مظلومین از جانب خداوند
رحمان و رحیم مورد لطف و مرحمت قرار میگیرند.
x-shobhe.com |