اگر سؤال صرفاً یک سؤال علمی در خصوص
احکام خمس بود، باید فقط به موضوع و متن سؤال توجه میشد، که اساساً
مبحث «خمس» در احکام اسلامی، مانند مباحث دیگری چون: طهارت، نماز،
زکات، حج و ...، خودش یک مبحث مشخص، مستقل و مفصلی است که در فقه تدریس
میشود و همه این سؤالات نیز در آن مطرح میشود.
اما، نحوهی سؤال نشان میدهد که غرض زیاد هم دانستن احکام یا فلسفهی
احکام نمیباشد، بلکه یک نوع القای شبهه در ضد تبلیغ علیه خمس و
روحانیت میباشد. لذا کاربران گرامی باید همیشه ضمن متن و موضوع سؤال،
به هدف آن نیز توجه نمایند، چرا که گاه هدف، «سؤال و شبهه اصلی، اما
پنهان» میباشد.
از طرح کنندگان این شبهه (در بسیاری از
سایتها) بپرسید: آیا واقعاً آن قدر در «فقه و اصول» تحصیل تخصصی نمودهاید
که به مبحث «مباهته» رسیدهاید؟
این سؤال را بدین منظور عرض کردیم که دقت داشته باشید «فقه» و «تفقه»
به این راحتی هم نیست که در سایتها و وبلاگهای ضد اسلامی و ضد شیعی
برای عمومی مطرح میکنند و ایجاد شبهه مینمایند. بدیهی است همانطور
که رشتههای حقوق مدنی، حقوق کیفری، حقوق جزا، حقوق تجارت، حقوق بین
الملل و ...، سالها مطالعه و تحصیل تخصصی میخواهد، و حتی فوتبال و
داوری و آشپزی و خیاطی هم رشته تخصصی است، فقه اسلامی که استنباط و
استخراج احکام الهی از منابع مجاز آن است، به نحو اولی کار سادهای
نیست و دست کم یک دهه تحصیلات مقدماتی و یک دهه دیگر تحصیلات تخصصی میخواهد
و با این همه اگر طلبه یا محقق، به موازات کسب علم، خودسازی هم نکند،
علمش نه تنها نافع نمیگردد، بلکه ضرر هم میزند... .
هیچ تفاوت عمدهای در فتاوا دیده نشده
است. همه مراجع محترم گفتهاند که استفاده از عطریات (بوهای خوش) برای
زنان و دختران فینفسه هیچ اشکالی ندارد و حتی برای عبادت، برای شوهر،
برای محارم و ... خوب و مستحب هم هست. اما باید از این که بوی آن را
نامحرم حسّ کند، اجتناب شود، چرا که به یقین اگر موجب تحریک هم نشود،
موجب جلب توجه و آن هم به قصد ریبه (لذت) میشود.
دقت گردد که هیچ انسانی حق ندارد دیگری (نامحرم) را به زور تحریک جنسی
نماید، که این خود از مصادیق «ظلم» است
در این عالم هیچ عمل (رفتار و گفتاری)
خوب یا بدی وجود ندارد که بر ساختار شخصیتی و شاکلهی انسان و حتی
محیطش تأثیر نگذارد و هم چنین هیچ عملی وجود ندارد که عکسالعمل،
بازتاب یا نتیجهای نداشته باشد. اگر نوشیدن یک جرعه آب، بر روح، روان،
جسم، اخلاق، سلامت و بالتبع رفتار آدمی تأثیرگذار است، پس به طور قطع و
یقین سایر رفتارهای خوب و بد نیز بر تمامی وجود انسان و زندگی دنیوی و
اخرویش تأثیر میگذارد. از این رو خداوند متعال برای انسان توسط
انبیایش «شریعت = قوانین، احکام، بایدها و نبایدها» را وضع و ابلاغ
نمود تا انسان، باورها، اعتقادات، رفتارها و گفتارهایی داشته باشد که
سبب رشد او گردد و از آن چه موجب سقوط و هلاکتش میگردد، پرهیز نماید.
نمیدانیم ایشان این سخن را گفته یا
خیر (فردا تکذیب نکند که من نگفتم یا چنین نگفتم) و یا اگر گفته با چه
بیانی گفته است و یا اساساً او کیست؟ اما اگر او یا هر مسئول و غیر
مسئول دیگری چنین گفته باشد، سخن این است که از کی تا به حال «سخنگوی
خانه موسیقی – یا هر مسئول دیگری»، مجتهد و فقیه شدهاند؟! هر چند که
مجتهد نیز شده باشند، فقط میتوانند در مسائل شخصی به خودشان اجتهاد
کنند، اما نمیتوانند [به ویژه در مسائل اجتماعی و اداری]، صدور حکم
کنند و مردم نیز مقلد آنها نمیباشند.
ابتدا دقت داشته باشیم که فتوا را فقط
باید از مرجع استفتاء نمود که با رجوع مستقیم، مراجعه به رساله، رجوع
به سایت و یا سؤال از فرد معتبر مثل نماینده فقهی یا هر عالم متقی و
مجتهد دیگری ممکن است.
اما در خصوص سؤال مطروحه نیز لازم به ذکر است که بیتردید ابعاد مسائل
مطروحه میتواند بسیار گسترده باشد و نمیشود در این مجال کوتاه به همه
موارد اشاره نمود. اما ذیلاً کلیاتی بنا بر فتاوای مقام معظم رهبری،
حضرت آیت الله العظمی خامنهای ایفاد میگردد.
ابتدا دقت و توجه شود که یا کسی معتقد
به خدا و اسلام هست یا نیست. اگر نیست، دیگر هیچ فرقی ندارد که کدام
قوانین را بپذیرد، هر کس هر کاری دلش خواست میکند و عاقبت همه به یک
نقطه فنا رسیده و میپوسند و بحث تمام است. اما اگر کسی اعتقاد دارد،
باید بداند که ظلم به خدا راه ندارد و خدایی که فرض ظلم به او او روا
باشد، اصلاً خدا نیست. پس احکام شریعتاش نیز از منبع علم و حکمت اوست
که کمی، کاستی، نیستی، نقص، جهل و ... که ظلم حاصل آنهاست، به او راه
ندارد. لذا ممکن است که ما حکمت برخی از احکام را ندانیم، اما باید جهل
خود را محکوم کنیم، نه این که آن را اصل گرفته و العیاذ بالله خدا را
محکوم به ظلم کنیم. آیا مخلوق فهمیده که عدل و ظلم چیست و چگونه محقق
میشود و خالقش نمیداند؟!
اگر واقعاً «فلسفه حجاب» در ابعاد
گستردهی فردی، اجتماعی، حقوقی، امنیتی، اقتصادی
و ...، طرح و نیز درک و فهم شود، مسائل مربوط به حدود آن نیز به
راحتی درک و فهم میشود.
اصلیترین فلسفه حجاب که در قرآن کریم به آن تصریح شده است، خوب (انسان
ارزشی) معرفی شدن زن و نیز مصون و محفوظ ماندن او از تمامی ابتلائات و
مضرات بدحجابی میباشد.
مقام معظم رهبری: «هر حرکتی که برای دفاع از زنان انجام میگیرد، باید
رکن اصلی آن رعایت عفاف زن باشد. نباید بگذارند عفت زن - که مهمترین
عنصر برای شخصیت است - مورد بیاعتنایی قرار بگیرد. حجاب، مقدمهی حفظ
عفاف میباشد.»
احکام اسلامی، همه فروع دین هستند،
یعنی شاخههای اصولی هستند چون توحید، نبوت و معاد. لذا فردی که اصول
را قبول ندارد، دیگر جایگاهی ندارد که از چرایی اصول بپرسد و کسی که
قبول دارد، میداند هر چند خوب و لازم است که در مورد حکمت و آثار و
تبعات احکام الهی تحقیق کند و مطلع گردد، اما اگر به نتایج مطلوبی نیز
دست نیافت، باز میداند که احکام صادره از سوی خداوند علیم و حکیم،
حتماً علیمانه و حکیمانه بوده و منطبق با نظام خلقت و ضامن رشد، سلامت
و کمال است، هر چند که او علل و حکمتها خاصش را نداند.
امر به معروف و نهی از منکر (و هم چنین
سایر احکام اسلامی)، این زمان و آن زمان ندارد.
متأسفانه باید قبول کنیم که از واجبات فروع دین و ضروریات عقلی ثبات،
بقا و رشد یک جامعه است، از همان ابتدای انقلاب و به سرعت هدف حملهی
شدید دشمنان و ضد تبلیغ قرار گرفت و اصلاً زمان ندادند که اذهان عمومی
بدانند و بفهمند که معنا، مفهوم، مقصود و مصادیق «امر به معروف و نهی
از منکر» چیست و کدامست؟! و تأسفآورتر آن که برخی نیز با بد عمل کردن،
آب به آسیاب دشمن ریختند و بهانه را برای هجمه گسترده به این دو اصل
انسانساز و جامعهساز فراهمتر نمودند. تا آن جا که سمبلش خودروهای
گشتی شد و مصداقش فقط در ضرورت تذکر به خانمهای بدحجاب نمایان گردید،
هر چند که آن را نیز درست عمل نکردند.
فطریه از انواع زکات است، لذا «زکات
فطریه» نامیده میشود. زمان محاسبهی زکات فطریه شب عید فطر است و بر
کسانی واجب است که كه قبل از غروب شب عيد فطر، "بالغ" و "عاقل" و "غنى"
باشند. البته منظور از «غنی»، ثروتمند، متمول و پولدار نیست، بلکه یعنی
کسانی که کار یا درآمد یا زندگی متعارفی دارند و میتوانند زندگی خود
را اداره کنند و نان خور دیگری نیستند. به عنوان مثال بر پسر یا دختر
بالغی که نماز و روزه بر آنها تکلیف شده، ولی درآمدی ندارند و نان خور
پدر یا مادر هستند، فطریه واجب نیست.
بسیار خوب است که انسان عاقل به حد خود در مورد حکمت احکام الهی - که
البته محدود نیست – تحقیق نماید، اما این که آخر هر سؤالی اضافه میشود
«آیا این با عدالت خدا سازگاری دارد – آیا این بیعدالتی نیست و ...»،
القا و رفتار و ذهنیت بسیار بد، غلط، غیر منطقی و برخورد ظالمانهای با
مقولهی خدا و توحید است. و عزیزان دقت نمایند که اخیراً القای این نحو
سؤال کردن بسیار رواج یافته است، چرا که جواب هر چه میخواهد باشد،
بالاخره ذهن به خود اجازه داده که عدالت خدا را زیر سؤال ببرد و همین
خود ایجاد تشکیک در توحید و پایهای برای تزلزل شناختی و ایمانی است.
جنب شدن به صورت عمدی، چه به واسطه نزدیکی با همسر، ملاعبهی با او و
یا هر طریقی دیگری (مثل: استمناء، جنب شدن به واسطه نگاه به عکس یا
فیلم و ...)، مانند نوشیدن آب یا خوردن خوراکی مبطل روزه است.
پس، خود نزدیکی با همسر حرام نیست، بلکه شکستن روزه به صورت عمدی اشکال
دارد و موجب کفاره عمدی (شصت روز برای یک روز یا شصت مدّ طعام برای هر
روزی که انسان روزه خود را عمداً افطار کند) میشود.
هر تلاشی سخت است؛ هر رفتن، رسیدن و شدنی سخت است و اساساً دنیا بهشت
نیست که جای راحتی باشد، بلکه زمین است و جای سختی و انسان نیز با تحمل
سختیهای گریز ناپذیر به کمال میرسد و با حرکت در صراط مستقیم از این
سختیها به سلامت عبور میکند، کمال مییابد و به مقصود میرسد.
نمیدانیم بصره کی به تصرف درآمد، اما هیچگاه یک مبحث علمی – در هر
موضوعی که باشد – را به صورت شعاری مطرح ننماید، چرا که حتماً پاسخ
لازم از تحقیقات حاصل نمیشود، به ویژه اگر در خصوص حقوق و احکام (چه
در اسلام و چه در غیر اسلام) باشد؛ مضافاً بر این که در مقام تحقیق،
هیچ گاه نباید ذهن را دچار خلط مبحث نمود. به عنوان مثال در همین سؤال
مطروحه تأمل نمایید، واقعاً پاسخ دهنده باید که کدام مبحث برسد؟ جهاد و
انواع آن و احکامش را مطرح کند و یا تحلیل سیاسی و نظامی کند که چرا به
فاو حمله کردیم و چرا به میانمار حمله نمیکنیم؟! حتی اشاره به آنها
سبب میشود که انتقاد شود چرا پاسخ طولانی است؟!
اگر این گفتهها را به اسلام نسبت دادهاند، سوء استفاده، دروغ، تحریف
و تخریب است و معلوم میشود که بدون هیچ شناختی از اسلام و با بُغضی
کامل تهاجم میکنند و اگر دشمنی و تهاجم میکنند، معلوم است که به قدرت
بازدارندگی اسلام از سلطه ظالمین منحرف پیبردهاند.
البته اگر ما نقطهی مقابل را به آنها نسبت دهیم، دروغ نگفتهایم، چون
واقعاً چنین است. مثلاً مدعی شویم که میگویند: زنها بدون هیچ حریم و
حرمتی برای خود به خیابانها بریزند تا مردان هوسران نیز بدون هیچ تعهد
و هزینهای لذت ببرند – مردها خودشان را هر شکلی که میخواهند در
بیاورند، حتی رُژ لب و رُژ گونه بزنند و خلاصه مرد و زن جز شهوت در خود
و در دیگری نبینند و جز لذت شهوانی هدفی در زندگی نداشته باشند – در
تجمعات با غیبت، دروغ، تهمت، شایعه و جوسازی دیگران را تخریب و یک دیگر
را فریب دهند و نام هر سر و صدای اعصاب خُردکنی را موسیقی و فساد
بگذارند و هر انحرافی را نیز هنر بخوانند و ...!
حالا اگر هیچ خطبهی عقدی خوانده نشود، احترام به زن است؟ میتوانند
به جای کلمه «انکحتُ» از کلمه «زوّجتُ» استفاده کنند، آیا مشکلشان حل
میشود؟! یا اساساً با اسلام، ازدواج، مشروعیت روابط جنسی و ... مشکل
دارند و ما بقی بهانه است؟
گفتند «نکاح» به معنای جفتگیری شتر گفته میشود، پس این اهانت به زن
است(؟!) و تعجب است که چرا اصلاً اشاره نمیکنند که اگر مرد نیز با ذکر
«قبلتُ» قبول کرد، به او نیز اهانت شده است؟! برای این که میخواهند
بدینوسیله زنان را علیه فرهنگ اسلامی تحریک کنند تا فرهنگ ازدواج کمرنگ
شود. این زنان هستند که میتوانند به هیچ رابطهی جنسی به جز با ازدواج
یا همان نکاح تن در ندهند تا فساد برچیده شود.
«امر به معروف و نهی از منکر» یکی از
اصول زندگی مدنی، رشد و تکامل جوامع بشری است که جهان غرب تازه به
اهمیّت آن پیبرده و متأسفانه در جهان اسلام (مانند سایر احکام
اجتماعی)، نه تنها محجور واقع شده، بلکه مورد تحریف و یا ضد تبلیغ نیز
قرار گرفته است.
دامنهی «امر به معروف و نهی از منکر» آن قدر گسترده است که حتی اشاره
به آن نه تنها در یک یا دو صفحه مطلب نمیگنجد، بلکه دو یا سه کتاب چند
صد برگی نیز کفاف نمیدهد.
آن جا که خداوند متعال حکیم، غنی و
هادی است، معلوم میشود که نیازی به نماز و یا عبادت هیچ بندهای
ندارد، پس اگر دستور به اقامه نماز در 5 نوبت داد، معلوم میشود که این
نیاز ما برای هدایت، رشد و کمال است و بیتوجهی به این ضرورت و یا
اهمال در آن موجب خسران خودمان میگردد.
حدیث مورد سؤال از پیامبر اعظم صلوات الله و آله است و متن آن به شرح
ذیل است:
«الصلوة عمود الدين ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها.»
(وسايل الشيعه ، ج 3 ، ص 22 ، حديث 10)
ترجمه: نماز ستون دين است اگر مقبول افتد ديگر عبادات پذيرفته ميشود و
اگر مردود گرددعبادات و اعمال ديگر پذيرفته نمیشوند.
البته احادیث و روایات مبنی بر این معنا بسیار است، از جمله:
امام باقر علیهالسلام: «الصَّلاهُ عَمُودُ الدّینِ، مَثَلُها کَمَثَلِ
عَمُودِ الْفِسْطاطِ، إذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَوْتادُ وَ
الاَطْناب، وَ إذا مالَ الْعَمُودُ وَانْکَسَرَ لَمْ یَثْبُتْ وَ تَدٌ
وَ لا طَنَبٌ.» (وسائل الشیعه: ج ۴، ص ۲۷، ح ۴۴۲۴)
ترجمه: نماز ستون دین است و مثالش همانند تیرک و ستون خیمه مىباشد که
چنانچه محکم و استوار باشد میخها و طنابهاى اطراف آن پا بر جا خواهد
بود ولى اگر ستون سُست یا کج باشد میخها و طنابهاى اطراف آن نمى
تواند پا برجا باشد.
در ادامه سؤال به اموری چون پاسخ مثبت به تقاضای تمکین، نبخشیدن اموال
بدون اجازه و ... نیز اشاره شده بود. نباید از میان هزاران گفته یکی را
انتخاب کرد و سپس بدون هیچ تحقیق و تأملی در ابعاد مفهومی آن به قضاوت
نشست. هر چند که آن گفته واقعاً حدیث موثق باشد.
جای تأسف است که هر نقل قولی به نام حدیث منتشر شده و میشود و افراد
عادی هر جملهای را که به نام حدیث در جایی میخوانند، گمان میبرند که
لابد این حدیث واقعاً از لسان معصوم (ع) نقل شده است. و البته شبهه
افکنان نیز نهایت سوء استفاده را از این شرایط برده و میبرند.