آیا درست است که در فقه اسلامی مبحثی تحت
عنوان «مباهته = جواز تهمت زدن به دشمن» وجود دارد؟ چه فرقی با «هدف
وسیله را توجیه میکند = ماکیاولی» دارد؟ (دانشجو/شادگان)

از طرح کنندگان این شبهه
(در بسیاری از سایتها) بپرسید: آیا واقعاً آن قدر در «فقه و اصول»
تحصیل تخصصی نمودهاید که به مبحث «مباهته» رسیدهاید؟
این سؤال را بدین منظور عرض کردیم که دقت داشته باشید «فقه» و «تفقه»
به این راحتی هم نیست که در سایتها و وبلاگهای ضد اسلامی و ضد شیعی
برای عمومی مطرح میکنند و ایجاد شبهه مینمایند. بدیهی است همانطور
که رشتههای حقوق مدنی، حقوق کیفری، حقوق جزا، حقوق تجارت، حقوق بین
الملل و ...، سالها مطالعه و تحصیل تخصصی میخواهد، و حتی فوتبال و
داوری و آشپزی و خیاطی هم رشته تخصصی است، فقه اسلامی که استنباط و
استخراج احکام الهی از منابع مجاز آن است، به نحو اولی کار سادهای
نیست و دست کم یک دهه تحصیلات مقدماتی و یک دهه دیگر تحصیلات تخصصی
میخواهد و با این همه اگر طلبه یا محقق، به موازات کسب علم، خودسازی
هم نکند، علمش نه تنها نافع نمیگردد، بلکه ضرر هم میزند.
در احکام اسلامی، باب مباهته (بهتان) وجود دارد، هم چنان که باب زنا،
لواط، وطی حیوان و قتل عمد نیز وجود دارد، اما باید دید که خوب چه گفته
است و احکامش چگونه است؟
معنای اصطلاحات فقهی نیز با معانی مصطلح در محاوره فرق دارد. چنان چه
ما در محاوره، «مطلقه» را یک دیکتاتوری رضاخانی میدانیم، اما در فقه
معنای «ولایت مطلقه فقیه» متفاوت است. اما یک دفعه کسی که اصلاً
نمیداند «ولایت» یعنی چه؟ فقه یعنی چه؟ مطلقه در فقه چه تعریف و حدود
و ثغوری دارد و «ولایت مطلقه فقیه» یعنی چه؟ فقهای موافقش چه مستنداتی
دارند، فقهای مخالفش چه نظراتی دارند و ...، جار و جنجال راه میانداز
که آیا ولایت مطلقه فقیه دیکتاتوری نیست؟!
مباهته نیز بحثی بسیار عمیق و گسترده است و چنین نیست که اجازه داده
باشند هر کس کم آورد، به طرف مقابل خود بهتان ناروا بزند و این شبهه در
ذهن عزیزان مطرح شود که این همان توجیه وسیله به خاطر هدف است، پس چه
فرقی با ماکیاولیسم دارد که از نظر اسلام مردود است!
یک حدیث بدین مضمون خواندند که اگر بعد از من عدهای از اهل تشکیک و
بدعت را دیدید که معرکه گرفتهاند، دشمنی خود را با آنان آشکار کنید،
درشتگویی کنید «و باهتوهم كيلا» و آنان را متهم کنید ...، و نتیجه
گرفتند که پس از اسلام، دروغ، دشنام، تهمت و افترا را هر کجا لازم آمد،
جایز بر شمرده است(؟!) و حتی به لفظ «کیلا» که بیانگر درست، به اندازه،
واقعی و با رعایت قسط میباشد نیز توجه نمینمایند.
در حالی که اصلاً معنای این حدیث چنین نیست. ما در ایران خودمان بسیار
تجربه کردیم که اهل انکار، اهل تشکیک، اهل دروغ و فتنه، اهل بدعت و
منافق صفتانی مردم را دور خود جمع کردند و در معارف و احکام اسلامی
تشکیک کردند. حالا اگر کسی وارد این معرکه شد و گفت: «آقا یا خانم، شما
منافق هستید – شما کافر هستید – شما مزدور هستید – شما جاسوس هستید و
...» همه بهتان است، اما دروغ و تهمت ناروا نیست.
پس معنا و منظور، فحش و دروغ و تهمت ناروا و ... نمیباشد. استاد شهيد
مرتضى مطهرى دراين زمينه چنين مىگويند: «يكى از راههائى كه به دين از
جنبههاى مختلف ضربه زده رعايت نكردن اين اصل است كه ما همانطور كه
بايد هدفمان مقدس باشد وسايلى كه براى اين هدف استخدام مىكنيم نيز
بايد مقدس باشد. دروغ نبايد بگوئيم تهمت نبايد بزنيم نه فقط براى
خودمان كه به نفع دنى هم نبايد چنين كنيم . چون اين كارها بى دينى است
و اين كارها را به نفع دين كردن به نفع دين بىدينى كردن است» (سیره
نبوی، 73)
جدال احسن:
خداوند متعال به ما دستور داده است که وقتی وارد بحث دینی میشویم و
قصد روشنگری داریم، حتماً با خیر خواهی، روشنگری و دلیل و حکمت و آن هم
به نحو احسن مباحثه نماییم و اگر بحث به جدل کشیده شد نیز به نحو احسن
مجادله نماییم، تا حجّت برای اهل هدایت و اهل گمراهی تمام شود:
«اُدْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ
الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ
أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»
(النحل، 125)
ترجمه: با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به
[شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال]
كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهيافتگان [نيز]
داناتر است.
اما معنای «جدل احسن» نیز این نیست که حتماً با لبخند، دسته گل و
شیرینی با دشمن به مذاکره و مباحثه بپردازیم. گاهی شدت (اشداء علی
الکفار)، تندی و متهم کردن آنها به جرمهایشان لازم است و این در فقه
تحت عنوان «مباهته» مطرح میشود. به یاد دارم که وقتی شهید آیت الله
دکتر بهشتی (ره) با کیانوری به اصطلاح کمونیست از حزب توده بحث
تلویزیونی داشت، به صراحت فرمود: «شما جاسوس هستید». کیانوری گفت: اگر
این طور است، پس ما را دستگیر کنید. ایشان نیز پاسخ دادند: این کار را
هم خواهیم کرد. (و چنین نیز شد).
فرض کنید یک وهابی، یک سلفیِ تکفیری، عدهای مسلمان عوام از شیعه و
سنّی را جمع کرده و با استناد به آیات قرآن کریم و یا حدیث در ذهن آنان
تشکیک و انحراف ایجاد میکند. به قول خودشان با وعده سی حوری، آنان را
به عملیات انتخاری علیه مسلمانان تشویق میکند. حال یک مسلمان واقعی
وارد مجلس میشود و متوجه میشود که مخاطبین عوام، چیزی از آیه، تفسیر،
تأویل و حدیث نمیفهمند، اما مبهوت و منفعل شدهاند. اگر او به جای بحث
تفسیری یا حدیثی بگوید: «مذهب تقلبی شما را انگلیس بنا نهاده است – شما
در واقع تروریست هستید – شما بچهکُش و جگر خوار هستید ...، مثالها و
مستندات خود را نیز به دیگران بیان نماید تا از دور او متفرق شوند، همه
دشنام و بهتان است، اما درست و به جا و جایز است.
این حدیثی که در مبحث فقهی بهتان مورد بحث قرار میگیرد، با «اذا رايتم
اهل الرّيب والبدع من بعدی» - «هنگامی که بعد از من با اهل تشکیک و
بدعت مواجه میشوید»، آغاز شده است، یعنی دستور العملی در مقابله با
فتنهی اهل شبهه، اهل تشکیک و اهل بدعتگزاری در دین میباشد. بدیهی
است که یک جا لازم است پاسخگو، با دلیل و منطق و حکمت، با بیانی آرام
و تأثیرگزار مباحثه کند و یک جا لازم است که با تندی و تهمتهای روا که
روشن کننده ماهیت و چهرهی واقعی، ولی پنهان شده در پس پرده و تابلوی
دین است، روشنگری نماید. چنان چه شهید آیتالله مطهری (ره) در این باره
میفرمایند:
«سيره و عمل ائمه چنين بوده است كه درمقابل بدعت گزاران و منحرفين
اعتقادى عصر خودشان مانند: مجبره مفوضه مجسمه و غلاة تنها وسيله
دفاعشان افشاى چهره آنان نبوده بلكه با بيانات مستدل و محكم بطلان
افكار و انديشه هاى آنان رانيز نماياندهاند و همچنين علماء وقتى كه با
فرقههاى بدعت گزار و منحرفى همچون : بابیها بهائیها قاديانیها و
... مواجه مىشوند همانگونه كه چهره آنان راافشاء مىكنند به نوشتن
كتابهاى علمى و سخنرانیهاى مستدل نيز مىپردازند.» (سيره نبوى .66)
**- پس، ملاحظه میفرمایید که «فقه» بسیار عمیق و دقیق است و به همین
راحتی نمیشود بدون هیچ مطالعهای، احکام خداوند متعال در اسلام را
استنباط و استخراج نمود و به چالش کشید. لذا فرمودهاند که در «اصول
دین» تحقیق کنید، اما تحقیق تخصصی در فقه به همگان واجب نیست، چنان چه
وکیل یا پزشک یا معمار شدن به همگان واجب نیست و در فقه میتوانید به
فقها رجوع نمایید.
منبع:x-Shobhe
|