بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه155

چه دلیلی برای حُسن و قبح ذاتی افعال وجود دارد؟ به بیانی دیگر، چه اثباتی داریم که عقل انسان ملاک تشخیص حق از باطل است؟

حسن و قبح بحث فلسفی و کلامی مبسوطی است که شرح آن در یک کتاب نیز نمی‌گنجد، لذا در این مجال کوتاه، اشاره‌ای به صورت مختصر و جمال ایفاد می‌گردد:

الف - اگر «عقل» وسیله شناخت مفاهیم و معقولات و ملاک تمیز درست از غلط، حق از باطل و خوبی از بدی نباشد، چه وسیله و ملاک دیگری برای نوع انسان باقی می‌ماند و کاربرد عقل چیست؟! آیا شرایط زمان و رأی اکثریت؟! مثلاً اگر در برهه‌ای اکثریت گفتند که دروغ، خیانت، ظلم، تجاوز، قتل نفس، نسل‌کشی، هتک حرمت، بچه‌کُشی و ... خوب است، باید در نگاه و شناخت مردمان خوب ‌آید؟ و اگر در برهه‌ای گفتند که بد است، بد شمرده ‌شود؟
بدیهی است که با حذف نقش عقل در شناختی که با استناد به بدیهیات اولیه انجام می‌دهد، تعریف و تعیین «حُسن و قبح» بر عهده‌ی زورگویان دیکتاتور زمان قرار می‌گیرد و سخن آنها همان وحی منزل و حکم عقل شمرده می‌شود. هر چه آنان خواستند، گفتند و امر کردند خوب است و هر چه مخالفت کردند بد است.
مروزه فرضیه‌ها و نظریه‌های جدید غرب که به نام فلسفه دیکته و القا می‌شوند و غالباً مبتنی بر اهداف و توجیه عملکرد نظام سُلطه هستند، بطلان عقل و عقلانیت را شعار قرار داده‌اند. می‌گویند: «مفاهیم کلّی نداریم – تعاریف متقن نداریم – همه چیز نسبی است و بالتبع حُسن و قبح عقلی هم نداریم و اساساً بد و خوبی در کار نیست». و البته بعداً توجیه می‌شود که هر چه «قدرت» انجام داد، همان خوب است.
حال اگر سؤال کنید: با توجه به کشیدن خط بطلان بر روی عقل و عقلانیت، این ادعاها و داریم و نداریم‌ها را چگونه اثبات می‌کنید؟ چه خواهند گفت و چه استدلالی دارند و اگر به فرض محال دلیلی اقامه کردند، با چه وسیله، محک، ملاک و معیاری باید بپذیریم؟! بدیهی است که چون پاسخی ندارند، کار به تحمیل اراده‌ی سلطه می‌کشد.
گر بخواهند عقلانیت را قبول کنند، باید استدلال عقلی بیاورند و اگر نخواهند قبول کنند نیز باید استدلال عقلی بیاورند تا مورد پذیرش واقع شود و این خود دلیل بر قدرت شناخت و تمیز عقل است، وگرنه باید بگویند: «چون ما می‌گوییم و ما در قدرت هستیم، پس چنین است»، چنان چه می‌گویند.
ب - افعال انسان از دو حال خارج نیست، یا خوب و ممدوح است و یا بد و مذموم. یعنی به حکم همان عقل (و در اصطلاحات دینی)، عمل انسان یا مستوجب پاداش است و یا کیفر. و البته این قاعده منحصر به دین نیست. هر انسانی می‌داند که عملش یا منتهی به نتیجه‌ی خوب می‌شود و یا بد. اما تعریف خوب و بد چیست و از کجا بفهمد که کدام کار خوب است و کدام کار بد؟! ملاک تشخیص چیست و اگر عقل وسیله شناخت و ملاک تشخیص نباشد، به جز نفس مقهود و مغلوب قدرت‌های داخلی (حیوانیت بدن) و قدرت‌های خارجی (طواغیت) چه باقی می‌ماند؟!
حُسن و قبح عملی، به هماهنگی و نا هماهنگی با هدف بر می‌گردد. اگر عملی منطبق و هماهنگ با هدف بود، خوب شمرده می‌شود و اگر عملی مخالف یا مغایر بود، بد و غلط شمرده می‌شود. این همان حکم عقل است که کسی نمی‌تواند خلاف آن را مدعی شود، چه رسد به آن که به اثبات رساند.
اما این که کدام هدف درست و خوب است و کدام غلط و بد نیز به «حسن و قبح» نظری درباره‌ «وجود» بر می‌گردد.
عقل «وجود» را می‌شناسد و اثبات می‌کند – وجود همان هستی محض است و هستی کمال است – به هستی و کمال محض نیز نیستی، نقص، دوتایی، حدّ، کثرت، شباهت و ... راه ندارد – انسان نیز عاشق هستی و کمال است. یعنی «او = هو» یک حقیقت وجود هست و آدمی عاشق اوست.
این هدف (نیل به کمال) عُقلایی است و هر عملی که در راستای تقرب به آن انجام پذیرد «حُسن عملی» شمرده می‌شود و هر عملی که مغایر با آن باشد «قبح عملی» می‌باشد. لذا در آموزه‌های عقلانی و حکیمانه اسلام بیان شده است که هستی و کمالی به جز الله جلّ جلاله وجود ندارد و نباید جز او را هدف قرار داد (لا إله الا الله)، چرا که همه ناقص هستن و ناقص نیز ذاتاً گواه بر مخلوق بودن دارد.

پس به حکم عقل، حکیم بایدها و نبایدها را خودش تبیین و وضع می‌نماید و تبیین و وضع قوانین او نیز گفتاری نیست، بلکه تکوینی (نظام خلقت) است. از این رو «حُسن و قبح» حقیقی را که منطبق با نظام خلقت است، در عقل بشر نهادینه کرد و حُسن و قبح اعتباری نیز به تناسب آن تعریف می‌گردد. لذا با یازده قسم به نظام خلقت فرمود:

«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَ» (الشمس، 7و8)
ترجمه: سوگند به نفس و آن كس كه آن را (با چنین نظام کاملی) بیافرید * سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏اش را به آن الهام كرد.

امام صادق(علیه السلام) در این باره و طی سخنان مبسوطی می‌فرمایند:
«و بالعقل عرف العباد خالقهم و عرفوا به الحسن من القبیح» (اصول کافى 1/ 28 ، روایت 35)

ترجمه بخشی از این حدیث:
آغاز و نخست هر چيز و نيرو و آبادانى آن كه هر سودى تنها به آن مربوط است «عقل» است كه آن را خدا زينت و نورى براى خلقش قرار داده. با عقل بندگان خالق خود بشناسند و دانند كه آنها مخلوق‌اند و او مدبر و ايشان تحت تدبير اويند و اين كه خالق شان پايدار و آنها فانى مى‏باشند و به وسيله عقول به خويش از ديدن آسمان و زمين و خورشيد و ماه و شب و روز استدلال كردند كه او و اينها خالق سرپرستى دارند تا آغاز و بى‏انتها و با عقل تشخيص زشت و زيبا دادند و دانستند در نادانى تاريكى و در علم نور است. اين است آنچه عقل به آنها راهنما گشته.
عرض شد: آيا بندگان مى‏توانند به عقل تنها اكتفا كنند (و در پى تحصيل علم و ادب بر نيايند) فرمود: عاقل به رهبرى همان عقلي كه خداوند نگهدار او و زينت و سبب هدايتش قرار داده مى‏داند كه خدا حق است و پروردگار اوست و مى‏داند كه خالقش را پسند و ناپسنديست و اطاعت و معصيتى، و عقلش را به تنهائى راهنماى به اينها نمى‏بيند و مى‏فهمد كه رسيدن به اين مطالب جز با طلب علم ممكن نيست و اگر به وسيله علمش به اينها نرسد عقلش او را سودى نداده پس (به حکم عقل) واجب است بر عالِم طلب علم و ادب نمايد كه بى‏آن استوار نماند.

منبع : X-shobhe

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved