در سایتی که مخالف همه ادیان است آمده بود: «من وقتی کار خوبی میکنم
احساس خوبی دارم و وقتی کار بدی میکنم عذاب وجدان دارم و این دین من
است» جواب چیست؟ لطفا به صورت مستدل و منطقی پاسخ دهید.
بستگی دارد که تعریف از
«دین» چه باشد و آن تعریف درست و جامع هم باشد یا خیر؟ و تعریف ملاک
وجدان چه باشد؟ ممکن است امری وجدان کسی را به درد آورد و وجدان دیگری
را به درد نیاورد. در این صورت ملاک حقانیت چیست؟
هر کسی میتواند هر راه
و روشی را انتخاب کند و بگوید «این دین من است». و به طور کلی نوع
نگاه، چگونگی هدفمندی و روش زندگی هر کسی، دین اوست. بر این اساس هیچ
کس بی دین نیست و حتی کافران نیز دینی مخصوص خود دارند. لذا در سوره
الکافرون فرمود که به آنها بگو: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» -
یعنی: دین شما برای شما و دین من نیز برای خودم. پس هر کس حتماً دینی
دارد. اما این که این دین درست و جامع است یا خیر؟ و همان است که باید
باشد یا خیر؟ منطق با حقایق عالم هستی میباشد یا خیر؟ امر و مقولهای
دیگری است.
الف –
هزاران تعریف برای «دین» ارائه شده است. اما اگر در یک جمله دین را
«مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتی كه برای اداری جامعه انسانی و
پرورش انسانها میباشد» بدانیم، آن وقت این سؤال پیش میآید که «حال
کدام دین صحیح و جامع است؟» و این که «از کجا معلوم میشود؟ راه اثبات
یا ملاک و محک چیست»؟
ب –
البته که اگر فطرتی روشن و وجدانی بیدار باشد، انسان از کار خوب خود یا
دیگران خوشش میآید و از کار بد خود یا دیگران بدش میآید. این قانون
خلقت خداست و فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا -
سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن
(انسان) الهام كرد» (الشمس، 8). اما نباید فراموش کرد که عقل، فطرت و
وجدان، به واسطه سلطه و تبعیت نفس محجوب نیز میگردد.
ج –
وقتی تنها ملاک «من» باشد و آدمی بگوید من از کار خوب خوشم میآید و از
کار بد بدم میآید و این دین من است، نتیجه این میشود که مانند پست
مدرنیستهای امروزی بگوید: پس ارزشی وجود ندارد. بلکه هر چه من خوشم
بیاید، همان خوب است و هر چه بدم بیاید همان بد است! در چنین دینی، نه
عقل حجیت دارد و نه وحی و نه وجدان. دیگر سخن حق را نمیشود و حقایق
عالم هستی را نمیبیند و فهم نمیکند. بلکه ملاک و محک یا بهتر بگوییم،
معبود و إله انسان «من» یا همان هوای نفس او میشود. و این همان دینی
است که خداوند متعال راجع به اتباع آن فرمود:
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ
اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ
عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن
يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
ترجمه: پس آيا ديدى كسى
را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه
گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است آيا
پس از خدا چه كسى او را هدايتخواهد كرد آيا پند نمىگيريد؟!
واژهی «وجدان» در این
نوع نگاه، فقط کلمهای خوشایند است برای تطهیر تبعیت از هوای نفس. و
تبعیت از هوای نفس، روش زندگی حیوان است و نه انسانی که عقل دارد. از
این رو خداوند متعال می فرماید افراد بسیاری را می بینید که ظاهرشان
شبیه انسان است و انفاقاً حرفهای به ظاهر اندیشمندانه یا به اصطلاح
امروزی روشنفکرانهای نیز میزنند و شما نیز به حسب ظاهر گمان می کنید
که انسانهای روشن و فهمیدهای هستند، اما چون ملاک آنها، هم چون
حیوانات، هوای نفس است، آنها نیز حیوان هستند و مانند حیوانات زندگی
میکنند.
«أَرَأَيْتَ مَنِ
اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا * أَمْ
تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ
إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (الفرقان، 43 و 44)
ترجمه: آيا آن كس كه
هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مىتوانى] ضامن او
باشى * يا گمان دارى كه بيشترشان مىشنوند يا مىانديشند آنان جز مانند
ستوران نيستند بلكه گمراهترند.
تذکر: برخی گمان کردهاند یا ضد تبلیغ میکنند که در قرآن فحش آمده
است. در صورتی که این فحش نیست، بلکه بیان انسانشناسی از طرف خالق
اوست. می فرماید: برخی مثل جماد هستند، برخی دیگر زندگی نباتی دارند،
برخی در مرحله حیوانی درجا زدهاند و برخی که از عقل پیروی میکنند (و
عقل نیز اثبات خدا و وحی مینماید) به مرحله انسانی رسیده و پیرو شریعت
الهی میشوند. (1)
د –
دقت شود که «خوب و بد حقیقی»، شعاری، اعتباری و قراردادی نیست و پیرو
نظر یا رأی اکثریت نیز نمیباشد، بلکه متناسب با «هدف حقیقی» تعریف
میشود. و بدیهی است که هر کسی اهداف و هدفی غایی دارد، اما همه اهداف
صحیح و پسندیده نیستند. بلکه آن اهداف و هدف نهایی صحیح است که منطبق
با حقایق عالم هستی باشد.
به عنوان مثال: برای کسی
که آغاز و پایان زندگی را به جز حیات مادی در این دنیا نمیبیند، سخنان
و باید و نبایدهای اخلاقی و ارزشی هیچ منطقی ندارد و الفاظی چون وجدان
نیز فقط بازی با کلمات است. نمیتواند بگوید: سرقت، تجاوز، قتل، دروغ،
غیبت، ربا، ظلم، استکبار، نسل کشی و ... بد است! چرا که چون به جز حیات
دنیوی را نمیبیند و قائل نیست، هر چه به حسب ظاهر به حیات دنیوی او
فایدهای برساند و یا لذتی از آن ببرد، باید خوب تلقی شود. لذا در
تعاریف پست مدرنی امروزی (که موافق اهداف ستمگران تبیین، تعریف و تبلیغ
میگردد)، خوب و بد و ارزشها نسبی هستند و هر آن چه به انسان (البته
با دید مادی) فایدهای برساند و انسان لذتی از آن ببرد، خوب و ارزش
است. در این دیدگاه، وجدان نیز تعریف دیگری مییابد و به گونهی عمل
میکند و کارشان را خوب و درست نشان می دهد. در واقع همان مفهومی که در
قرآن میفرماید: شیطان اعمالشان را زینت میبخشد.
به عنوان مثالی در سطح
کلان: مسلمانکشی راه میاندازند، کشورگشایی میکنند، نظام سلطه را به
هر طریقی، از دروغ گفتن به مردم خود گرفته تا جنایات هولناک، حاکم
میکنند، و در توجیه میگویند: به خاطر حفظ منافع لازم است. و برای
مشروعیت بخشیدن به ظلمها و جنایات خود، قوانین متفاوت نیز وضع میکنند
و به آن رأی میدهند، تا بگویند موافق نظر اکثریت است و دچار وجدان درد
نیز نگردند.
x-shobhe |