بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه124

در سایتی که مخالف همه ادیان است آمده بود: «من وقتی کار خوبی می‌کنم احساس خوبی دارم و وقتی کار بدی می‌کنم عذاب و‌جدان دارم و این دین من است» جواب چیست؟ لطفا به صورت مستدل و منطقی پاسخ دهید.

بستگی دارد که تعریف از «دین» چه باشد و آن تعریف درست و جامع هم باشد یا خیر؟ و تعریف ملاک وجدان چه باشد؟ ممکن است امری وجدان کسی را به درد آورد و وجدان دیگری را به درد نیاورد. در این صورت ملاک حقانیت چیست؟

هر کسی می‌تواند هر راه و روشی را انتخاب کند و بگوید «این دین من است». و به طور کلی نوع نگاه، چگونگی هدفمندی و روش زندگی هر کسی، دین اوست. بر این اساس هیچ کس بی دین نیست و حتی کافران نیز دینی مخصوص خود دارند. لذا در سوره الکافرون فرمود که به آنها بگو: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» - یعنی: دین شما برای شما و دین من نیز برای خودم. پس هر کس حتماً دینی دارد. اما این که این دین درست و جامع است یا خیر؟ و همان است که باید باشد یا خیر؟ منطق با حقایق عالم هستی می‌باشد یا خیر؟ امر و مقوله‌ای دیگری است.

الف – هزاران تعریف برای «دین» ارائه شده است. اما اگر در یک جمله دین را «‌مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتی كه برای اداری جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها می‌باشد» بدانیم، آن وقت این سؤال پیش می‌آید که «حال کدام دین صحیح و جامع است؟» و این که «از کجا معلوم می‌شود؟ راه اثبات یا ملاک و محک چیست»؟

ب – البته که اگر فطرتی روشن و وجدانی بیدار باشد، انسان از کار خوب خود یا دیگران خوشش می‌آید و از کار بد خود یا دیگران بدش می‌آید. این قانون خلقت خداست و فرمود: «‌فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏اش را به آن (انسان) الهام كرد» (الشمس، 8). اما نباید فراموش کرد که عقل، فطرت و وجدان، به واسطه سلطه و تبعیت نفس محجوب نیز می‌گردد.

ج – وقتی تنها ملاک «من» باشد و آدمی بگوید من از کار خوب خوشم می‌آید و از کار بد بدم می‌آید و این دین من است، نتیجه این می‌شود که مانند پست مدرنیست‌های امروزی بگوید: پس ارزشی وجود ندارد. بلکه هر چه من خوشم بیاید، همان خوب است و هر چه بدم بیاید همان بد است! در چنین دینی، نه عقل حجیت دارد و نه وحی و نه وجدان. دیگر سخن حق را نمی‌شود و حقایق عالم هستی را نمی‌بیند و فهم نمی‌کند. بلکه ملاک و محک یا بهتر بگوییم، معبود و إله انسان «من» یا همان هوای نفس او می‌شود. و این همان دینی است که خداوند متعال راجع به اتباع آن فرمود:

«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)

ترجمه: پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏خواهد كرد آيا پند نمى‏گيريد؟!

واژه‌ی «وجدان» در این نوع نگاه، فقط کلمه‌ای خوشایند است برای تطهیر تبعیت از هوای نفس. و تبعیت از هوای نفس، روش زندگی حیوان است و نه انسانی که عقل دارد. از این رو خداوند متعال می فرماید افراد بسیاری را می بینید که ظاهرشان شبیه انسان است و انفاقاً حرف‌های به ظاهر اندیشمندانه‌ یا به اصطلاح امروزی روشنفکرانه‌ای نیز می‌زنند و شما نیز به حسب ظاهر گمان می کنید که انسان‌های روشن و فهمیده‌ای هستند، اما چون ملاک آنها، هم چون حیوانات، هوای نفس است، آنها نیز حیوان هستند و مانند حیوانات زندگی می‌کنند.

«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (الفرقان، 43 و 44)

ترجمه: آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى‏توانى] ضامن او باشى * يا گمان دارى كه بيشترشان مى‏شنوند يا مى‏انديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه‏ترند.

تذکر: برخی گمان کرده‌اند یا ضد تبلیغ می‌کنند که در قرآن فحش آمده است. در صورتی که این فحش نیست، بلکه بیان انسان‌شناسی از طرف خالق اوست. می فرماید: برخی مثل جماد هستند، برخی دیگر زندگی نباتی دارند، برخی در مرحله حیوانی درجا زده‌اند و برخی که از عقل پیروی می‌کنند (و عقل نیز اثبات خدا و وحی می‌نماید) به مرحله انسانی رسیده و پیرو شریعت الهی می‌شوند. (1)

د – دقت شود که «خوب و بد حقیقی»، شعاری، اعتباری و قراردادی نیست و پیرو نظر یا رأی اکثریت نیز نمی‌باشد، بلکه متناسب با «هدف حقیقی» تعریف می‌شود. و بدیهی است که هر کسی اهداف و هدفی غایی دارد، اما همه اهداف صحیح و پسندیده نیستند. بلکه آن اهداف و هدف نهایی صحیح است که منطبق با حقایق عالم هستی باشد.

به عنوان مثال: برای کسی که آغاز و پایان زندگی را به جز حیات مادی در این دنیا نمی‌بیند، سخنان و باید و نباید‌های اخلاقی و ارزشی هیچ منطقی ندارد و الفاظی چون وجدان نیز فقط بازی با کلمات است. نمی‌تواند بگوید: سرقت، تجاوز، قتل، دروغ، غیبت، ربا، ظلم، استکبار، نسل کشی و ... بد است! چرا که چون به جز حیات دنیوی را نمی‌بیند و قائل نیست، هر چه به حسب ظاهر به حیات دنیوی او فایده‌ای برساند و یا لذتی از آن ببرد، باید خوب تلقی ‌شود. لذا در تعاریف پست مدرنی امروزی (که موافق اهداف ستمگران تبیین، تعریف و تبلیغ می‌گردد)، خوب و بد و ارزش‌ها نسبی هستند و هر آن چه به انسان (البته با دید مادی) فایده‌ای برساند و انسان لذتی از آن ببرد، خوب و ارزش است. در این دیدگاه، وجدان نیز تعریف دیگری می‌یابد و به گونه‌ی عمل می‌کند و کارشان را خوب و درست نشان می دهد. در واقع همان مفهومی که در قرآن می‌فرماید: شیطان اعمالشان را زینت می‌بخشد.

به عنوان مثالی در سطح کلان: مسلمان‌کشی راه می‌اندازند، کشورگشایی می‌کنند، نظام سلطه را به هر طریقی، از دروغ گفتن به مردم خود گرفته تا جنایات هولناک، حاکم می‌کنند، و در توجیه می‌گویند: به خاطر حفظ منافع لازم است. و برای مشروعیت بخشیدن به ظلم‌ها و جنایات خود، قوانین متفاوت نیز وضع می‌کنند و به آن رأی می‌دهند، تا بگویند موافق نظر اکثریت است و دچار وجدان درد نیز نگردند.

 

x-shobhe

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved