اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
102180 |
نام:
بی کس
شهر:
تنها
تاریخ:
1/16/2013 11:12:47 AM
کاربر مهمان
|
سلام تازه با سایت شما اشنا شدم دوست دارم حرفای دلمو بزنم ۵سال با یک نفری دوست بودم تریپ ازدواج بودیم اما خانواده پسره معتاد بود خانوادم قبول نکردن و ردشون کردن دختر دایی من تازه عقد کرده گفت پریا شمارش رو بده من اشتی تون بدم گفتم باشه دادم دیگه جواب منو نمیده چندروز پیش عکسش رو توگوشی دختر داییم دیدم اسم اساشونو یواشکی خوندم حالا دختر داییم میخاد از شوهرش طلاق بگیره با اون ازدواج کنه چیکارکنم دارم دیوونه میشم خسته شدم از زندگی از ادمای دورو خسته شدم.
************************** مدیریت حرف دل
با عرض سلام و خیرمقدم به شما در بخش حرف دل متاسفانه یکی از آسیب های آخرالزمان که دچار شده ایم در مورد زن و مردهای متاهلی هست که خیلی به زندگیشان وابستگی ندارند و همین که با کس دیگری دم خور شوند قید زندگی مشترک خودشان را می زنند و اکثراً تا آخر عمر روزگار خوشی در زندگی ندارند.
خداوند ما را از آسیب ها و ابتلائات سنگین آخرالزمان در امان دارد.
در مورد مشکلتان هم به نظر می آید اون آدم اصلا قابل ستایش و اعتماد کردن در زندگی نمی باشد و متاسفانه 5سال از عمر گران بهای خود را در این زمینه هدر داده اید. البته این که باید از امروز چه کرد صحبت مفصلی است که انشالله اگر مایل بودید دوستان و مشاوران حاضر در این بخش به شما کمک خواهند کرد.
ومن الله التوفیق
|
|
102179 |
نام:
جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر:
شهر خدا
تاریخ:
1/16/2013 11:01:09 AM
کاربر مهمان
|
چگونه می توان به تاول های پا گفت که تمام مسیر طی شده اشتباه بوده است؟
|
|
102178 |
نام:
کیوان رونما
شهر:
منوجان
تاریخ:
1/16/2013 10:54:05 AM
کاربر مهمان
|
پاییز به راحتی گذشت و خدا از دل برگ خبرها دارد: ای برگ ستم دیده پاییزی/آخر تو ز گلشن که چها دیدی/ای عاشق شیدا/دلداده رسوا
|
|
102177 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/16/2013 10:32:37 AM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند یکتا و بخشنده مهربان
سلام به تک تک دوستان جدید و قدیمی حرف دل
تا کریسمس چند روز بیشتر نمانده بود .
و جنب و جوش مردم برای خرید هدیه کریسمس روزبه روز بیشتر می شد .
من هم به فروشگاه رفته بودم و برای پرداخت پول هدایایی که خریده بودم ، در صف صندوق ایستاده بودم .
جلوی من دو بچه کوچک ، پسری پنج ساله و دختری کوچک تراز او ایستاده بودند .
پسرک لباس مندرسی بر تن داشت ، کفشهایش پاره بود و چند اسکناس را در دستهایش می فشرد .
لباس های دخترک هم دست کمی از مال برادرش نداشت ولی یک جفت کفش نو در دست داشت .
وقتی به صندوق رسیدیم، دخترک آهسته کفشها را روی پیشخوان گذاشت .
چنان رفتار می کرد که انگار گنجینه ای پر ارزش را در دست دارد .
صندوقدار قیمت کفش ها را گفت : شش دلار .
پسرک پولهایش را روی پیشخوان ریخت و آنها را شمرد : سه دلار و پانزده سنت .
بعد رو به خواهرش کرد و گفت : فکر کنم باید کفشها را بگذاری سر جایش !!
دخترک با شنیدن این حرف به شدت بغض کرد و با گریه گفت : نه !! نه !! پس مامان تو بهشت با چی راه بره ؟؟
پسرک جواب داد : گریه نکن ، شاید فردا بتوانیم پول کفشها را در بیاوریم .
من که شاهد ماجرا بودم ، به سرعت سه دلار از کیفم بیرون آوردم و به صندوقدار دادم .
دخترک دو بازوی کوچکش را دور من حلقه کرد و با شادی گفت : متشکرم آقا .
به طرفش خم شدم و پرسیدم : منظورت چی بود که گفتی ، پس مامان تو بهشت با چی راه بره ؟؟
پسرک جواب داد : مامان خیلی مریض است و بابا گفته که ممکنه قبل از عید کریسمس به بهشت بره ؟؟
دخترک ادامه داد : معلم ما گفته که رنگ خیابانهای بهشت طلایی است .
به نظر شما اگه مامان با این کفشهای طلایی تو خیابانهای بهشت قدم بزنه ، خوشگل نمی شه ؟؟
چشمانم پر از اشک شد و در حالی که به چشمان دخترک نگاه می کردم ، گفتم : چرا عزیزم ، حق با تو است .
مطمئنم که مامان شما با این کفشها تو بهشت خیلی قشنگ میشه !!
در پناه خدا باشید .
یا حق
|
|
102176 |
نام:
شيدا
شهر:
م
تاریخ:
1/16/2013 10:19:37 AM
کاربر مهمان
|
تقاضاي كمك باعرض سلام خدمت بچه هاي حرف دل ومديريت محترم من دنبال ياهومسنجربراگوشيم هستم ولي تاكنون موفق به دريافت لينكش نشدم آياكسي ميتونه كمك كنه گوشيم مدلش سوني اريكسون j10i2 هست يه دنياممنون ميشم كسي كمكم كنه
|
|
102175 |
نام:
نرگس
شهر:
کرمان
تاریخ:
1/16/2013 10:12:57 AM
کاربر مهمان
|
سلام من مدتی است که با شخصی دوست شدم و این رابطه دوستی ما خوب بود تا اینکه من برای دوستم پیغام فرستادم شارژموبایلم داره تمام میشه و تا سر برج نمیتونم از موبایلم زنگ بزنم از محل کارم باهات تماس میگیرم به خاطر همین حرف رابطه دوستی بهم زد و گفت تو من به اندازه شارژ موبایلت دوست داری و برام ارزش قائل نیستی منم گفتم که داره اشتباه میکنه گفتم اگر بهت نمی گفتم بازم ناراحت میشدی من فقط میخواستم تو جریان کار باشی که دلخوری پیش نیاد ولی قبول نکرد و من و اطرافیانم رو زیر سوال برد و سر و صدا کرد احساس کردم انسانی بیهوده هستم و بعد از مدتی دوباره باهام تماس گرفت و گفت پشیمونه اون یکی از بهترین دوستام بود حالا دیگه نمی دونم چی کار کنم بهش اعتماد کنم یا نه اطرافیانم که شاهد ماجرا بودند خواستار قطع رابطه شدند گفتند کسی که نتونه عصبانیت کنترل کنه ودر موقعیت ناراحتی بدو بیراه بگه ارزش دوستی نداره نمیگم من بی تقصیر هستم شاید اگر از کلمات بهتر استفاده میکردم این رابطه بهم نمیخورد و الان من بین دل خودم و رابطه دوستیام و قطع رابطه مانده ام کمکم کنید.
|
|
102174 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
1/16/2013 10:09:26 AM
کاربر مهمان
|
کیوان رونما از شهر منو جان سلام و عرض ادب ۱- دلشکسته : چون خلق خدا دلمو شکست من بادل شکسته وارد حرف دل شدم ۰۰مرهم دلم و یارو یاورم خداست ۰۰دلم شکست بیشتر پیداش کردم خدارو میگم ۰۰چون سره دل شکستنم یه مقدار از خدا دور شده بودم چون واقعا فشار بهم اومد۰۰الان خدا رو شکر بهترم گوش شیطان کر و چشمش کور ۲- غریب : نمیدونم چرا گذاشتم غریب چون اوایل حالم بد بود شاید احساس غربت میکرد خواستم چند بار عوض کنم ادم تا خدارو داره که غریب نیست هیچی عوض نکردم میخوام تا اخر همین باشه ۰۰
آدم تا خدا رو داره مگه غریبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ غریب و بی کس اونه که خدا رهاش کرده باشه ۰۰ بعضی وقتا: تو اوج نا امیدی... تو اوج بدبختی... تو اوج نداری... تو اوج غم... وقتی،به آخر خط رسیدی وقتی زدی به سیم آخر وقتی دیگه نمیکشی وقتی که واقعا از این روزگار و همه بدیاش خسته شدی وقتی که فکر میکنی دیگه کسیو نداری . . . . اون بالایی منتظره تا صداش کنی بسم الله
التماس دعا برادر یاعلی
|
|
102173 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
1/16/2013 10:06:46 AM
کاربر مهمان
|
چقدر سخته که پدرت آرزوی مرگتو داشته باشه وبهت بگه بمیر که راحت بشیم از دستت خدا چیکار کنم خوب من که اون زمان که منو بردن اتاق عمل که خیر سرم خوب بشم اگه میدونستم خوب نمیشمو پدرم هر وقت ازم عصبی میشه سرم منت میزاره ویا میدونستم خوب نمیشم که حاضر نمیشدم عملم کنند. تقصیر منه وقتی سرنوشتم اینطوریه که بهتر نشدم خدا خودت میدونی که تواین چند سال من مگر چطور بشه که بگم خداچرا خوب نشدم وگذاشتم به حساب قسمت ولی اینا میزارن به حساب بدی من ووووودیشب ازم چیزی پرسیدن من جوابشو دادم که با برادرام دست به یکی شدن که تونمیفهمی عقل نداری اشتباه کردی حتی قسم خوردم که حاضرم فرداباهاتون بیام و ثابتتون کنم ولی قبول نکردن وگقتن حرف مفت نزن انشالله که بمیری راحت بشیم ازت مادرم شام اورد که شام بخوریم که گفت مرگ بخور دیگه نتونستم تحمل کنم خب اگه جاشونو تنگ دارم چرا منو نمیکشه خدا دیگه رفتم بخوابم بدون شام هرچی اونجاگریه کردم هرچی هم زیر پتو دیگه داشت سرم از درد منفجر میشد چشم راستمم داشته از درد از حدقه میزد بیرون انقدر که درد داشت. تصمیم گرفتم خودکشی کنم چه با قرص چه با هر چی بشه ولی به خداوندی خودش از خدا ترسیدم گفتم خداپس خودت مرگمو برسون بچه ها بابام وداداشم ازم پول میخوان وهر وقت باهام دعوا میکنن این پولو مثل پتک به سرم میزنند دعام کنید دستمم خالی دعا کنید خدایک پولی بهم بده که پولشونو بهشون بدم که انقدر سرکوفتم نزنند از یک نفری هم پول میخوام که بهم نمیده دعا کنید پولمو پس بده دیگه دارم داغون میشم خیر سرم بچه ارشد خانوادم ولی اندازه یک بچه کوچیک برام احترام قائل نیستند صبح که بیدار شدم گفتم خدامن که زندم چرا پس مرگمو نمیرسونی حس کردم یک چشمم خیلی ورم داره رفتم جلو ایینه دیدم از خیلی هم گذشته چشم راستم یک زره باز بود چشم چپمم ورم داشت از طرفی هم نمیخوام عاقشون بشم خب خدا خودت کاری کن خدادیگه نمیتونم بنویسم اشک کل صورتمو گرفته دیگه طاقت ندارم خودت کاری کن به حق ائمه سید جان تورو خدا ازخدا بخواه کمکم کنه از مادرت زهرا بخواه کمکم کنه از اقاحسین بخواه کمکم کنه منم ادمم دل دارم خودت برام معجزه ای کن که بجات پیدا کنم
|
|
102172 |
نام:
کیوان رونما
شهر:
منوجان
تاریخ:
1/16/2013 9:58:50 AM
کاربر مهمان
|
اگر چون گل خورده داری خدا را صرف عشرت کن/که قارون را غلطها داد سودای زر اندوزی
|
|
102171 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
1/16/2013 9:43:26 AM
کاربر مهمان
|
سلام برادر بزرگوارم شهاب از امید به رحمت خدا دودسته صدتایی صلوات به نام بنده حقیر ثبت کنید ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
سلام دوباره به پ گرامی از تهران امیدوارم حالت خوب باشه چون خودم وضعیت تو راداشتم حتی بدتر از تو ۰۰میدونم الان چی میکشی از فکر های منفی بیا بیرون۰۰۰ خوب شدنم یعنی استارت دوباره زدنم با فاز خدا که خیلی دور شده بودم اینجا تو حرف دل بود و من مدیون مدیریت حرف دل و برادر بزرگوارم شهاب گرامی و خروش گرامی و دیگر دوستان حرف دل بوده ۰۰انشاءالله اجرشون باسیدالشهداء۰دیگه مزاحمت نمیشم این اخرین مطلبم بود بقیش دیگه باخودت
نماز شام غريبان چو گريه آغازم ......به مويه هاي غريبانه قصه پردازم به ياد يار و ديار آنچنان بگريم زار.... كه از جهان ره و رسم سفر براندازم
یاعلی التماس دعا
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ اینو بخون و بخند مومن دیگه دلم گرفت ۰۰۰تا خدا رو داری غم نداشته باش حکایت بهلول و آب انگور: روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟ بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
|
|