فصل سوم: مسئوليتهاى بسيجى
|
3 / 1 - مسئوليتهاى فردى
3 / 1 - 1 - انجام واجبات
1. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : به
واجبات الهى عمل كن، تا پرهيزگارترينِ مردم
باشى.
2. امام على عليه السلام : هرگاه مستحبّات،
باعث لطمه خوردن به واجبات شوند، مايه نزديكى
به خدا نگردند.
3. امام على عليه السلام : نفْس خود را با
لطايف الحيل، به عبادت وا دار و با آن، مدارا
كن و به آن، زور مگو و به هنگام آرامش و نشاطش
به عبادت بپرداز، مگر در آن چيزهايى كه بر تو
واجب شده است، كه در اين موارد بايد آنها را
به جاى آورى و به موقع، ادا كنى.
3 / 1 - 2 - ترك محرمات
كسانى كه از فرستاده و پيامبر
امّى پيروى مىكنند كه نام (و نشانِ) او را در
تورات و انجيل كه در نزدشان است، نوشته
مىيابند؛ (همو) كه آنان را به نيكى فرمان
مىدهد و از زشتى بازمىدارد و پاكيزهها را
بر آنان حلال، و پليدها را حرام مىدارد.
بگو: همانا پروردگارم كارهاى
زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده
است، و نيز گناه و سركشى به ناحق را و اينكه
براى خداوند، همتا بينگاريد -كه در اين باره
هيچگونه برهانى بر آن نفرستاده است - و نيز
اينكه آن چه را نمىدانيد به دروغ به خداوند
نسبت دهيد.
4. امام علىعليه السلام: اگر خداى سبحان (هم)
از نارواها نهى نمىكرد، بر خردمند لازم بود
كه از آنها دورى كند.
5. امام علىعليه السلام: خداى سبحان، انسان
را از هيچ چيزى نهى نفرموده، جز آنكه او را از
آن، بىنياز كرده است.
6. امام باقرعليه السلام - از پدرانشعليهم
السلام -: پيامبر خدا نزد اهل صفّه مىآمد و
آنان، ميهمان پيامبر خدا بودند. آنها خانمان
خود را رها كرده، به مدينه هجرت كرده بودند.
پيامبر خدا آنان را كه چهارصد مرد بودند، در
صفّه مسجد، اسكان داد.
آن حضرت، هر صبح و شام نزد ايشان مىرفت و بر
آنان سلام مىداد. روزى بر صفّهنشينان وارد
شد، ديد يكى كفش خود را پينه مىكند، ديگرى
لباسش را وصله مىزند و عدّهاى هم جامههاى
خود را از شپش، پاك مىكنند. پيامبر خدا، هر
روز يك مُدّ (تقريباً يك سير) خرما به آنها
مىداد. مردى از ميان آنها برخاست و گفت: اى
پيامبر خدا! خرمايى كه به ما مىدهى، معدههاى
ما را سوزاند.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «بدانيد كه
اگر مىتوانستم دنيا را خوراك شما كنم، اين
كار را مىكردم؛ امّا كسانى از شما كه پس از
من زنده بمانند، صبح و شام، غذاى سير خواهند
خورد. هر كدام، صبح يك پيراهن خواهيد پوشيد و
شب، پيراهنى ديگر و خانههايتان را، همانند
كعبه، برافراشته و آراسته خواهيد كرد».
مردى برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! من مشتاق
چنان روزى هستم! كى فراخواهد رسيد؟!
فرمودصلى الله عليه وآله: «اين زمانِ شما بهتر
از آن زمان است. اگر شكمهاى خود را از حلال
پُر كنيد، هيچ بعيد نيست كه از حرام نيز آن را
پُر نماييد».
3 / 1 - 3 - مواظبت بر نماز
بر نمازها(ى پنجگانه) مواظبت
كنيد، (بويژه) نماز ميانه، و فروتنانه در
برابر خدا (به نماز) بايستيد.
و آنان كه بر نمازهايشان
مواظبت دارند.
7. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هر چيزى
چهرهاى دارد و چهره دين شما نماز است.
8. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خداوند -
جلّ ثناؤه - نور ديده مرا در نماز قرار داد و
نماز را محبوب من گردانيد، همچنان كه غذا را
محبوبِ گرسنه، و آب را محبوبِ تشنه گردانيد،
(با اين تفاوت كه) گرسنه هرگاه غذا بخورد، سير
مىشود و تشنه هرگاه آب بنوشد، سيراب مىشود؛
امّا من از نماز، سير نمىشوم.
9. امام علىعليه السلام - در نامه خود به
محمّد بن ابى بكر -: بدان اى محمّد كه همه
چيز، تابع نماز توست و بدان كه هركس نماز را
ضايع گردانَد، ديگر كارها را بيشتر ضايع
مىكند.
10. امام علىعليه السلام - در نامه خود به
محمّد بن ابى بكر -: منتظر وقت نماز باش و آن
را به هنگام بخوان. نه به دليل بيكارى آن را
پيش از موقع بخوان، و نه به سبب كارى آن را از
وقتش به تأخير انداز.
11. امام علىعليه السلام: هيچ كارى نزد
خداىU محبوبتر از نماز نيست. پس مبادا چيزى
از امور دنيا شما را از اوقات نماز بازدارد؛
زيرا خداىU مردمانى را نكوهيده و فرموده است:
«همانان كه از
نمازشان غافلاند»؛ يعنى از اوقات نماز
غافلاند و به آن، اهمّيتى نمىدهند.
12. امام صادقعليه السلام - در پاسخ به سؤال
از بهترين اعمال بعد از معرفت (خدا) -: بعد از
شناختِ (مبانىِ دين)، هيچ چيزى با نماز،
برابرى نمىكند.
3 / 1 - 4 - احتياط در امور شبههناك
13. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : آنچه
را كه به شبههات مىاندازد، ترك كن و آنى را
به كار بند كه برايت شبههانگيز نيست؛ زيرا
كسى كه پيرامون منطقه قُرُق شده بچرانَد، در
آستان وارد شدن به قرقگاه قرار دارد.
14. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : آنچه را
كه به شبههات مىاندازد، فرو گذار و آنچه را
موجب شبهه برايت نمىشود، به كار بند؛ زيرا
فقدان چيزى را كه براى خداىU فرو گذاشتهاى،
هرگز حس نخواهى كرد.
15. امام على عليه السلام : از پيمودن راهى كه
بيم گمراهشدن در آن را دارى، خوددارى كن؛
زيرا باز ايستادن از سرگشتگى گمراهى، بهتر از
مواجه شدن با هول و هراسهاست.
16. امام باقرعليه السلام: درنگ كردن به هنگام
پيش آمدن شبهه، بهتر از فرو
رفتن در گرداب هلاكت است.
3 / 1 - 5 - تقوا و نيكوكارى
17. امام على عليه السلام : آيا خوش دارى
كه از حزبِ ظفرمند خداوند باشى؟ از خداى
سبحان، پروا دار و در همه كارهايت نيكو عمل
كن؛ زيرا خداوند با كسانى است كه پرهيزگارى
پيشه كردهاند و آنانى كه نيكوكارند.
3 / 1 - 6 - مبارزه با نفس
18. امام على عليه السلام : پيامبر خدا
سپاهى را به جنگ اعزام كرد. وقتى
برگشتند،فرمود: «خوشامد مىگويم به مردمانى كه
جهاد اصغر را گذارندند، ولى جهاد اكبر، همچنان
بر عهده آنان باقى مانده است».
گفتند: اى پيامبر خدا! جهاد اكبر چيست؟
فرمود: «جهاد بانفس».
(آن گاه امام عليه السلام) فرمود: «برترين
جهاد، جهادى است كه انسان با نفس خود مىكند».
19. امام علىعليه السلام: نخستين جهادى را كه
انكار مىكنيد، جهاد با نفسهايتان است. آخرين
چيزى را كه نخواهيد يافت، مبارزه با هوسها و
اطاعت از فرمانروايانتان (اهل بيتعليهم
السلام) است.
3 / 1 - 7 - محاسبه نفس
20. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : پيش
از آنكه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب
خويش برسيد و پيش از آنكه سنجيده شويد، خويشتن
را در ترازوى سنجش بگذاريد و براى آن حسابرسى
بزرگ، آماده شويد.
21. امام سجّاد عليه السلام: اى فرزند آدم !
تا زمانى كه خود واعظ خويش باشى و به محاسبه
(كردار) خويش بپردازى، پيوسته در خوبى به سر
خواهى برد.
22. امام كاظمعليه السلام: از ما نيست كسى كه
هر روز به حساب خود، رسيدگى نكند و ببيند كه
اگر كار نيكى انجام داده است، از خداوند توفيق
انجام دادن بيشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن
سپاس گويد، و اگر كار بدى انجام داده است، از
خدا آمرزش بخواهد و توبه كند.
3 / 1 - 8 - ياد خدا
همان كسانى كه ايمان
آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام
مىگيرد؛ بدانيد كه دلها تنها به ياد خدا
آرامش مىيابد!
قطعاً ياد خدا بزرگتر است؛ و
خدا مىداند چه مىكنيد.
23. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ چيزى
را بر ياد خدا ترجيح مده؛ چه، او مىفرمايد:
«و قطعاً ياد خدا، بزرگتر است».
24. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: «در همه
حال، خدا را فراوان ياد كنيد كه هيچ عملى نزد
خداى متعال، محبوبتر و هيچ عاملى در نجات
بنده از هر بدى در دنيا و آخرت، مؤثّرتر از
ذكر خدا نيست».
گفته شد: حتّى پيكار در راه خدا؟!
فرمود: «اگر ياد خدا در ميان نبود، فرمان جنگ
داده نمىشد».
25. امام علىعليه السلام: خداوند سبحان، ياد
خويش را روشنىبخش دلها كرد، تا پس از
ناشنوايى با آن بشنوند، و پس از نابينايى،
ببينند، و پس از ستيزهجويى، رام گردند... ياد
خدا، اهلى دارد كه آن را به جاى زرق و برق اين
دنيا گرفتهاندند. نه بازرگانى سرگرمشان
ساخته، و نه خريد و فروش، ياد خدا را از دلشان
انداخته است.
روزهاى زندگى را با ياد خدا به سر مىبرند و
با سخنانى بازدارنده، از آنچه خداىِ بزرگْ باز
داشته، در گوشهاىِ بىخبران، فرياد برمىدارند
و به عدل و راستى، امر مىكنند و خود نيز به
جا مىآورند و مردم را از كارهاىِ ناپسند، باز
مىدارند و خود نيز آن را به جا نمىآورند.
گويى دنيا را به پايان رسانيده و به آخرت
درآمدهاند و در آنجا هستند.
3 / 1 - 9 - نيايش
بگو: اگر دعاى شما نباشد،
پروردگارم اعتنايى به شما ندارد.
و پروردگارتان گفت: مرا
بخوانيد تا (دعاى) شما را اجابت كنم. بىگمان،
كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند، به زودى
خوار و سرافكنده، وارد جهنّم مىشوند».
26. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: دعا، سلاح
مؤمن، ستون دين، و نور آسمانها و زمين است.
27. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: «آيا سلاحى
را به شما نشان دهم كه از دشمنان
نجاتتانمىدهد و روزىتان را زياد مىكند؟».
گفتند: آرى، اى پيامبر خدا.
فرمود: «شب و روز، پروردگارتان را بخوانيد؛
زيرا كه سلاح مؤمن، دعاست».
28. پيامبر خداصلى الله عليه وآله -در پاسخ به
اين سؤال كه: بهترين دعا چيست، فرمود: - «اين
است كه از پروردگارت بخشايش و عافيت در دنيا و
آخرت را طلب كنى».
روز بعد، همان پرسنده آمد و پرسيد: اى پيامبر
خدا! بهترين دعا چيست؟
فرمود: «اينكه از پروردگارت بخشايش و عافيت در
دين و دنيا و آخرت را طلب كنى».
روز سوم آمد و پرسيد: اى پيامبر خدا! بهترين
دعا چيست؟
فرمود: «اينكه از پروردگارت بخشايش و عافيت
بخواهى؛ زيرا اگر بخشايش و عافيت در دنيا به
تو داده شود و در آخرت نيز اين دو به تو عطا
گردد، بىگمان، رستگار شدهاى».
29. الكافى - به نقل از زراره از امام
باقرعليه السلام -: خداوندU مىفرمايد: «آنان
كه ازعبادت من تكبّر مىورزند، به زودى خوار و
سرافكنده، وارد جهنّم مىشوند». حضرت فرمود:
«منظور از عبادت، دعاست. دعا برترين عبادت
است».
گفتم: مقصود از «اَوّاه» در آيه «همانا
ابراهيم، اَوّاه و شكيبا بود»، چيست؟
حضرت فرمود: «اوّاه، يعنى كسى كه بسيار دعا
كند».
30. كمال الدين - به نقل از عبداللَّه بن سنان
-: امام صادقعليه السلام فرمود: «به زودى به
شبههاى گرفتارخواهيد شد كه نه نشانهاى براى
پيدا كردن راه خواهيد ديد و نه پيشوايى كه
هدايتتان كند. از آن شبهه، تنها آن كس رهايى
يابد كه دعاى غريق را بخواند».
گفتم: دعاى غريق چگونه است؟
فرمود: «مىگويى: خدايا! بخشايشگرا! مهربانا!
اى دگرگون كننده دلها! دل مرا بر دينت استوار
و پابرجا بدار».
3 / 1 - 10 - خشوع
كسانى كه پيش از آن به آنان
دانش داده شده، هنگامى كه (آيات الهى )بر آنان
خوانده مىشود، سجدهكنان به رو در مىافتند و
مىگويند: منزّه است پروردگار ما. بهراستى
وعده پروردگار ما انجام يافتنى است، و به رو
در مىافتند و مىگريند، و بر خشوع آنان
افزوده مىشود.
31. امام علىعليه السلام - در توصيف پيروان
خود -: از نشانههاى هر يك از آنان اين است كه
او را در دين، نيرومند مىبينى و در عين نرمى،
دورانديش است... و در عبادت، خاشع.
32. امام علىعليه السلام - در توصيف مؤمنان
-: (بر) چهره آنان خشوع (نمايان )است.
33. عدة الداعى - خداى تعالى به موسى و هارون
وحى فرمود -: «دوستان من، خود را به زيور
خاكسارى و خشوع و ترس مىآرايند كه در
دلهايشان استوار مىشود. پس، از دلهاى آنان بر
پيكرهايشان نمودار مىگردد و اين زيور، لباس
زيرين و رويين آنهاست كه به تن مىكنند.
3 / 1 - 11 - شب زندهدارى
آنها اندكى از شب را
مىخوابيدند، و سحرگاهان (از خداوند) طلب
آمرزش مىكردند.
34. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : بزرگان
امّت من، حاملان قرآناند و شب زندهداران.
35. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خداوند
-جلّ جلاله به دنيا وحى فرمود: «آن را كه
درخدمت توست، به رنج افكن و آن كس كه تو را
دور افكنَد، خدمت كن».
و بنده هرگاه در دلِ شب تار با مولاى خويش
خلوت گزيند و با او به راز و نياز پردازد،
خداوند، روشنايى را در دل او استوار گرداند،
به طورى كه هرگاه بگويد: «اى آقاى من!»، آن
ربّ جليل -جلّ جلاله، ندايش دهد: «لبيك، بنده
من! از من بخواه تا عطايت كنم و به من توكّل
كن تا كارت را سامان دهم».
آنگاه خداوند -جلّ جلاله به فرشتگان گويد:
«اى فرشتگان من! بنگريد به اين بنده من كه در
دل شب تار با منخلوت كرده است، در حالى كه
هرزگان به كارهاى بيهوده سرگرماند و غافلان،
خفتهاند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم».
36. امام علىعليه السلام - در توصيف
پرهيزگاران -: شبْ هنگام به پا مىخيزند و
آيات قرآن را با تأمّل و شمرده مىخوانند و
جانهايشان را با
خواندن آن، اندوهناك مىسازند و داروى درد خود
را در آن مىجويند.
37. امام على عليه السلام : چشمانتان را شبها
بيدار داريد و شكمهايتان را (در روز )گرسنه و
لاغر؛ وگامهايتان را به كار گيريد و (از)
اموال خود ببخشيد و از جسمهايتان بگيريد و به
جانهايتان ببخشيد و در اين راه، بخل نورزيد.
38. امام على عليه السلام : خوشا بر كسى كه
آنچه پروردگارش بر عهده وى نهاده، پرداخته است
و در سختىاش با شكيبايى ساخته است، و به شب،
ديده بر هم ننهاده و چون خواب بر او چيره شده،
بر زمين خفته و كف دست، بالين قرار داده در
جمعى كه از بيم روز بازگشت، ديدههاشان به شب
بيدار است و پهلوهاشان از خوابگاه بركنار، و
لبهاشان به ياد پروردگار، و گناهانشان زدوده
است از آمرزشخواهىِ بسيار. «آنان حزب
كردگارند و بدانيد كه حزب كردگار، رستگارند».
39. امام علىعليه السلام : كسى كه مشتاق
باشد، شب راهپيمايى مىكند (پاس آخر شب يا همه
شب را به عبادت مىگذراند).
40. امام على عليه السلام: «از آن زمان كه اين
سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را شنيدم كه:
"نماز شب، نور است"، نماز شب را ترك نكردم».
ابن كوّاء پرسيد: حتى در ليلة الهَرير(1)؟
فرمود: «حتى در ليلة الهَرير».
41. امام باقرعليه السلام : با بازگشت (توبه)
راستين، خود را در معرض رحمت و بخشش خدا قرار
ده و براى بازگشت راستين، از دعاى خالصانه و
مناجات در دل تاريكيها كمك بگير.
42. امام صادق عليه السلام: از جمله
رازگويىهاى خداوندU با موسى بن عمرانعليه
السلام آن بود كه به او فرمود: «اى پور عمران!
دروغ مىگويد آنكه مىپندارد دوستم مىدارد و
چون شب درآيد، از من غفلت كند و بخوابد. مگر
هر دوستدارى، خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟
اى پور عمران! اينك اين منم كه بر دوستانم
آگاهم و چون شب، آنان را فرو پوشد، ديده دلشان
بگردد و كيفرم پيش چشمانشان پديدار شود و چنان
با من سخن مىگويند كه گويى مرا مىبينند و
چنان مرا مخاطب مىسازند كه گويى در حضورم
هستند. اى فرزند عمران! از قلبت شكستگى، از
تنت افتادگى و از چشمانت اشكها را در تاريكى
شب، نثار من كن و مرا بخوان كه مرا نزديك و
اجابتكننده خواهى يافت.
43. امام صادقعليه السلام: روزى پيامبر خدا
نماز صبح را با مردم خواند. بعد از نماز،چشمش
به جوانى در مسجد افتاد كه چرت مىزد و سرش
پايين مىافتاد، رنگى زرد و بدنى نحيف و
چشمانى گود افتاده داشت. پيامبر خدا به او
فرمود: «فلانى! حالت چهطور است؟». گفت: اى
پيامبر خدا! من به يقين رسيدهام.
پيامبر خدا از گفته او تعجّب كرد و فرمود: «هر
يقينى را حقيقتى است. حقيقت يقين تو چيست؟».
گفت: اى پيامبر خدا! يقين من بهراستى اندوه
به جانم افكنده و شبم را به شب زندهدارى (و
عبادت) و روزهاى گرمم را به تشنگى كشيدن (و
روزهدارى) كشانده است و جانِ من به دنيا و
آنچه در آن است، بىرغبت شده، تا آنجا كه گويى
عرش پروردگارم را مىبينم كه براى رسيدگى به
حساب، بر پا شده و مردم براى حساب، گرد
آمدهاند و من نيز در ميان آنها هستم...
پيامبر خدا به ياران خود فرمود: «اين، بندهاى
است كه خداوند، دلش را به نور ايمان روشن
ساخته است».
سپس به او فرمود: «بر اين حال خود، پايدار
باش».
جوان گفت: اى پيامبر خدا! دعا كن خداوند شهادت
در ركاب تو را روزى من فرمايد.
پيامبر خدا براى او دعا كرد. مدّتى نگذشت كه
در جنگى همراه پيامبر خدا بيرون رفت وبعد از
نه نفر به شهادت رسيد و دهمين شهيد بود.
44. امام عسكرىعليه السلام: رسيدن به خداىU،
سفرى است كه جز با نشستن بر مَركب شب، پيموده
نمىشود.
3 / 1 - 12 - عشق به خدا
اهل ايمان، خداوند را بيشتر
دوست دارند.
45. امام صادقعليه السلام - درباره سخن
خداوند متعال: «سپس كتاب آسمانى را به بندگان
خود كه برگزيده بوديمشان، به ميراث داديم. پس
برخى آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان،
ميانهرو، و برخى از آنان در كارهاى نيك، به
فرمان خدا پيشتازند. اين، همانا فضل بزرگ است»
-: ستمگر بر گِرد (هواى) نفس خويش مىچرخد و
ميانهرو، بر گِرد دل خويش و پيشتاز، بر محورِ
پروردگارU خود.
46. امام صادقعليه السلام - درباره سخن
خداوند متعال: «مگر كسى كه دلى سالم به سوى
خدا بياورد» -: دل سالم، دلى است كه پروردگارش
را ديدار كند، در حالى كه احدى جز او در خود
نداشته باشد و هر دلى كه در آن شرك يا شكّ
باشد، ساقط است.
47. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: دنيا بر
اهل آخرت، حرام است و آخرت، بر اهل دنيا حرام
است و هر دو بر اهل خداىU، حراماند.
48. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : دل، سه
گونه است: دلِ دنياطلب، دلِ آخرتطلب و دلِ
خدا خواه. دلى كه دنياطلب باشد، سختى و رنجْ
نصيب اوست و دلى كه آخرتطلب باشد، درجات بلند
نصيبش شود و دلى كه خداخواه باشد، هم دنيا
دارد و هم آخرت
دارد و هم خدا.
49. امام سجّاد عليه السلام - در دعايش -:
بارالها! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد
و يا از محبّت تو به دور است، به سويت توبه
مىكنم؛ از آنچه در دلم مىگذرد، نگاههاى
چشمم و گفتههاى زبانم.
50. امام سجّاد عليه السلام - در دعايش -: از
هر لذّتى، جز (لذّت) ياد تو و از هر آسايشى،
جز (آسايش) انس با تو و از هر شادىاى، جز
(شادىِ )قرب تو و از هر كارى، جز طاعت تو، از
تو آمرزش مىطلبم.
51. امام صادقعليه السلام: دل، حرم خداست. پس
در حرم خدا، جز خدا را جاى مده.
52. امام صادق عليه السلام : خداوند به هيچ
بندهاى نعمتى بزرگتر و ارزندهتر از اين
نداده است كه در دل او همراه با خداىU غير او
نباشد.
53. امام صادق عليه السلام: اگر مردم ارزش
شناختِ خداىU را مىدانستند، بهنعمتها و
خوشيهاى زندگى دنيوى كه خداوند، دشمنان را از
آن برخوردار ساخته است، چشم نمىدوختند و
دنيايشان از آنچه با گامهايشان بر آن پاى
مىنهند نيز كمتر مىشد و با نعمت شناخت خدا،
متنعّم مىشدند و از آن، لذّت مىبردند؛ لذّت
بردن كسى كه همواره در باغهاى بهشت، در كنار
اولياى خداست. در حقيقتْ خداشناسى، مونسى در
برابر هر بىكسى، دوستى در برابر هر
تنهايى، نورى در برابر هر تاريكى، نيرويى در
برابر هر ناتوانى، و درمانى براى هر بيمارى
است.
3 / 1 - 13 - انضباط
54. امام علىعليه السلام - در سفارش به
حسن و حسينعليهما السلام، هنگامى كه ابن
مُلجَم، او را ضربت زده بود -: سفارش مىكنم
شما را و همه فرزندان و بستگانم و هر آنكه را
نامهام به وى رسد، به پرهيزگارى و نظم در
كارها.
55. امام علىعليه السلام - در عهدنامهاش به
مالك اشتر -:... كار هر روز را در همان روز
انجام بده؛ چرا كه هر روز، كار خود را دارد...
و بپرهيز از شتاب در كارهايى كه هنگام انجام
دادن آن نرسيده، يا سستى در آن، چون انجام
گرفتنش ممكن گرديده، يا ستيزيدن در كارهايى كه
راهِ راست در آن ناپديدار است، يا سستى
ورزيدن، آنگاه كه آشكار است. پس هر چيز را در
جاى آن بدار و هر كارى را به هنگام آن بگزار.
3 / 1 - 14 - كم خرجى
56. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: مؤمن،
كم خرج و زحمت است.
57. امام صادقعليه السلام: چون در جنگ جمل،
زيد بن صوحان(2)
-رحمت خدا بر او باد از پاى درآمد، اميرمؤمنان
آمد و بالاى سرش نشست و فرمود: اى زيد، خدايت
بيامرزد! يارى كمهزينه و پُركار بودى.
58. الغارات - به نقل از اسود بن قيس -: على
بن ابى طالبعليه السلام به عيادت صعصعه آمد و
بر او وارد شد و به وى فرمود: «اى صعصعه!(3)
عيادت مرا مايه فخر فروشى بر قومت قرار ندهى».(4)
صعصعه گفت: نه به خدا قسم، اى اميرمؤمنان!
بلكه آن را نعمتى شايسته شكر مىدانم.
علىعليه السلام فرمود: «تا آنجا كه من
مىدانم، تو كم هزينه و پُر كمك كننده بودى».
3 / 1 - 15 - پاكيزگى
خداوند، توبه كاران و
پاكيزگان را دوست دارد.
59. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: پاكيزگى از
ايمان است.
60. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خداوند،
عبادتپيشه پاكيزه را دوست دارد.
61. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: با هرچه
مىتوانيد خود را پاكيزه كنيد كه خداوند
متعال،اسلام را بر پاكيزگى بنيان نهاده است و
جز افراد پاكيزه به بهشت وارد نمىشوند.
62. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خداوند،
پاك است و پاكان را دوست دارد؛ پاكيزه است
وپاكيزگان را دوست دارد.
63. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اين بدنها
را پاكيزه سازيد، خداوند، شما را
پاكيزهمىگرداند؛ زيرا هيچ بندهاى نيست كه
شب با بدنى پاكيزه بخوابد، مگر اينكه فرشتهاى
در ميان جامه او با وى مىخوابد و هيچ ساعتى
از شب از اين پهلو به آن پهلو نمىچرخد، مگر
اينكه آن فرشته گويد: خدايا! بندهات را
بيامرز؛ زيرا كه با بدنى پاكيزه خوابيده است.
3 / 2 - مسئوليتهاى اجتماعى
3 / 2 - 1 - پيشگامى در عمل
64. امام على عليه السلام : هر كه خود را
در مقام پيشوايى مردم قرار دهد، بايد پيش از
تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و پيش از
آنكه با زبانش تربيت كند، با رفتار خود، تربيت
نمايد و كسى كه آموزگار و مربّى خود باشد،
بيشتر سزاوار بزرگداشت است تا كسى كه (پيش از
خودسازى )آموزگار و مربّى ديگران باشد.
3 / 2 - 2 - اهتمام به امور مسلمانان
65. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : كسى
كه روز خود را آغاز كند و به امور مسلمانان
اهتمام نورزد، مسلمان نيست.
66. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هركه به
كار مسلمانان اهتمام نورزد، از آنان نيست و
هركه صبح و شام، خيرخواه خدا و پيامبر او و
كتاب و امامش و توده مسلمانان نباشد، از آنان
نيست.
67. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: مؤمنان را
در مهربانى ورزيدن به يكديگر، دوستى با يكديگر
و ملاطفت با يكديگر، چونان يك پيكر مىبينى كه
چون عضوى (به درد آيد و )شكايت كند، ديگر اعضا
با بىخوابى و تب با او همصدا مىشوند و
يكديگر را فرا مىخوانند.
68. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : بندهاى
به سبب برداشتن شاخه خارى از سرِ راه مسلمانان
به بهشت رفت.
69. امام صادق عليه السلام: مؤمن، برادرِ مؤمن
است؛ همچون يك پيكر كه اگر عضوى از آن بنالد،
(شخص دردمند) درد آن را در ساير اعضاى خود
مىبيند، و روحهايشان از يك روح است. روح مؤمن
به روح خدا پيوستهتر از پرتو خورشيد به
خورشيد است.
3 / 2 - 3 - حسن معاشرت
و ياد كنيد هنگامى را كه از
بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را
نپرستيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و
يتيمان و بينوايان، نيكى كنيد، و با مردم به
زبان خوش سخن گوييد و نماز را برپا داريد و
زكات را بپردازيد. سپس جز اندكى از شما، سر
برتافته، رويگردان شديد.
و خدا را بپرستيد و چيزى را
شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر و به
خويشان و يتيمان و بينوايان و همسايه نزديك و
همسايه دور و همنشينِ نزديك و در راه مانده و
بردگان خود نيكى كنيد، (و بدانيد )كه خداوند،
كسى را كه متكبّر و فخرفروش است، دوست ندارد.
و بندگان (واقعى خداى) رحمان
كسانىاند كه بر (روى )زمين با آرامش و فروتنى
راه مىروند؛ و چون نادانان، آنها را (به
گفتار ناروا )طرف خطاب قرار دهند، آنها سلام
مىگويند.
70. امام علىعليه السلام - در سفارش به
فرزندان خود، به هنگام احتضار: فرزندان من! با
مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر شما را نديدند،
مشتاق ديدنتان باشند و هرگاه مُرديد، براى شما
بگريند.
71. امام على عليه السلام - در سفارش به پسرش
محمّد بن حنفيه -: خود را پايبند دوستى با
مردم كن، جان خود را بر دشواريهاى مردم، صبورى
ده، جان و مالت را براى دوستت، عطا كن، و
حضورت را براى آشنايانت، گشادهرويى و
دوستىات را براى عموم مردم، و عدالت و انصافت
را براى دشمنت ببخش، و دين و ناموس خود را از
هر كس دريغ دار كه اين كار، براى دين و دنيايت
ايمنىبخشتر است.
72. امام على عليه السلام: بهترين چيزى كه
مردم با آن، دلهاى دوستانشان را به دست
مىآورند و كينهها را از دلهاى دشمنانشان
مىزدايند، خوشرويى به هنگام ديدارشان است،
پرسش حالشان در هنگام
نبودشان، و گشادهرويى در حضورشان.
73. امام على عليه السلام: گشادهرويى و
خوشرويى، بخشش، نيكوكارى و آغاز كردن به سلام،
دوستى مردم را فراچنگ مىآورد.
74. امام صادق عليه السلام : با منافق به
زبانْ اظهار دوستى كن و با مؤمن، دوستِ يكرنگ
باش و اگر فردى يهودى با تو همنشينى كرد، با
او خوشرفتار باش.
75. المحاسن - به نقل از ابوبكر حضرمى -:
برادرم علقمه به امام باقرعليه السلام گفت:
ابوبكر مىگويد: براى علىعليه السلام با مردم
بايد جنگيد.
امام باقرعليه السلام به من فرمود: «اگر بشنوى
كه كسى علىعليه السلام را دشنام مىدهد و تو
بتوانى بينى او را قطع كنى، اين كار را
مىكنى؟».
گفتم: آرى.
حضرت فرمود: «اين كار را مكن».
سپس فرمود: «من اگر بشنوم كسى به على ناسزا
مىگويد، در پناه ستونى از او پنهان مىشوم و
چون ناسزاگوييهايش تمام شد، پيش او مىروم و
با وى دست مىدهم»(5).
3 / 2 - 4 - خيرخواهى براى همه
76. امام على عليه السلام : خيرخواهى
(ويكرنگى) از خصلتهاى بزرگواران است.
77. امام على عليه السلام : چه سخن حكيمانه و
جامعى است اين سخن كه آنچه را بر خود
مىپسندى، براى مردم نيز بپسندى و آنچه را بر
خود نمىپسندى، بر آنها نيز نپسندى.
78. امام صادق عليه السلام : برشما باد
خيرخواهى براى خدا نسبت به خلق او؛ زيرا هرگز
خداوند را با عملى بهتر از اين كار، ملاقات
نخواهى كرد.
3 / 2 - 5 - نيكى به همه مردم
79. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اوج
خِرد، پس از ايمان به خدا، دوستى با مردم و
خوبى كردن به هر آدم نيك و بدى است.
80. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: خلق،
نانخور خدايند. لذا محبوبترينِ خلق نزد خدا،
كسى است كه به نانخوران خدا سودى رساند و
خانوادهاى را شادمان كند.
81. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : ايمان،
هفتاد و اندى شاخه دارد. برترينِ آنها گفته
«لا اله الا اللَّه» است و كمترين آنها
برداشتن چيزهاى آزارنده از سر راه مردم است.
82. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هر كس در
كنار راه، سرپناهى براى رهگذران بسازد، خداوند
در روز قيامت، او را سوار بر شتر راهوارى از
مرواريد، محشور فرمايد ، در حالى كه چهرهاش
براى بهشتيان،
نورافشانى مىكند تا آنكه همنشين ابراهيم خليل
الرحمان در بارگاهش شود.
83. امام على عليه السلام : اسلحه پيامبر خدا
را برداشتم، ديدم به قبضه شمشير وى سه جمله
آويخته است: به كسى كه از تو بُريده است،
بپيوند؛ به كسى كه به تو بدى كرده است، خوبى
كن؛ و حق را بگو، هر چند به زيان خودت باشد.
84. امام على عليه السلام: خداوند سبحان، دوست
دارد كه نيّت انسان نسبت به مردم، زيبا باشد،
همچنان كه دوست دارد نيّت او در اطاعت از وى
نيز نيرومند و خالص باشد.
85. امام على عليه السلام: نيكوكارى از فضايل
انسان است .
86. امام صادقعليه السلام - درباره سخن
خداوندU (از زبان حضرت عيسىعليه السلام كه):
«و مرا هر جا كه باشم، مبارك قرار داد» -:
مقصود از مبارك، بسيار سودمند بودن براى مردم
است.
3 / 2 - 6 - وساطت در نيكى
87. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: كسى كه
به كار خوب راهنمايى كند، مانند كسى است كه آن
را انجام داده است.
88. امام صادق عليه السلام : اگر احسان و كمك،
هشتاد دست بگردد، همه آنها به سبب آن پاداش
مىيابند، بىآنكه از اجر صاحبش چيزى كم شود.
3 / 2 - 7 - يارى ستمديده
89. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - خداى
تعالى به داوود وحى فرمود كه: «اى داوود! هيچ
بندهاى نيست كه ستمديدهاى را يارى رساند يا
در ستمى كه بر او رفته، با وى همدردى كند، مگر
اينكه گامهاى او را در آن روزى كه گامها
مىلغزد، استوار نگه مىدارم».
90. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هركه داد
ستمديده را از ستمگر بگيرد، در بهشت يار و
همنشين من باشد.
91. امام على عليه السلام - به حسنينعليهما
السلام -: حق بگوييد و براى ثواب، كار كنيد و
خصم ستمگر باشيد و يار ستمديده.
3 / 2 - 8 - كمك به آسيب ديدگان
92. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هر كس
از آسيب رساندن آب يا آتش به گروهى از
مسلمانان جلوگيرى كند، بهشت بر او واجب
مىگردد.
93. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هر كس
نابينايى را در دشتى چهل قدم راه برد، اگر همه
زمين پُر از طلا گردد (و به او داده شود)، به
اندازه سوزنى پاداش اين كار او داده نشده است
و چنانچه او را از خطرى كه بر سر راهش قرار
داشته باشد، بگذراند، روز قيامت، اين كار در
ترازوى حسنات او صد هزار بار بزرگتر از دنيا
باشد.
94. امام على عليه السلام : هر كس جلو آسيب
رساندن آبى يا آتشى يا دشمنى زورگو به
مسلمانان را بگيرد، خداوند گناهانش را
بيامرزد.
3 / 2 - 9 - چشم پوشى
95. امام علىعليه السلام: از زيركى است:
بيدارىات براى اداى حقوق شهروندان و تغافل از
ستم آنان بر تو.
96. امام باقرعليه السلام: سامان يافتن كار
مردم به اين است كه طورى با هم معاشرت كنند كه
مانند پيمانهاى باشند كه دو سومش هوشيارى است
و يك سومش ناديده گرفتن و چشمپوشى.
3 / 3 - مسئوليتهاى فرهنگى
3 / 3 - 1 - دعوت به ارزشها
و بايد از شما گروهى دعوتگرِ
به خير باشند كه به نيكى فرمان دهند و از زشتى
بازدارند و آنان، همان رستگاراناند.
97. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : كسى كه
امر به معروف و نهى از منكر كند ، جانشين خدا
در روى زمين و جانشين كتاب او و جانشين پيامبر
اوست.
98. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : سرور
شهيدان، حمزة بن عبد المطّلب است و نيز مردى
كه در برابر پيشوايى ستمگر برخيزد و او را امر
و نهى كند و آن پيشوا، او را بكُشد.
99. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - به
علىعليه السلام، هنگامى كه او را به يمن
فرستاد: اى على! هرگز با كسى جنگ مكن تا اينكه
قبل از آن او را (به اسلام )دعوت كنى. به خدا
سوگند كه اگر خداوند، مردى را به دست تو هدايت
كند، برايت بهتر است از حكومت بر آنچه آفتاب
بر آن
طلوع و غروب كند، اى على!
100. امام على عليه السلام : استوارىِ شريعت
به امر به معروف و نهى از منكر و بر پا داشتن
حدود (الهى) بستگى دارد.
101. امام على عليه السلام : همه كارهاى نيك و
جهاد در راه خدا، در مقايسه با امر به معروف و
نهى از منكر، چون دميدنى است به درياى پر موجِ
پهناور.
102. امام صادق عليه السلام - در پاسخ به سؤال
از اين فرموده خداوندU: «هر كس، كسى را جز به
قصاص قتل يا (به كيفر )فسادى در زمين بكشد،
چنان است كه گويى همه مردم را كشته است، و هر
كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام
مردم را زنده نگه داشته است» -: يعنى كسى كه
ديگرى را از گمراهى به راه راست درآورد، مانند
اين است كه او را زنده كرده است، و كسى كه
ديگرى را از راه راست به گمراهى كشانَد، او را
كُشته است.
103. بحار الأنوار: روايت شده است كه
داوودعليه السلام تنها به صحرا رفت. خداوند به
او وحى فرمود: «اى داوود! چه شده است كه تو را
تنها مىبينم؟».
گفت: خدايا! شوق ديدار تو در جانم شدّت گرفته
و خلق تو، ميان من و تو حائل گشتهاند.
خداوند به او وحى فرمود: «به ميان آنان برگرد؛
زيرا اگر تو يك
بنده گريز پا را نزد من بياورى، تو را در لوح،
با صفت ستوده ثبت مىكنم».
3 / 3 - 2 - دعوت به وحدت كلمه
اين است امّت شما كه امّتى
يگانه است، و منم پروردگار شما. پس (تنها )مرا
بپرستيد.
و همگى به ريسمانِ خدا چنگ
زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت خدا را درباره
خود به ياد آريد: آن گاه كه (با هم) دشمن
بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت افكند، تا به
لطف او برادر يكديگر شديد. و شما در كنار
پرتگاهى از آتش بوديد، كه شما را از آن
رهانيد. خداوند، بدينسان، آيات خود را براى
شما روشن مىكند، باشد كه هدايت يابيد.
و از خدا و پيامبرش فرمان
بريد و با هم نزاع مكنيد كه سست مىگرديد و
مهابت شما از ميان مىرود (و نسيم پيروزى بر
شما نمىوزد)، و شكيبايى كنيد، كه همانا خدا
با شكيبايان است.
104. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ امّتى
پس از پيامبرش، دچار اختلاف نشدند، جز آنكه
باطلگرايان بر رهروان حقيقت، غلبه كردند.
105. امام علىعليه السلام: به خدا سوگند، هيچ
امّتى، پس از پيامبرشان اختلافنكردند، جز
آنكه اهل باطل بر اهل حق مسلّط شدند،
جز آنجا كه خدا نخواست.
106. امام علىعليه السلام: بپرهيزيد از آنچه
فرود آمد بر امّتهاى پيشين، از كيفرهايىكه بر
اثر كردارهاى ناپسند ديدند. پس نيك و بد
احوالشان را به ياد آوريد و خود را از همانند
شدن به آنها برحذر داريد.
و چون در دگرگونى حال آنها تفكّر كرديد،
كارهايى را اختيار كنيد كه آنان را ارجمند
داشت و دشمنان را از آنان دور ساخت و زمان
بىگزندىشان را به درازا كشانْد، و با عافيت
از نعمت برخوردار و پيوند رشته بزرگوارى با
آنان استوار. و آن از پراكندگى دورى نمودن
بُوَد و به سازوارى روى آوردن، و يكديگر را
بدان برانگيختن وسفارش كردن؛ و بپرهيزيد از هر
كار كه پشتِ آنان را شكست و نيروشان را گسست،
چون: كينه هم در دل داشتن و تخمِ نفاق در سينه
كاشتن و از هم بريدن، و دست از يارى يكديگر
كشيدن.
و در احوالِ گذشتگانِ پيش از خود بنگريد،
مردمى كه با ايمان بودند... پس بنگريد چهسان
مىنمودند، آنگاه كه گروهها فراهم بودند، و
همگان راهِ يك آرزو را مىپيمودند، و دلها
راست بود و با هم سازوار و دستها يكديگر را
مدد كار، شمشيرها به يارى هم آخته، و ديدهها
به يكسو دوخته، و ارادهها در پى يك چيز
تاخته. آيا مِهتران سراسر زمين نبودند و بر
جهانيان پادشاهى نمىنمودند؟ پس بنگريد كه
پايانِ كارشان به كجا كشيد،
چون ميانشان جدايى افتاد، و الفت به پراكندگى
انجاميد، و سخنها و دلهاشان گونهگون گرديد.
از هم جدا شدند، و به حزبها گراييدند، و خدا
لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد، و
نعمتِ فراخ خويش را از دستشان به در كرد و
داستانِ آنان، ميان شما ماند، و آن را براى
پند گيرنده عبرت گردانْد.
107. امام علىعليه السلام: شما برادران دينى
يكديگريد، چيزى شما را از هم جدا نكرده، جز
درونِ پليد و نهادِ بد (كه با آن به سر
مىبريد). نه هم را يارى مىكنيد، نه خير
خواهِ هميد، نه به يكديگر چيزى مىبخشيد، و نه
با هم دوستى مىورزيد.
3 / 3 - 3 - جذب جوانها
108. امام صادقعليه السلام - در گفتگو با
اَحْوَل -: «به بصره رفتى؟».
گفت: آرى.
فرمود: «شوق مردم به اين امر (ولايت و امامت
ما) و پذيرش آنها را چگونه ديدى؟».
گفت: به خدا سوگند، اندكاند. كارهايى
كردهاند؛ امّا كم است.
حضرت فرمود: «بر تو باد (جذب )نوجوانان؛ زيرا
آنان، در پذيرش هر نوع خوبى، شتاب بيشترى نشان
مىدهند».
3 / 3 - 4 - پاسدارى از دين
109. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اگر
بلايى برايت پيش آمد، مالت را فداى جانت
كن واگر بلا از تو فراتر رفت، مال و جانت را
فداى دينت كن؛ زيرا غارت شده كسى است كه دينش
به غارت رفته باشد و خانهْ خراب، كسى است كه
دينش ويران شده باشد.
110. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : هرگاه در
امّت من بدعتها آشكار شدند، بر دانشمند است كه
دانشِ خود را آشكار سازد و هر كه اين كار را
نكند، نفرين خدا بر او باد!
111. الغيبة - به نقل از يونس بن عبدالرحمان
-: از امامان راستگو براى ما روايت شده است كه
فرمودهاند: «هرگاه بدعتها سر بردارند، عالم
بايد دانش خود را آشكار سازد و اگر چنين نكند،
نور ايمان از او سلب مىشود».
3 / 3 - 5 - خطر ترك مسئوليت
112. امام علىعليه السلام - از سفارش
ايشان به حسنينعليهما السلام پس از ضربت
خوردن توسط ابنملجم -: امر به معروف و نهى
ازمنكر را رها مكنيد كه در اين صورت، بَدان
شما زمام امورتان را به دست مىگيرند و آن
گاه، هر چه دعا كنيد، مستجاب نخواهد شد.
113. امام باقرعليه السلام: خداى تعالى به
شعيب پيامبر وحى فرمود: «صد هزار نفر از مردم
تو را عذاب خواهم كرد: چهل هزار نفر از
بدكاران و شصت هزار نفر از نيكانشان را».
شعيب گفت: پروردگارا! بدكاران سزاوارند؛ امّا
نيكان چرا؟
خداىU به او وحى فرمود: «آنان با گنهكاران
سازش كردند و به خاطر خشم من، به خشم
نيامدند».
3 / 3 - 6 - مراتب انجام مسئوليت
114. امام على عليه السلام : اى مؤمنان!
آن كه بيند ستمى مىرانند يا مردم را به منكرى
مىخوانند و او به دل خود، آن را بپسندد، سالم
مانده و گناه نورزيده؛ آنكه آن را به زبان
انكار كرد، مزد يافت و از آنكه به دل انكار
كرد، برتر است؛ آنكه با شمشير به انكار
برخاست تا كلام خدا بلند، و گفتار ستمگران پست
گردد، او كسى است كه راه رستگارى را يافت و بر
آن ايستاد و نور يقين در دلش تافت.
115. امام علىعليه السلام - به مردى كه
سخنرانى امام را قطع كرد و پرسيد: از مرده در
ميان زندگان براى ما سخن بگو -: كسى كه با قلب
و زبان و دست با زشتكارى مبارزه كند، همه
خصلتهاى نيك را تحصيل نموده است و كسى كه با
قلب و زبانش با زشتكارى مبارزه كند، امّا با
دست، مبارزه ننمايد، دو خصلت نيك را به دست
آورده است و كسى كه با دل با زشتكارى مبارزه
كند، اما با زبان و دست به آن كارى نداشته
باشد، يكى از خصلتهاى نيك را به دست آورده است
و كسى كه مبارزه با زشتكارى را با قلب و با
زبان و با دست ترك كند، او مُردهاى است در
ميان زندگان!
3 / 4 - مسئوليتهاى نظامى
الف. فرماندهى وفرمانبرى نظامى3 / 4 - 1 - حقوق متقابل فرمانده و بسيجى
116. امام علىعليه السلام: مردم! مرا بر
شما حقّى است، و شما را بر من حقّى. بر من است
كه خيرخواهى از شما دريغ ندارم و حقّى را كه
از بيت المال داريد، بگزارم، شما را تعليم
دهم، تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد.
امّا حقّ من بر شما اين است كه به بيعت، وفا
كنيد و در نهان و آشكارا حقّ خيرخواهى ادا
كنيد. چون شما را بخوانم، بياييد و چون فرمان
دهم بپذيريد، و از عهده برآييد.
117. امام علىعليه السلام - در نامه به
فرماندهان سپاهش -: از بنده خدا على
اميرمؤمنان به مرزبانان. امّا بعد؛ بر زمامدار
است كه اگر به زيادتى (از اموال )رسيد يا به
نعمتى مخصوص گشت، رفتارشرا با زيردستان خود،
تغيير ندهد؛ و بر اوست كه با نعمتهايى كه
خداوند نصيب او فرموده است، به بندگان خدا
بيشتر نزديك شود و نسبت به برادران خود، بيشتر
مهرورزى كند.
بدانيد كه حقّ شما بر من اين است كه چيزى را
از شما پوشيده ندارم، مگر رازِ جنگ را، و كارى
را بىرايزنى با شما انجام ندهم، مگر در امر
حكومت، و در رسانيدن حقّ شما به شما كوتاهى
نكنم و تا آن حق به شما نرسد، از كوشش باز
نايستم، و اينكه شما در نظر من يكسان باشيد؛ و
اگر چنين كردم، بر خداوند واجب شود
كه بر شما نعمت فرستد و بر شما واجب شود كه از
من اطاعت كنيد.
و هرگاه شما را فرا خوانم، درنگ نكنيد و در
اجراى كارِ درست، كوتاهى مكنيد و در راه حق،
در گرداب سختيها فرو رويد. اگر چنين پايدار
نباشيد، كسى نزد من خوارتر از كجْرفتار شما
نخواهد بود؛ و كيفر او را سخت گردانم و او از
كيفر من رهايى نخواهد يافت.
اينك، از فرماندهان خود اين دستورها را بگيريد
و فرمان آنان را -چندان كه خدا كارتان را بدان
سازوار مىدارد بپذيريد!
3 / 4 - 2 - اهتمام فرمانده به آموزش نظامى
118. تاريخ دمشق: - به نقل از ابن عبّاس
-: زنان عقيم شدند از اينكه مانند اميرمؤمنان،
على بن ابى طالب بزايند. به خدا سوگند، نديدم
و نشنيدم كه رئيسى با وى مقايسه شود. او را به
هنگام نبرد صِفّين ديدم كه عمامهاى بر سرداشت
كه دو طرفش را رها كرده بود.دو چشمانش گويا به
سان دو چراغِ درشت بودند. او بر گروهى اندكْ
ايستاده بود و آنان را به نبرد وا مىداشت تا
به من كه در لابهلاى مردم بودم، رسيد.
سپس فرمود: «اى گروه مسلمانان! خوف (از خدا)
را احساس كنيد، صداها را پايين آوريد، آرامش
را بر تَن كنيد، نيزهها را به كار گيريد
(آشكار سازيد) و پيش از كشيدن شمشير، آن را به
حركت آوريد و از چپ و راست، شمشير زنيد و با
تيزىاش ضربه زنيد، و شمشيرها را به كامها و
تيرها را به نيزهها نزديك
سازيد. به درستى كه در ديد خداوند قرار
گرفتهايد و همراه پسرعموى پيامبر اوييد.
با يورش و حمله خو گيريد و از فرار، شرم كنيد؛
چرا كه آن، ننگى است كه در نسلها و گروهها
باقى مىماند، و آتشى است در روز رستاخيز. خود
را خرّم و شاد داريد و با آسانى و سبُكجانى
به سوى مرگ، گام برداريد. لشكر انبوهِ (دشمن)
و خيمههاى طناب افكنده را هدف قرار دهيد و
قلب آن را نشانه بگيريد؛ چرا كه شيطان، شتر
سركش را سوار شده و بازوانش را گسترانيده است؛
دستى را براى حمله، پيش دارد و پايى را براى
فرار، به عقب گذارد. پس استوار باشيد و
پايدار، تا پايههاى دين بر شما آشكار گردد،
"كه شما برتريد و خدا با شماست و از پاداش
كردارتان نخواهد كاست"».
119. امام علىعليه السلام: در ميدان كارزار،
دندانها را سخت بر هم بفشاريد، كه شمشيرها را
از رسيدن به كاسه سر باز مىدارد. و زرهِ كامل
بپوشيد.
3 / 4 - 3 - توجه فرمانده به نيروها
120. امام علىعليه السلام و بايد
گزيدهترين سرانِ سپاه نزد تو آن بُوَد كه با
سپاهيان يار باشد و آنان را كمككار... پس
اميدشان را بر آر، و ستودنشان را به نيكى
پيوسته دار، و رنج كسانى را كه كوششى
كردهاند، بر زبان آر، كه فراوان كار نيكوىِ
آنان را ياد كردن،
دلير را برانگيزانَد، و ترسانِ بدْدل را به
كوشش مايل گرداند، إن شاء اللَّه!
3 / 4 - 4 - اطاعت از فرمانده
121. امام علىعليه السلام: از مافوق خود
اطاعت كن، تا زيردستت از تو اطاعت كند و باطنت
را اصلاح كن، تا خداوند ظاهرت را اصلاح كند.
122. امام علىعليه السلام - به عبد اللَّه بن
عبّاس، درباره نظرى كه داده بود و امام موافق
آن نبود -: حقّ توست كه به من نظر دهى و من در
آن مىانديشم؛ امّا اگر نپذيرفتم، تو بايد از
من اطاعت كنى.
123. امام علىعليه السلام - در نامهاى به دو
تن از فرماندهان سپاهش -: من، مالك اشتر، پسر
حارث را بر شما و سپاهيان زيردست شما، امير
كردم. پس گفته او را بشنويد و از او فرمان
بريد. او را چون زره و سپر، نگهبان خود كنيد
كه او را سستى و لغزشى نيست. نه آنجا كه شتاب
لازم است، كُندى مىكند و نه آنجا كه درنگ
لازم است، عجله مىنمايد.
3 / 4 - 5 - مرز فرمانبرى نظامى
124. امام علىعليه السلام - پس از سپردن
حكومت مصر به مالك اشتر، در
نامهاش به مردم آنجا -: امّا بعد؛ من بندهاى
از بندگان خدا را سوى شما فرستادم كه به
روزگار ترس، خواب به ديدهاش نمىرود... پس،
از او حرفشنوى داشته باشيد و فرمانش را، تا
جايى كه با حق سازگار است، اطاعت كنيد؛ زيرا
كه او يكى از شمشيرهاى خداست.
125. امام علىعليه السلام: پيامبرصلى الله
عليه وآله سپاهى را گسيل داشت و مردى را
فرمانده آنانكرد و به سپاهيان فرمود تا
دستورهاى او را بشنوند و اطاعت كنند. او آتشى
بيفروخت و به سپاهيان دستور داد خود را در آن
بيندازند. گروهى از وارد شدن به آتش، سر باز
زده، گفتند: «ما از آتش گريزانيم» و گروهى
تصميم گرفتند وارد آتش شوند.
خبر به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد. فرمود:
«اگر به درون آتش مىرفتند، براى هميشه در آتش
بودند». آن گاه فرمود: «در معصيت خدا نبايد از
كسى اطاعت كرد؛ بلكه در خوبيها بايد فرمان
بُرد».
ب: رزم آورى
3 / 4 - 6 - اهميت آموزش نظامى
و در برابر آنها هر چه
مىتوانيد، از نيرو (هاى انسانى و سلاح)،
آماده بسيج سازيد.
126. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - در تفسير
سخن خداوند متعال: «و در برابر آنها هر چه
مىتوانيد... آماده بسيج سازيد» -: بدانيد كه
(منظور از )نيرو، تيراندازى است؛ بدانيد كه
نيرو، تيراندازى است؛ بدانيد كه نيرو،
تيراندازى است.
127. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: سواركارى
و تيراندازى كنيد، و تيراندازىِ شما را از
سواركارى خوشتر مىدارم... بدانيد كه خداىU،
به سبب يك تير، سه نفر را به بهشت مىبرَد:
كسى كه آن را بسازد، و كسى كه آن را براى
مجاهدانْ تدارك كند، و كسى كه آن را در راه
خدا پرتاب نمايد.
3 / 4 - 7 - آمادگى رزمنده
128. دعائم الإسلام: به درستى كه
(علىعليه السلام) نمىپسنديد كه مردى به
هنگام نبرد،سلاحش را بيفكند. خداوندU به هنگام
يادكردِ نماز خوف فرموده است: «و سلاحهايشان
را برگيرند» و فرموده است: «آنان كه كفر
ورزيدند، دوست مىدارند كه شما از سلاحها و
وسايلتان غفلت ورزيد كه ناگهان به شما هجوم
آورند».
پس برترين كار براى آنان كه در جهاد به سر
مىبرند، ايناست كه سلاح را به هيچ روى، از
خود جدا مسازند.
129. امام على عليه السلام - به هنگام به
شهادت رسيدن محمّد بن ابى بكر -: خدا رحمت كند
محمّد را! جوان بود. من تصميم داشتم مرقال
هاشم بن عتبه را فرماندار مصر كنم. به خدا
سوگند، اگر او فرماندار آنجا مىشد، ميدان را
براى پسر عاص و دار و دسته او خالى نمىگذاشت
و جز شمشير به دست، كشته نمىشد.
3 / 4 - 8 - ارزش رزمندگان
مؤمنان خانهنشين كه زيان
ديده نيستند، هرگز با مجاهدانى كه در راه خدا
به مالها و جانهايشان جهاد مىكنند، يكسان
نيستند. خداوند، جهادكنندگان به مالها و
جانهايشان را بر خانهنشينان به رتبهاى (بلند
)برترى بخشيده است؛ و خداوند، هريك را وعده
پاداش نيك (بر ايمان و عملش) داده، و جهادگران
را بر خانهنشينان، به پاداشى بزرگ، برترى
بخشيده است.
130. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : اعمال
همه بندگان در برابر (عمل )مجاهدانِ در راه
خدا، نيست مگر به مانند پرستوى دريايى كه با
منقار خود، مقدارى آب از دريا برداشته است.
131. پيامبر خداصلى الله عليه وآله : بهشت،
دروازهاى دارد به نام «دروازه مجاهدان».
مجاهدان با شمشيرهاى حمايل شده خود به سوى اين
دروازه - كه به رويشان باز است - پيش مىروند،
و خلايق در محشرند، در حالى كه فرشتگان به
مجاهدان خوشامد مىگويند.
132. پيامبر خداصلى الله عليه وآله - درفضيلت
رزمندگان -: يك نفر از آنان براى هفتاد هزار
نفر از خاندان و همسايگان خود شفاعت مىكند،
چندان كه دوهمسايه بر سرِ اينكه كداميك به او
نزديكترند، با هم دعوا مىكنند. رزمندگان در
كنار من و ابراهيمعليه السلام بر سر سفره
جاودانگى مىنشينند و هر بام و شام، به خداى
تعالى نظر دارند.
133. امام علىعليه السلام: جهاد، درى از
درهاى بهشت است كه خداوند، آن را براى دوستان
ويژه خود، برگزيده است. جهاد، جامه تقواست و
زره محكم خداوند و سپر مطمئن او.
134. فاطمهعليها السلام - در دعايش پس از
نماز ظهر -: خدايا! گفتار و كردارِ
توبهكاران، و رستگارى و پاداشِ مجاهدان را از
تو مىطلبم.
135. امام صادقعليه السلام - در دعايش -:
خدايا! من از تو، گفتار و كردار توبهكاران، و
نور ودرستى پيامبران، و رستگارى و پاداش
مجاهدان را مىطلبم.
3 / 4 - 9 - عشق به شهادت
136. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: سوگند
به آنكه جان محمّد در دست اوست، دوست دارم
كهدر راه خدا بجنگم و كشته شوم، و باز بجنگم
و كشته شوم، و باز هم بجنگم و كشته شوم.
137. امام على عليه السلام - هنگامى كه
پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنههايى كه پس
از وفات ايشان در جامعه اسلامى پديد مىآيد،
خبر داد، گفتم: اى پيامبر خدا! مگر در روز
اُحد كه تعدادى ازمسلمانان شهيد شدند و من
از شهادت محروم ماندم و اين امر بر من گران
آمد، به من نفرمودى: «مژده بادا تو را كه در
آينده به شهادت خواهى رسيد؟!».
پيامبر خدا به من فرمود: «همين طور است. در آن
صورت، صبر تو چگونه خواهد بود؟». گفتم: اى
پيامبر خدا! اينجا، جاى صبر نيست؛ بلكه جاى
شادى و شكر است!
3 / 4 - 10 - درخواست شهادت
138. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هركه
صادقانه از خداوند، شهادت را مسئلت كند،
خداوند او را به جايگاه شهيدان برساند، هر چند
در بستر خود بميرد.
139. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هركس در
راه خدا زخمى شود، روز قيامت با رنگ زعفران و
بوى خوش مُشك مىآيد و بر او مُهر شهيدان، نقش
بسته است و هركس شهادت را مخلصانه از خدا
بطلبد، خداوند، پاداش شهيد را به او عطا
مىكند، هر چند در بستر بميرد.
140. امام على عليه السلام - در پايان عهدنامه
خود به مالك اشتر: من از خدا مىخواهم با
رحمتى فراگير و قدرت بزرگش بر انجام گرفتن
هرگونه درخواست، كه ... كار من و تو را به
سعادت به پايان رساند و شهادت نصيبمان
گردانَد.
141. امام سجّاد عليه السلام - در دعايش -: آن
گاه، ستايشْ از آنِ اوست... ستايشى كه به
واسطه آن، در زمره اولياى نيكبخت او و به
واسطه شمشيرهاى دشمنان وى، در سلك شهيدان
درآييم.
3 / 4 - 11 - ارزش شهادت
142. پيامبر خداصلى الله عليه وآله :
بالاتر از هر نيكوكارى، نيكوكارى است تا آن
گاه كه مرد در راه خدا كشته شود. پس، چون در
راه خدا كشته شد، بالاتر از او، نيكوكارى
نيست.
143. پيامبر خداصلى الله عليه وآله: هيچ
قطرهاى نزد خداوند، محبوبتر از دو قطره
نيست: قطره خون (ريخته شده) در راه خدا و قطره
اشك (ريخته شده )در سياهى شب از ترس خدا.
144. امام صادق عليه السلام : هركه در راه خدا
كشته شود، خداوند چيزى از گناهانش را به او
يادآور نمىشود.
1. ليلة الهرير، آخرين شب جنگ
صِفّين و سختترين زمان آن است كه شدّت نبرد
به حدّى بود كه رزمندگان، نماز خود را بر روى
اسب مىخواندند. صبح روز بعد، مالك اشتر موفق
شد خود را به نزديكى مقرّ فرماندهى معاويه
برساند، كه با توطئه عمروعاص و خوارج، نتيجه
جنگ به حكميت سپرده شد.
«هرير» زوزه سگ در هنگام شدت سرماست. شدّت جنگ
و چكاچك شمشيرها و شايد نالهها سبب تشبيه اين
شب به ليلة الهرير شده است.
2. زيد بن صوحان بن حجر
عبدى، برادر صعصعه و سيحان، از خطيبان زبردست،
شجاعان استوارگام، بزرگان، زاهدان، ارجمندان و
از ياران وفادار امير مؤمنان بود.
او به روزگار پيامبر خدا اسلام آورد و از
ياران پيامبرصلى الله عليه وآله شمرده شده و
به حضور پيامبرصلى الله عليه وآله نيز رسيده
است.
پيامبرصلى الله عليه وآله از او به نيكى ياد
مىكرد و مىفرمود: «هر كس دوست دارد كه مردى
را ببيند كه يكى از اعضايش پيشتر به سوى بهشت
رفته است، به زيد بن صوحان بنگرد».
اين سخن والاى پيامبر خدا كه فضيلتى بزرگ براى
زيد بود، در جنگ جلولاء مصداق يافت. زيد،
زبانى حقگو و افشاگر داشت. چنين بود كه عثمان
وجودش را در مدينه برنتابيد و او را به شام
تبعيد كرد و چون انقلابيان حركت اعتراضآميز
خود عليه عثمان را در مدينه شكل دادند، زيد
بدانها پيوست. او در جنگ جمل شركت كردو خود از
شهادتش خبر داد. عايشه با نامهاى از وى دعوت
كرد كه به يارىاش برخيزد. او چون نامه را
خواند، هوشمندانه و زيبا گفت: تو را به چيزى
فرمان دادهاند و ما را به چيزى ديگر؛ امّا تو
به كار ما پرداختى و به ما فرمان مىدهى كه به
كار تو پردازيم. به تو فرمان در خانه نشستن
داده شده و به ما جنگيدن تا رفع فتنه.
والسلام!
زيد در دفاع از علىعليه السلام زبانى گويا و
در حراست از آن بزرگوار، گامى استوار داشت.
(موسوعة الامام على بن أبى طالب: 12 / 133)
3. صعصعة بن صوحان بن حجر
عبدى، در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله
مسلمان شد؛ امّا به زيارتش نايل نيامد. او از
ياران بزرگ امام علىعليه السلام و از كسانى
بود كه او را چنان كه بايد، شناختند. وى
سخنورى چيرهدست و خطيبى بليغ بود.اديب
نامآور عرب، جاحظ، او را در فن خطابه پيشتاز
دانسته و برترين گواه بر اين حقيقت را
خطابهگويى او در محضر علىعليه السلام و
درخواست علىعليه السلام از صعصعه براى ايراد
سخن دانسته است.
عثمان او را به همراه مالك اشتر و بزرگانى
ديگر از كوفه به شام تبعيد كرد و چون مردمان
برف
4. عثمان شوريدند و پس از
آن بر خلافت علىعليه السلام يكداستان شدند،
او كه در شناخت عظمت علىعليه السلام
ژرفانديش و كم نظير، و در خطابه چيرهدست و
گزيدهگوى بود، بهپا خاست و بدينسان، گويا و
زيبا، باور ارجمندش را درباره علىعليه السلام
چنين بازگفت: اى اميرمؤمنان! به خدا سوگند، تو
خلافت را زينت دادى و آن سبب زينت تو نشد، و
تو آن را بالا بردى و آن، مقام تو را بالا
نبرد، و نياز آن به تو، بيشتر از نياز تو به
آن است.
و چون فتنهافروزان، آتش جنگ با علىعليه
السلام را برافروختند، او همگام علىعليه
السلام شد و در جنگ جمل، پس از آنكه دو
برادرشزيد و سيحان - كه پرچمدار سپاه بودند -
به شهادت رسيدند، پرچم آنان را برافراشت و
نبرد را پى گرفت و در جنگ صفّين، فرستاده
امامعليه السلام به سوى معاويه و از
فرماندهان لشكر بود و وقايع صفّين را گزارش
كرده است.
او در جنگ نهروان در كنار علىعليه السلام
ايستاد و بر استوارى و حقانيت موضع او در
برابر خوارج، احتجاج كرد. امامعليه السلام او
را گواه بر وصيّت خود قرار داد و بدينسان،
افتخارى بزرگ را براى صعصعه رقم زد.
پس از شهادت امام علىعليه السلام و صلح امام
حسنعليه السلام معاويه از سرِ اكراه به او
امان داد. صعصعه از اين فرصت نيز عليه معاويه
سود جست. معاويه هماره از بيان گويا و
تعبيرهاى زيباى او در توصيف والاييهاى
علىعليه السلام در رنج بود و اين رنج را
پنهان نمىداشت.
در عظمت او همين بس كه امام صادقعليه السلام
دربارهاش فرمود: «در ميان آنان كه با امير
مؤمنان بودند، كسى جز صعصعه و يارانش حقّ على
را نمىشناختند».
صعصعه به هنگام حاكميت ستمگرانه معاويه زندگى
را بدرود گفت. (موسوعة الإمام على بن أبى
طالبعليه السلام: 12 / 159)
5. حكمت اين گونه برخوردها،
جذب و آگاهسازى و هدايت افراد جاهل و غير
معاند است.