8 - استيعاب ، ج 2 ص 460، از بريده اسلمى
9 - استيعاب ، ج 2 ص 460، از سلمة بن اكوع
10 - استيعاب ، ج 2 ص 460، از عمران بن حصين
11 - استيعاب ، ج 2 ص 460، از عبدالله بن عمر
12 - اسدالغابة ، ج 3 ص 413، از عطيه عوفى
13 - كفاية الاثر، ص 605، از جابر بن عبدالله رحمه الله
14 - اصابه ، ج 2 ص 169، از صبيح
15 - كفاية الطالب ، ص 32، از امام حسن مجتبى عليه السلام
16 - مناقب ابن مغازلى ، ص 110 از امام حسن مجتبى عليه السلام
17 - تفسير طبرى ، ج 22 ص 6، از ابوديلم
18 - تفسير طبرى ، ج 22 ص 7، از عمرو بن ابى سلمه و يونس بن ابى اسحاق
19 - تفسير طبرى ، ج 22 ص 7، از ابوعمار
20 - اسباب النزول واحدى (468 ه )، ص 267، از ام سلمه
21 - العمده ، ص 16، از امام صادق عليه السلام
22 - العمده ، ص 16، از جعفر بن ابى طالب رحمه الله
آيه تطهير در برخى از كتابهاى شيعه
1 - بحارالانوار، ج 10 ص 141 و 142 و 425
2 - بحارالانوار، ج 16 ص 120 و 203 و 315
3 - بحارالانوار، ج 21 ص 281
4 - بحارالانوار، ج 22 ص 503
5 - بحارالانوار، ج 23 ص 171 و 330
6 - بحارالانوار، ج 25 ص 209 و 212 و 220 و 221 و 223 و 237 و 255
7 - بحارالانوار، ج 33، ص 149 و 219
8 - بحارالانوار، ج 35، 206 - 209
9 - بحارالانوار، ج 35، 211 و 213 - 22
10 - بحارالانوار، ج 35، 222 و 223
11 - بحارالانوار، ج 35، 226 - 228
12 - بحارالانوار، ج 35، 231 و 232 و 259
13 - بحارالانوار، ج 36 ص 309 و 336
14 - بحارالانوار، ج 37 ص 36
15 - بحارالانوار، ج 38 ص 62 و 131 و 242
16 - بحارالانوار، ج 39 ص 122 و 130
17 - بحارالانوار، ج 40 ص 50 و 67
18 - بحارالانوار، ج 43 ص 53
19 - بحارالانوار، ج 45 ص 129 و 155 و 166
20 - بحارالانوار، ج 49 ص 158
21 - بحارالانوار، ج 69 ص 154
22 - بحارالانوار، ج 79 ص 196
23 - بحارالانوار، ج 83 ص 247
24 - بحارالانوار، ج 89 ص 110
25 - بحارالانوار، ج 99 ص 105
26 - التبيان ، ج 8 ص 308
27 - مجمع البيان ، ج 8 ص 356
28 - دلائل الصدق ، ج 2 ص 94
29 - التحفة الاثنى عشرية ، ص 202
30 - تفسير على بن ابراهيم ، ج 2 ص 193 و 194
31 - عبقات الانوار، ج 2 ص 67 و 371
32 - نهج الحق و كشف الصدق ، ص 173
33 - كتاب سليم بن قيس ، ص 52 و 53 و 105 و 150 و...
34 - تفسير جوامع الجامع ، ص 372
35 - تاءويل الايات الظاهرة ، ج 2 ص 456 - 459
36 - تفسير برهان ، ج 3 ص 320
37 - تفسير برهان ، ج 3 ص 312 و 313
38 - الطرائف ، ص 122 - 130
39 - سعدالسعود، ص 106 و 107
40 - سعدالسعود، ص 204
41 - الايضاح ، ص 170
42 - الصراط المستقيم ، ج 1 ص 184 به بعد
43 - تفسير نورالثقلين ، ج 4 ص 270 - 277
44 - كشف اليقين ، ص 405
45 - امالى صدوق ، ص 257
46 - تفسير فرات ، ص 338 و 339
47 - امالى مفيد، ص 318
48 - امالى شيخ طوسى ، ص 88 و 378
49 - حبيب السير، ج 1 ص 304
50 - حبيب السير، ج 2 ص 11
51 - كافى ، ج 1 ص 316
52 - كافى ، ج 2 ص 287
53 - تفسير عياشى ، ج 1 ص 250 - 252
54 - خصال ، ج 2 ص 403
55 - علل الشرايع ، ج 1 ص 191
56 - احتجاج ، ج 1 ص 123
57 - ارشاد شيخ مفيد، ص 107
58 - العمده ص 35
59 - الفوائد الطوسية ، ص 47
60 - كنز جامع الفوائد، ص 161 و 162
61 - كنز جامع الفوائد، ص 203 و 204
62 - كنز جامع الفوائد، ص 178
63 - فضائل ابن شاذان ، ص 99
ضميمه چهارم : بحثى كوتاه درباره شخصيت عبادى و ايمان حضرت فاطمه عليهاالسلام
يكى از اساسى ترين فضايل و مناقب حضرت فاطمه عليهاالسلام بعد عبادى شخصيت آن حضرت و اوج ايمان اوست . در اين بخش از كتاب مقاله كوتاهى درباره اين دو بعد از شخصيت ايشان را مطالعه خواهيد كرد. اين نوشته رساله مستقلى است كه نگارنده در سال 1374 نوشته ولى خلاصه اى از آن را به عنوان يكى از مهمترين مناقب و ابعاد شخصيتى حضرت فاطمه عليهاالسلام در اين بخش نقل مى نمايد.
فهرست محتويات
فصل اول : ايمان و يقين حضرت فاطمه عليهاالسلام
فصل دوم : شخصيت عبادى حضرت فاطمه عليهاالسلام
فصل سوم : برخى از خصوصيات نمازها و عبادتهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام
فصل چهارم : آشنايى با برخى از نمازهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام
1 - خلاصه
2 - نمازهاى دو ركعتى
3 - نمازهاى چهار ركعتى
4 - ساير نمازها
5 - نماز توسل و استغاثه به حضرت فاطمه عليهاالسلام
فصل پنجم : آشنايى با تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام و اقسام آن
فصل ششم : آشنايى با برخى حرزها و تعويذهاى حضرت فاطمه
فصل هفتم : آشنايى با برخى دعاهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام
مصادر و منابع تحقيق و تعليق
فصل اول
ايمان و يقين حضرت فاطمه عليهاالسلام
رسول گرامى اسلام درباره دخترش حضرت فاطمه عليهاالسلام مى گويد:
ان ابنتى فاطمة ملاء الله قلبها و جوارحها ايمانا و يقينا الى مشاشها (1070)
ترجمه : به تحقيق دخترم فاطمه ، قلب و تمام جوارحش مملو از ايمان و يقين گشته ، به طورى كه بالاتر از آن مرتبه ، ايمان و يقينى قابل تصور نيست .
در تفسير و توضيح اين حديث شريف به چند نكته مهم بايد توجه داشته باشيم :
1 - ايمان داراى دو رتبه است :
اول : ايمان قلبى
دوم : ايمان عملى
ايمان قلبى و باطنى آن است كه در درون انسان پديد مى آيد و از آن با تعبيراتى چون اعتقاد، باور درونى و معرفت ياد مى شود.
وجود ايمان و باور درونى از ضروريات زندگى بشر است به طورى كه تصور اين امر كه فردى اعتقاد و باور قلبى وجود داشته باشد مستحيل و غير قابل قبول مى نمايد.
مى دانيم كه خداوند متعال از اهل اسلام اعتقاد و باور درونى نسبت به امور ضرورى (1071) مانند وجود خداوند، پيامبران ، روز حساب و بسيارى امور ديگر را خواسته است اما وجود منحصر اعتقاد قلبى را براى يك مسلمان كافى نمى داند و از او مى خواهاد كه ايمان باطنى خود را با عمل تواءم نمايد.
پيامبر گرامى اسلام در اين مورد فرمايد:
الايمان ما خلص فى القلب و صدقته الاعمال . (1072)
ترجمه : ايمان آن است كه در قلب ايجاد شود و عمل انسان بر اساس آن انجام پذيرد.
يعنى ايمانى كه فقط در باطن انسان جاى گيرد و عمل انسان را تحت تاءثير خود قرار ندهد، آن ايمان حقيقى نبوده و مقبول حق تعالى قرار نمى گيرد.
على عليه السلام در تعريف ايمان مى فرمايد:
الايمان اقرار باللسان و معرفة بالقلب و عمل بالاركان (1073)
ترجمه : ايمان قلبى عبارت از اقرار در زبان ، باورداشتن در قلب ، و عمل كردن بر اساس آن است .
از همين روست كه در جاى ديگر مى فرمايد:
الايمان و العمل اءخوان تواءمان و رفيقان لا يفترقان ، لا يقبل الله اءحدهما الا بصاحبه (1074)
ترجمه : ايمان و عمل چون دو برادر به هم پيوسته اند و از يكديگر جدايى نمى پذيرند، و خداوند عزوجل هيچ يك از آنها را به تنهايى نمى پذيرد و هر دو را با هم مى خواهد.
و امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
الايمان عمل كله . (1075)
ترجمه : تمام ايمان عمل است و چيزى كه در آن عمل نباشد ايمان نيست .
حال به حديث رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله درباره حضرت فاطمه باز مى گرديم و درمى يابيم كه ايمان فاطمه عليهاالسلام نه صرفا ايمان قلبى است كه در حد يك باور و اعتقاد درونى باشد و اعمال او تحت تاءثير شرايط، محيط، عادت ، تربيت و... ؛ و نه صرفا جنبه فعلى و عملى دارد بلكه رسول خدا درباره ايمان وى مى گويد:
ملاالله قلبها و جوارحها ايمانا و يقينا... .
خداوند قلب و عمل او را مملو از ايمان كرده است .
2 - ايمان فزونى و كاستى مى پذيرد:
امام صادق عليه السلام در اين مورد فرمايد:
الايمان حالات و درجات و طبقات و منازل . (1076)
ترجمه : ايمان داراى حالات مختلف ، درجات متعدد، طبقات و منازل متفاوت است .
و نيز فرموده است :
ان المؤ منين بعضهم اءفضل من بعض . (1077)
ترجمه : اشخاص داراى ايمان از نظر ايمانى برخى بر برخى ديگر برترى دارند.
پيامبر اسلام در اين زمينه فرموده است :
الايمان يزيد و ينقص (1078)
ترجمه : ايمان زيادت پذير و كاستى پذير است .
و از اين روايات معلوم مى گردد كه تحت تاءثير برخى علل و عوامل ، ايمان انسان قوى يا ضعيف مى گردد تا آنجا كه در برخى به اوج مى رود و به مرتبه ((يقين )) مى رسد و يا چنان حضيض مى پذيرد كه كفر، شرك يا نفاق جايگزين آن مى شود.
گاهى نيز چنين است كه ايمان در مدارج پايين تر قرار مى گيرد، و همان تحت تاءثير عواملى ممكن است اوج گرفته و در درجات بالاتر استقرار مى يابد.
اما فاطمه عليهاالسلام چه در زمان حيات پيامبر و چه در مدت كوتاه زندگيش پس از رحلت او، از ايمانى در اوج برخوردار بود و از اين رهگذر است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره او فرمود:
ملاالله قلبها و جوارحها ايمانا و يقينا الى مشاشها
ترجمه : قلب و اعضاء و جوارح فاطمه از يقين او مملو گرديده و او در اوج مراتب ايمان و يقين قرار گرفته است .
3 - امام على عليه السلام فرمايد:
غاية الايمان الايقان . (1079)
ترجمه : نهايت ايمان يقين است .
يعنى اگر امان در وجود انسان راسخ گرديد و به واسطه ((عمل آگاهانه )) تثبيت شد، (1080) دارنده آن به مقام يقين كه بالاترين رتبه ايمان است دست مى يابد.
و يقين چيزى است كه در دنيا بالاتر از آن را نمى توان كسب كرد؛ رسول بزرگوار اسلام در اين مورد فرموده است :
خير ما القى فى القلب اليقين . (1081)
ترجمه : برترين چيزى كه در قلب انسان نهاده مى شود يقين است .
و آن كه به درك مرتبه يقين توفيق يافت نجات مى يابد و رستگار مى شود:
باليقين تدرك الغاية القصوى . (1082)
ترجمه : با يقين ((غايت قصوى )) به دست مى آيد.
على عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
من اءيقن اءفلح . (1083)
ترجمه : هر كه به مرتبه يقين رسيد رستگار مى شود و نجات مى يابد.
آرى ، ايمان فاطمه عليهاالسلام به اوج خود رسيده بود تا آنجا كه مرتبه يقين را ادراك كرده ، و در يقين نيز از آن جهت كه داراى مراتب و درجاتى است ، در برترين منزل قرار گرفته بود، از اين روست كه پيامبر اسلام درباره او فرمود:
ملاالله قلبها و جوارحها ايمانا و يقينا الى مشاشها
فاطمه به مقامى رسيده كه بالاتر از آن متصور نيست ؛ ايمان به خداوند و روز رستاخيز چنان سراسر وجود مبارك دختر پيامبر را در بر گرفته بود كه در ميان زنان زمان خود و پس از او هيچ زنى نبوده كه همتا و همپاى او باشد و در ميان تمام زنان جهان در طول دوران هستى فقط سه زن توانسته بودند به مقامات بسيار والايى نايل شوند - مريم و مادر بزرگوار فاطمه حضرت خديجه عليهاالسلام و آسيه همسر فرعون . (1084)
تمام وجود فاطمه عليهاالسلام در ذات ربوبى ذوب گرديده بود و جز وجه پروردگار و لقاى الهى چيز ديگى نظر او را به خود جلب نمى كرد؛ هنگامى كه پيامبر از او درباره كمبود و نيازهايش مى پرسد جوابى مى دهد كه براى ما تكان دهنده است ، مى گويد:
شغلنى عن مسئلته لذة خدمته ، لا حاجة لى غير النظر الى وجهه الكريم
ترجمه : لذتى كه از بودن در محضر حضرت حق نصيب من مى گردد چنان مرا در خود غرقه مى نمايد كه از هر خواهش و حاجتى غافل و بى نياز مى گردم ، و شوق وصال او همه نيازها را و كاستى ها را از يادم مى برد و مرا جز به تماشاى وجه مقام ربوبى به چيز ديگر فرصت نمى دهد.
آرى ! عشق و ايمان فاطمه به خدايش چنان عميق و ريشه دار بود كه پس از يك كار سخت روزانه ، تمام شب را بيدار مى ماند و به راز و نياز با محبوب سپرى مى نمود و آنقدر در محراب عبادت بر پاى مى ايستاد و دعا مى كرد كه پاهايش تاول مى زد.
تازه عروسان را ديده ايد كه چگونه در شبها و روزهاى اول زندگى ، بلكه تا هفته ها و ماهها، سبكبال و بى خيال پا در خانه همسر مى گذارند و ايام متمادى را به شادمانى و خوشى سپرى مى سازند، اما ايمان فاطمه چنان است كه در اولين شب زندگانى مشتركش با على عليهاالسلام اشك او را جارى مى سازد و در مقابل سؤ ال همسرش پاسخ مى دهد:
ورود امروز من به خانه تو، مرا به ياد منزلگاه بعد از اين ، و به ياد ورود در قيامت افكنده است و اينكه در آن روز بايد قيام كنم و به سؤ الات ربوبى پاسخ گويم .
فاطمه عليهاالسلام از چنين ايمانى برخوردار بود كه شايستگى آن را پيدا كرده بود كه پدرش درباره وى بگويد:
اشتاقت الجنة الى اءربع من النساء: مريم و آسية و خديجة و فاطمة (1085)
ترجمه : بهشت مشتاق چهار زن است : مريم ، آسيه ، خديجه و فاطمه .
و يا آنكه بگويد:
فاطمة سيدة نساء هذه الامة . (1086)
ترجمه : فاطمه سرور زنان اين امت و برترين آنهاست .
يا بگويد:
ابنتى فاطمة سيدة نساء العالمين . (1087)
ترجمه : دخترم فاطمه سرور زنان دو عالم و برترين آنهاست .
يا آنكه بگويد:
ان الله ليغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها. (1088)
ترجمه : همانا خداوند غضب مى كند به سبب غضب و خشم فاطمه ، و راضى مى شود به سبب رضا و خشنودى او.
فصل دوم
شخصيت عبادى حضرت فاطمه عليهاالسلام
حسن بصرى (متوفى به سال 110 ه ) گويد:
ما كان فى هذه الامة اءعبد من فاطمة ، كانت تقوم حتى تورم قدماها (1089)
ترجمه : در بين امت اسلام ، هيچ كس عابدتر از فاطمه نبود، او آنقدر براى راز و نياز و نمازخواندن بر روى پاهايش مى ايستاد كه پاهايش ورم كرده تاول مى زد.
اين روايت ميزان علاقه حضرت فاطمه را به مقام ربوبى ، و درجه ايمان و خلوص يقين او را به طور كامل نمايان مى سازد، و از سوى ديگر جلوه اى از شخصيت عبادى حضرت فاطمه عليهاالسلام را به نمايش مى گذارد.
فرزند بزرگوار حضرت فاطمه ، امام حسن مجتبى عليه السلام در اين مورد گويد:
راءيت امى فاطمة عليه السلام قامت فى محرابها ليلة جمعتها، فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضح عمود الصبح (1090)
ترجمه : مادرم فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه در شب جمعه از بستر خويش جدا شده تا طلوع خورشيد مشغول عبادت ، و راز و نياز با پروردگار بود و لحظه اى از ركوع و سجود دست برنمى داشت .
او آنقدر به عبادت پروردگارش علاقمند و وابسته است كه در شب اول زندگانى مشتركش با على عليه السلام او را به عبادت و نمازگزارى فرامى خواند و سه روز بعد كه پيامبر از على عليه السلام مى پرسد كه فاطمه چگونه هسمرى است ، پاسخ مى دهد:
نعم العون على طاعة الله . (1091)
ترجمه : او بسيار مددكار و يارى كننده به عبادت و طاعت خداونديست .
اساسا راز عزت و سربلندى حضرت فاطمه را بايد در مقام عرفانى و عبادى او جستجو كرد، او با وجود اينكه سنش كم و جوان ولى در عرفان و عبادت پيرى بود كه جز لقاى ربوبى چيزى او را راضى نمى ساخت ، و از همين روست كه در دعاهايش مى گفت :
اللهم انى اسئلك لذة النظر الى وجهك
ترجمه : خداوندا! از تو مى خواهم كه همواره لذت نظر به وجه خود را نصيب من فرمايى .
آرى ، فاطمه به تمامى عاشق و شيداى خداى خويش است و او را با همه ذرات وجودش مى پرستد و لذا اءعبدالناس مى گردد.
سؤ الى كه وجود دارد اين است كه چرا فاطمه به اين مقام مى رسد؟
نگارنده را نظر بر اين است كه در تحقيق شخصيت هر فرد انسانى ، امور ذيل تاءثيرى انكارناپذير دارند:
1 - امور تكوينى
2 - شخصيت و افكار پدر و مادر در زمان نطفه فرزند و روحيه آنها
3 - روح و رفتار مادر در دوران باردارى
4 - تربيت
5 - انتخاب شخصى
از جهت تكوينى : در عالم ذر، نور فاطمه از نور پدر و از شجره طوبى (1092) و نطفه او از ميوه هاى درختان بهشتى كه خداوند متعال آنها را توسط جبرئيل براى پيامبر تحفه فرستاده است . (1093)
از جهت امور غيرتكوينى : نيز ضرورت ندارد كه سخنى به درازا گفته شود، فقط همين مقدار كافى است كه بگويم :
فاطمه دختر خديجه و محمد است ، خديجه كه يكى از ((چهار زن برتر در جهان )) است و خداوند ربوبى به او مباهات مى نمايد، و محمد صلى الله عليه و آله كه برترين پيامبر الهى و خاتم ايشان است ، و فاطمه در دامان چنين پدر و مادرى پاى بر عرصه گيتى مى گذارد و پرورش مى يابد.
او از همان روز اول كه چشمش گشوده مى شود و گوشش شنوا مى گردد و عرفان پدر و مادرش را مى بيند، و در هر روز و شب عبادت خالصانه و تضرع آنها را به درگاه ربوبى مشاهده مى كند، و پدر را مى بيند كه در ميان شب برمى خيزد و ساعتهاى متمادى با خداى جهانيان به راز و نياز مى پردازد، و...
و هنگامى كه قوه درك اين كودك به كمال مى رسد ادراك مى كند كه آنچه از پدر و مادر خود مى بيند و مى شنود و آنچه پيامبر به آن عمل مى كند و توصيه مى نمايد حق حقيقى است كه از عمق جان برمى خيزد و در عمق دلها نفوذ مى كند، پس جز آن را بر خود نمى پسندد و پاى در جاى پاى پدر مى نهد، و از اين روست كه فاطمه ، فاطمه مى شود و لياقت آن را پيدا مى كند كه سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين خوانده شود.
پس بنا بر عوامل تكوينى و تربيتى و خواست آگاهانه فاطمه است كه او را شخصيتى متكامل و برخوردار از همه صفات عالى ، از آن جمله : زهد، ورع ، عرفان و عبادت به بار مى آورد و الگوى كسانى مى سازد كه مى خواهند مقام واقعى انسانيت را بشناسند و چنان باشند.
فصل سوم
برخى از خصوصيات نمازها و عبادتهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام
اول
يكى از خصوصيات ويژه درنماز و عبادت حضرت فاطمه عليهاالسلام خوف و خشيت وى بوده است .
ابومحمد ديلمى در ارشادالقلوب روايتى را در اين باره نقل نموده و گويد:
و روى : كانت فاطمه تنهج فى صلواتها من خوف الله . (1094)
ترجمه : و روايت شده كه در نماز و دعا براى فاطمه عليهاالسلام پيش مى آمد ((خوف و خشيت )) وى از حضرت بارى تعالى بوده است .
ممكن است پرسيده شود كه : ((خوف از چه چيزى ؟)) مگر حضرت فاطمه معصوم نبوده و آيه تطهير در شاءن او نازل نشده است ؟ پس كسى كه خداوند او را از معاصى و پليدى ها تطهير نموده و گناهى از او صادر نمى شود چرا بايد خائف و ترسان باشد؟
در پاسخ گوييم :
خوف اسباب متعدد دارد، گاهى به سبب گناه و سوءعمل است و اينكه فردى مى داند در محضر كسى ايستاده كه او را به دليل گناهش مجازات خواهد كرد، و گاهى منشاء خوف اطلاع و يقين نسبت به نقص خود و كمال معبود است ، و ناقص وقتى خود را در محضر كامل بيند البته نفسش به شماره مى افتد، رنگش متغير مى شود و حتى غش به او دست مى دهد.
در روايتى آمده است :
كان اءميرالمؤ منين اذا اءخذ بالوضوء يتغير وجهه من خيفة الله
ترجمه : على عليه السلام هرگاه وضو مى ساخت ، رنگ چهره اش از خوف الهى تغيير مى كرد.
و در روايت ديگرى آمده است :
امام حسن مجتبى عليه السلام هرگاه سجده شكر به جاى مى آورد از خشيت و خوف مقام ربوبى حالت غش به او دست مى داد.
امام وقتى از وضو فارغ مى گرديد رنگ چهره اش تغيير مى كرد، هنگامى كه از وى درباره علت اين حالت سؤ ال كردند، فرمود:
حق آن است كه وقتى در برابر كسى چون او (پروردگار عالميان ) مى ايستيم رنگ از چهره ما پريده باشد.
و شبيه اين روايات را درباره ساير امامان شيعه و صديقين نيز نقل نموده اند، در روايتى آمده است كه از امام سجاد عليه السلام پرسيدند: چرا وقتى براى وضو حاضر مى شويد رنگ چهره شما زرد مى گردد؟ فرمود:
چه مى دانيد كه به حضور چه كسى مى روم ؟
بنابراين معلوم مى شود كه علت خوف و خشيت حضرت فاطمه عليهاالسلام معرفت تمام نسبت به خداوند متعال مى باشد.
حال اگر كسى بگويد: جايگاه خوف و خشيت در قلب است ؟ گوييم : امام مؤ منان على بن ابى طالب عليه السلام در اين باره گويد:
بنده خداوند طعم ايمان را وقتى مى چشد كه داراى خوف و رجا باشد و اگر خوف و رجاى او صحيح و كامل باشد، اثر آن ، در جسد و عمل مؤ من ديده مى شود.
دوم
امام حسن مجتبى عليه السلام درباره چگونگى دعاكردن مادرش حضرت فاطمه عليهاالسلام گويد:
كانت فاطمة اذا دعوت تدعو للمؤ منين و المؤ منات و لا تدعو لنفسها، فقلت لها: يا اماه لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك ؟
فقالت : يا بنى ! الجار ثم الدار (1095)
ترجمه : فاطمه عليهاالسلام هرگاه دعا مى كرد زنان و مردان مؤ من را دعا مى نمود و براى خود دعايى نمى كرد، به او گفتم :
اى مادر! چرا همان طور كه براى آنها دعا مى كنى ، براى خود دعا نمى كنى ؟
فرمود: فرزندم ! اول همسايه بعد خودت .
سوم
يكى ديگر از خصوصيات عبادت حضرت فاطمه عليهاالسلام مراقبت بر اوقات مخصوصه بود، براى مثال روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به دخترش فرمود:
در روزى جمعه ساعتى وجود دارد كه هر كس در آن ساعت چيزى را از خداوند بخواهد، عطايش مى نمايد.
حضرت فاطمه از پدرش درباره اين ساعت پرسيد و پيامبر فرمود:
آن هنگامى است كه نصف خورشيد غروب كرده و نيمه ديگر آن نمايان است .
هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام اين سخن را شنيد و به يكى از خدمتكاران خود فرمود كه به هنگام غروب خورشيد در روز جمعه مراقبت نمايد، و هرگاه مشاهده كرد كه نيمى از خورشيد غروب كرده وى را مطلع نمايد، و چون از اين موضوع اطلاع پيدا مى كرد به دعا و راز و نياز با خداوند مى پرداخت .
مراقبت بر اوقات خاصه اختصاص به شخص فاطمه عليهاالسلام نداشته بلكه در روايتى آمده كه آن بانو مى فرمايد:
ما در شب قدر بچه هايمان را بيدار نگاه مى داشتيم - آنها را روزها مى خوابانديم تا بتوانند در اين شبها بيدار باشند - تا از بركات ليلة القدر بهره مند شوند.
شما خواننده گرامى در فصلهاى بعدى اين نوشته ، با ابعاد ديگرى از شخصيت عبادى حضرت فاطمه عليهاالسلام آشنا خواهيد شد.
فصل چهارم
آشنايى با برخى از نمازهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام
كثرت ارتباط حضرت فاطمه عليهاالسلام با خداوند متعال به روشهاى مختلف ، كه نماز يكى از مهمترين آنها مى باشد، بزرگترين فضيلت براى دختر گرامى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشد.
تنوع نمازهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام و اشتياق ايشان در به جاى آوردن اين نمازهاى مستحبى ، كه فقط برخى از آنها در ضمن روايات به دست ما رسيده است ، نشانگر شوق وفور علاقه آن حضرت به مقام ربوبى است . او به جاى آوردن اين نمازها آرامش خود را به دست مى آورد و خود را هر چه بيشتر به خداوند متعال نزديك مى نمود.
نگارنده رساله مستقلى تحت عنوان شخصيت عبادى حضرت فاطمه عليهاالسلام و نمازهاى او به رشته تحرير درآورده ، اعراب گذارى و ترجمه كرده و به زودى در اختيار خوانندگان گرامى عزيز قرار خواهد داد، آنچه در اينجا مى خوانيد خلاصه اى از آن نوشته است .
1 - خلاصه
1 - دو ركعت نماز كه آن حضرت در روزهاى جمعه ماه رمضان به جاى آورده است . (1096)
2 - دو ركعت نماز كه آن حضرت به هنگام بروز مشكلات بزرگ به جاى مى آورده است . (1097)
3 - دو ركعت نماز كه آن حضرت آن را از جبرئيل آموخته بود و در ركعت اول آن حمد و صد مرتبه سوره قدر و در ركعت دوم يك بار حمد و صد مرتبه سوره توحيد را به جاى مى آورد و سپس يكى از تسبيحات مخصوص به خود يعنى سبحان ذى العز... تا آخر قرائت مى نمود. (1098)
4 - دو ركعت نماز كه آن حضرت و على عليهماالسلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله آموختند. (1099)
5 - دو ركعت نماز كه حضرت فاطمه عليهاالسلام آن را هنگام خوف و مواجهه با مشكلات به جاى مى آورد و اين نماز داراى تعقيبى طولانى است كه ابتداى آن چنين مى باشد: اللهم انى اتوجه اليك ... تا آخر. (1100)
6 - چهار ركعت نماز كه در هر ركعت آن بعد از حمد، پنجاه مرتبه سوره قل هو الله احد را به جاى مى آورد. (1101)
7 - چهار ركعت نماز كه آن حضرت در شبهاى جمعه به جاى مى آورده است . (1102)
8 - چهار ركعت نماز كه آن حضرت در صبح جمعه به جاى مى آورده و آن ، دو نماز دو ركعتى است و تفصيل آن در منابع مربوطه آمده است و ما نيز در كتاب نمازهاى حضرت فاطمه عليهاالسلام (1103) چگونگى اين نماز و ساير نمازهاى آن حضرت را به طور مستند ذكر كرده ايم . (1104)
9 - شش ركعت نماز مخصوص آن حضرت براى شبهاى چهارشنبه . (1105)
10 - بيست ركعت نماز آن حضرت براى آخر شبهاى شنبه در ماه رمضان . (1106)
2 - نمازهاى دو ركعتى حضرت فاطمه عليهاالسلام
دو ركعت نماز براى روزهاى جمعه در ماه رمضان
قال الشيخ المفيد: (1107) صلاة فاطمة عليهاالسلام ركعتان فى كل جمعة من رمضان (1108). (1109)
ترجمه : شيخ مفيد رحمه الله گويد:
نماز حضرت فاطمه عليهاالسلام در روزهاى جمعه ماه رمضان ، دو ركعت است .
دو ركعت نماز براى حل مشكلات بزرگ
قال الصادق عليه السلام : للامر المخوف العظيم ركعتان ، و هى التى كانت الزهراء عليهاالسلام تصليها: تقرء فى الركعة الاولى الحمد مرة ، و خمسين مرة قل هو الله احد، و فى الثانية مثل ذلك ، فاذا سلمت صليت على النبى صلى الله عليه و آله مائة مرة (1110)
ترجمه : امام صادق عليه السلام فرمايد:
هرگاه مشكل بزرگى بروز كرد دو ركعت نماز به جاى مى آورى ، و اين نمازى كه حضرت زهرا عليهاالسلام به جاى مى آورده ، در ركعت اول يك بار حمد و پنجاه بار سوره قل هو الله احد خوانده و در ركعت دوم نيز همين طور، و بعد از سلام نماز صد بار بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات مى فرستى .
دو ركعت نماز به روايت ديگر
قال السيد على بن طاووس رحمه الله : صلاة فاطمة عليهاالسلام ركعتان : تقراء فى كل ركعة ((الحمد)) مرة ، و ((قل هو الله احد)) ستين مرة (1111)
ترجمه : سيد على بن طاووس گويد:
نماز حضرت فاطمه عليهاالسلام دو ركعت است كه در هر ركعت پس از سوره حمد شصت مرتبه سوره قل هو الله احد خوانده مى شود.
نماز ديگر
قال الصادق عليه السلام : كانت لامى فاطمة عليهاالسلام ركعتان تصليها علمها جبرئيل : تقراء فى الاولى ((الحمد)) مرة و ((انا اءنزلناه فى ليلة القدر)) مائة مرة ، فى الثانية ((الحمد)) مرة و مائة مرة ((قل هو الله اءحد)) فاذا سلمت سجت التسبيح و هو:
سبحان ذى العز الشامخ المنيف ؛ سبحان ذى الجلال البادخ العظيم ، سبحان ذى الملك الفاخر القديم ؛ سبحان من لبس البهجة و الجمال ؛ سبحان من تردد بالنور و الوقار؛ سبحان من يرى ء اءثر النمل فى الصفا؛ سبحان من يرى وقع الطير فى الهواء؛ سبحان من هو هكذا لا هكذا غيره (1112)
ترجمه : امام صادق عليه السلام فرمايد:
مادرم فاطمه عليهاالسلام دو ركعت نماز به جاى مى آورد كه جبرئيل به او آموخته بود و در ركعت اول آن يك بار سوره حمد و صد بار سوره انا انزلنا فى ليلة القدر، و در ركعت دوم نيز يك بار حمد و صد مرتبه سوره قل هو الله احد را قرائت مى كرد، سپس بعد از اتمام نماز اين تسبيح را تلاوت مى نمود:
پاك و منزه است او كه دارنده عزت ، بلندى مرتبه و مقام رفيع است ؛ پاك و منزه است كه دارنده عظمت و بزرگى مى باشد؛ پاك و منزه است او كه حكومت مطلق جاويد براى اوست ؛ پاك و منزه است او كه لباس بهجت و زيبايى بر تن كرده ؛ پاك و منزه است او كه جامه نور و وقار بر تن پوشيده است ؛ پاك و منزه است او كه اثر پاى مورچه را بر سنگ صاف مى بيند؛ پاك و منزه است خدايى كه چگونگى پرواز پرنده را در هوا مشاهده مى كند؛ پاك و منزه است خداوندى كه اين چنين است و كسى چون او نمى باشد.
نماز ديگر
قال الصادق عليه السلام : كانت لامى فاطمة عليهاالسلام صلاة تصليها علمها جبرئيل : ركعتان : تقراء فى الاولى ((الحمد)) مرة و ((انا اءنزلناه فى ليلة القدر)) مائة مرة ، فى الثانية ((الحمد)) مرة و مائة مرة ((قل هو الله احد)) فاذا سلمت سجت تسبيح الطاهرة عليهاالسلام و هو:
سبحان ذى العز الشامخ المنيف ؛ سبحان ذى الجلال البادخ العظيم ، سبحان ذى الملك الفاخر القديم ؛ سبحان من لبس البهجة و الجمال ؛ سبحان من تردى بالنور و الوقار؛ سبحان من يرى اءثر النمل فى الصفا؛ سبحان من يرى وقع الطير فى الهواء، سبحان من هو هكذا لا هكذا غيره .
و ينبغى لمن صلى هذه الصلاة و فرغ من التسبيح اءن يدعو و يساءل حاجته و ماشاء من الدعاء و يقول و هو ساجد:
يا من ليس غيره رب يدعى ؛ يا من ليس فوقه اله يخشى ؛ يا من ليس دونه ملك يتقى ، يا من ليس له وزير يوتى ؛ يا من ليس له حاجب يرشى ؛ يا من ليس له بواب يغشى ؛ يا من لا يزداد على كثرة السؤ ال الا كرما و جودا، و على كثرة الذنوب الا عفوا و صفحا؛ صل على محمد و آل محمد (1113)
ترجمه : مادرم فاطمه عليهاالسلام دو ركعت نماز به جاى مى آورد كه جبرئيل ، به او آموخته بود، و در ركعت اول آن يك بار سوره حمد و صد بار سوره انا انزلناه فى ليلة القدر، و در ركعت دوم نيز يك بار حمد و صد مرتبه سوره قل هو الله احد را قرائت مى كرد، سپس بعد از اتمام نماز تسبيح زير را تلاوت مى نمود:
پاك و منزه است خداوندى كه دارنده عزت ، بلندى مرتبه و مقام رفيع است ؛ پاك و منزه است او كه دارنده عظمت و بزرگى مى باشد؛ پاك و منزه است او كه حكومت مطلق جاويد براى اوست ؛ پاك و منزه است او كه لباس بهجت و زيبايى بر تن كرده ؛ پاك و منزه است او كه جامه نور و وقار بر تن پوشيده است ؛ پاك و منزه است كسى كه اثر پاى مورچه را بر سنگ صاف مى بيند؛ پاك و منزه است خدايى كه چگونگى پرواز پرنده را در هوا مشاهده مى كند؛ پاك و منزه است خداوندى كه اين چنين است و كسى چون او نمى باشد.
و بر كسى كه اين نماز را به جاى مى آورد لازم است هنگامى كه از تسبيح فارغ مى شود، دعا كند و حاجت خود را از خداوند بخواهد، و آنگاه به سجده رود و بگويد:
اى كسى كه غير او پروردگارى نيست كه او را بخوانند؛ اى كسى كه به جز او اله و معبودى نيست كه از وى ترسيده شود؛ اى كسى كه غير حكومت او حكومتى نيست كه از آن پرهيز شود؛ اى كسى كه براى او وزير و معاونى نيست كه بخشى از اختيارات خود را به وى تفويض نموده و بنده اش را به درگاه او براند؛ اى كسى كه حاجب و دربانى ندارد كه لازم باشد به رشوه و جلب رضايت آن حاجب و دربان با او ملاقات شود؛ اى كسى كه دربانى ندارد كه درها را به روى بندگان ببندد؛ اى كسى كه از شدت كرم و جود هرگاه كه از او تقاضايى شود اجابت مى كند؛ و اى كسى كه از بسيارى و شدت عفو و بزرگوارى هرگاه كه از او طلب مغفرت و بخشش شود مى بخشايد؛ پس بر محمد و خاندان محمد درود فرست .
و سپس هر آنچه خواهى از او تقاضا كن .
نماز ديگر
قال رسول الله صلى الله عليه و آله لعلى عليه السلام و لابنته فاطمة عليهاالسلام : اننى اريد اءن اءخصكما بشى ء من الخير مما علمنى الله عزوجل و اطلعنى الله عليه ، فاحتفظا به .
قالا: نعم يا رسول الله ، فما هو؟
قال صلى الله عليه و آله : يصلى اءحدكما ركعتين يقرء فى كل ركعة ((فاتحة الكتاب )) و ((آية الكرسى )) ثلاث مرات و ((قل هو الله احد)) ثلاث مرات و آخر ((الحشر)) ثلاث مرات من قوله (لو اءنزلنا هذا القرءآن على جبل ) (1114) الى آخره ، فاذا جلس فليتشهد و ليثن على الله عزوجل ، و ليصل على النبى صلى الله عليه و آله و ليدع للمؤ منين و المؤ منات ، ثم يدعو على اءثر ذلك فيقول :
اللهم انى اسئلك بحق كل اسم هو لك يحق عليك فيه اجابة الدعاء اذا دعيت به ، و اءسئلك بحق كل ذى حق عليك ، و اءسئلك بحقك على جميع ما هو دونك اءن تفعل بى كذا و كذا (1115)
ترجمه : رسول اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام و دخترش فاطمه عليهاالسلام گفت :
دوست دارم به شما دو نفر چيزى را بياموزم كه خداوند آن را بر من تعليم فرموده ، پس بر شماست كه به آن مداومت داشته محافظت كنيد.
پس آن دو عرضه داشتند: اى رسول خدا چنين خواهد بود، پس آن را به ما بياموز.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كدام از شما دو ركعت نماز مى خوانيد و در هر ركعت آن يك بار سوره حمد و سه بار آية الكرسى و سه بار قل هو الله احد و سه بار آيات آخر سوره حشر را از آيه (لو اءنزلنا هذا القرءآن على جبل ) (1116) مى خوانيد، سپس بعد از نشستن تشهد و سلام مى گوييد و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر او را به جاى مى آوريد و سپس براى مؤ منين دعا مى كنيد و در پايان اين دعا را مى خوانيد:
خدايا، به حق هر اسمى كه تعلق به تو دارد و آنگاه كه بدان اسم خوانده شوى اجابت دعا بر تو زيبنده و شايسته مى گردد، و به حق هر كسى كه حقى بر تو دارد، و نيز به تمام حقى كه تو بر بندگان خويش دارى تمنا دارم كه حاجتها و نيازهاى مرا برآورده سازى .
نماز ديگر به هنگام مواجه شدن با مشكلات بزرگ
روى ابراهيم عمر الصنعانى عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : للامر المخوف العظيم تصلى ركعتين ، و هى التى كانت الزهرا عليهاالسلام تصليها: تقراء فى الاول ((الحمد)) و ((قل هو الله اءحد)) خمسين مرة : و فى الثانية مثل ذلك ، فاذا سلمت صليت على النبى صلى الله عليه و آله ثم ترفع يديك و تقول :
اللهم انى اءتوجه بهم و اءتوسل اليك بحقهم الذى لا يعلم كنهه سواك ، و بحق من حقه عندك عظيم ، و باءسمائك الحسنى ، و كلماتك التامات التى اءمرتنى اءن اءدعوك بها: و اءسئلك باسمك العظيم الذى اءمرت ابراهيم عليه السلام اءن تدعو به الطير فاءجابته ، و باسمك العظيم الذى قلت للنار (كونى بردا و سلاماعلى ابراهيم ) (1117) فكانت ؛ و باءحب اءسمائك اليك ، و اءشرفها عندك ، و اءعظمها لديك ، و اءسرعها اجابة ، و اءنجحها طلبة ، و بما اءنت اءهله و مستحقه و مستوجبه . و اءتوسل اليك و اءرغب اليك و اءتصدق منك ، و اءستغفرك ، و اءستمنحك ، و اءتضرع اليك ، و اءخضع بين يديك و اءخشع لك ، و اءقر لك بسوء صنيعى ، و اءتملق و الح عليك .
اءسئلك بكتبك التى اءنزلتها على اءنبيائك و رسلك : صلواتك عليهم اءجمعين من التوراة و الانجيل و القرآن العظيم من اءولها الى آخرها، فان فيها اسمك الاعظم و بما فيها من اءسمائك العظمى اءتقرب اليك .
اءساءلك اءن تصلى على محمد و آله و اءن تفرج عن محمد و آله ، و تجعل فرجى مقرونا بفرجهم ، و تقدمهم فى كل خير و تبداء بهم فيه ، و تفتح اءبواب السماء لدعائى فى هذا اليوم ، و تاءذن فى هذا اليوم و هذه الليلة بفرجى و اعطانى سؤ لى فى الدنيا و الاخرة ، فقد مسنى الفقر و نالنى الضر و سلمتنى الخصامة و اءلجاءتنى الحاجة ، و توسمت بالذلة ، و غلبتنى المسكنة ، و حقت على الكلمة ، و اءحاطت بى الخطيئة ؛ و هذا الوقت الذى وعدت اءولياءك فيه الاجابة .
فصل على محمد و آله ، و امسح ما بى بيمينك الشافية ، و انظر الى بعينك الراحمة ، و اءدخلنى فى رحمتك الواسعة و اءقبل الى بوجهك الذى اءقبلت به على اءسير فككته ، و على ضال ، هديته ، و على جائر اءديته و على فقير اءغنيته ، و على ضعيف قويته ، و على خائف آمنته ، و لا تخلنى لقاء عدوك و عدوى يا ذاالجلال و الاكرام .