بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

در اين مورد گروه ديگرى از متاخرين علماء حديث هستند كه بذكر و روايت اين مناشده پرداخته اند كه ما از ذكر و شرح آنها صرف نظر ميكنيم و بانچه ذكر شد اكتفا مينمائيم:

گواهان مشهور كه در روز رحبه شهادت دادند

1- ابو زينب بن عوف انصارى.

2- ابو عمره بن عمرو بن محصن انصارى.

3- ابو فضاله انصارى- نامبرده از اصحاب بدر است و در صفين در راه يارى اميرالمومنين عليه السلام شهادت يافته.

4- ابو قدامه انصارى كه در صفين شهادت يافته.

5-ابو ليلى نصارى- گفته شده كه او نيز در صفين شهادت يافته.

6-ابو هريره دوسى كه "در يكى از سالهاى 9/8/57 در گذشته".

7- ابو الهيثم بن تيهان كه از اصحاب بدر است و در صفين بشهادت رسيده.

8- ثابت بن وديعه انصارى- خزرجى- مدنى.

9- حبشى بن جناده سلولى در غزوات اميرالمومنين عليه السلام حضور داشته.

10- ابو ايوب خالد انصارى كه از اصحاب بدر است و در جنگ با روم "حدود سالهاى 2/1/50 بشهادت رسيده.

11- خزيمه بن ثابت انصارى و ذو الشهادتين كه از اصحاب بدر است و در صفين شهادت يافته.

12- ابو شريح خويلد بن عمرو خزاعى كه در سال 68 وفات يافته.

13- زيد- يا يزيد بن شراحيل انصارى.

14- سهل بن حنيف انصارى اوسى كه از اصحاب بدر است و در سال 38 وفات يافته.

15- ابو سعيد سعد بن مالك خدرى انصارى كه در يكى از سالهاى 5/4/63 وفات يافته.

16- ابوالعباس سهل بن سعد انصارى كه در سال 91 وفات يافته.

17- عامر بن ليلى غفارى.

18- عبد الرحمن بن عبد رب انصارى.

19- عبد الله بن ثابت انصارى كه خدمتكار رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است.

20- عبيد بن عازب انصارى كه از جمله ده نفرى است كه براى دعوت مردم باسلام گماشته شدند.

21- ابو طريف عدى بن حاتم كه در سال 68 در سن صد سالگى وفات يافته.

22- عقبه بن عامر جهنى كه از نزديكان و خويشاوندان معاويه بود و نزديك سال 60 درگذشته.

23- ناجيه بن عمرو خزاعى.

24- نعمان بن عجلان انصارى- سخنگو و شاعر انصار بوده. اينهايند كسانيكه از گواهان مشهور و بنام داستان غدير در مناشده رحبه بدستيارى تاريخ و بر حسب احاديث پيش گفته بدانها واقف و آگاه شديم. و امام احمد در حديثى كه در صفحه 26 گذشت، تصريح نموده كه تعداد شهود در آنروز "رحبه" سى تن بوده و حافظ هيثمى در مجمع الزوايد خود بطوريكه گذشت اين داستان را بررسى و صحت آن اشعار نموده، و در تذكره سبط ابن جوزى ص 17 و تاريخ الخلفاى سيوطى ص 65 و جلد 3 السيره الحلبيه ص 302 نيز ملاحظه ميشود، و لفظ ابى نعيم " فضل بن دكين " در اينجا چنين است "پس از سوگند دادن اميرالمومنين عليه السلام" مردم بسيارى بپا خاستند و گواهى دادند- چنانكه در صفحه 26- گذشت.

جلب توجه- خواننده گرامى باين نكته جدا توجه دارد، كه اين مناشده در تاريخى صورت گرفته "سال 35 "كه با تاريخ وقوع "سال حجه الوداع" بيش از بيست و پنجسال فاصله داشته و در خلال اين مدت بسيارى از اصحاب پيغمبر كه در روز غدير خم حضور داشته اند وفات يافته اند و بعضى از آنها در جنگها كشته شده اند و گروهى هم در بلاد مختلفه پراكنده گشته اند، و كوفه هم با مدينه منوره كه مركز اجتماع اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده فاصله زيادى داشته و جز معدودى از پيروان حق كه در عصر خلافت اميرالمومنين عليه السلام بدانجا مهاجرت نموده بوده اند حضور نداشته اند و اين داستان مناشده از امور اتفاقى بوده است كه بدون سابقه و مقدمه صورت گرفته و طورى نبوده كه قبلا اعلام شده باشد تا علاقمندان بحضور در آن اجتماع آهنگ آنجا نمايند و گواهان بسيار و راويان فراوانى در مجمع مناشده اميرالمومنين عليه السلام حضور داشته باشند، و در ميان حاضرين نيز كسانى بوده اند كه از روى سفاهت يا كينه ورزى از اداى شهادت خوددارى و كتمان كرده اند بطوريكه در بسيارى از احاديث مذكوره بان اشاره شد و تفصيل آن نيز در مطالب آتيه بيان خواهد شد، با همه اين علل و جهات گروه بسيارى اين داستان را نقل و روايت نموده اند تا چه رسد باينكه چنين موانع و عللى وجود نميداشت پس با آنچه ذكر شد بر خواننده آشكار است كه اين حديث "داستان غدير خم" در آن اعصار و ازمنه گذشته تا چه حد داراى شهرت و تواتر بوده است؟

و اما اختلاف تعداد گواهان در احاديثى كه ذكر شد، محمول بر اينست كه هر يك از راويان قضيه مناشده رحبه كسانى را كه ميشناخته يا بدو توجه داشته يا كسانى را كه در نزد او يا در پهلوى منبر يا يكى از دو طرف آن در آنروز بوده اند ديده و شهادت آنها را ذكر نموده و بديگرى توجه نداشته- و يا فقط آنهائى كه از اصحاب بدر و يا از گروه انصار در آنروز و در آن مجلس حضور داشته اند مورد توجه راوى بوده يا در نتيجه بلند شدن صداهاى آن گروه براى شهادت و دوخته شدن چشمها و گوشها بدرك موضوع شهادت و وجود اختلال و هرج مرج در مجلس چنانكه مقتضاى امثال آن مجتمعاتست بعضى از بعض ديگر غفلت ورزيده و هر كس آنكسى را از شهادت دهندگان كه بحساب درآورده است نقل نموده است.

مناشده اميرالمومنين بر طلحه در روز جمل

سال 36 هجري

حافظ بزرگ ابو عبد الله- حاكم- در جلد 3 " مستدرك " صفحه 371 با بررسى در طريق روايت نموده از وليد و ابى بكر بن قريش كه آندو از حسن بن سفيان و او از محمد بن عبده و او از حسن بن حسين و او از رفاعه بن اياس ضبى و او از پدرش و او از جدش نقل نموده كه: در جنگ جمل با على عليه السلام بوديم، آنحضرت فرستاد نزد طلحه بن عبيد الله و ملاقات با او را خواستار شد، در نتيجه طلحه بنزد آن حضرت آمد، باو فرمود تو را بخدا سوگند ميدهم آيا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى فرمود:

من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،

طلحه گفت: آرى، فرمود: پس چرا با من مقاتله و نبرد ميكنى؟ گفت متذكر نبودم راوى گويد كه طلحه از خدمت آنجناب بازگشت نمود.

و اين داستان را مسعودى در جلد 2 " مروج الذهب " صفحه 11 روايت كرده و لفظ او اينست:

سپس هنگام بازگشت زبير، على عليه السلام بر طلحه بانگ زد و فرمود: اى ابا محمد چه امرى تو را بميدان نبرد با من برانگيخته؟ گفت: خونخواهى عثمان، على عليه السلام فرمود: خداوند بكشد از ما و شما آنكه را كه بدين امر سزاوارتر است آيا نشنيدى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. و تو اول كسى بوده كه با من بيعت كردى و سپس بيعت را شكستى در حاليكه خداوند عز و جل فرمايد " و من نكث فانما ينكث على نفسه " در اين هنگام طلحه گفت استغفر الله "طلب آمرزش ميكنم از خدا" و سپس برگشت.

و اين داستان را خطيب خوارزمى حنفى در " المناقب " صفحه 112 باسناد خود از طريق حافظ ابو عبد الله حاكم از رفاعه از پدرش، از جدش، روايت كرده و گفته كه در روز جمل با على عليه السلام بوديم كه فرستاد نزد طلحه بن عبيد الله تميمى و نامبرده آمد بنزد آنجناب، باو فرمود تو را بخدا سوگند ميدهم آيا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدى كه فرمود:

من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله و انصره من نصره؟ گفت: آرى فرمود: پس چرا با من جنگ ميكنى؟ گفت فراموش كرده بودم و متذكر نبودم- راوى گويد: سپس طلحه بدون اينكه سخن ديگرى در جواب اميرالمومنين عليه السلام بگويد مراجعت نمود.

و اين موضوع را حافظ بزرگ ابن عساكر در جلد 7 تاريخ شام صفحه 83، و سبط ابن جوزى در تذكره خود صفحه 42 و حافظ ابوبكر هيثمى در جلد 9 " مجمع الزوايد " صفحه 107 از طريق بزار، و ابن حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 391 باسنادش از طريق نسائى، و سيوطى در " جمع الجوامع " "بطوريكه در جلد 6 " كنز العمال " صفحه 83 مذكور است" قريب بلفظ خوارزمى از طريق ابن عساكر، و ابو عبد الله محمد بن محمد بن يوسف سنوسى در جلد 6 " شرح مسلم " صفحه 236، و ابو عبد الله محمد بن خليفه و شتانى مالكى در شرح مسلم جلد 6 صفحه 236، و شيخ ابراهيم و صابى در " الاكتفاء " از طريق ابن عساكر روايت نموده اند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved