خط بازی
داخل چادر استراحت می کردیم. طرف عصر فرمانده آمد، پرده را بالا
زد و گفت هر چه زودتر بیرون بیایید و به خط بشوید، مسئله ای هست که باید با
شما در میان بگذارم. ما هم حسابی خسته، خواب آلود، پایمان پیش نمی رفت.
هنوز از درگاه چادر دور نشده یکی از رفقا گفت: می دانید که ما اصلاً از این
خط و خط بازیها خوشمان نمی آید، آن هم در این هوای گرم.
از کتاب فرهنگ جبهه جلد
سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی