اصطلاحات و تعبیرات (قسمت سوم)
در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که
به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی
که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این
اصطلاحات و تعبیرات جنگ را با هم مرور می کنیم.
13-
عملیات دشمن:
مگس های فراوان و پشه های لجوجی که به هیچ قیمتی دست بردار نبودند؛
خصوصاً در مناطق جنوب و فصل گرما. هر کجا سرو کله شان پیدا می شد، بچه
ها بشوخی می گفتند: نیروهای اطلاعات،عملیات دشمن آمدند، مواظب باشید؛
که تشبیهی بود تحقیر آمیز و موجب تخفیف این مزاحمت و تحمل بیشتر و
ضمناً انبساط خاطر برادران.
14- عبدالله:
کسی که زیاد عبادت می کرد. دائم در کار نماز و روزه و نذر و نیاز بود.
اهل خلوت و گوشه گیری و بشوخی و جدی، تارک دنیا و ذاکر آخرت.
15- عباس آقا:
بشوخی و جدی، کسی که در هر کاری دخالت می کند و خودش را قاطی. از همه
چیز می خواهد سر در بیاورد. راجع به همه چیز می پرسد. چنین فردی را اگر
در اموری که به او مربوط نمی شود زیاد وارد می شد، «سَر عباس» می گفتند
و اگر باز هم کنجکاوی به خرج می داد، «عباس مرکز» می گفتند. اما اینکه
چه نسبتی بین کلمه عباس و معانی منظور بود، خدا عالم است!
16- ادا اَطوار
واحد سلاحهای نیمه سنگین، از قبیل خمپاره و سیمینوف و ضدهوایی؛ «واحد
ادبات» هم به آن می گفتند که اشاره به ادب کردن دشمن دارد با آتشی که
بر سر مواضع آنها می ریزند. «ادااطوار» را بیشتر به خاطر جنب و جوش خاص
نیروهای این واحد موقع درگیری به کار می برند. و نوعی هموزن گویی و
علاقه به مشابهت است در نامگذاری.
17- آدم جا کن:
شلوار کردی. شلواری فوق العاده گشاد و راحت و جادار. و بکنایه، شلواری
که اگر راستی راستی یک آدم درسته را در آن جا بدهی کم نمی آورد و هنوز
دنبال بقیه اش می گردد!
18- افغانی آورده اند:
مثل اینکه برادران افغانی را استخدام کرده اند.
وقتی حجم آتش خمپاره دشمن روی نیروهای ما بیش از حد معمول می شد و
منطقه را می پوشاند، بچه ها بشوخی می گفتند: احتمالاً کارگر افغانی پای
قبضه گذاشته اند که این طور بی امان آتش می ریزند. کنایه از اینکه
بعثیان مزدور هر چقدر هم قوی باشند، نمی توانند این همه استقامت کنند و
لجاجت به خرج بدهند؛ حتماً قضیه فرق کرده و کسی به آنها کمک می کند.
از کتاب فرهنگ جبهه
جلد چهارم (اصطلاحات و تعبیرات) نوشته سید
مهدی فهیمی
|