چرا حضرت علی
(ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء
علیهاالسلام کاری نکرد؟

لازم است به چند نکتهی مهم توجه شود:
اول: فقط کسانی که از قوههای علم، عقل و ایمان
برخوردار نیستند، به قوهی قدرت بدنی یا فیزیکی اتکا و بسنده میکنند
(چه در درگیریهای فردی و چه در جنگها و تکیه به تسلیحات، مثل امریکای
امروز).
دوم: آن که چنین افرادی، هدفی جز «من» و آن هم «من
طبیعی و مادی – یا من حیوانی» ندارند، لذا فقط در پی پاسخ خواستهی نفس
حیوانی خود عمل میکنند، اما کسانی که از قوای «علم، عقل و ایمان»
برخوردارند، اهداف والاتری داشته و مقاصد بلندتری را در نظر دارند که
گاه و یا حتی اغلب مجبور میشوند برای تحقق آن اهداف بلند و انجام
رسالت، از خواستهها یا منافع شخصی خود بگذرند. رسالت حضرت امیر
المؤمنین علیهالسلام، فقط دفاع ظاهری و آن هم از ظلم ظاهری و فیزیکی
به حضرت سیدة النساء (ع) نبود که بپرسیم: «پس چرا کاری نکرد»؟ بلکه حفظ
و نشر اسلام، بیداری و بصیرت بخشیدن به مردم، مقابله ریشهای با ظلم
در زمینهها و اشکال مختلفش و هدایت بشر به سوی کمال «قرب الهی» از
وظایف اصلی آن حضرت بود که سبب تحمل بسیاری از صدمات و لطمات میگردید.
سوم: اساساً القای این که حضرت (ع) کاری نکرد، یک
دروغ، تحریف و اتهام هدفدار برای ظلم بیشتر و انحراف عمیقتر اذهان
عمومی میباشد. مگر میشود که حضرت هیچ کاری نکرده باشند و دست روی دست
گذاشته و نگاه کنند؟!
لذا از سویی شاهدیم که وقتی حضرت زهراء علیهاالسلام (البته نه به خاطر
حقوق شخصی و نفس) بلکه به خاطر رفع غصهها و دغدغههای آن حضرت
میپرسند: شما که چنین و چنان هستی و قدرتت زبانزد است، چرا انتقام
نمیگیرید و یا به قول ما «چرا عمل متقابل به مثل نمینمایید؟» حضرت
پاسخ عملی میدهند. یعنی لباس رزمش را پوشیده و شمشیر را بر میدارد.
اما به هنگام خروج و با بلند شدن صدای اذان، از همسرش میپرسد: «یا
فاطمه، آیا انتقامت را میخواهی یا حفظ و بقای دین پدرت را ؟» و ایشان
هر کدام را میخواست، حق بود. اما او نیز معصوم است و همان رسالت را
دارد، لذا پاسخ میدهد: «حفظ و نشر دین پدرم را». حضرت بر میگردد و
سلاح بر زمین میگذارد و میفرماید: «پس مجبورم سکوت و تحمل کنم».
یا همینطور شاهدیم که وقتی به خانهی حضرت ریختند، امام ساکت نشسته
بودند، بلکه به عمر حمله برده و او را زمین زدند و روی سینهی او
نشسته و بدین مضمون فرمودند: والله تو میدانی که [برای حفظ دین] مجبور
به سکوت هستم، وگرنه نه تو و نه هیچ کس دیگری نمیتوانست به زور وارد
خانهی علی شود. و در تاریخ مثبوت است که علی (ع) در حال درگیری بود که
او را به ریسمان کشیدند و آن ضربات را بر همسرش وارد نمودند.
هم چنین برخورد ایشان پس از شهادت و در بقیع که میخواستند خاکش را زیر
و رو کرده و بدن مبارک حضرت فاطمه (ع) را خارج نموده و به اصطلاح از
اول و به دست خودشان غسل، کفن و دفن کنند، شاهد دیگری بر مدعا و نیز
قدرت فیزیکی و استفادهی حکیمانه از آن است. ایشان در بقیع حاضر شده و
خطاب به آن جمع کثیر بدین مضمون فرمودند: «والله اگر نوک تیشهای به
زمین بخورد، همه شما را میکشم». یکی از بزرگان قوم با دیدن تنهایی علی
(ع) و کثرت جماعت خود، به قصد تحقیر و شاید تمام کردن کار به ایشان
حمله کرد، اما علی (ع) او را زمین زد و بر سینهاش نشست و شمشیر بر
گردنش گذاشت که ابوبکر نزدیک شد و پس از اصرارها گفت: «علی جان، تو را
به جان رسول خدا قسم میدهم که رها کن». و ایشان بلند شدند و آنها نیز
بقیع را ترک کردند و وصیت فاطمه (ع) مبنی بر مخفی ماندن قبر – که مبین
بسیاری از حقایق و معرف حق و باطل است- محقق شده و دوام یافت. [اگر چه
این واقعه دلیل بر بودن مزار ایشان در بقیع نمیباشد].
چهارم: دفاع از حق الهی حاکمیت و باز پس گرفتن آن،
اولیتر از دفاع از حقوق شخصی بود. پس اگر حضرت علی (ع) به خاطر حفظ و
اشاعه و انتقال اسلام ناب به مردم زمان و نسلهای دیگر، مجبور به سکوت
و تحمل گردید، تحمل ظلمهای فیزیکی و خودداری از اقدام متقابل، نه تنها
عجیب نیست، بلکه با گذشت تاریخ معلوم شد که بسیار حکیمانه و بر اساس
هدف الهی، علم، حکمت و بصیرت بوده است.
x-shobhe.com |