ش:
چرا پیامبر اکرم (ص) پیمانی با سران قریش بستند که منجر به 3 سال تبعید
مسلمانان در شعب ابیطالب شد؟!
متن کامل سؤال (قابل توجه است):
اگر ممکن است در مورد پیمان حضرت رسول اکرم (ص) با سران قریش که منجز
به تبعید 3 ساله مسلمانان در شعب ابی طالب شد، توضیحی بدهید. این دوره
3 ساله به چه دلیل صورت
گرفت و چه دلیلی بر انجام آن بود و از آنجا که برای بستن هرگونه پیمان
و قراردادی نیازهای طرفین در آن پیمان گنجانده میشود ، آیا منافع
مسلمانان از بابت این معاهده تامین شده
بود؟ و اگر شده بود چه منافعی بوده است؟ اگر هم چنین نبوده ، پس
چگونه پیامبر اکرم (ص) چنین پیمان و معاهدهای را پذیزفتند و 3 سال
تبعید عاید مسلمانان
شد؟
قبل از هر پاسخی و توجه به تاریخ محاصرهی شعب ابیطالب، به
آهنگ و نحوهی طرح سؤال دقت کنید، چرا که گاه سؤال برای مخاطب به
گونهای مطرح می شود که گویا سائل در پی پاسخ نیست، بلکه میخواهد به
صورت تلویحی و در قالب سؤال، اتهام را وارد نموده و حکم را نیز صادر
نماید!
برای این که قصد از سؤالی که برای شما طرح کردهاند روشنتر گردد، خوب
است قبل از خواندن پاسخ، سؤال را مجدد مرور نموده و به تمامی مفروضات
پاسخ آن بیاندیشید. به راستی این دیگر چه معاهدهای است؟ چه مفادی برای
تأمین منافع مسلمانان در آن گنجانده شده بود؟ اگر هیچ منفعت و خواستی
از مسلمانان در معاهده نیامده است، پس چرا ایشان آن را امضاء کردند و 3
سال تبعید عاید مسلمانان شد؟!
شاید پاسخ این همه سؤال که بسیار کوتاه است، جالب و تعجب برانگیز باشد،
که «اصلاً معاهدهای بین ایشان و سران قریش طرح و منعقد نشده بود» که
راجع به چند و چون و آثار آن وارد بحث شویم!
ماجرای محاصره در شعب ابیطالب این گونه بود که سران قریش پس از تجربهی
ناموفق همهی روشهای مبارزه جنگ نرم، یعنی: تهدید، تطمیع، فشار،
آدمربایی، شکنجه ... و سپس پخش شایعه و افترا و وارد نمودن اتهاماتی
چون: شاعر یا ساحر بودن پیامبر اکرم (ص) و تحقیر مسلمانان و فقیر و
مستضعف خواندن آنها و ...، دور هم جمع شدند و برای اعمال فشار بیشتر
(درست مانند شورای امنیت و یا گروه 1+5 امروز)، بین خود معاهدهای به
شرح ذیل و به دست خط «منصور بن عکرمه» و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و
هم قسم شدند که تا دم مرگ بر مفاد آن وفادار و عامل بمانند: (تاریخ
یعقوبی ج2/121 – سیره نبوی ج1/350 و همهی کتب تاریخ اسلام).
1- هر گونه خرید و فروش با یاران «محمد» تحریم میشود. (مانند
قطعنامهی محاصره اقتصادی امروز).
2- ارتباط و معاشرت با آنان اکیداً ممنوع میگردد. (مانند عدم صدور
ویزا برای ایرانیان).
3- کسی حق ندارد با مسلمانان ارتباط زناشویی برقرار نماید. (مانند
عملکرد کنسولگریها در ثبت ازدواج با ایرانی)
4- در تمامی پیشآمدها باید از مخالفان «محمد» طرفداری کرد. (مانند
مواضع امروز آمریکا، انگلیس و 1+5)
متن قرارداد به امضای تمامی متنفذان قریش به غیر از «مطعم بن عدی» رسید
و با شدت تمام به اجرا گذاشته شد. در این میان تنها مدافع پیامبر اکرم
(ص) ابوطالب بود که از همهی خویشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوت به
یاری پیامبر اکرم (ص) نمود و دستور داد برای دور شدن از محیط و آزار
مشرکان مکه، همگی به «شعب ابیطالب» که درهای در میان کوههای مکه بود
و دارای خانههای محقر و سایبانهای مختصری بود منتقل شوند.
این محاصرهی شدید اقتصادی سه سال به طول انجامید. مسلمانان در این مدت
فقط در ماههای حرام (که امنیت تمام در سرتاسر شبه جزیره حکمفرما بود)
از شعب خارج شده و مقداری آذوقه یا اشیای دیگر برای خود فراهم
مینمودند.
البته ایادی و عمال سران قریش در همین ماهها نیز بر سر بساطها و
فروشگاهها حاضر میشدند و هر گاه مسلمانی میخواست چیزی بخرد، آن را
به قیمت گرانتر از فروشنده میخریدند. در میان ابولهب بیش از دیگران
دشمنی میکرد. در میان بازار فریاد میکشید: مردم! قیمت اجناس را بالا
ببرید، تا از پیروان محمد قدرت خرید را سلب کنید!
وضعیت رقتبار مسلمانان در قریش، به ویژه زنان و کودکان، آبروی قریش را
به خطر انداخته بود و نتیجهی مثبتی هم در از میان بردن مسلمانان برای
آنها نداشت.
روزی «هشام بن عمر» نزد «زهیر بن بنی امیه» که نوهی دختری عبدالمطلب
بود رفت و گفت: آیا سزاوار است که تو غذا بخوری و بهترین لباسها را
بپوشی، اما خویشاوندان تو گرسنه و برهنه بمانند ...؟ او گفت: به تنهایی
نمیتوانم این پیمان را بشکنم، اگر کسی با من همراهی کند، عهدنامه را
پاره میکنم. سپس «مطعم بن عدی» به آنان پیوست و کم کم چند نفر دیگر از
بزرگان قریش به آنان پیوستند.
اکنون دیگر بیشتر سران قریش پاره کردن عهدنامهی خود را لازم میدیدند،
اما تعصباتشان اجازهی این امر را نمیداد. پیامبر اکرم (ص) به عمویش
ابوطالب خبر داد که خداوند موریانه را مأمور کرده است که همهی متن
عهدهنامهی قریش را خورده است و فقط نامه خدا «بسمک اللهم» که قریش بر
عادت دیرینه در صدر نامهها مینوشتند باقی مانده است.
ابوطالب سران قریش را جمع کرد و گفت: برادر زادهی من چنین خبری به من
داده است. در کعبه را بگشایید و عهدنامهی خود را بیاورید، اگر چنین
اتفاقی نیافتاده بود، من او را تسلیم شما خواهم کرد ... . آنها
تعهدنامه را آوردند که موریانه متن آن را خورده بود و بدین سبب حصر شعب
ابیطالب شکسته شد.
x-shobhe.com |