بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

سیاسی/شبهه31


 چرا مقام معظم رهبری به ویژه در سال‌های اخیر و خطبه‌های نماز جمعه، از آقای هاشمی دفاع کردند؟


قبل از هر پاسخی لازم به ذکر است که دشمنان سعی دارند به هر بهانه‌ای اذهان عمومی را بر علیه مقام معظم ولی فقیه سوق دهند و در این راستا موضوع برایشان فرقی نمی‌کند که «چرا دفاع نکرد» باشد و یا چرا «دفاع کرد»؟! مانند صدر اسلام که بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام «حکمیت» را تحمیل کردند و بعد گفتند: چرا حکمیت را پذیرفتی؟! امام که نباید زیر بار حکمیت برود؟!

در جریانات اخیر نیز (مانند همیشه) هدف هجمه‌ و حمله‌ی شدید داخلی و خارجی، اصل ولایت فقیه و شخص ولی فقیه بود، اما حال که حقایق بسیاری از قضایا برای اذهان عمومی روشن شده است، می‌خواهند از طریق دیگری اذهان عمومی را منحرف و جهت این هجمه و حمله را هم چنان حفظ کنند. لذا سؤال‌ها بر عکس می‌شود. چرا از هاشمی دفاع کرد – چرا موسوی را رسوا نکرد – چرا دستور بازداشت نداد و ...؟ یعنی باز به جای آن که توجه اذهان عمومی متوجه دشمن و یا دوستان بی‌بصیرت و خطاهای آنان شود، بر علیه ولی‌فقیه دعوت می‌شوند؟

اما، در مقام پاسخ که چرا «ولی فقیه» چنین کرد و چنان نکرد؟ واقعاً باید ولی فقیه بود و به جای او نشست و متقیانه، با بصیرت و با شجاعت همه‌ی اهداف را در نظر گرفت و همه‌ی رفتارهای دوستان و دشمنان را رصد کرد تا به جوابی کامل رسید! مثل این است که بپرسیم:

چرا پیامبر اکرم (ص) که به احوال همگان و حتی آیندگان اشراف کامل داشت، خانه‌ی ابوسفیان را خانه‌ی امن اعلام نمود؟ چرا فرزندش معاویه را نکشت؟ چرا صحابه‌ی دروغ‌گو را رسوا نکرد و ...؟ یا چرا امیرالمؤمنین (ع) در همان روز اول پس از رحلت، مخالفین ولایت را گردن نزد؟ چرا در مقابل آتش زدن خانه شمشیر نکشید و ...؟ چرا امام حسن (ع) در زمانی که خلیفه بود، همسرش را نکشت یا دست کم طلاق نداد؟ چرا صلح تحمیلی را (هر چند با مفادی که پیروزی قطعی بود) امضاء نمود و ...؟ و چرا امام حسین (ع) که خبر از شهادت خود و یاران داشت، به کربلا عزیمت نمود ...؟ در پاسخ فقط یک جمله می‌شنویم: «به خاطر حفظ اسلام». حال چرا حفظ اسلام منوط به این امور بود و چگونه با پذیرش این مصیبت‌ها اسلام حفظ شد تا امروز به دست ما برسد، نیاز به مطالعات کارشناسانه‌ی تاریخی دارد.

همین‌طور است اگر بپرسیم: چرا امام (ره) بازرگان را به عنوان اولین نخست وزیر قبول کرد؟ چرا حکم ریاست جمهوری بنی‌صدر را تنفیض نمود ...؟ یا چرا مقام معظم ولی فقیه چنین و چنان نمود؟ پاسخ همه یک کلمه است: «به خاطر حفظ اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران». وقتی اغلب مردم انقلابی (به خاطر ضعف بصیرت) یک صدا فریاد می‌زنند: بازرگان، بازرگان نخست وزیر ایران – یا با تمام روحیه‌ی انقلابی و اسلامی خود به بهشتی فحش می‌دهند و به بنی‌صدر رأی می‌دهند و ...، امام نمی‌تواند رأی شخص خود را تحمیل نماید تا همه بگویند «دیکتاتوری ولی فقیه» شده است. بلکه باید گام به گام امور را تا روشن‌گری مردم و نجاتشان از فتنه، مدیریت نماید.

اما، در خصوص حمایت‌های مقام معظم ولی فقیه از آقای هاشمی یا برخی دیگر، تا آن جا که برای اذهان عمومی روشن است، باید به نکات ذیل توجه نمود:

بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین وظیفه‌ی ولی فقیه، حفظ اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است، که حفظ سرمایه‌های انقلاب از جمله‌ی آن محسوب می‌گردد. لذا همان‌طور که خود فرمودند: «جذب حداکثری و دفع حداقلی» سیاست قطعی ایشان در مقابل آثار سوء دشمنی‌ها و فتنه‌های خارجی و داخلی و نیز نظرات متفاوت و چالش‌های متأثر از آنها می‌باشد.

گاه حفظ نظام و سرمایه‌های آن مستلزم تلاش برای پیش‌گیری است. چنان ایشان در همان خطبه‌ی نماز جمعه فرمودند:

« ... اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوش‌ها مي‌خوانند، تكرار مي‌كنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. مي‌خواستند زمينه را آماده كنند. من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفى را كه دشمن مي‌خواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سى سال است كه نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملكردش، با تلاش‌هاى فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن مي‌خواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند...»

گاهی حفظ اسلام و نظام اسلامی منوط به حفظ دستآوردهای تاریخ آن است که مورد حمله‌ی دشمن قرار می‌گیرد و چه بسا دوست نیز خواسته‌ یا ناخواسته به آن هدف کمک کند. چنان چه در همان خطبه فرمودند:

«... بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبه‏اى كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريح‌ترين اهانت‌ها به رئيس جمهورِ قانونى كشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانى‏ها را براى من مى‏آوردند و من مي‌ديدم يا گاهى مى‏شنيدم؛ تهمت‌هائى زدند، حرف‌هائى گفتند؛ به كى؟ به كسى كه رئيس جمهور قانونى كشور است، متكى به آراء مردم است. نسبت‌هاى خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغ‏گوئى متهم كردند! اينها خوب است؟! كارنامه‏هاى جعلى براى دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، مى‏بينيم مي‌دانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشى كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتى، رمال، از اين نسبت‏هاى خجالت‏آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.
اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگرى انجام گرفت. كارنامه‏ى درخشان سى ساله‏ى انقلاب كم‌ رنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد كه اين‌ها شخصيت‌هاى اين نظام‌اند؛ اينها كسانى هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند ...».

نتیجه می‌گیریم که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران دچار فتنه‌ای عمیق شده و با حمله‌ی گسترده‌ای که حتی دوستان کم بصیرت و یا بی بصیرت را به دام می‌کشاند مواجه شده است. و وظیفه ولی فقیه حفظ نظام و همه‌ی ارزش‌ها و سرمایه‌های آن است.

یکی از همین سرمایه‌های انقلاب، جناب آقای هاشمی رفسنجانی بود. بدیهی است که از دست رفتن این سرمایه نه به نفع ایشان است و نه به نفع جمهوری اسلامی ایران. از انحراف و سقوط ایشان، نه خودش خیر خواهد دید و نه نظام و ملت مسلمان و انقلابی خوشحال خواهد شد. بلکه فقط دشمن سود می‌برد. لذا حفظ ایشان تا آن جا که مقدور و جایز است نیز از وظایف ولی فقیه است، چنان چه ایشان در حفظ امثال آقایان موسوی، خاتمی و ... نیز چه در دوره‌ی صدارتشان و چه پس از آن سعی بسیاری نمودند. حال اگر احیاناً نمی‌فهمند و با عناد و لجاجت قصد فاصله گرفتن از اسلام، انقلاب و مردم دارند، مشکل خودشان است و فقط مردم باید با بصیرت باشند. چنان چه ایشان فرمودند:

«... من هيچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداكثرى و دفع حداقلى است؛ اما بعضى كأنه خودشان اصرار دارند بر اين كه از نظام فاصله بگيرند. يك اختلاف درون خانوادگى را، درون نظام را - كه مبارزات انتخاباتى بود - يك عده‌اى تبديل كردند به مبارزه‌ى با نظام - البته اين‌ها اقليت‌اند، كوچك‌اند؛ در مقابل عظمت ملت ايران صفرند، لكن به نام اين‌ها شعار مي‌دهند، اينها هم دل خوش مي‌كنند به اين - اين بايد مايه‌ى عبرت باشد. تبليغ بايد بتواند اين حقايق را براى مردم و براى خود آنها روشن بكند كه بفهمند دارند خطا مي‌كنند و اشتباه مي‌كنند.»

در همین راستا مقام معظم ولی‌فقیه در مورد آقای هاشمی به دو نکته‌ی مهم اشاره نمودند که باید مورد توجه قرار گیرد:

الف - «... بنده در نماز جمعه هيچ‌ وقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسى متهم به فساد مالى نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائى دارد، بايستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمي‌شود اينها را رسانه‏اى كرد. اگر چيزى اثبات بشود، فرقى بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نمي‌شود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتى اينجور حرف‌ها مطرح مي‌شود، تلقى‏هاى نادرست در جامعه به وجود مى‏آيد، جوان‌ها چيز ديگرى خيال مي‌كنند، چيز ديگرى مي‌فهمند ...».

باید دقت نمود که اولاً مقام معظم ولی فقیه اذهان عمومی را متوجه یک نکته‌ی بسیار مهم نمود. آقای احمدی‌نژاد در مباحثه با آقای موسوی، به هیچ وجه راجع به آقای هاشمی نگفت، بلکه گفت: فرزندان ایشان از کجا به این ثروت رسیده‌اند؟! و همین امر سبب موضع‌گیری شدید آقای هاشمی و دیگران و نیز بهره‌وری تبلیغاتی جریان‌های مخالف شد. ثانیاً ایشان فساد مالی بستگان را رد ننمودند، بلکه به عنوان یک مجتهد جامع‌الشرایطی که ولی فقیه هم هست، متذکر شدند که اتهام باید در مجرای قانونی مطرح شود و قبل از ثبوت حکم، رسانه‌ای کردن آن خطاست و البته متذکر شدند که پس از اثبات «فرقی بین آحاد جامعه نیست».

ب - «... آقاى هاشمى را همه مي‌شناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليت‌هاى بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعنى 52 سال قبل - ايشان را از نزديك مي‌شناسم. آقاى هاشمى از اصلى‏ترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدى و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزى انقلاب از مؤثرترين شخصيت‌هاى جمهورى اسلامى در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبرى تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب مي‌كرد و به مبارزين مي‌داد. اينها را جوان‌ها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليت‌هاى زيادى داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليت‌هاى ديگرى داشت. در طول اين مدت هيچ موردى را سراغ نداريم كه ايشان براى خودش از انقلاب يك اندوخته‏اى درست كرده باشد. اينها يك حقايقى است؛ اينها را بايد دانست. در حساس‌ترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.

من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف‏نظر داريم، كه طبيعى هم هست؛ ولى مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگرى فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‏نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‏ى مسائل خارجى اختلاف‏نظر دارند، هم در زمينه‏ى نحوه‏ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‏نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‏نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديك‌تر است.»

باید دقت نمود که تمامی تعاریف مربوط به گذشته و سابقه‌ی آقای هاشمی است و درست هم هست. در هر حال ایشان یکی از مبارزین انقلابی و مسئولین طراز اول مملکت بودند و چنین سرمایه‌ای نباید به راحتی زائل گردد.

اگر مقام معظم ولی فقیه فرمودند: «... در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز». سخن به جایی است. ولی معنی در کنار بودن، پیرو و تابع بودن نیست. چنان چه بسیاری در کنار امام بودند، ولی نه تنها اختلاف نظر داشتند، بلکه اصلاً امام را قبول نداشتند، و البته آقای هاشمی این گونه نبود. و اگر فرمودند: «هیچ موردی سراغ ندارم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوخته‌ای درست کرده باشد، اینها یک حقایقی است»، لابد همین‌گونه است. اما دلیلی به موجه بودن عملکرد فرزندان، بستگان و یا تیم و اندوخته‌های احتمالی و فساد مالی آنان و ...، نمی‌شود، که مقام معظم ولایت به این نکته‌ی مهم نیز اشاره نمودند و فرمودند که اگر اثبات شد، فرقی بین آحاد ملت نیست.

اگر چه مواضع آقای هاشمی امروز به هیچ وجه مواضع آقای هاشمی دیروز نیست و همان‌طور که مقام معظم ولی فقیه فرمودند اختلاف نظرها [که طبیعی هم هست] بسیار شده است. اما مهم این است که نظر خود را از همه صائب‌تر دیدن از یک سو و وابستگی شدید به اولاد و بستگان از سوی دیگر و ...، موجب بروز چالش‌هایی شده است که ممکن است بیش از این برای ایشان خطر آفرین گردد. در هر حال نامه‌ی بغض‌آلود و بدون سلام آقای هاشمی به مقام معظم ولایت را نمی‌توان فراموش کرد! و ملاک حال فعلی افراد است.

امید است که ایشان و مابقی کسانی که در گذشته وفادار به اسلام و انقلاب اسلامی و کشور اسلامی ایران بودند، هم چنان ولی فقیه را میزان قرار دهند و در سایه‌ی حمایت‌های دلسوزانه و هدایت‌های مدبرانه و با بصیرت ایشان، خود را از گزند آفات فتنه‌ها مصون نگه‌دارند.

مقام معظم ولی فقیه:

«... اگر نخبگان سياسى بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براى اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون‌ها و خشونت‌ها و هرج و مرج‏ها، آنهايند. من به همه‏ى اين آقايان، اين دوستان قديمى، اين برادران توصيه مي‌كنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعه‏ى صدر داشته باشيد؛ دست‌هاى دشمن را ببينيد؛ گرگ‌هاى گرسنه‏ى كمين‏كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسى را يواش يواش دارند از چهره‏هايشان برمي‌دارند و چهره‏ى حقيقى خودشان را نشان مي‌دهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد».

                                                                                                                                                                               x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات سیاسی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved