بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

سیاسی/شبهه121

ساده و کامل بگویید حقیقت ماجرای سوریه چیست؟ مگر بشار اسد دیکتاتور نیست؟ پس چرا نظام جمهوری اسلامی ایران از دولت سوریه پشتیبانی می‌کند؟

 

بعید است که در ایران کسی بشار اسد را علیه‌السلام بداند. موضوع اصلاً شخص یا حکومت وی نیست، بلکه سیاست‌های امریکا، انگلیس و اسراییل در منطقه است که بی‌تردید به ضرر همه و از جمله ایران و ملت ایران است. ما نمی‌توانیم بگوییم که تا بمبی در اهواز یا تهران نیانداخته‌اند، به ما ربطی ندارد که در منطقه چه اتفاقی در حال وقوع است. سقوط سوریه، اشغال کامل آن کشور توسط اسراییل و نیز سقوط اشغال کامل لبنان و ... را به دنبال خواهد داشت.

** - در سوریه و در زمان حافظ اسد نیز مخالفانی وجود داشتند، اما قدرت و محبوبیت حافظ اسد، مانع از امکان جولان آنان می‌گردید. اگر چه حافظ اسد نیز روحیه دیکتاتوری داشت، اما او خود را جایگزین «جمال عبدالناصر» برای کل اعراب می‌دانست و البته چنین نگاهی هم از ناحیه اعراب به او بود و همین امر سبب محبوبیت و البته قدرت بیشتر او در کشور و بین مردم خودش بود.

** - پس از مرگ حافظ اسد، پسرش بشار اسد، به خاطر محبوبیت پدر از یک سو، رقیب نداشتن در میان مردم از سوی دیگر و نیز شرایط حساس سوریه، به قدرت رسید. حافظ و بشار اسد، ضمن آن که در داخل مخالفانی داشتند، خودشان از مخالفان سرسخت اسرائیل نیز بودند. بارها بلندی‌های جولان و مرزهای سوریه اشغال شد که آنها ارتش اسراییلی را عقب راندند؛ و حمایت آنها از لبنان نیز سابقه‌ی دیرینه‌ای دارد، چنان چه حفظ امنیت داخلی لبنان (پلیس) نیز با سوریه بود، تا آن که در لبنان دولت تغییر یافت، باند رفیق حریری و ...، پس از روی کار آمدن، در سازمان ملل و شورای امنیت به تصویب رساندند که کلیه نیروهای سوریه از لبنان خارج شوند. البته این تصمیم داخلی با فشار خارجی، فقط به نفع اسراییل در حملات بیشتر به لبنان بود.

پس از آن حملات به لبنان شدیدتر شد، اما حمایت سوریه از حزب الله لبنان، یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت اسراییل بود. لذا سوریه، اسد و خاندانش بدین جهت، همیشه در رأس اهداف صهیونیسم بودند. ** - از سوی دیگر در داخل سوریه دو مسئله مهم مطرح بود. یکی آن که خاندان اسد را «علوی» می‌دانند (البته نه شیعه، بلکه علوی که خودش یک طایفه است) و این با بافت به اصطلاح جهان عرب و وهابیت منافات داشت و از سوی دیگر تصمیم قطعی امریکا از چند دهه پیش بر این بوده و هست که کردستان‌های سوریه، عراق، ترکیه و ایران را از خاک‌شان جدا کرده و اسرائیل دومی در این منطقه به عنوان کشور مستقل کردستان ایجاد نماید تا این منطقه را جهت تحقق «نیل تا فرات» پوشش دهند تا نقشه خاورمیانه جدید، به مرکزیت اسراییل، در طرح جهانی‌سازی شکل پذیرد.

کردستان ایران:

اولین جرقه‌ی جداسازی «کردستان» در ایران و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی ایران زده شد؛ چرا که گمان می‌کردند از یک سو ارتش ایران با فرار شاه و سقوط حکومتش از هم پاشیده شده و ایران ارتشی ندارد و از سویی دیگر کُردها موافق این تجزیه خواهند بود. لذا درگیری‌های کردستان، با اعزام گروهک‌هایی که اغلب کُرد نبودند و سازماندهی برخی از اکراد منطقه و نیز با پشتیبانی تسلیحاتی عراق و سیاسی و مالی غرب به راه افتاد. اما گمان آنها غلط بود. ارتش، سپاه، بسیج و مهم‌تر از همه اکراد، این توطئه را به کلّی خنثی کردند.

کردستان ترکیه:

هدف بعدی «کردستان ترکیه» بود که در آنجا عبدالله اوجالان و حزب پ.ک.ک را عَلَم کرده بودند که ظاهرش گرایش به چپ داشت، اما باطنش با غرب بود، چنان چه همسر فرانسوا میتران، رییس جمهوری اسبق فرانسه، یکی از اعضای اصلی کمیته حمایت از خانواده‌های آنان بود. عین همان گروهک‌های به اصطلاح چپ ایران، که همه گمان می‌کردند به مارکسیسم، مسکو، پکن و کوبا گرایش دارند، اما حضرت امام خمینی (ره) آنها را «چپ‌های امریکایی» خواندند و بعد معلوم شد که همین‌طور هم هست.

منتهی ترکیه از سویی به خاطر هم مرزی با ایران و برخورداری از ملتی مسلمان، بسیار حساس بود و از سوی دیگر مرکز ناتو بود. لذا نباید درگیر جنگ داخلی و تجزیه می‌شد. کمترین تنشی می‌توانست یک انقلاب اسلامی مشابه انقلاب اسلامی ایران در ترکیه به راه اندازد و هنوز هم همین‌طور است. لذا با تمام ادعاهای اتاتورکیسم و لاییک برشمردن خود، یک تیم به ظاهر اسلامی به رهبری اردوغان را بر سر کار آوردند که مردم باور کنند دولت‌شان اسلامی است و راضی شوند. از این ترکیه را در آخر فهرست قرار داده‌اند.

کردستان عراق:

با پایان یافتن جنگ عراق به رهبری صدام علیه ایران، بهترین فرصت برای امریکا پیش آمد تا ابتدا کلّ کشور عراق را زیر سلطه نظامی خود ببرد، اما می‌دانست که حضور نظامی نمی‌تواند همیشگی باشد. لذا اولین کاری که پس از سقوط صدام و حضور نیروهای نظامی امریکا در این کشور انجام گرفت، اعلام «کردستان مستقل» بود. نام تجزیه را نیاوردند، اما آن را ایالتی از عراق خواندند که از پرچم، رییس، پارلمان و دولت مستقل برخوردار است.

کردستان سوریه:

با آغاز «بیداری اسلامی» که برخی آن را «بهار عربی» نامیدند تا صبغه‌ی «پان عربیسم» به خود بگیرد و نه اسلامی، بهترین و تنها راه نجات، توجه زودرس امریکا (صهیونیسم بین الملل) به سوریه بود. اذهان عمومی نیز قبول می‌کرد که دامنه‌ی موج بیداری و اعتراضات به سوریه نیز کشیده شده است. در حالی که بافت حکومتی، مردمی و سیاسی سوریه کلاً با مصر و تونس و لیبی متفاوت و متغایر بود.

بدیهی بود که امریکا در مقابل این خیزش در بخش‌هایی از آفریقای شمالی و تقریباً کل جهان اسلامی عرب، ساکت و نظاره‌گر باقی نمی‌ماند و در اندیشه‌ی مدیرت بحران بود. به همین دلیل مقام معظم رهبری مکرر و مؤکد به حرکت‌های ایجاد شده توصیه می‌نمودند که «مراقب باشید انقلاب‌تان را مصادره نکنند»، که البته مراقب نبودند و از این خیزش نتیجه‌ی مطلوب را نگرفتند.

در هر حال، ایجاد تحرکات و اغتشاشات و درگیری‌های تجزیه طلبانه در سوریه کار راحتی نبود، چرا که به رغم وجود چند حزب یا گروه طرفدار این تجزیه، مردم طالب یکپارچگی و تمامیت ارضی سوریه بودند. حتی در مناطق کرُد نشین. لذا ابتدا چند درگیری صورت گرفت تا با پوشش خبری لازم، اذهان عمومی آماده وقوع درگیری‌های شدید و خونین گردد.

از این رو به رغم آن که در سودان، تونس، مصر، لیبی، بحرین و ... شاهد اعتراضات مردمی و نیز برخورد نیروهای دولتی بودیم، در هیچ کجا کشتاری چون سوریه از سوی مخالفان به راه نیافتاد. چرا که در این کشور به اصطلاح مخالفان اسد، هیچ اقدامی برای مخالفت، مثل تظاهرات و ... ننمودند، بلکه از همان ابتدا دست به اسلحه شده و با اشغال روستاها و کشتار مردم...، مدعی تجزیه‌طلبی شدند.

** - بدیهی بود که این چند تحرک به سرعت کنترل می‌شد و نفرات برای این تجزیه کافی نبود. تجزیه نیاز به یک قوای قدرتمند و مسلح شبه نظامی و حمایت همه جانبه خارجی دارد. از این رو شاهد بودیم که به ناگاه تمامی گروهک‌های تجزیه طلب کُرد، مانند پ.ک.ک ترکیه و برخی از اکراد شمال عراق، وارد سوریه شدند، رجب طیب اردوغان با عبدالله اوجلان به مذاکره نشست (؟!)، هم زمان تروریست‌های سازماندهی شده القاعده و طالبان به همراه تروریست‌های اروپایی از آلمان، انگلیس، فرانسه، بلژیک و سایر کشورهای اروپایی نیز وارد سوریه شدند و برخی از نظامیان مصری، اردنی و بیش از همه سعودی و قطر نیز وارد شده و ساماندهی و فرماندهی این شبه‌نظامیان تروریست را بر عهده گرفتند و مقامات امریکایی و سپس انگلیسی و اتحادیه اروپا، نه تنها به سرعت اعلام حمایت کردند، بلکه ضمن اصرار بر کناره‌گیری بشار اسد، صریحاً اعلام کردند که این تروریست‌ها را به انواع سلاح‌های جنگی سبک و سنگین مسلح خواهند کرد و همین کار را نیز انجام دادند.

** - اکنون مشکل بزرگ آنها در تجزیه خاک سوریه که مقدمه تشکیل اسرائیل دوم خواهد بود، حمایت جمهوری اسلامی ایران است. چرا که حتی حمایت‌های روسیه و چین، قابل معامله می‌باشد.

پس، همیشه دقت داشته باشید که مسائل مهم را با توجه و اطلاعات کافی مورد تحلیل قرار دهید و به چند خبر ژورنالیستی و چند شعار احساسی بسنده ننمایید.

آقا بشار اسد دیکتاتور است – آقا قبلاً اینها مخالفان‌شان را سرکوب کرده‌اند و ...، هیچ کدام توجیه کننده نیست، بلکه فقط ایجاد انحراف در اذهان عمومی است.

دقت شود که امریکا، انگلیس و اسرائیل نیز به این اذهان عمومی نیاز دارند. حتی اگر ذهنیت یک دستفروش دوره‌گرد و بی‌سواد در ایران، موافق اهداف و برنامه‌های آنها باشد، به نفع آنان است، چه رسد به ذهنیت مردم و به ویژه نسل جوان. چرا که آنان هستند که از مواضع حکومت خود دفاع می‌کنند و این قدرت را به حکومت می‌بخشند که با در نظر گرفتن منافع خودش و منافع منطقه و منافع مسلمین و ...، نقش‌آفرینی کنند. چنان چه که امروز امریکا صریحاً نگرانی خود را از این قدرت ایران در منطقه بیان می‌دارد.

یک جوان و یک دانشجو، حتی اگر هیچ اطلاعات مستند و قدرت تحلیلی هم نداشته باشد، باید بداند که امریکا، انگلیس، اسراییل و کلاً صهیونیسم بین‌الملل، دلشان برای چند نفر در یک گوشه‌ای از دنیا نسوخته است. چرا نه تنها از انقلاب مردمان ایران، مصر، تونس، سودان، بحرین و ... دفاع نکردند، بلکه تا توانستند از هر گونه سرکوب آنها فروگذار نکردند، اما ناگهان مدافع حقوق بشری چند تروریست شدند؟! تا حدی که آن آدم‌کشان حرفه‌ای و جگر خواران را به انواع سلاح‌ها و حتی سلاح‌های شیمیایی مجهز کنند؟!

به یقین هر چه نفع امریکا، انگلیس و اسراییل باشد، به ضرر ملل مسلمان، مستضعف و کل بشریت می‌باشد. و ما نیز برای حفظ اصالت‌ها، ارزش‌ها، سرمایه‌های مادی و معنوی، نظام حکومتی، مردم و منافع خود، نباید فقط منتظر شنیدن صدای شنی‌تانک‌های دشمن و چکمه‌های سربازان و مزدوران‌شان در داخل مرزهای خود باشیم. این معنایی که گاهی در شعارهای برخی از داخل نیز شنیده می‌شود، کاملاً ابلهانه و مرضی دشمنان است و فقط به سود اهداف و منافع آنها می‌باشد.



منبع:x-Shobhe

بازگشت به صفحه ی شبهات سیاسی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved