بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

سیاسی/شبهه113

استاد علوم سیاسی:عصر روشنگری در غرب، با کنار گذاشتن احساسات و رو کردن به عقلانیت شروع شد. در آلمان اگر کسی به دیگر فحش ناموس نیز بدهد، او عکس العملی ندارد، اما در جهان اسلام، از ایران گرفته تا کشورهای عربی، ممکن است کار به درگیری خونین نیز بکشد! پاسخ چیست؟

 

در متن سؤال آمده که استاد بیان داشته: من در آلمان تحصیل می‌کردم. در دانشگاه یکی با دیگری دعوایش شد و به او فحش خواهر داد و او با خونسردی گفت: «او را به روانپزشک ببرید، چرا که اولاً من خواهر ندارم، ثانیاً او با خواهرم چه کرده، به من چه؟»

استاد پس از نقل این خاطره گفته است که انسان دارای دو بُعد عقل و احساس می‌باشد و غربی‌ها احساس را کنار گذاشتند و با عقلانیت جلو رفتند، اما ما مسلمانان از ایران گرفته تا کشورهای عربی، بیشتر با احساسات کار می‌کنیم(؟!)

پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): این به اصطلاح اساتید برای ایجاد انحراف در تفکر دانشجویان و اساتید آینده‌ی این کشور، به چه شیوه‌های سبکی متوسل می‌شوند؟ آیا برای تبیین علل و عوامل عصر روشنگری در غرب، هیچ حرف علمی یا مثالی به جز تحلیل چگونگی انفعال در مقابل فحش خواهر و مادر ندارند؟! وا اسفا بر این وزارت علوم، دانشگاه و دکترهای فعلی و آینده‌ی این کشور.

در مقام پاسخ و تحلیل این دروس دانشگاهی‌(؟!) لازم است ابتدا به چند نکته اشاره شود و سپس به نقش عقل و احساس در پیشرفت و تحلیل چرایی این افاضات پرداخته شود.

الف – ابتدا لازم است از کاربران محترم عذرخواهی شود که وقت‌شان با این سخنان سبک اشغال می‌شود، اما وقتی این بحث به عنوان یک دلیل علمی برای سیر به سوی «عصر روشنگری»، از سوی استاد برای دانشجوی سطح دکترا مطرح می‌شود، لابد خیلی آکادمیک است و باید پاسخ داد.

این آقا در مدت تحصیلش در آلمان، یا چیزی از فرهنگ و اخلاق آنها نفهمیده و یا عمداً چنین مثال‌های سبکی را بیان می‌دارد، که اگر بخواهیم دور از احساسات باشیم، دومی به عقل نزدیک‌تر است [که در تحلیل بیان خواهد شد].

بدیهی است که فرهنگ‌ها و حساسیت‌های هر دو کشوری و حتی هر دو استان، شهر یا قبیله‌ای با یک دیگر متفاوت است و این هیچ ربطی به «عقل، احساس و یا عصر روشنگری در غرب ندارد». چنان که عکس‌العمل‌هایشان در مقابل فحش و آن هم فحش ناموسی متفاوت است. اگر باور ندارند، این فحش را در محله هارلم به کسی بدهند، به ویژه اگر سیاه‌پوست باشد.

بی‌تردید اگر این استاد در جنوب ایتالیا (ایالت سیسیل) به کسی چنین فحشی بدهد، نه تنها باید نگران جان خود باشد، بلکه باید نگران نوامیس خود و جان‌شان نیز باشد – اگر این فحش را در مرکز ایتالیا بدهد (رم، پروجا و ...) ، با او مقابله‌ای مثل مقابله شرقی‌ها و از جمله ایرانی‌ها خواهد شد، یعنی حتماً چند فحش رکیک‌تر به اضافه‌ی مشت و لگدِ مخاطب و اطرافیان حواله‌‌ی گوینده خواهد شد و اگر در شمال ایتالیا (میلان و ...) بدهد، شاید کسی محل نگذارد.

اگر همین فحش را در جنوب فرانسه بدهد، شاید از او فاصله بگیرند و بگویند یا مست است یا دیوانه، اما اگر در مارسی که مرکز فرهنگی اروپا نیز معرفی شده چنین فحشی بدهد، کمتر از 48 ساعت یا ترور می‌شود یا زیر ماشین می‌رود (چون مرکز سرمایه‌داران و باندهای مافیایی فرانسه است) و اگر در پاریس یا نانسی بدهد، به پلیس معرفی خواهد شد و اگر خارجی باشد، آن مشت و لگدها را پلیس مؤدب فرانسه در کلانتری نصیبش خواهد کرد.

آلمانی‌ها هم حساسیت‌های خود را دارند. اگر به جای فحش خواهر و مادر، به آنها خوک (Schwein) گفته شود و یا (… loch) گفته شود، برخورد دیگری دارند.

و بالاخره اگر این فحش در کشور هلند و در شهر لاهه گفته شود، سر و کار با پلیس و دادگاه و چند یورو جریمه است، اما اگر در آمستردام به کسی چنین فحشی بدهد، او اول یک بطری آبجو می‌خرد، سپس آبجویش را می‌نوشد که گرم شود و سپس با همان بطری به سر فحاش می‌کوبد و هیچ نگران زخمی یا کشته شدن فحاش و عواقبش نخواهد بود.

ب – در کشورهای اسلامی و از جمله ایران نیز برخوردها متفاوت است. اساساً فحاشی در اسلام حرام است، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «فحاش به بهشت نمی‌رود» و از جدل با جاهل نیز طبق آیه کریمه قرآن، منع شده است. پس برخورد کسی که به آموزه‌های اسلامی علم و باور دارد و متخلق به اخلاق اسلامی است، بسیار متفاوت است.

شخص به اصطلاح روشنفکری به یکی از علمای معروف نوشته بود: «تو مثل سگ هستی»! وی نیز در یک پاسخ علمی و اخلاقی نوشته بود: «به نظرم در تشخیص اشتباه کردی. چون سگ چهار دست و پا راه می‌رود و من روی دو پا راه می‌روم – سگ واق‌واق می‌کند و من حرف می‌زنم و ...». اما بدیهی است که اگر چنین فحشی در خیابان به کسی داده شود، هر عکس‌العملی ممکن است و البته عکس‌العمل محله به محله در هر شهری فرق می‌کند.

بحث سیاسی و علمی:

بهتر است بحث را از سطح دانشگاهی و آن هم مقطع دکترا فراتر ببریم و بحث «سیاسی و علمی» در این خصوص را مطرح نماییم:

ج – این تحلیل‌ها [که به هیچ وجه در دانشگاه‌های غربی تحت عنوان علل پیدایش عصر روشنگری مطرح نمی‌شود]، پس از مشاهده برخورد مسلمانان با اهانت‌هایی چون: کتاب آیات شیطانیِ سلمان رشدی – آتش زدن قرآن در وسط شهر نیویورک – آتش زدن قرآن در پادگان‌های امریکا در افغانستان و پاکستان – ترسیم کاریکاتور از پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) در مطبوعات کشورهای اروپایی و ...]، مطرح شد و جزو متون و استدلالات علمی قرار گرفت! بدیهی است که مطالعه غرب روی برخورد شدید اذهان عمومی مسلمین و نتیجه‌گیری در میزان محبوبیت و قداست اسلام در میان مسلمین و ...، با این اساتید فرق دارد. لذا سعی در غیر عقلانی نشان دادن آن دارند و تلاش خود را از طریق همین اساتید و در محیط دانشگاهی گسترده می‌کنند تا رنگ و بوی آکادمیک داشته باشد و کسی نفهمد.

د – آری، انسان هم عقل دارد و هم احساس و البته منظور از احساس در این مباحث، حواس پنچگانه نمی‌باشد. بلکه احساساتی چون محبت، غضب، دوستی، دشمنی، لطف، بی‌مهری و ... می‌باشد.

بدیهی است که اگر انسان «عقل و احساس» دارد، لابد به هر دو نیاز دارد و رشد او مستلزم برخورداری از هر دو بال برای این پرواز است. پس نه تعطیل و مدفون کردن عقل و عقلانیت «نظریات جدید غرب» در ست است و نه شکستن بال احساسات.

د – از جمله این احساسات، احساس آدم بودن، شخصیت داشتن، مستقل بودن، محترم شمرده شدن ... و بالاخره احساس «غیرت» است.

بدیهی است که نه تنها هیچ یک از این احساسات طبیعی آدمی، با باورهای شیطان‌پرستانه و اهداف سلطه‌گرانه و سیاست‌های استعماری و استثماری غرب، تطبیق و هماهنگی ندارد، بلکه کاملاً مغایر بوده و مزاحم آنهاست.

بی‌رنگ کردن نقش خانواده در تئوری، عمل و حتی چگونگی وضع قوانین در غرب، لازمه‌ی «ابزاری» کردن انسان است، لذا شاهدیم به رغم آن که فرویدیسم، مارکسیسم، کاپیتالیسم، لیبرالیسم، فمینیسم و سایر ایسم‌های تولید شده در غرب، با یک دیگر تفاوت‌های اساسی دارند، در این فصل انهدام خانواده و حرمت‌ها و قداست‌های آن مشترک می‌باشند.

آری، امروزه اگر در امریکا، آلمان، انگلیس و ...، مردی به دادگاه مراجعه کند و بگوید همسرم با دیگری زنا می‌کند، به او می‌گویند: «به تو چه، دلش می‌خواهد و می‌کند؛ اگر تو نمی‌پسندی جدا شو». از این رو شاهدیم که طبق آمار خودشان بالای 50% از دختران و زنان اروپایی و امریکایی، تجاوز را تجربه کرده‌اند و باز طبق آمار خودشان، بیش از 60% تجاوزگران، اعضای خانواده اول می‌باشند و 15% نزدیکان محرم و نامحرم (مثل عمو و پسر عمو یا عمه و خاله) و 15% دوستان خانوادگی و در نهایت 10% سهم غریبه‌هاست.

پس غرب، به این فرهنگ احتیاج دارد و آن را نهادینه می‌کند و احساس همسری، مادری، فرزندی، ناموس، خانواده و ... مزاحم است و احساس «غیرت» مشکل‌ساز است.

ﻫ – همین مقوله را در کانون اجتماعی بزرگ‌تر، یعنی یک کشور در نظر بگیرید. آنها به ما القا می‌کنند: «مسائلی چون: حب وطن، عرق ملی، گرایش اعتقادی، پایبندی‌های ارزشی و ... همه احساسی است، پس عقلانی نیست»، البته اگر به خودشان علیه «هلوکاست» کلمه‌ای بگویید، به زندان می‌افتید و تمامی حقوق مدنی شما سلب می‌گردد.

آنها می‌خواهند با این مباحث تلقین کنند که دشمنی با تجاوزگر [چه تجاوز به فرهنگ باشد، یا سرمایه‌های مادی و معنوی یک ملت و چه خاک آنها]، کاملاً احساسی است و به دور از عقلانیت می‌باشد. اگر دشمن جان، مال، نوامیس و کشور شما را هدف گرفت، حتی اگر نسل‌کشی کرد و بخشی از سرزمین شما را به اشغال نظامی درآورد...، شما باید لبخند بزنید و دعوت به گفتمان و مذاکره بکنید، نه این که بریزید در خیابان و «الله اکبر» و «مرگ بر امریکا بگویید» – نه این که مشت‌ها را گره کرده و بگویید: «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست» و در نهایت با تهییج این احساسات، در جبهه‌های جنگ سخت و جنگ نرم به مقابله و مقاومت برخیزید، اینها همه غیر عقلانی است! آرام بنشینید و آرزومندانه التماس مذاکره و گفتمان نمایید.

و – خوب است بدانیم که «غیرت» در آدمی، از تجلیات الهی است و یکی از نام‌های خداوند متعال «غیور» است و البته خداوند متعال حکیم، علیم، خبیر و بصیر نیز هست. پس با هم منافاتی ندارد. لذا نه تنها احساس غیرت در مقابل عقل و حکمت قرار نمی‌گیرد، بلکه در ذات الهی عین هم و در ما اگر عین هم و عین ذات نباشند، لازم و ملزوم یک دیگر هستند.

غیرت، نپذیرفتن «غیر» است. خداوند متعال می‌فرماید: «هر گناهی قابل بخشش است به غیر از شرک و یأس از رحمت من»؛ چرا که شرک، یعنی وارد کردن «غیر» به عرصه‌ی الوهیت و ربوبیّت که خاص اوست.

غیرت لازمه عشق است؛ معشوق هدف و عشق انگیزه حرکت است و بدیهی است که «غیر» راه رسیدن عاشق به معشوق، یا انسان به هدف را سد می‌کند. و اینها می‌خواهند ما غیرت نداشته باشیم و احساس غیرت نکنیم.

پس، این حرف‌های سبک از سوی برخی از به اصطلاح اساتید، بی‌دلیل بیان نمی‌شود، بلکه در راستای کُشتن احساسات معقول، برای فشل، بی‌رنگ، بی‌هدف، بی‌جهت، بی‌احساس و در نهایت بی‌شعور و بی‌بصیرت کردن ملت‌هاست، تا با تضعیف قدرت و عوامل مقابله و استقامت، زمینه برای سلطه مساعدتر گردد.


منبع:x-Shobhe

بازگشت به صفحه ی شبهات سیاسی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved