ش (شیراز):
جایگاه مستدرک حاکم، کنز العمال و تخلیص ذهبی در میان اهل سنت (ترجیحا
به تفکیک مذاهب چهارگانه).
ج1 الف: نزد اهل سنت احادیث کتب صحاح
اهمیت ویژه دارد که باقی کتب چنین نیست. عمل آنان بر احادیث حتی سخن
صحابه را نیز در بر می گیرد که از نظر شیعه محل تامل است.
حاکم نیشابوری.
«ابوعبدالله محمّد بن عبدالله بن محمّد بن حمدویه بن نعیم بن الحکم،
الضبّی، الطهمانی، النیسابوری، الحافظ، الحاکم، معروف به ابن البیع»،
فقیه، محدّث و تاریخ نگار معروف در ربیع الاوّل سال321ق در
نیشابور بهدنیا آمد.
او از سنّ 9سالگی [در سال 330ق] و تحت نظر پدر و داییاش شروع به
سماع حدیث کرد و از سنّ 16سالگی روی به تصنیف نگاری نمود [337ق]. در 20
سالگی در سفری حدیثپژوهانه به عراق رفت و پس از بجای آوردن حج، به
خراسان و ماوراءالنهر بازگشت و در نیشابور ساکن شد.
در زمان دولت سامانیان و در سال 359ق به قضاوت شهر نساء منسوب شد و نیز
پس از مدتی قضاوت جرجان را به او پیشنهاد کردند که وی این سمت را
نپذیرفت؛ در همان ایام به عنوان سفیر دولت سامانی به دربار آلبویه رفت
و آمد داشت و در کارهای سیاسی، قضایی و اجتماعی شرکتی فعّال مینمود.
حاکم نیشابوری سرانجام پس از 84سال زندگی پر برکتِ علمی که با تألیفاتی
بسیار نیز همراه بود در صفر سال 405ق بدرود حیات گفت و در نیشابور به
خاک سپرده شد.
شخصیت علمی:
حاکم نیشابوری از جمله اعاظم محدثان عصر خویش و یکی از بزرگترین و
نامآورترین آنان در طول حیات تاریخ اسلام بودهاست، همانگونه که ذکر
شد وی از همان بدو کودکی شروع به سماع حدیث نموده، درآغاز جوانی به
تألیف و تصنیف رویآورد و طی دو سفر علمی به بغداد و حجاز، از بزرگان و
استادان آن دیار نیز استفاده نمودو به چنان مقامی دستیافت که ابن
عساکر در موردش میگوید: در زمان حاکم در حجاز، شام، عراقین، جبال، ری،
طبرستان، قومس، خراسان و ماوراءالنهر هیچکس همطراز و همپای وی در حدیث
نبود. به غیر از موارد ذکر شده، دیگر مؤلفههای شخصیت علمی حاکم را
میتوان در عناوین زیر دنبال کرد:
الف) نظرات بزرگان در مورد حاکم نیشابوری :
1 خطیب بغدادی میگوید: «کان من اهل الفضل والعلم والمعرفة والحفظ...
وکان ثقة»
2 ذهبی او را اینچنین معرفی میکند: «الامام الحافظ، الناقد العلّامه،
شیخ المحدثین، ... وکان من بحورالعلم»،و در مقامی دیگر میگوید:«الحافظ
الکبیر، امام المحدثین »
3 ابنعساکر دمشقی وی را«امام اهل حدیث فی عصره » میداند.
4 ابنخلّکان گفتهاست: «کان عالماً عارفاً واسعالعلم »
5 ابنجوزی مینویسد: «وکان من اهل الفضل والعلم والحفظ للحدیث وله فی
علوم الحدیث مصنّفات »
6 سبکی نگاشتهاست: «کان اماماً جلیلاً وحافظاً حفیلاً اتفق علی امامته
وجلالته وعظم قدره »
7 ابنحجر میگوید: «امامٌ صدوقٌ » و.... .
ب) استادانو مشایخ حاکم:
از آنجا که در زمان حاکم، نیشابور یکی از بزرگترین مدارس حدیثی جهان
اسلام به شمار میرفت و همچنین به دلیل سفرهای علمی حدیثی حاکم
نیشابوری، در کتب تاریخ و أعلام تعداد استادان وی را بیش از 1000تن
ذکرکردهاند [البته سبکی تعداد مشایخ حاکم را 2000نفر میداند که
1000تن از آنها شیوخ او در نیشابور و 1000تنِ دیگر شیوخ وی در دیگر
نقاط بودهاند.] که از جمله استادان حاکم میتوان به اسامی زیر اشاره
نمود:
استادان قرائتِ حاکم:
علیابن الإمام، محمد بن ابو منصور الصرام، ابوعلی بن النقار [مقرئ
الکوفة] ، ابوعیسی بکار [مقرئ بغداد].
مشایخ فقاهتِ حاکم:
ابوعلی بن ابوهریرة، ابوالولید حسان بن محمد ، ابوسهل الصعلوکی.
استادان علوم الحدیث حاکم:
ابوعلی الحافظ (بغدادی)، الدارقطنی، الجعابو، ابوأحمد الحاکم.
ج) شاگردان حاکم :
در بین شاگردان حاکم این اسامی به چشم میخورد: أبوالفتح بن أبی
الفوارس، أبوالعلاء الواسطی، محمد بن أحمد بن یعقوب، أبویعلی الخلیلی،
أبوذر الهروی ، أبوبکر البیهقی، أبوالقاسم القشیری ، أبوصالح المؤذن،
أبوبکر أحمد بن علی بن خلف الشیرازی ، الزکی عبدالحمید البحیری ،
عثمان ابن محمد المحمی، مؤمل ابن محمد بن عبدالواحد، أبوالفضل محمد بن
عبیدالله الصرام، ابن مظفر، الامام أبوبکر القفال الشاشی، أبوأحمد بن
مطرف، أبومحمد ابن زبارة العلوی، أبوعبدالله العصمی، أبوأحمد بن شعیب
المزکی، أبواسحاق ابراهیم بن محمد بن یحیی، ابنأبی درام، ابنالقصار
الرازی .
در این بین کسانی هم بودهاند که هم حاکم از آنها حدیث نقل کردهاست و
هم آنها از وی، همچون: الدارقطنی، أحمد بن أبی عثمان الحیری و
أبوإسحاق المزکی.
د) تصنیفات و آثار:
با توجه به اینکه حاکم نیشابوری از شخصیت و قابلیت علمی بالایی
برخوردار بوده و استادان بیشماری را درک نموده بود، در علوم مختلف
آثاری نگاشته است که هر یک از آنها در موضوع خود یکی از بهترین تألیفات
هستند. علماءِ تاریخ و رجال برای حاکم حدود 1000جزء (کتاب،تصنیف)
برشمردهاند و حتّی برخی تعداد آنها را 1500اثر دانستهاند که از جمله
آنها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1 المستدرک علی الصحیحین: [در ادامه به معرفی بیشتر این کتاب خواهیم
پرداخت.]
مذهب حاکم:
یکی از بحثهای پیرامون شخصیت حاکم نیشابوری، مذهب اوست. برخی از علمای
اهل سنّت، حاکم را متّهم به رافضیگری و شیعه بودن کرده و این موضوع را
موجب طعن وی دانستهاند. این مسئله به قدری مورد توجّه عالمان بوده که
حتّی ایتالله سید حسن صدر حاکم را شیعه محسوب نموده و او را اولین نفر
دربین شیعه میداند که در موضوع علم درایةالحدیث کتابی نگاشته است.[ با
توجه به کتاب معرفة علوم الحدیثِ حاکم]
از جملهی عالمان اهل سنّت که حاکم را متّهم به رافضیگری و شیعه بودن
کردهاند میتوان به اشخاص زیر اشاره نمود:
1 خطیب بغدادی میگوید: «کان ابنالبیع یمیل إلی التشیع» همچنین وی در
ادامهی گفتارش به نقل از ارموی میگوید: حاکم احادیثی را که به زعم
خود بر طبق شرایط صحیح بخاری و مسلم بود جمع کرد و از جملهی آنها حدیث
« طیر» و حدیث« من کنت مولاه فعلی مولاه» بود و این کار سبب شد که«
اصحاب حدیث این کار او را رد کنند و به سخنش توجه نکنند و کارش را درست
ندانند. »
2 نقل ذهبی از ابنطاهر که: از أبواسماعیل عبدالله بن محمد هروی در
مورد حاکم پرسیدم، جواب داد: «ثقةٌ فی الحدیث، رافضی خبیث» البته ذهبی
در ردّ این سخن و دفاع از حاکم میگوید:« کلّا لیس هو رافضیاً بلی
یتشیع.»
3 همچنین خودِ ابنطاهر میگوید:« حاکم در باطن، شیعهی متعصّبی بود
ولی درظاهر[خلافت خلفاء] اظهار تسنّن میکرد، او از معاویه منحرف بود و
از اظهار آن هیچ ابایی نداشت.» (حتّی به همین دلیل عبدالله بن کرام که
طرفدار معاویه بود حاکم را خانهنشین کرده ومنبرش را شکسته بود ولی وی
حاضر نبود به درخواست دیگران در فضیلت معاویه حدیثی نقل کند و میگفت:
«لایجیءُ من قلبی، لایجیءُ من قلبی»).
ذهبی اینبار نیز در مقام دفاع از حاکم برآمده و میگوید: «عدم دشمنی
حاکم با علی روشن است ولی او همواره شیخین را گرامی میداشته است و
رافضی نبوده، بلکه تنها شیعه بودهاست. » و نیز میگوید: «هو شیعی
مشهور بذلک من غیر تعرّض للشیخین.» وهمچنین: «الله یحب الانصاف،
ماالرجل برافضی، بل شیعی فقط.»
4 سمعانی گفتهاست: «وکان فیه تشیع.»
5 ابنتیمیه در منهاج السنّةنیز سخنانی در مورد حاکم گفتهاست.
نتیجهی اتّهام:
این سخنان و اظهارنظرها در مورد حاکم سبب شدهاست که برخی کتاب مستدرک
او را (که مهمترین تالیفش نیز بشمار میرود)، مورد طعن قرار داده و از
ارزش واقعی آن بکاهند، همچون ابوسعید مالینی که مدّعی است همه کتاب را
از ابتدا تا انتها خواندهاست و در آن هیچ حدیثی را که منطبق بر شروط
بخاری و مسلم باشد نیافتهاست. و یا ذهبی که ادّعا میکند، از آنجا که
شأن کتب مستدرک به آوردن احادیث جعلی و ساختگی است، بنابراین در کتاب
حاکم نیز احادیث موضوعه وارد شدهاست، و به همین دلیل بعدها خودِ ذهبی
100 حدیثِ موضوع از احادیث کتاب مستدرک را در جزئی گرد میآورد، و از
سویی ابنجوزی نیز در کتاب الموضوعات خود 60حدیث جعلی از کتاب حاکم را
گرد میآورد.
در سخنی دیگر ذهبی ادّعا میکند: نیمی از احادیث کتاب بر اساس شروط
بخاری و مسلم است و ربع آن، احادیثی صحیح و فقط یک چهارم آن، احادیث
مناکیر، مطالب موهومی که اصلی ندارد و موضوعات است. و یا اینکه ابن
حجر عسقلانی میگوید: «حاکم در اواخر عمر دچار غفلت شد و احوالش دگرگون
گشت و در همین زمان هم مستدرک را نوشت. »
با این تفاصیل به نظر میرسد که دلیل اصلی اتهام شیعه بودن و رافضیگری
به حاکم [که مذهبش شافعی است] به دلیل انصاف اوست و اینکه به خاطر عدم
تعصّبش احادیثی را که در فضیلت علی علیهالسلام بوده درکتاب مستدرکِ
خویش آوردهاست [ برخلاف بخاری ومسلم که به دلیل تعصّب شدیدشان از
آوردن اینگونه احادیث خودداری کردهاند.]
و این سخن ابنصلاح بهترین سخن در این مقام است که: « چیزی که حاکم حکم
به صحّتش کرده ولی درکتب أئمه قبلی (بخاری ومسلم) نیامده، اگر صحیح
نباشد دست کم حسَن است و میتوان با آن احتجاج کرد و به آن عمل نمود،
مگر مواردی که در آن بیماریای باشد که موجب ضعف حدیث گردد.»
کتاب:
قبل از شروع بررسی کتاب«المستدرک علی الصحیحین» لازم است توضیحی در
مورد سبک مستدرک نویسی داده شود.
مستدرک در معنای لغوی، اسم مفعول از استدراک و به معنای تکمله زدن بر
چیزی یا نوشتهای یا کتابی و تصحیح کردن و تکمیل نمودن آن است و معنای
اصطلاحی آن در حدیث، به کتابی گفته میشود که به عنوان متمّم کتابی
دیگر نوشته میشود و احادیثی که با شروط کتاب پیشین موافق بوده اما در
آن نیامده است را جمع آوری میکند.
نام کتاب، انگیزه تالیف و اهمیت آن:
نام اصلی کتاب، «المستدرک علی الصحیحین»میباشد و موضوع آن، احادیث
صحیح السندی است که به عنوان مستدرک و تکمله بر دوکتاب صحیح بخاری و
صحیح مسلم جمعآوری شده است.
حاکم خود در مقدمه کتاب در مورد انگیزه تالیف آن میگوید: جماعتی از
بزرگان حدیث این دیار و... از من تقاضا کردند که کتابی از احادیث صحیح،
برطبق اسنادی که بخاری و مسلم بدان احتجاج کردهاند جمعآوری کنم چرا
که عذری برای عدم تدوین روآیاتی که مشکلی ندارد وجود ندارد و آن دو
نفر هم ادعایی در این جهت (جمع آوری همه روآیات صحیح) نکردهاند.
اعتبار و اهمیت کتاب از چند جنبه قابل بررسی است:
1. تاریخ نگارش آن: که به سال 373ق و به صورت املاء توسط حاکم نیشابوری
است.
2. متن کتاب: به گفته خود حاکم از آنجا که بخاری و مسلم در جمعآوری و
نگارش کتابهای صحیح خود، ادعایی مبنی بر آوردن تمام احادیث صحیح
نکردهاند، وی به درخواست عدهای تصمیم میگیرد احادیثی را که شروط
بخاری و مسلم در صحت حدیث، بر آنها صدق میکند ولی آندو در کتبشان
نیاوردهاند و با این حال به دست حاکم رسیده، جمعآوری کند؛ حال با
توجه به اهمیت و اعتبار دو کتاب بخاری و مسلم که از بهترین و متقنترین
کتب پس از قرآن، نزد اهلسنّت هستند، میتوان به اهمیت کتاب حاکم (که
تکملهای بر آن دو است) پی برد.
از سویی با توجه به عدم تعصب حاکم در آوردن احادیثی که در منقبت و
فضیلت علیعلیهالسلام است _ که نتیجهای جز زدن اتهام شیعه بودن و
رافضیگری به وی و جرح و ردّ کل کتاب مستدرک از سوی متعصّبینِ علمای
اهلسنّت در پی نداشته _ بسیاری از آنها کوشیدهاند تا اهمیت و اعتبار
کتاب را خدشهدار کنند،]که به گوشهای از سخنان و نظرات آنان اشاره
شد[. امّا اگر بدون هیچگونه پیش فرض و تعصب، بلکه با مبانی و دقّت علمی
به بررسی کتاب بپردازیم به این سخن ذهبی و ابنصلاح می رسیم که: تنها
یک چهارم کتاب را احادیث ضعیف تشکیل میدهد(ذهبی) وچیزی راکه حاکم حکم
به صحّت کرده ولی درکتب أئمه قبلی (بخاری ومسلم) نیامده، اگرصحیح نباشد
لااقل حسن است و میتوان با آن احتجاج کرد و به آن عمل نمود، مگر
مواردی که در آن علّتی باشد که موجب ضعف حدیث گردد.
متن کتاب:
کتاب مستدرک شامل 8803 حدیث است که در 51کتاب و در موضوعاتی که بیشتر،
فقهی هستند، جمع آوری شده است. (تعداد موضوعات کتاب 3647عنوان
میباشد.) این احادیث با کتاب الایمان، کتاب العلم، کتاب الطهارة، کتاب
الصلاة وکتاب الجمعة شروع شده و با کتاب الطب، کتاب الرقی و التمائم،
کتاب الفتن و الملاحم و کتاب الاهوال پایان میپذیرند.
با نگاهی به کتاب مستدرک به وضوح مشاهده میشود که در آن سه گونه حدیث
وجود دارد:
1. احادیثی که حاکم مدعی است بر طبق شروط بخاری و مسلم است ولی آندو
آنها را در کتابشان نیاوردهاند. در ذیل این دسته از احادیث حاکم چنین
مینویسد: «هذا حدیثٌ صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه» [به عنوان
مثال: کتاب الایمان، ح74]
2. احادیثی که حاکم مدعی است بر طبق شرط یکی از آن دو نفر است. ذیل این
احادیث دو گونه عبارت به کار رفته است :
- «هذا حدیث صحیح علی شرط البخاری و لم یخرجاه.» [به عنوان مثال: کتاب
الایمان، ح210]
- «هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم و لم یخرجاه.» [به عنوان مثال: کتاب
الایمان، ح202]
3. احادیثی که به نظر حاکم صحیح السند بوده ولی درکتب بخاری و مسلم
نیامدهاند. این احادیث معمولاً با عبارت« هذا حدیث صحیح الاسناد »
همراهند . [به عنوان مثال: کتاب الایمان، ح233]
نکاتی پیرامون کتاب (شیوه تألیفی حاکم در المستدرک):
1. یکی از مهمترین ویژگیهای این کتاب، آوردن مجموعهای کامل از
احادیثی است که در فضیلت حضرت علیعلیهالسلام و اهل بیت اوست که
تقریباً 260حدیث را شامل میشود.
2. حاکم در پارهای موارد، برای یک حدیث بیش از یک سند آورده است
(البته به صورت جداگانه).
3. گاهی حدیثی را به عنوان «شاهد» و «مُتابَع» برای حدیث اصلی ذکر
میکند .
4. در برخی موارد حدیثی را که معارض با حدیث قبلی است آورده و سپس
درباره تعارض آنها و راه جمع بین آنها توضیح میدهد.
5 گاهی توضیحات فقهالحدیثی سندی یا تاریخی میآورد.
6. در مواردی[به ویژه احادیثی که حاکم آنها را صحیح الاسناد میداند]
به توثیق راویان میپردازد .
7. از رموز سندی نیز در کتاب بهره برده شده است، همچون: ثنا = حدثنا ،
انبأ = انبأنا و....
8. احادیث غیر مرفوع (موقوف) نیز در کتاب دیده میشود .
کارهای پیرامون کتابِ مستدرک:
الف) تلخیص ذهبی از کتاب حاکم همراه با تعلیقات، که به همراه کتاب
مستدرک چاپ میشود.
ب) فهارس مستدرک که توسط دارالکتب العلمیة به چاپ رسیدهاست و شامل
اطراف الحدیث، فهرست اعلام صحابه و فهرست موضوعی احادیث میباشد.
نسخههای خطی و چاپهای کنونی:
نسخههای موجود کتاب مستدرک طبق گفته دکتر فؤاد سزگین عبارتند از: نسخه
های عاطف، قاهره، مدینه، بنگال، بانکیپور و تونس. همچنین ایشان اولین
چاپ کتاب را چاپِ هندوستان میدانند.
از این کتاب پنج چاپ موجود است که عبارتند از:
1 چاپ دارالکتب العلمیة، بیروت، 1411ق، 5جلدی، به تحقیق: مصطفی
عبدالقادر عطا.
2 چاپ دارالفکر، بیروت، 1422ق، 5جلدی، به تحقیق: محمود مطرجی.
3 چاپ دارالمعرفة، بیروت، 1418ق، 6جلدی، به تحقیق: عبدالسلام بن محمد
بن عمر علّوش.
4 چاپ المکتبة العصریة، صیدا، لبنان، 1420ق، 10جلدی، به تحقیق: حمدی
الدمرداش محمد.
5 چاپ داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1422ق، یک جلدی [بدون تلخیص
ذهبی].
منابع: (خيرالدين الزرکلى، الأعلام، [بینا]، بیروت، 1377ق، سیّد محسن
أمین، أعیان الشیعة، تحقیق: سیّد حسن أمین، دارالتعارف للمطبوعات،
1420ق، ج14. عبدالکريم بن محمد السمعانى، الأنساب، تقدیم وتعلیق:
عبدالله عمر البارودى، دارالجنان، بیروت، 1408ق. اسماعيل باشا بغدادى،
ایضاح المکنون، دارالکتب العلمیّة، بیروت، 1413ق. احمد بن علي الخطيب
البغدادى، تاریخ مدینة السلام[تاریخ بغداد]، تحقیق: بشار عوّاد معروف،
دارالغرب الاسلامى، بیروت، 2001م. فؤاد سزگین، تاريخ نگارشهاي عربى،
ترجمه، تدوين و آمادهسازى: مؤسسه نشر فهرستگان، سازمان چاپ وانتشارات
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380ش. حاکم نيشابورى، تاریخ نیشابور، به
تصحیح شفيعي کدکنى، نشر آگه، 1375ش. سید حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم
الاسلام، منشورات الاعلمى، طهران، [ بیتا]. علي بن حسن ابن عساکر
الدمشقى، تبيين کذب المفترى...، دارالکتب العربى، بیروت، 1411ق.
عبدالرحمن بن ابي بکر السيوطى، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوى،
تحقیق: أحمد عمر هاشم، دارالکتب العربى، 14091417ق. شمس الدين محمد بن
احمد الذهبى، تذکرة الحفاظ، داراحياء التراث العربى، بیروت، [بیتا].
محمد محمد أبوزهو، الحدیث والمحدثون، دارالکتب العربى، بیروت. دانشنامه
جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حدّاد عادل، بنياد دايرة المعارف اسلامى،
تهران، 1380ش. دایرة المعارف تشیّع، زیرنظر: احمد صدر حاج سیّد جوادی و
دیگران، نشر شهيد سعيد محبّى، تهران، 1376ش. محمد باقر خوانسارى، روضات
الجنّات فی احوال العلماء و السادات، اسماعیلیان، قم، 1390ق. ميرزا
محمد علي مدرّس تبريزى، ریحانة الادب، کتابفروشی خیّام، 1369ش. حاکم
نيشابورى، سؤالات مسعودبن علي السجزى....، تحقیق: موفق بن عبدالله،
دارالغرب الاسلامى، بیروت، 1408ق. شمس الدين محمد بن احمد الذهبى، سیر
اعلام النبلاء، تحقیق: حسّان عبد المنّان، بیت الافکار الدولیّة،
لبنان، 2004م. عبدالوهّاب بن علي السبکى، طبقات الشافعيّة الکبرى،
تحقیق: مصطفی عبد القادر احمد عطا، دارالکتب العلمیّة، بیروت، لبنان،
1420ق. مصطفی بن عبدالله معروف به حاجی خلیفة، کشف الظنون عن اسامی
الکتب و الفنون، دارالکتب العلمیّة، بیروت، 1413ق. شيخ عباس قمى، الکنی
و الالقاب، انتشارات کتابخانه صدر، تهران، 1368ش، چاپ پنجم. ابن حجر
عسقلانى، لسان المیزان، اشراف: محمد عبدالرحمن المرعشلى، داراحياء
التراث العربى، بیروت، 1422ق. حاکم نيشابورى، المستدر ک علی الصحیحین،
تصحیح: عبدالسلام بن محمد علّوش، دارالمعرفه، بیروت، 1418ق. حاکم
نيشابورى، المستدر ک علی الصحیحین، به تصحیح مصطفي عبدالقادر عطا،
دارالکتب العلمیّة، بیروت، 1411ق. حاکم نيشابورى، کتاب معرفة علوم
الحدیث، تصحیح وتعليق: السیّد معظم حسین، مکتبة المتنبى، قاهره
[بیتا]. عبدالرحمن ابن خلدون المغربى، مقدمه ابن خلدون، داراحياء
التراث العربى، بیروت، الطبعة الرابعة [بیتا]. عثمان بن عبدالرحمن،
مقدمة ابن صلاح فی علوم الحدیث، مؤسسة الکتب الثقافیّة. ابنجوزى،
عبدالرحمن بن على، المنتظم فی التاریخ الملوک والامم، تحقیق: عبدالقادر
عطا و دیگران، دارالکتب العلمیّة، بیروت، 1412ق. محمد بن أحمد الذهبى،
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق: علي محمد البجاوى، دارالفکر [
بیتا]. خليل بن ايبک صفدى، الوافی بالوفیات، تحقیق: احمد الأرناووط و
ترکي مصطفى، داراحياء التراث العربى، بیروت، 1420ق. ابن خلّکان احمد بن
محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تقدیم: محمد عبدالرحمن
المرعشلى، داراحياء التراث العربى، بیروت، 1417ق. اسماعيل باشا
البغدادى، هدیة العارفين دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1413 ق ـ پدید
آورنده : جواد مسعودی)
ب: کنز العمال:
علی بن حسام الدین مشهور متقی هندی خود در مقدمه کتاب می نویسد این
کتاب متخذ از دو کتاب جامع الصغیر و زوائد از تالیفات جلال الدین سیوطی
که سنن اقوال و افعال را در بردارد و ایشان آن را به شیوه خاص مبوب
گردآوری نموده اند. (کنز العمال ج1 ص 3 ـ 4)
ج: تلخیص ذهبی
شمس الدين ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان بن قايماز ذهبى
(673-748) از برجستهترين علماى رجالى و از مشهورترين مورخان نيمه نخست
قرن هشتم هجرى است. وى نويسنده دهها كتاب رجالى و تاريخى و تخصص عمده
او دانش رجال و جرح و تعديل راويان و اخباريان و محدثان است.
نكته مهم درباره ذهبى اين است كه وى به بقاياى كتب سدههاى اول اسلامى
دسترسى داشته و پس از او و ابن حجر عسقلانى بسيارى از آثار از دست رفته
است. ذهبى از مؤلفان پركارى است كه تا 270 اثر از وى ثبت شده است و
بيشتر آنان در رجال و تاريخ و تلخيص آثار پيشينيان است.
شرايطى كه ذهبى در آن نشو و نما گرفت اواخر قرن هفتم هجرى است كه دمشق
از مراكز بزرگ علمى به شمار مىرفت و عنايت به علوم دينى بخصوص حديث و
قرآن از جايگاه خاصى برخوردار بود. در اين دوران درگيرىهاى فرقهاى و
مذهبى شدت داشت و حاكمان گاه به نفع يك طرف وارد صحنه مىشدند. با توجه
به اينكه ايوبيان به نشر مذهب شافعى و اشعرى همت گماشتند نزاع ميان
حنابله و اشاعره و ديگر مباحث اعتقادى- باعث نشاط علمى بيشترى در ميان
صاحبان علوم مىشد. در عين حال جهالت و اعتقاد به خرافات در ميان عامه
مردم شيوع داشت، تصوف نيز در همه نقاط پراكنده بود.
در چنين اوضاع فكرى بود كه شمس الدين محمد در ربيع الآخر سال 673 از
خانوادهاى تركمانى- الاصل متولد شد. نسب او بواسطه ولاء به بنى تميم
مىرسد. گويا جد او كه مردى بىسواد ولى متدين بود اولين نفر از اين
خاندان است كه در دمشق ساكن شده است گرايش مذهبى شمس الدين محمد، سلفى
و اهل حديث است و ستايش وى از ابن تيميه-كه با او مصاحبت زيادى داشته
است-على رغم اشاره به برخى انتقادها، نشانگر تمايل به اوست لذا كتاب
«الدرة اليتمية فى سيرة ابن تيميه» را تأليف كرد
به همين دليل گرايش ضد شيعى ذهبى قوى است و اين مطلب به خوبى در ميزان
الاعتدال وى در ارزيابى ضعفا روشن است. مثلا ذيل شرح حال عبد الرحمن بن
يوسف بن خراش به دليل آنكه وى دو جزء در مثالب شيخين داشته توهين سختى
به او نموده يا در جاى ديگر گفته است: هر كه شيخين را دوست بدارد غالى
نيست اما هر كه ايرادى از آنان بگيرد رافضى و غالى است. از ذهبى آثار
فراوانى اعم از تأليف و تلخيص بر جاى مانده است كه به جهت كثرت آنها
فقط به موضوعات و تعداد آنها و برخى از مهم ترين آثار وى اشاره
مىكنيم: در قراآت (يك تأليف) ؛در حديث (5 تأليف) در اصطلاحات و آداب
حديث (5 تأليف) ، در عقايد (14) در اصول فقه (2) در فقه (10) تاريخ و
شرح حال (51) شرح حال تك نگارى (27) موضوعات ديگر (10) مختصرات (57)
معجمات (31).
برخى از آثار مشهور ذهبى عبارتند از: تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و
الاعلام، تذكرة الحفاظ، دول الاسلام، سير اعلام النبلاء، العبر فى خبر
من عنبر، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال و از آن جمله تلخیص مستدرک
حاکم.
تلخيص از مقدمه «سير اعلام النبلاء» به قلم بشار عواد معروف
ج2 : بر اساس نقل های متفاوت سخن این است (وقد قال ابو بکر وعمر لعلی
حین سمعا رسول الله(ص) یقول فیه فی یوم الغدیر ما قال ـ امسیت یابن ابی
طالب مولی کل مؤمن ومؤمنه » که مراجعه 60 مرحوم علامه سید شرف الدین
بررسی نموده است. که اگر مقصود غیر از خلافت علی(ع) در کلام نبی بود هر
آینه لازم بود علی(ع) و سایر صحابه تفاوتی نداشته باشند پس پیامبر(ص)
چه فضیلت برای علی(ع) خواسته ذکر کنند .
روشن است که بر آنچه عهد کردند نقض عهد نموده اند . روشنگر این سخن
روایت که پیامبر در نزد حوض دست به دعا بر می دارد خدایا امت مرا نجات
ده که خطاب می آید یا رسول الله خبر نداری که امت توچه کرده اند.
ج3: این سخن حقی است که آیات قرآن در بردارنده آیات متشابه است. بر
اساس نص قرآن
(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَـبَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ
هُنَّ أُمُّ الكِتَـبِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي
قُلُوبِهِم زَيغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنهُ ابتِغَاءَ
الفِتنَةِ وَابتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ
اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ
مِن عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ) (أل
عمران : 7) ما آیات متشابه داریم و روايات نیز برخی در دلالت خود تشابه
دارند و نص در مقصود نیست کلی این سخن مورد قبول علما است.
ولی روایت حضرت محمد(ص) بر اخبار به اینکه آینده از شما کسی است که بر
تاویل قرآن با شما می جنگد و چه اینکه من برای تنزل قرآن جنگیدهام و
بیان اینکه آن شخص همان خاصف النعل کسی که کفش خود را در حال وصله زدن
است اخبار به غیب و روشنگری شخصیت علی(ع) است. و روایت نص حقانیت او و
باطل بودن کسانی است که در مقابل حضرت ایستادهاند اعم از ناکثین و
مارقین و قاسطین است .
این در حالی بود که اصحاب آرزو میکردند که دارنده این فضیلت باشند
روایت 39 از مراجعه 48 المراجعات دقت بیشتری گردد. بنابراین دلالت
روایت روشن و واضح است.
ج4: مرفوع: مرفوع دارای دو تعریف است:
1. «هر حدیثی که به معصوم نسبت داده شود مرفوع میباشد.» اعم از آنکه
سند متصل باشد، یا منقطع. طبق این تعریف اصطلاح مرفوع در برابر دو
اصطلاح موقوف ( روایت منتسب به صحابی) و مقطوع ( روایت منتسب به تابعی)
قرار دارد.
2. «هر روایتی که از وسط، یا آخر سند آن یک راوی یا بیشتر افتاده باشد
و به لفظ رفع تصریح شده باشد، مرفوع است.» مثل: «علی بن محمد عن سهل بن
زیاد رفعه قال قال أمیر المؤمنین(ع): ... .»
در این سند میان سهل بن زیاد تا امیرمؤمنان(ع) یک یا چند راوی حذف شده
و به لفظ رفع نیز تصریح شده است.
ج 5 : ظاهر امر آن است با توجه به اینکه این کتاب یاداشت های مناظره
ایشان با اهل سنت ده جلسه در پیشاور بوده است که در روزنامه همان روز
منعکس می شد .
غالبا قبل از هر جلسه موضوعات آن از قبل روشن بوده است هیچ بُعدی ندارد
که منابع و
آدرس ها را جلوتر ایشان مهیا می نمود گرچه در مقام استنساخ ممکن است .
منابع دیگری را نیز افزوده باشد.
x-shobhhe.com |