بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

متفرقه/شبهه70

ش(لار):آیا جایگاه نداشتن آزادی عقیده در نظرات علامه طباطبایی و شهید آوینی(ره) با سیره‌ی امام علی(ع) که تا خوارج دست به اسلحه نبردند مقابله ننمود منافات ندارد ؟

به استناد نویسنده، علامه طباطبایی فرموده است: «اگر اسلام آزادی عقیده را تأیید کند، دیگر توحید کلمه و صراط واحد چه معنی دارد؟» و شهید آوینی نیز فرموده: «حق یکی است، پس آزادی عقیده معنی ندارد».

نکته‌ی اول: آزادی عقیده،‌ یعنی چون خداوند متعال انسان را (مانند سایر مخلوقات) مجبور نیافریده و او را پس از هدایت تکوینی در خلقت و تشریعی توسط انبیا و اولیای خود، به واسطه‌ی عقل، خرد و منطقی که به او عطا کرده است بین انتخاب اسلام، ایمان و یا کفر و شرک مخیر گذاشته است، هیچ احد دیگری نیز نمی‌تواند انسان را مجبور به پذیرش یک عقیده (در هر زمینه‌ای)‌ مجبور نماید. پس، انسان آزاد است هر عقیده‌ای که می‌خواهد داشته باشد.

نکته‌ی دوم: آزادی در عقیده، متفاوت است با مشروعیت و معقولیت یک عقیده. این که انسان آزاد است هر عقیده‌ای داشته باشد، سبب نمی‌شود که به اتخاذ هر عقیده‌ای، اگر چه کفر و شرک مجاز باشد و هیچ فرقی نکند که او چه عقیده‌ای دارد؟! اگر چنین بود که خداوند متعال نه انبیا را گسیل می‌داشت و نه بر توحید و ایمان تأکید می‌نمود و نه بازخواستی می‌کرد و نه اساساً بهشت و جهنمی می‌آفرید. حساب و کتاب، عقاب و ثواب دال بر آن است که: اگر چه شما را بر عقیده‌ای مجبور نکردند و مختار و آزاد هستید که هر عقیده‌ای داشته باشید، اما عواقب آن به خودتان بر می‌گردد و باید پاسخگوی آن باشید.

سخنان مرحوم علامه آیت‌الله طباطبایی، شهید آوینی و دیگر اساتید به همین معنا بر می‌گردد. یعنی آزادی را به معنای مشروعیت گرفتن خطاست. وقتی حق یکی است و خدای واحد و احدی وجود دارد که عقل نیز آن را تأیید و تأکید کرده و می‌پذیرد، دیگر «آزادی» به این معنا که من می‌توانم به او ایمان بیاورم و یا کفر ورزم و هیچ فرقی نمی‌کند، معنا ندارد. یا اگر انسان مختار باشد که هر عقیده‌ای را پایبند شود و به هر راهی که دلش خواست برود و در نهایت نیز هیچ عواقب سوئی دامن‌گیرش نگردد، دیگر گسیل انبیا و دعوت به توحید و صراط مستقیم بی‌معنا می‌شود.

نکته‌ی سوم: و اما در خصوص رفتار امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مقابل خوارج که تا آنها دست به شمشیر نبردند حضرت با آنها نجنگید، دلیلی بر آزادی عقیده به معنایی که ذکر شد نمی‌باشد.

اولاً دقت شود که «آزادی عقیده» با «آزادی عمل» بسیار متفاوت است. هر کسی در اتخاذ هر عقیده‌ای آزاد است، ولی آزاد نیست که به تناسب عقیده‌ی خود عمل نماید و این معنا اختصاصی به اسلام ندارد، بلکه همه جا و در هر زمینه‌ای چنین است. به عنوان مثال: ممکن است کسی نه تنها به خدا و معاد، بلکه به هیچ اخلاقیاتی عقیده نداشته باشد. او آزاد است و می‌تواند که عقیده نداشته باشد. اما آیا آزاد است و می‌تواند که بر اساس عقیده‌ی خود، دزدی کرده یا مرتکب تجاوز و قتل شود؟ چرا در رعایت قوانین مدنی، هیچ کس معتقد به آزادی (به آن معنا) نیست؟!

بدیهی است که هر کسی می‌تواند در هر موردی هر عقیده‌ای داشته باشد، اما نمی‌تواند به هر شکلی که خواست به عقیده‌ی خود عمل نماید. به راستی چه اتفاقی می‌افتد اگر هر کسی بخواهد به بهانه‌ی آزادی عقیده، به مقتضای عقیده‌ها‌ی خود عمل کند؟! آیا به جز هرج و مرج و آنارشیسم، انتظار دیگری می‌رود؟

چرا آنان که مدعی دمکراسی بوده و در اعمال «ایسم»های متعدد دیکتاتورانه عمل می‌کنند، اجازه نمی‌دهند تا هر کسی هر عقیده‌ای که دلش می‌خواهد داشته باشد و بر اساس عقیده‌ی خود عمل کند؟!

ثانیاً: جنگ حضرت علی علیه‌السلام پس از لشکرکشی خوارج نیز دال بر همین معنا است. خوارج آزاد بودند که هر عقیده‌ای که می‌خواهند داشته باشند، اسلام را هر طور که می‌خواهند معنا و تفسیر کنند و نسبت به ولی‌امر هر گونه که می‌خواهند موضع داشته باشند، اما وقتی خواستند مبتنی بر عقاید باطل خود عمل کنند، امام مقابل آنها ایستاد. مضاف بر این که امیرالمؤمنین علیه‌السلام جنگ‌های بسیاری داشتند، چه با کفار و مشرکین آشکار و چه با منافقین که زیر نقاب اسلام پنهان شده بودند. مانند: جنگ‌های صدر اسلام با کفار و مشرکین علنی و جنگ‌های جمل، صفین، نهروان که سپاه مقابل (دشمن) ظاهری اسلامی داشتند ولی بر عقیده‌های انحرافی و خاص خود استوار بودند. اما هر گاه تصمیم گرفتند که به عقیده‌ی خود عمل کنند، امام مقابل آنها ایستاد.

اگر «آزادی عقیده» به مجاز بودن آن و نیز «آزادی عمل» تعبیر گردد، پس این همه آیات دال بر مقابله‌ی جدی با کفار، مشرکین، منافقین، ظالمین، مترفین، فتنه‌گران و ... چه معنا می‌دهد؟!

«وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ» (البقره - 191)

ترجمه: و ايشان را هر جا كه دست يافتيد به قتل برسانيد و از ديارشان بيرون كنيد همانطور كه شما را از (مكه) بيرون كردند و فتنه آنان از اين كشتار شما شديدتر بود ولى در خود شهر مكه كه خانه امن است با ايشان نجنگيد مگر اين كه ايشان در آنجا با شما جنگ بياغازند كه اگر خود آنان حرمت مسجد الحرام را رعايت ننموده جنگ را با شما آغاز كردند شما هم بجنگيد كه سزاى كافران همين است‏.

« وَ قَاتِلُوهُمْ حَتىَ‏ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتهََوْاْ فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلىَ الظَّالِمِينَ» (البقره - 193)

ترجمه: و با ايشان كارزار كنيد تا به كلى فتنه ريشه‏كن شود و دين تنها براى خدا شود و اگر به كلى دست از جنگ برداشتند ديگر هيچ دشمنى و خصومتى نيست مگر عليه ستمكاران‏.

دقت شود که می‌فرماید: «اگر دست از جنگ برداشتند» یعنی دست از عمل به عقیده‌ی خود برداشتند، دیگر خصومتی نیست. چرا که آزادند و می‌توانند هر عقیده‌ای داشته باشند، نه این مجازند به عقیده‌ی خود و عقوبتی هم ندارند. و ظالمین را استثنا نمود، چرا که ظالم، عقیده‌اش را به عمل در می‌آورد. یعنی تا ظلمی به کسی نکند، ظالم خوانده نمی‌شود.

x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved