ش (تهران): در
کامنت پرسیدهاند: کجای این دین حق است که میگوید زنان را بزنید و
اسیران را به بردگی بگیرید؟ چه جوابی باید داد؟
به ایشان (و هر کس دیگری که چنین
نظراتی دارد) بفرمایید به نکات ذیل توجه نمایند:
الف – ملاک حقانیت (الهی بودن) یک دین، نظرات و خوشایندهای غیر
کارشناسانهی افراد نمیباشد.
ب – احکام اسلامی در قالب «فروع دین» مطرح میگردد، لذا منتقد باید
ابتدا ببیند که آیا اساساً اصول یک دین و در رأس آن توحید و یکتاپرستی
را پذیرفته است که اکنون راجع به فروعش بحث دارد، یا خیر؟ بدیهی است
اگر کسی خداوند متعال را منکر باشد، با او سخن گفتن از احکام دین خدا
بیمورد است. چرا که او فاعل را قبول ندارد تا راجع به فعلش بحث کند.
ج – اما اگر به خداوند متعال اعتقاد داشت و فهمید که خداوند حکیم
بندگانش را هدفدار خلق نموده است، لذا پس از خلقت آنها را رها ننموده و
به سوی هدف هدایت میکند، پس الزاماً انبیاء را با دینی که شامل
جهانبینی و شریعت (دین: چه باید کردها و چه نباید کردها) ارسال
میکند، اما راجع به یک اصل فلسفی یا یک قانون حقوقی سؤال تخصصی دارد،
آن وقت به او توصیه میگردد که در رشتهی مورد علاقهی خود تحصیل کند و
اگر نمیتواند تقلید نماید.
سؤال در بارهی چرایی احکام خداوند مثل این است که کسی بپرسد: چرا در
حقوق بشر، حقوق مدنی، حقوق جزا، حقوق بینالملل و ... چنین یا چنان
قانونی وجود دارد؟ بدیهی است که به او پاسخ خواهند داد که بهتر است در
رشتهی حقوق و شاخهی مورد نظر تحصیلات و تحقیقات تخصصی بنمایید و یا
این که مانند سایر مردم، اصول (مانند: مجلسها، شوراها و ...) را
پذیرفته و در فروعش تابع باشید.
چه طور شد که برای یک قانون ساده در یک حرفه (مانند حسابداری،
انبارداری، کتابداری و ...، چه رسد به پزشک، مهندسی، حقوق و ...)
سالها تحصیلات تخصصی را لازم میدانند و کمترین دخالت غیر متخصص در
این امور را جرم محسوب میکنند، اما نوبت به احکام خدا که میرسد، به
خود اجازه میدهند در یک وبلاگ یا ایمیل ساده، سؤال نقدآمیز یا گاهی
استهزاء کنند که چرا چنین حکمی وجود دارد؟! باید بروند تحصیل «فقه»
کنند و بفهمند که چرا؟
د – در هر حال اگر خدایی باشد [که هست]، دین او – چه احکامش خوشایند ما
باشد یا نباشد – حق است، و اگر خدایی نباشد [که هست]، هر چه که هست،
باطل است. لذا هیچ کس نباید به هیچ کس دیگری اعتراض یا انتقاد کند و هر
که هر کاری کرد، همان خوب است. (فلسفهی امروز مکاتب غربی). چرا که هیچ
ملاکی برای تمیز حق از باطل وجود ندارد. میل اشخاص حاکم و ملاک است و
هر کسی هم میلی دارد. پس هر کس زور بیشتری داشت میل خود را بر دیگران
اعمال میکند.
ﻫ - اما راجع به احکامی که در سؤال مطرح شده بود. این گونه نیست که هر
کسی بتواند به ظاهر آیات بسنده نموده و آن را به میل خود و هر گونه که
خواست به اجرا درآورد و یا تکذیب نماید. بلکه حد و حدود و قوانینی دارد
که در سنت رسول خدا (ص) و بالتبع اهل بیت (ع) تشریح و بیان شده است و
خداوند نیز در قرآن کریم رجوع و اطاعت از اولیالامر را در راستای
اطاعت از خود بیان و واجب نموده است.
به عنوان مثال: در قرآن کریم تصریح شده است که با فتنهگران آن قدر
بجنگید و بکشید که ریشهی فتنه کنده شود. و یا دستور داده است که
پیشوایان و رهبران کفر را بکشید:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ
لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ»
(البقره - 193)
ترجمه: و با ايشان كارزار كنيد تا به كلى فتنه ريشهكن شود و دين تنها
براى خدا شود و اگر به كلى دست از جنگ برداشتند، ديگر هيچ دشمنى و
خصومتى نيست مگر عليه ستمكاران.
«وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا
في دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ
لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ» (التوبه - 12)
ترجمه: و اگر سوگندهاى خود را بعد از عهدشان شكستند و در دين شما طعنه
زدند پس كارزار كنيد با پيشوايان كفر كه ايشان پاى بند سوگندهايشان
نيستند، شايد به وسيله كارزار دست بردارند.
حال آیا هر کسی میتواند در خیابان راه بیافتد و با هر فتنهگری بجنگد
و یا او را بکشد؟ و یا هر کس را که نسبت به اسلام و مسلمین عهد شکنی
کرد و به دین طعنه زد را از پای درآورد؟
خیر. بلکه اینها قوانین و مجازاتهاست و اجرای هر کدام نیز اصول و
فروعی دارد. مگر در زمان پیامبر اکرم (ص) هر کسی میتوانست هر فتنهگر
یا عهدشکن یا طعنه زنندهای را بکشد؟! یا مگر چون قرآن فرموده است که
انگشتان دزد را قطع کنید، هر کسی سر خود انگشتان هر دزدی که به خانهاش
میآمد را قطع میکرد؟! خیر. بلکه قانون وجود داشت و دارد، قاضی و
محکمه نیز با تمامی اصول و فروعش وجود داشت و دارد. یا به عنوان مثالی
دیگر، در اسلام خرید و فروش اسلحه آزاد و حلال است. اما همین اسلام
حکومت اسلامی را نیز تعریف و واجب نموده است و احکام حکومتی را واجبتر
از هر واجبی بر شمرده است. آیا کسی میتواند به بهانهی آزاد و حلال
بودن، به خرید و فروش اسلحه بپردازد. آیا دستگیر، محاکمه و محکوم به
جزاهای متفاوت و حتی اعدام نمیشود؟ احکام جزای زنی که به شوهر خیانت
میکند نیز از این قواعد مستثنی نیست. و این طور نیست که گمان کردهاند
اسلام اجازه میدهد، هر مردی زنش را به هر بهانهای و به هر شکل و
میزانی که دلش میخواهد، بزند.
در بارهی اسیر گرفتن نیز باید دقت شود که به اسارت درآوردن زنان،
مردان و حتی کودکان، طبیعت و لازمهی جنگ است و در جنگ سپاه غالب، نه
تنها زنان یا مردان، بلکه کشور، ثروت، ذخایر ... و حتی هویت مغلوب را
به تصاحب و تملک خود در میآورد. چنان چه شاهدیم امروزه نیز نه تنها در
جنگ میدانی، بلکه در جنگ نرم، طی حملات سایبری، اینترنتی، صوتی و
تصویری، فرهنگی و اقتصادی، همه هویت یک ملت، حتی زنان و دختران آن را
تصاحب میکنند، اگر چه خودشان نفهمند و گمان کنند که آزاد و مستقل
هستند!
البته باید اذعان داشت به رغم ادعاهای حقوق بشری، تنها دینی که احکام
بسیار جامع، صحیح و منطبق با فطرت و حقوق فردی اجتماعی بشر برای
«اسارت» دارد اسلام است. چنان چه رفتار پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)
با اسراء، مانند آزاد کردن آنها پس از اتمام جنگ، اطعام و مراقبت کردن
از آنها در دورهی اسارت و ازدواج با آنها مبین آن است.
البته حکم اسیر گرفتن و میزان تملک نیز از قاعدهی فوق خارج نیست و حکم
حکومتی میخواهد و این طور نیست که هر کسی هر گونه که دلش خواست رفتار
کند. چنان چه در جنگ با عراق، ایرانیها هیچ تعرضی به نوامیس آنها
نداشتند.
x-shobhhe.com |