بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

متفرقه/شبهه65

ش (تهران): یک مبلغ وهابی گفته است که شیعیان [در مفاتیح] خدا را به اسم‌هایی قسم می‌دهند که جز خودش کسی تفسیر و تأویل آنها را نمی‌داند، پس این چه اسم و چه قسمی است؟


این شبهه را نیز برقعی در نوشتارش علیه «مفاتیح الجنان» و «دعای سمات» مطرح کرده است. فراز مورد نظر وی در دعای سمات به شرح ذیل است:

«اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الدُّعاَّءِ وَ بِحَقِّ هذِهِ الاْسْماَّءِ الَّتى لایَعْلَمُ تَفْسیرَها وَ لا تَأویلَها وَ لا باطِنَها وَ لا ظاهِرَها غَیْرُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.»

ترجمه: خدایا بحق این دعا و به حق این نام‌هایى که [در دعا آورده شده] و جز تو کسی تفسیر، تأویل، باطن و ظاهرش را نداند، (از تو می‌خواهم) که صلواتت را شامل محمد و آل محمد بنمایی.

برقعی سپس مدعی شده «دعایی که کسی معنی آن را نمی‌فهمد، چرا باید خواند، پس لغو و باطل است!» و سپس نتیجه گرفته که مفاتیح ضد قرآن است (؟!)

الف – امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام جمله‌ی معرفی دارند که می‌فرمایند: «الناس اعداء ما جهلوا» یعنی مردم دشمن آن چیزی هستند که نمی‌دانند. یا به تعبیر دیگر: مردم بر اساس جهل‌شان دشمنی می‌کنند.

برقعی، همان‌طور که پیش‌تر نیز بیان گردید، انسان بسیار جاهلی است و به خاطر همین جهلش رو به وهابیت آورده که به نوایی برسد و به خاطر آن نوا، مأموریت دارد که تا می‌تواند علیه تشیع ضد تبلیغ کند. لذا اصلاً کاری ندارد که چه می‌گوید و حتی زحمت لحظه‌ای تأمل و تفکر را هم به خود نمی‌دهد و همین‌طوری می‌بافد و مزدش را می‌گیرد. اینک برای روشن شدن موضوع مطالب ذیل ایفاد می‌گردد.

ب – در هیچ کجای این دعا نیامده که کسی معنی آن را نمی‌فهمد، بلکه فرموده کسی تفسیر و تأویل و ظاهر و باطن آن اسما را نمی‌داند. پس معانی این جملات نامفهوم نیست که بگوییم کار لغو و باطلی است.

ج – در این دعا خداوند را به کلماتی قسم داده که خداوند به وسیله‌ی آن کلمات، اراده و مشیت خود را در عالم امر و عالم خلق محقق می‌کند. چرا که خداوند متعال برای تحقق هر امری وسیله‌ای قرار داده است. چنان چه نور را با خورشید می‌دهد. مثل این که در همان فراز اول دعا عرض می‌نماید:

«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ الاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، الَّذى اِذا دُعیتَ بِهِ عَلى مَغالِقِ اَبْوابِ السَّماَّءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَهِ انْفَتَحَتْ وَ اِذا دُعیتَ بِهِ عَلى مَضاَّئِقِ اَبْوابِ الاْرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ اِذا دُعیتَ بِهِ عَلَى العُسْرِ لِلْیُسْرِ تَیَسَّرَتْ وَ اِذا دُعیتَ بِهِ عَلَى الاْمْواتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ و ... .»

ترجمه: خداوندا از تو می‌خواهم به حق اسم بزرگ و بزرگ‌ترین اسمت، عزیزترین، جلیل‌ترین و کریم‌ترین اسمت، همان اسمی که هرگاه تو را برای باز شدن درهای آسمان به آن اسم بخوانند، به رحمتت باز می‌شود، و هر گاه تو را با آن برای گشایش تنگناهای زمینی بخوانند، گشایش می‌یابد، و هر گاه تو را با آن برای آسان شدن مشکلات بخوانند، آسان می‌شود و هر گاه تو را با آن برای زنده شدن و نشر اموات بخوانند، اموات زنده شده و منتشر می‌گردند و ...

برقعی در فهم این فراز دعا با چند مشکل اساسی روبرو شده است: اول آن که گمان می‌کند هر مطلبی را که خودش با این علم و سواد کم از یک سو و عنادش که حجابش شده از سوی دیگر نفهمد، پس باطل است! دوم این که گمان می‌کند همه‌ی علوم الهی باید برای او قابل دسترسی باشد و بسیار ناراحت است که چرا اسمایی وجود دارد که او ظاهر و باطنش را هم نمی‌داند، چه رسد به تفسیر و تأویلش را؟! سوم این که گمان نموده است که کلمه‌ی الهی یا اسم الهی، مانند اسم خودش یا عمه و خاله‌اش، یک لفظ تشکیل شده از چند حرف و دارای صداهای مشخص است! و ...

در حالی که اصلاً چنین نیست. وقتی خداوند می‌فرماید علم به همه‌ی اسامی [نشانه‌هایش] را به حضرت آدم آموخت و سپس آن اسامی را به ملائکه عرضه کرد و نشان داد [لابد فقط لفظ نبودند] و فرمود اگر راست می‌گویید به من راجع به اینها خبر دهید؟ و ملائک عرض کردند که ما به آنها علم نداریم (چه رسد به برقعی)، یا وقتی می‌فرماید کلماتی را به حضرت آدم آموخت و سپس توبه‌ی او را قبول کرد، یا می‌فرماید حضرت ابراهیم (ع) را پس از مقام خلت و نبوت به کلماتی امتحان کرد و سپس به امامتش منصوب نمود و ...، معلوم می‌شود که منظور از «اسم یا کلمه» چند واژه‌ی متشکل از چند حرف صدا دار و بی‌صدا نیست. بلکه «اسم» یعنی نشانه است، و مخلوقات همه نشان‌های خدا هستند و در میان آنها مخلوقات کامل‌تر، اسم‌های اعظم هستند و همه‌ی امور الهی به وسیله‌ی آنها محقق می‌گردد.

د – حال بفرمایند که انسان ظاهر و باطن کدام «اسم الهی» را آن چنان که هست می‌فهمد تا برسد به این که به کنه تفسیر و تأویلش پی‌ببرد؟ به عنوان مثال: یکی از اسم‌های الهی «علیم» است و دیگر «رحمان و رحیم» و دیگری «حکیم» و همین‌طور اسامی دیگری چون: الصمد، السبوح، القدوس و ... . حالا انسان چقدر علم دارد که بتواند ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل علم خدا را بفهمد و بر آن سلطه‌ی علمی پیدا کند؟ یا چقدر از رحمت و حکمت و سبوحیت و قدوسیت را فهم می‌کند؟ اگر چنین بود که دیگر الله، «صمد» نبود. صمد یعنی غیر قابل نفوذ و احاطه. حتی احاطه‌ی علمی.

به عنوان مثالی روشن‌تر: یکی از اسمای خداوند متعال «رزاق» است. یعنی از نشانه‌های خداوند متعال رزاقیت اوست به مخلوقات. حال ایشان بفرمایند که چقدر از ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل آن با خبر هستند؟ آیا می‌توانند کلیه‌ی عوامل و اسبابی را که شرایط فراهم شدن یک لقمه نان برای وی مهیا می‌کنند، فقط نام ببرد؟ از زمین تا عرش الهی و از بنده تا اراده‌ی خالق متعال و مشیت او، همه اسباب و وسایل و اسم‌ها و نشانه‌های رزاقیت در همین یک لقمه نان هستند.

ھ - به ایشان بفرمایید که اصلاً شما اسم‌ها و نشانه‌های الهی و قرآن و اسلام را که فهمی از آن ننمودی رها کن و فقط تعریف کن که «درخت چیست»؟ آیا انسان در تعریف یک درخت (یا هر چیز دیگری) به جز این که چند اسم و نشانه ارائه دهد، کار دیگری می‌تواند بکند. می‌گوید: درخت یکی از انواع گیاهان است و «گیاه» خودش باز یک اسم است که تعریف می‌خواهد. بعد می‌گوید: «ریشه، تنه از چوب، شاخه، برگ و ...» دارد، این‌ها نیز همه اسم و نشانه هستند، نه خودش. پس چطور می‌خواهد به اسم یا نشانه‌ای که خدا به وسیله‌ی آن آسمان‌ها را گشود، یا مخلوقات را خلق کرد، یا عقده‌ها و گره‌های را گشود و ... درک کند.

و – لابد ایشان بسیاری از آیات قرآن کریم را نمی‌خواند و [العیاذ بالله] آن‌ها را لغو و باطل می‌داند، چرا که خود خداوند می‌فرماید که شما بسیاری از مسائل را درک نمی‌کنید:

«وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ» - «وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ» - «وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ» - «وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ» - «ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ» - «وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ» - « وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» و ... .

متن دعای سمات نیز عین آیه‌ی کریمه قرآن است، چرا که خداوند متعال می‌فرماید:

«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو ...» (الأنعام – 69)

ترجمه: و کلید‌های (خزائن غیب) نزد خداوند است و کسی به آنها جز خودش علم ندارد.

حال آیا ایرادی دارد که در دعا بگوییم: خدایا به حق همان کلیدهای خزائن غیبت، به حق همان اسم‌ها و نشانه‌ها که موجودات عینی هستند، و کسی جز تو به آنها علم ندارد، دعای ما را مستجاب بفرما؟!

واقعاً چقدر این وهابی‌ها بی‌سواد و لجوج و عنود هستند؟! و البته از یک مذهب انگلیسی و خدمتکاران آنها جز این انتظاری نیست.

x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved