بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

متفرقه/شبهه20

 درانقلاب‌های متفاوت،‌ عکس‌العمل‌های متفاوت از ارتش‌ کشورها را شاهدیم. مثلاً بدنه‌ی ارتش مصر و تونس به ملت پیوست، اما در لیبی، بحرین و عراق شاهد بودیم که به شدیدترین شکل مردم را سرکوب کردند، هم چنین در ایران به ملت پیوستند، دلیل این تفاوت‌ها در چیست؟ + تحلیلی مهم از اوضاع منطقه

 

  در ادامه سؤال آمده است که برخی می‌گویند که مثلاً در ایران تبعیض رسیدگی شاه به طبقات متفاوت ارتش بود و به همین دلیل مثلاً گارد شاهنشاهی که مورد توجه بود تا آخرین لحظه ایستاد و ... .

  واقعیت مطلب آن است که ماهیت انقلاب‌ها، بافت فرهنگی مردم، شرایط زمانی و موقعیت استراتژیک هر یک از کشورها متفاوت است، مضاف بر این که ما چون از قیام مردم مسلمان در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا خوشحال هستیم، برخی از حقایق پشت پرده، به ویژه در نقش و بازی آمریکا را نمی‌بینیم.

الف ـ در ایران زمان شاه نیز کل ارتش با تمام بدنه‌اش تا آخرین روزها در کنار شاه ایستاد و فروپاشی نظام ارتش شاهنشاهی، پس از کشتارهای خونینی که انجام داد، بیشتر پس از فرار شاه صورت گرفت. امروزه در کشورهای دچار بحران اگر دو نفر یا صد نفر کشته شوند، اخبار سراسری جهان را به خود اختصاص می‌دهد، اما ارتش شاه، فقط در یک میدان «ژاله»‌ی تهران، هزاران نفر را کشت و کسی هم به او اعتراضی نکرد!

اما مسئله اینجاست که ماهیت انقلاب اسلامی ایران و فرهنگ مردم ایران کاملاً متفاوت بود. در اینجا رهبری حرکت یک مرجع تقلید بود. اکثریت مردم ما نیز شیعه و معتقد به مراجع هستند. مضاف بر این که قیام ما، برای تقسیم قدرت بین احزاب یا اصلاح قانون اساسی، یا کار و نان و نبود، بلکه «جنگ بین کفر و اسلام» بود و مردم حکومت اسلامی می‌خواستند. لذا بدنه‌ی ارتش نیز که از مردم بود، در ماه‌های آخر که سازمان ارتش را متزلزل دید، توانست خود را نجات دهد و به مردم بپیوندد.

ب – در مصر قضیه کاملاً متفاوت است. اولاً که به رغم اسلامخواهی مردم، هیچ رهبری واحدی وجود ندارد. ثانیاً ارتش مصر بیش از شخص «حسنی مبارک» وابسته به آمریکا بوده و هست و مستقیم تحت امر پنتاگون می‌باشد. لذا رویارویی آن با مردم به هیچ وجه به نفع امریکا نبود. به همین دلیل از همان ابتدا امریکا [که خودش نیز رفتن مبارک را می‌خواست] به ارتش دستور داد تا رویارویی نکند و مردم را با خود دشمن نکند، تا پس از فرار حسنی مبارک بتواند قدرت را در دست بگیرد. چنان چه فعلاً گرفته است.

اگر ارتش مصر دخالت می‌کرد و رویاروی مردم می‌ایستاد، امروز یک حکومت اسلامی دیگری در مصر استقرار یافته بود و اسرائیل نیز به سقوط نهایی نزدیک می‌شد.

ج – اما موضوع بحرین و لیبی کاملاً با مصر و ایران تفاوت دارد، چرا که بحرین و لیبی هر دو پایگاه نظامی آمریکا هستند. ناوگان پنجم دریایی آمریکا که به لحاظ تجهیزات و نیرو سومین ناوگان آمریکاست در بحرین مستقر است و هم چنین مقادیر بسیاری از سلاح‌های آمریکا برای هر گونه عملیات در خاورمیانه در بحرین دپو [انبار] شده است و در واقع بحرین یک یگان «لجستیکی» و پادگان کامل است.

لیبی نیز مرکز سرمایه‌گذاری‌های نفتی اروپا در شمال آفریقاست و سرمایه‌های شرکت‌های بزرگی چون: شل، توتال، ب پ و ... در لیبی فعال است.

لذا به نفع آمریکاست که ارتش‌های آنان مقابل مردم بایستند و برای آمریکا زمان ایجاد کنند تا با تبدیل «تهدید به فرصت» از این بحران‌های ایجاد شده، نهایت بهره‌وری را بنمایند.

ملاحظه‌ای بسیار مهم:

شاید به خاطر خوشحالی اذهان عمومی از قیام ملل مسلمان در خاورمیانه و شمال آفریقا، هیچ مایل نباشد که نقشی برای آمریکا در تحولات اخیر متصور گردد. اما شواهد نشان می‌دهد، هر چند که شرایط امروزه زیاد هم به نفع آمریکا نیست، اما در بروز بحران زیاد هم بی‌نقش نبوده است.

شکی نیست که برای آمریکا تحقق خاورمیانه‌ی جدید، با وجود این پادشاهان، ملک‌ها و رئیس جمهورهای دیکتاتور با حکومت‌های 30 و 40 ساله (یعنی عملاً پادشاه بودند و فقط اسم‌شان را رئیس جمهوری گذاشته بودند) ممکن نبود. لذا آمریکا بیش از دیگران مایل به سقوط سلطنت‌های قرون وسطایی و حتی عقب‌تر در کشورهای خاورمیانه و آفریقا بود. اما کنار گذاشتن سلاطین و خاندان‌های سلطنتی و امرای حاکم نیز کار ساده‌ای نبود که به دست آمریکا صورت پذیرد، بلکه باید حتماً به دست مردم صورت می‌گرفت.

لذا امریکا برای دستیابی به خاورمیانه جدید در سال (2012)، تحریک‌هایی در میان مردم ایجاد نموده بود که علیه سلاطین و حکومت‌های خود قیام کنند. اما گمانش بر این بود که این حرکت بسیار خلاصه و در سطح چند حزب صورت می‌پذیرد و کار به پذیرش برگزاری انتخابات توسط شاهان یا رؤسای جمهوری 30 و 40 ساله می‌رسد و ظرف یک یا دو دوره انتخابات، احزاب و افراد مطلوب بر سرکار می‌آیند و خاورمیانه‌ی جدید آن طور که باید [به صورت ایالتی و تحت سیطره‌ی آمریکا و اداره اسرائیل) شکل می‌گیرد.

اما قضیه «مکروا و مکر الله» شد. به رغم گمان آمریکا، شعاع اعتراض از سطح احزاب گذشته و مردمی و سراسری شد و مردم نیز شعار سقوط کامل و برپایی حکومت اسلامی سر دادند و نه اصلاحات در قانون اساسی یا آزادی بیشتر احزاب و ... .

این حادثه‌ای بود که برای امریکا مطلوب نبود. اینک آمریکا برای آن که به اهداف از پیش تعیین شده‌اش برسد، هیچ چاره‌ای به جز حضور نظامی در مناطق بحرانی ندارد و هدف اصلی آمریکا نیز اشغال نظامی تمامی منطقه است.

اما حضور نظامی مستلزم پذیرش اذهان عمومی از یک سو و هزینه‌های کلانی که آمریکا قدرت آن را ندارد از سوی دیگر است. لذا طبق طراحی، سلطه‌ی نظامی بر مصر را بر عهده‌ی ارتش وابسته‌ی مصر (که مقابل مردم نایستاد) قرار داد، قذافی را که از دیوانگی‌هایی مثل صدام و بدتر از او برخوردار است، به صورت مستقیم و غیر مستقیم تشویق به استقامت و کشتار نمود، تا بتواند اذهان عمومی جهانیان (به ویژه جهان غرب) را برای حضور نظامی مساعد نماید. اکنون امریکا به بهانه‌ی پایان دادن به کشتارهای بی‌رحمانه‌ی ارتش قذافی، نظامیان خود را به لیبی گسیل می‌دارد و جهت سرشکنی هزینه و درگیر نمودن دیگران نیز، ناتوی اروپا را پیشتاز می‌کند. و از طریق استقرار نیروی نظامی در لیبی، وارد بحرین می‌شود که از قدیم یک پادگان بود. منتهی اسمش را به ارمغان آوردن دمکراسی برای مردمی که قیام کرده‌اند می‌گذارد، تا هم مردم آن کشور را فریب دهد و هم اذهان عمومی جهانیان را جذب نماید.

این نقشه‌ی امریکاست که هر روز گامی بزرگ به تحقق آن نزدیک‌تر می‌شود. پس اگر ملل مسلمان هوشیار باشند و به قول مقام معظم رهبری اجازه ندهند که قیام و انقلاب آنها را بدزدند، این ترفندها و حضور نظامی همه به ضرر آمریکا تمام می‌شود و اگر هوشیار نباشند، این قیام گسترده به صورت یک پارچه به نفع آمریکا تمام می‌شود.

 x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved