روشن بفرمایید
معنای واقعی «توقیت» و «بداء» چیست؟ و آیا چون عدهای گفتهاند ظهور در
سال 2012 اتفاق میافتد، حتماً بداء حاصل شده و اتفاق نمیافتد؟
میگویند: علامه مجلسی نیز تعیین وقت کرده است؟
توقیت، همان طور که از واژهاش پیداست به معنای وقت گذاشتن برای
ظهور حضرت مهدی (عج) است. وقت گذاشتن نیز لازم نیست حتماً دقیق و با
قید سال، ماه، روز و ساعت باشد [مثل این که کسی بگوید ظهور در سال فلان
و ماه فلان و روز فلان اتفان میافتد] نیز توقیت است، بلکه حتی اگر کسی
بگوید که ظهور ده قرن دیگر، پنج قرن دیگر یا سال دیگر اتفاق میافتد
نیز نوعی توقیت (تعیین وقت) است. و همین طور اگر کسی به صورت قطع بگوید
ظهور تا سال دیگر یا ده سال دیگر یا صد سال دیگر حتماً اتفاق نمیافتد
نیز به نوعی توقیت و حرام است. به طور کلی
دقت داشته باشیم که «وقت ظهور» فقط و فقط از ناحیهی خداوند متعال معین
میگردد و او نیز مانند «وقت قیامت» آن را به کسی نگفته است. پس هر کس
هر چه در این باب بگوید، دروغ و افترا است. چه بگوید فلان تاریخ اتفاق
میافتد و چه بگوید تا فلان تاریخ اتفاق نمیافتد و چه بگوید تا فلان
تاریخ حتماً اتفاق نمیافتد. و نیز دقت شود که از صفات بارز شیعه،
«انتظار» است. پس کسی که وقتی تعیین میکند، حتماً از انتظار خارج
میشود. شیعه هر آن منتظر، دعاگو و مترصد است که فرمان خدا صادر شده و
ظهور محقق گردد.
بداء نیز ناشی از گفتهی این و آن نیست، بلکه به فراهم شدن و از بین
رفتن شرایط و زمینههای ظهور بستگی دارد. به عنوان مثال: کسی گندم دیمی
را میکارد و در تمامی مراحل «کاشت، داشت و برداشت» از هیچ اقدام لازم
و مفیدی فروگذار نمیکند، و از اتفاق در آن سال باران مناسبی نیز
میبارد. انتظار این است و همگان خواهند گفت: «او به زمان درو، درآمد و
سودزایی نزدیکتر شده است». حال اگر آفتی به گندمزارش بیافتد و او
غفلت کند، یا دیگران بر اثر دشمنی آن مزرعه یا بخشی از آن را به آتش
بکشند. بدیهی است که شرایط متغیر میگردد و خواهند گفت: «رسیدن او به
منافع این مزرعه به تعویق افتاد».
مسئلهی ظهور نیز همین گونه است. اگر به فرض اوضاع حاکم بر جهان و به
ویژه جهان اسلام و بالاخص جهان تشیع 50٪ شرایط ظهور را فراهم نموده
باشد و به ناگاه اوضاع متغیر گردد، مسلمانان بیدار، بصیر و پر تلاش و
مجاهد گردند، مابقی شرایط ظهور بسیار زودتر فراهم میگردد، اما اگر
اتفاقات متفاوتی رخ دهد، مثلاً عدهای دوباره به خواب غفلت روند،
مسلمانان از پیروزیهای به دست آمده فرحناک شده و دچار غرور یا
امیدواری کاذب شوند، دست از کار و تلاش بکشند، خسته شوند، طمعشان به
متامع دنیا زیاد گردد، گوش به شایعهها بسپارند، با هر نسیمی تغییر
جبهه دهند، از خشم و اداهای دشمنان بترسند ... و در نهایت مراقب کید
دشمنان نگردند، حتی ممکن است شرایطی که قبلاً فراهم شده بود نیز از بین
برود.
اما آنان که میگویند: «مرحوم علامه مجلسی (ره) نیز تعیین وقت نموده
است، پس او نیز کذاب و مفتر است - که اخیراً این ادعا در سایتهای
شبههافکن فرافکنی شده است»، نه اسلام و امام زمان (عج) و مسائل و
مباحث ظهور را میشناسند و نه نسبت به مرحوم علامه مجلسی (ره) شناختی
دارند و به جرأت میتوان اذعان نمود که حتی مجموعهای چون «بحار
الانوار» و سایر تألیفات آن عالم ربانی را تا کنون ندیدهاند، چه رسد
به این که مطالعهای کرده باشند.
اگر ما مسلمانان امروز به فرهنگ اسلامی و امامان و مباحث مربوط به غیبت
و ظهور معرفتی پیدا کردهایم، و حتی این که یاد گرفتهایم نباید برای
ظهور وقت گذاشت، همه از برکت وجود و تلاش مرحوم علامهی مجلسی (ره) و
امثال ایشان است
پس، هر کس که ادعایی دارد، اوست که باید ادعای خود را به اثبات رساند و
مستند بیان دارد که وی در فلان کتاب و فلان صفحه برای ظهور وقت معینی
بیان داشته است و اگر چنین سندی ارائه ننماید، خود کذاب و مفتر و
فتنهگر است. نه این که هر کس هر چه دلش خواست بگوید، بعد عدهای معتقد
بدوند تا اثبات کنند که «نه بخدا چنین نیست»!
البته دقت شود که مبحث «توقیت» با مباحث مربوط به شرایط، علائم و
تکالیف کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال: اگر به نقل از احادیث معتبر
بیان شود که از «شرایط ظهور» برخورداری از 313 یار اولیه (فرماندهان و
کارگزاران اولیه)، ناامیدی مردم جهان از مکاتب و حکومتها و منجیخواهی
است. و یا اگر بیان شود از «علائم ظهور» خروج سفیانی است. و یا اگر
بیان شود که از «تکالیف مسلمین» برای تسریع ظهور علم، ایمان، عمل صالح،
بصیرت، ولایتپذیری، روح جهادگری و ...، میباشد. اینها هیچ کدام «وقت
گذاشتن» برای ظهور نیست.
x-shobhhe.com |