س: از ما میپرسند: چرا باید در دین [اسلام]
تقلید کنیم؟ و پاسخهایی که تا کنون واصل شده قانع کننده نبوده است؟
گاهی اوقات فرض غلطی را به دین نسبت میدهند و سپس میپرسند چرا؟ و
بدیهی است که صورت مسئلهی غلط هیچگاه به پاسخ درست نمیرسد.
این سؤال که در هر دورهی چهار سالهای مجدداً مطرح میکنند تا اذهان
نسل جدید را مشوش نمایند نیز چنین است. و پاسخش در یک جملهی کوتاه این
است که «اصلاً صورت مسئلهی غلط است».
چه کسی گفته که باید در دین تقلید کنیم که حالا سؤال کنیم چرا؟ اتفاقاً
اسلام نه تنها در مقولهی «دین» به هیچ وجه تقلید را توصیه ننموده است،
بلکه به صورت قاطع آن را رد مینماید. چنان چه در اولین مسئلهی هر
رسالهای از قدیم تا کنون قید شده است که «تقلید در اصول دین جایز
نیست». و جالب آن که در میان تمامی ادیان و مکاتب بشری، این تنها اسلام
ناب ولایی (تشیع) است که تقلید در دین را جایز نمیداند. چنان چه
یهودیت، مسیحیت و زرتشت همه به تقلید کور دعوت میکنند و به همراه سایر
مکاتب جدید در این عصر پست مدرن «عقل و عقلانیت» را تعطیل اعلام
میکنند! چنان چه در دانشگاهها و رشتههای علوم انسانی، حتی اساتید
اجازه تفکر و تعقل نمیدهند. همه باید دیکته شدهها را حفظ کنند. حتی
یک دانشجوی دکترا اجازه ندارد که حرف جدیدی در رسالهی خود بزند، بلکه
باید نشان دهد که چقدر گفتهی دیگران را حفظ و قبول کرده است(؟!) اما
این اسلام است که تقلید در شناخت را باطل دانسته و دعوت به تعقل، تفکر
و تدبر مینماید.
خداوند متعال مکرر در کلام وحی [قرآن مجید] فرموده است که به شما چشم و
گوش و قلب دادهام، بصیرت دادهام، قوهی تعقل و تفکر دادهام تا با
دیدن نشانههای من در زمین و آسمانها بیاندیشید و به حقیقت هستی
پیببرید و علت بدبختی، فلاکت و عذاب اقوام و نسلها را در همین به کار
نگرفتن ابزار شناخت بیان داشته است:
«وَ لَقَد مَكَّنَّاهُم فيما إِن مَكَّنَّاكُم فيهِ وَ جَعَلْنا لَهُم
سَمعاً وَ أَبصاراً وَ أَفئِدَةً فَما أَغنى عَنهُم سَمعُهُم وَ لا
أَبصارُهُم وَ لا أَفئِدَتُهُم مِن شَيءٍ إِذ كانُوا يَجحَدُونَ
بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِم ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ» (الأحقاف
- 26)
ترجمه: با اين كه به آنان (گذشتگانی که دچار فلاکت و عذاب شدهاند)
مكنتهايى داده بوديم كه به شما ندادهايم به آنها نيز گوش و چشم و فهم
داده بوديم اما نه گوششان به دردشان خورد و نه از چشم و دل خود كمترين
بهرهاى بردند، چون آيات خدا را انكار مىكردند و همان عذابى كه
مسخرهاش مىكردند بر سرشان بيامد.
و فرمود: زمین و آسمانها را بازی خلق نکردم. و فرمود: پیامبران را نیز
با دلایل روشن گسیل داشتم و آیات کریمه در این زمینه بسیار است. به
عنوان مثال:
«إِنَّ في خَلقِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلافِ اللَّيلِ وَ
النَّهارِ وَ الفُلكِ الَّتي تَجري فِي البَحرِ بِما يَنفَعُ النَّاسَ
وَ ما أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماءٍ فَأَحيا بِهِ الأَرضَ
بَعدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِن كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصريفِ الرِّياحِ
وَ السَّحابِ المُسَخَّرِ بَينَ السَّماءِ وَ الأَرضِ لَآياتٍ لِقَومٍ
يَعقِلُونَ» (البقره - 164)
ترجمه: به درستى در خلقت آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و كشتىها
كه در دريا به سود مردم در جريانند و در آن چه كه خدا از آسمان نازل
میكند يعنى آن آبى كه با آن زمين را بعد از مردگيش زنده میسازد و از
هر نوع جنبنده در آن منتشر میكند و گرداندن بادها و ابرهايى كه ميان
آسمان و زمين مسخرند آيات و دليلهايى است براى مردمى كه تعقل كنند.
آن چه از دین در آن تقلیدش جایز اعلام شده است، فقط احکام دین است. و
تقلید در احکام نیز واجب نیست. بلکه شخص میتواند خود تحقیق کرده و در
باب احکام متخصص شود که اصطلاحاً به آن اجتهاد و متخصص در این امر را
مجتهد میگوییم و یا میتواند بدون این که خود مجتهد باشد نیز با عمل
به احتیاط، به سراغ تقلید نرود. اما از آن جا که امکان تحصیل تخصصی در
یک رشته (فقه) برای همگان میسر نیست و عمل به احتیاط نیز بسیار کار صعب
و دشواری است، بیان شده که هر کس مایل است میتواند از متخصص تقلید
نماید.
بدیهی است که این اصل نه تنها بسیار عقلانی و کاربردی است، بلکه اساساً
چارهای از آن نیست. مگر ما در تمام زندگی همین کار را نمیکنیم؟ به
عنوان مثال: اصل این است که انسان بفهمد سلامتی یک ضرورت است و حفظ آن
واجب است. در فهم این مسئله تقلید به هیچ وجه جایز نیست. سپس بفهمد که
برای رعایت و حفظ سلامتی، لابد باید احکامی (بایدها و نبایدها)یی را
رعایت کند. این هم تقلیدی نیست. سپس بفهمد اگر سلامتیاش به خطر افتاد،
حتماً باید خطر را بر طرف نماید (ضرورت معالجه)، این نیز تقلیدی نیست،
اما در شناخت چارچوبها و احکام سلامتی (یا همان بایدها و نبایدها) و
چگونگی معالجه در صورت ابتلاء، آحاد بشر یا باید همگی در طب و بهداشت
و سلامت متخصص باشند (مثلاً پزشک باشند) یا به متخصص امر (مرجع) رجوع
کنند و از او تقلید نمایند. و به غیر از این هیچ راهی متصور نیست.
اسلام نیز توصیه به همین امر بدیهی نموده است و فرموده که اصول دین
تحقیقی است و تقلید در آن به هیچ وجه جایز نیست. حتی یک عوام بیسواد
پشت کوهی نیز باید به حد فهم خود، اصول را درک کرده باشد، نه این که
تقلید نماید. لذا پیامبر اکرم (ص) حتی از یک پیرزن عوام میپرسد: از
کجا فهمیدی خدایی هست؟ و او به همان چرخ ریسندگیاش اشاره و استدلال
میکند. یعنی او نیز مقولهی «حرکت و محرک» را که از بدیهیات اولیه عقل
و مورد بحث فلاسفه است، به حد خود درک کرده است و بر باورش نسبت به
وجود خدا استدلال عقلی میآورد.
اما در احکام، مردم آزاد هستند. نمیشود که همه مردم بروند در رشتهی
فقه اسلامی تحصیل کنند و متخصص احکام یا مجتهد شوند. لذا فرمود: هر کس
که خود مجتهد نشد، لازم است که به مجتهدی رجوع کند و احکام را از او
تقلید نماید. مثل رجوع به هر متخصص دیگری در سایر امور. همانطور که یا
طبیب، مهندس معماری، مکانیک، خیاط، خباز و ... هستیم و یا به آنها
رجوع میکنیم، در احکام دین (نه اصل و همهی دین) نیز یا باید متخصص
بود و یا باید رجوع کرد. بدیهی است کسی که نه علم دارد و نه به عالمی
رجوع میکند، نمیتواند در طی مسیر تکامل خویش، گامی از گام بردارد و
قطعاً همیشه در سراشیبی سقوط و هلاکت حرکت میکند.
x-shobhhe.com |