بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

فلسفی/شبهه10

 آش: یک جا خواندم: خوب وبد صفت هستند، لذا نسبت به دیگری سنجیده می شوند. لذا معلوم نیست که این خوب نزد دیگری خوب باشد. در این رابطه قانون نسبیت انیشتن را نیز مثال می‌آورند؟



این همان مبحث «حسن و قبح» ذاتی است که سعی دارند با بیان‌های متفاوت و یا قرار دادن در کنار اسم انیشتاین و ... آن را تبلیغ و القاء کنند. از تفاوت‌ها و حتی تضادهای بین تفکر و اندیشه‌ی اسلامی با اندیشه‌ی معاصر غرب نیز همین است. ما معتقدیم بسیاری از امور ذاتاً دارای حسن یا قبح می‌باشند و آنها می‌گویند این حسن و قبح ذاتی نیست، بلکه نسبی است. آنها می‌گویند: اساساً چیزی به عنوان «خوب» یا «بد» وجود ندارد. هر خوبی ممکن است در جایی بد باشد و هر بدی ممکن است در جایی خوب باشد. و برای اثبات نیز به اصل مسئله کاری ندارند، بلکه مثال از تفرعات می‌آورند، لذا اگر کسی نداند یا دقت نکند، نمی‌تواند پاسخ دهد و ممکن است به شبهه یا تعارض یا حتی قبول نظریه‌ی آنها تن دهد. به عنوان مثال می‌گویند: دروغ یک جا خوب است و یک جا بد است. آدم کشتن یک جا خوب است (جنگ - اعدام مجرم و ...)، اما یک جا بد است. پس هیچ امری ذاتاً خوب یا بد نیست. در واقع چیزی به عنوان ارزش‌ها وجود ندارد. و هر ارزشی نسبی است.

اما این فرضیه درست نیست. چرا که عقل و فطرت ذاتاً حسن و قبحی می‌شناسد. به عنوان مثال: نزد عقل و فطرت (در همگان)، ظلم بد است، جهل بد است، ضعف، فقر، نابودی، اغفال، تجاوز، سرقت و ... بد است. چنان چه اگر خودشان هدف قرار گیرند، معترض می‌شوند.

ممکن است بگویند ضعف یکی نسبت به دیگری قوت است. این درست است. اما اساس این است که «ضعف» نشان از فقدان کمال دارد و عقل و فطرت آن را نمی‌پسندند. قوت بودن ضعف کسی نسبت به دیگری، دلیلی بر نفی مذموم بودن ضعف نیست. یا ممکن است بگویند: ظلم کسی نسبت به دیگری کمتر یا بیشتر است. مثلاً ظلم اسرائیل به مردم فلسطین به مراتب بیشتر از ظلم آلمان‌ها در جنگ جهانی دوم بوده است، اما این دلیل نمی‌شود که اصل «ظلم» بی‌خاصیت و بی‌تأثیر بماند و معلوم نشود که بالاخره ظلم بد است یا خوب است. یا یک جا خوب است و یک جا بد. بدیهی است که به لحاظ عقل و فطرت آدمی، «ظلم» بد است و بد بودن و قبح آن نیز نسبی نیست.

خداوند متعال نیز در قرآن کریم «سوره الشمس»، با یازده قسم تأکید می‌فرماید که حسن و قبح هر کسی را به خودش الهام کرده‌ایم. یک معنای این آیه این است که درک «حسن و قبح» یا به اصطلاح دیگر «خوبی و بدی»، فطری است و اعتباری نیست که یکی بگوید خوب است و دیگری بگوید بد است و سومی قیاس کند و بگوید: نسبت به این خوب است و نسبت به آن بد است.

«... وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا * فَأَلهَْمَهَا فجُُورَهَا وَ تَقْوَئهَا» (الشمس – 7 و 8)

ترجمه: ... و سوگند به نفس آدمى و آن خدايى كه آن را منظّم ساخته و نيكو آفريده است. سپس فجور و تقوا (شرّ و خير) را به او الهام كرده است.

هدف اصلی فلسفه‌های معاصر غرب (که اغلب در راستای اهداف سیاسی قدرتمندان بیان می‌شود)، از یک سو فرهنگ‌زدایی در میان ملت‌ها به منظور تحقق حکومت جهانی و از سوی دیگر توجیه و تطهیر تمامی جنایات خودشان است.

بر اساس این به اصطلاح فلسفه، از یک سو تمامی ارزش‌های مثبت فرهنگ‌های متفاوت ملل را زیر سؤال برده و می‌گویند «معلوم نیست خوب شما خوب باشد، شاید در جایی بد باشد» و از سوی دیگر تمامی جنایات و فجایع خود را توجیه کرده و می‌گویند: «معلوم نیست بد باشد، شاید خیلی هم خوب است». چرا که «ارزش‌ها نسبی هستند».

پس اگر شما معتقد هستید که انسان باید مؤمن، صادق، با وفا، امین، درستکار، عفیف و ... باشد، اینها همه صفت و نسبی هستند. لذا ضرورتی ندارد که انسان چنین باشد. و اگر آنها می‌گویند برای رسیدن به اهداف، هر گونه جرم و جنایت و ظلمی را می‌شود روا داشت، آنها هم صفات هستند و نسبی، و معلوم نیست که بد باشند.

بدیهی است که با نسبی شناختن ارزش‌ها، خدا و عقل و فطرت و وجدان و دین به عنوان ملاک و معیار شناخت حق و باطل، خوبی و بدی یا ارزش و ضد ارزش از میان برداشته می‌شود و نفس آدمی به جای آن می‌نیشند. لذا در فلسفه‌ی غرب بیان می شود که «هر چه را تو خوب بدانی خوب است». در چنین شرایطی حاکمیت و قضاوت با «زور» است. یعنی قدرتمند تعریف و تعیین می‌کند که چه چیزی و در کجا خوب است و چه چیزی در کجا بد است.

لذا اگر شما از جان و مال و ناموس و مملکت خود دفاع کردید، به شما لقب «تروریست» می‌دهند، اما اگر خودشان به جان و مال و ناموس و مملکت دیگران تعرض کردند، به خودشان لقب انسان‌های مدرن و طرفدار حقوق بشر می‌دهند.

رفتار شما (مسلمین) در دفاع و مقابله با تهاجم‌های استعماری و استثماری، نوعی آنارشیسم قلمداد می‌شود و رفتار آنها در حمله، القابی چون «جنگ پیش‌گیرانه» - «نجات بشر» - «به ارمغان آوردن دمکراسی» و ... به خود می‌گیرد. چون ارزش‌ها نسبی هستند و این نسبت را هم خودشان تعریف و قیاس می‌کنند.

                                                                                                                                                                          x-shobhe.com                   

بازگشت به صفحه ی شبهات فلسفی

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved