ش(زاهدان): آیا
وجود شر و بدی در دنیا تناقضی با حمکت خدا ندارد؟ آیا فرد شرور را خدا
خلق میکند؟ اگر بله چرا؟ چرا شروری مثل جانیان امروزی خلق میشوند تا
انسانها را بکشند..؟

اگر چه این سؤال عمیق بسیار ساده مطرح
شده است، اما این همان بحث «شرور» در فلسفه و به ویژه در حکمت الهیه
است که سعی میشود تا حد ممکن به سادگی سؤال پاسخ داده شود.
ما بر اساس جهان بینی توحیدی و اسلامی، مانند برخی از ادیان گذشته و یا
تفکر ایران باستان به ویژه در دورهی آتشپرستی و ...، بر این باور
نیستیم که عالم هستی دو مبدأ پیدایش دارد. هر چه خوب است از مبدأ خیر
(اهورا) پیدا شده است و هر چه بد است از مبدأ شر (اهریمن) صادر شده
است. بلکه بر این باوریم که عالم هستی بیش از یک مبدأ، هستیبخش و خالق
ندارد و نمیتواند داشته باشد. عقل نیز همین معنا را تصدیق میکند و به
غیر از آن را نمیپذیرد. لذا شهادت میدهیم که «لا أله الا الله».
اینجا، همین سؤال فوق مطرح میگردد که آیا «شرور» و از جمله انسانهای
شر را نیز خدا خلق کرده است؟ و اگر پاسخ مثبت است، چرا؟
دقت شود که خداوند متعال هستی و کمال مطلق است، لذا خیر محض است. پس
هیچگاه از او «شر» صادر نمیگردد. در نتیجه هر چه او آفریده است «خیر»
است. و به تعبیر حکما، «شر» یک نوع از هستی نیست که بگوییم هستی بخش او
را آفریده است، بلکه نیستی است. به نبود علم، جهل میگویند – به نبود
زیبایی، زشتی میگویند – به نبود قدرت و قوت، ضعف و ناتوانی میگویند –
به نبود عدل، ظلم میگویند و ... . پس به هر «شری» بنگیریم، از آن جهت
هستیاش خوب است و از جهت نیستیاش بد است.
به عنوان مثال: وقتی میبینیم فرد شروری با چاقو انسان دیگری را مورد
ضرب و جرح یا قتل قرار داد، میگوییم: «شر» اتفاق افتاد! حال سؤال
میکنیم: آیا این که خداوند متعال انسان را آفرید – به عقل و علم ساخت
سلاح و چاقو داد – برای او دست و بازو و مغز فرمانده و قوه حرکت داد –
قوهی اراده داد – به قوهی غضب داد ... (هستیها)، کدامش بد است؟ همه
اینها که خدا آفریده است خوب است. انسان تجلی اسماء الهی است – عقل و
علم و قوت ساخت وسایل برای رفع حوایج هم خوب است – فرماندهی مغز و حرکت
اعضا هم خوب است – قوهی غضب هم لازمهی حیات است – جرأت شکافتن بدن
دیگری با چاقو نیز خوب است و در عمل جراحی مفید است – چاقو هم صنعت
خوبی است – اراده هم که وجه تمایز انسان با سایر موجودات و از صفات
الهی است و ...، پس هیچ کدام بد نبود. اما اگر همهی این امکانات منجر
به یک «شر» یا بدی شوند که منشاء آن میتواند نقص عقل، نقص ایمان، نقص
علم، ضعف اراده و ... باشد بد میشوند. مضاف بر این که «شر» یا بدی نیز
وقتی پیدا میشود، از جنبهی هستیاش «خوب و خیر» است و فقط از جنبهی
نیستیاش شر و بد میشود. مثلاً ظلمی اتفاق میافتد. کربلایی به پا
میشود و انساننماهای ظالم و حیوان صفتی، انسان کامل را مظلومانه به
شهادت میرسانند. این حادثه به نسبت نیستیهایش (نبود عقل، ایمان،
بندگی، رهایی از حب دنیا و ...) بد و شر است. اما از جنبهی هستیاش،
یعنی هستی پیدا کردن واقعه، همهی خیر و منشاء خیرات دیگر است. چنان
چه حضرت زینب علیهاالسلام در پاسخ یزید که میخواست به همین بهانهی
منشاء وجود بودن خداوند حکیم، گناه خود را به گردن خدا بیاندازد و گفت:
«دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟» فرمود: ما رَأَیتُ الا جَمیلاً – به جز
زیبایی چیزی ندیدم.
پس خداوند متعال هیچ موجود شری و از جمله انسان شر نیافریده است. «کلّ
مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرة» - هر مولودی بر اساس فطرتش متولد
میشود – و فطرت همیشه پاک و خدا جو است. چنان چه در گرایش به دین نیز
سفارش شده است که به «دین فطرت» رو کنید که آن دین قیم و استوار است:
«فَأَقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ
القَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكثَرَ النَّاسِ لا يَعلَمُونَ» (الروم - 30)
ترجمه: پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه
خداوند، انسانها را بر آن آفريده است، هیچ دگرگونى در آفرينش الهى
نيست، اين است آيين استوار، ولى اكثر مردم نمىدانند.
دقت شود، عالمی که ما در آن زندگی میکنیم «دنیا»، عالم ماده است. عالم
حرکت است و نازلترین و ضعیفترین مرحله وجود و هستی است، تا آن جا که
«هستی» با «نیستی» آمیخته میشود. چرا که به حکم طبیعت علیت و معلولیت
مرتبه به مرتبه نازلتر میشود و به همین دلیل «خیر» که به آن هستی
میگوییم و «شر» که به آن نیستی میگوییم، قرین یک دیگر میگردند. نور
و ظلمت – عقل و جهل – توان و ضعف .... که از آنها به خوبی و بدی یاد
میکنیم.
انسان در این میان موجودی است که بالقوه، توان رسیدن به همهی کمالات
را دارد و مکلف است که از نعمتها و خیرهای خدادای بر اساس «عقل»
استفادهی حکیمانه کند، تا مراتب هستیاش بالاتر رود. اما برخی از این
امکانات بر اساس «جهل» سوء استفاده میکنند و مراتب وجودیشان تنزل پیدا
میکند، تا آن جا که حتی از حیوان نیز پستتر میشوند. آنها در مقابل
انسانها، مثل حیوانات درنده در مقابل انسانها هستند و حکم طبیعت در
این دنیا، تنازع و تزاحم است. پس چنین آدم نمایی مانند پلنگ گرسنهای
که آهویی را شکار کرده و میدرد تا بخورد، به جان انسان بیگناه
میافتد تا او را بدرد و منافعش را بخورد. و مثل ماری که برای شکار، یا
دفاع از حریم مادی، یا ترس و ...، میگزد، او نیز نیش خود را به غیبت،
دروغ، تهمت، فریب و ... دراز میکند و ذهنها و شخصیتها را میگزد و
به اصطلاح ترور شخصیت میکند... . آیا در سطح کلان و بینالملل
نمیبینیم که سران کفر آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی (کلاً
شیطانپرستها و صهیونیسمها)، انسانها را میدرند و میگزند؟!
پس، «شر» موضوعی نسبی است. به نسبت هستیاش خیر است و به نسبت نیستیاش
شر میشود. و هر چه شر در عالم هستی وجود دارد یا برای انسان پیش
میآید، از جهت رو کردن خودش به فانیها و هالکها و نیستیها میباشد
و به دست خودش به وجود میآید:
«ظَهَرَ الفَسادُ فِي البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَت أَيدِي
النَّاسِ لِيُذيقَهُم بَعضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُم
يَرجِعُونَ» (الروم - 41)
ترجمه: فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند
آشكار شده است خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند،
شايد (بسوى حق) بازگردند!
خداوند به انسان عقل داده است که خوب است، نیرو داده است که خوب است،
اراده داده است که خوب است، علم و آگاهی توسط انبیا و نیز قلم صنعاش
داده است که خوب است ... به راه راست نیز راهنمایی کرده است که خوب است
و فرموده است که هر چیز را آن طور که باید و در جای خودش استفاده کن،
که این هم خوب است. پس اگر انسان بر اساس قانون علیت و احکام طبیعت، با
کار و فعلی جا به جایی نابخردانه و مبتنی بر جهلی انجام داد، شر است و
معلول آن را نیز میبیند و نتیجهی منفیاش را نیز میچشد، باشد که
روشن شود و بفهمد. لذا باز میبینیم که نتیجه واقع شده از جهت هستیاش
خوب است. اما اگر کسی چشمش را ببندد که نبیند، قلبش را مهر زند که
نفهمد، گوشش را بگیرد که نشنود، (نیستیها) این نتایج نیز برای او «شر»
میشود و بر ظلم و جهل و خسرانش (نیستیاش) میافزاید.
x-shobhe.com |