ش (قم): خداوند
خود فرمود که «میخواهم روی زمین خلیفه بگذارم»، پس چرا فرمود فریب
شیطان سبب هبوط انسان به زمین شد؟ آیا نمیتوان گفت: شیطان امر خدا را
اطاعت نموده است؟
این سؤال چندین فراز متفاوت و یک نتیجه
در راستای پاسخ دارد:
الف – همان طور که در سؤال اشاره شده است، خداوند حکیم به هنگام خلقت
حضرت آدم (ع) به ملائکه فرمود:
«وَ إِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ
خَليفَةً ...» (البقره – 30)
ترجمه: (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در
روى زمين، جانشينى [نمايندهاى] قرار خواهم داد.»
پس از خلقت آدم و ماجراهایی که در سجده ملائک و مخالفت شیطان گذشت، به
او فرمود:
«وَ قُلنا يا آدَمُ اسكُن أَنتَ وَ زَوجُكَ الجَنَّةَ وَ كُلا
مِنها رَغَداً حَيثُ شِئتُما وَ لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ
فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ» (البقره - 35)
ترجمه: و گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از
(نعمتهاى) آن، از هر جایش که مىخواهيد، گوارا بخوريد (اما) نزديك اين
درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.
و چون آدم و حوا فریب شیطان را خوردند و به آن درخت نزدیک شدند، فرمان
رسید:
« قالَ اهبِطُوا بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُم فِي الأَرضِ
مُستَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ» (الأعراف - 24)
ترجمه: فرمود: فرو شويد در حالى كه شما دشمن يكديگر باشيد و در زمین
مستقر شوید و از متاع آن تا زمانی معین بهرهگیری نمایید.
ب- خلیفهی در زمین، یعنی کسی بتواند بر تمامی اسباب و وسایل زمینی
تصرف پیدا کند، آن هم نه تصرف حیوانی (مثل این که حیوانی، حیوان دیگر
را شکار کند)، بلکه تصرفی الهی که مستلزم «علم»، «حکمت»، «قدرت»،
«اراده» و سایر شئونات الهی است.
ج- جنت یا بهشتی که آدم و حوا (ع) در آن اسکان یافتند، آن بهشت ابدی که
در آخرت برپا می شود نبوده است. چرا که ابلیس (شیطان) به آن بهشت راهی
ندارد و در بهشت آخرتی تکلیف و طبعاً نهی وجود ندارد و لذا خطایی هم در
آن صورت نمیپذیرد. مضاف بر این که آن بهشت تبلور و تجلی اعمال انسان و
کرم الهی است که در قیامت برپا میشود.
پس، بهشتی که آدم و حوا (ع) در آن زندگی میکردند، یا بهشت برزخی این
زمین و یا حتی مکانی در همین زمین بوده است، که تکلیف، امر و نهی، ورود
شیطان، تجلی نفس و ... در آن راه داشته است.
د- هبوط به معنای «سقوط» فیزیکی از یک نقطه به نقطهی پایینتر، مثل
پرت شدن از کوه به کف دره نیست. بلکه تنزل مقامی است. اگر آدمی به شکل
فیزیکی از آسمان به زمین بیاید، به آن «هبوط» نمیگویند، اما اگر از
جایگاه و مقام خویش تنزل یافته و پایینتر بیاید، «هبوط» یافته است.
برخی در معنای «هبوط» و تفاوت آن با «نزول» گفتهاند:
«اگر فرود آمدن معلول یکی از عوامل اختیاری باشد، هبوط است ولی اگر
علت تامۀ آن خداوند بوده و اختیار در آن دخیل نباشد (مثل وحی)، نزول
نام دارد.»
نتیجه: خداوند متعال اراده نمود که حضرت آدم را خلق نماید و او [بنی
آدم] را در زمین خلیفه قرار دهد، یعنی امکانات تصرف الهی در زمین را
داشته باشند. ابتدا آنها را در بهشت، البته نه بهشت اخروی، بلکه بهشتی
در زمین اسکان داد. مقام آنها، مقام خلیفه و مقام یک بهشتی بود. یعنی
موجودی والا مقام و تصرف کننده. چرا که خداوند از روح خود به او دمیده
بود:
«فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فيهِ مِن رُوحي فَقَعُوا لَهُ
ساجِدينَ» (الحجر - 29)
ترجمه: هنگامى كه كار (خلقت) او را به پايان رساندم، و از روح خود (يك
روح شايسته و بزرگ) در او دميدم، همگى براى او سجده كنيد!»
و نیز او را به تمامی اسماء (نشانههایش) تعلیم داده بود.
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها» (البقره – 31)
ترجمه: سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات] را همگى
به آدم آموخت.
و بدین ترتیب او خلیفهی خدا در زمین شد و زمین برای او یکی از
گذرگاههای بهشت ابدی بود.
بدیهی است که زندگی در زمین مستلزم برخورداری از خصوصیات و ملزومات
زمینی است. لذا در خلقت بدن خاکی «آدم» نیز همهی این خصوصیات وجود
داشت و از جمله: نفس، طمع، نیاز و ... !
این صفات اگر تحت اراده و تسلط علمی و عقلی آدمی قرار گیرد، همگی ابزار
رشد و کمال است، اما اگر در کنترل قرار نگیرند و کنترل را در کاری به
دست بگیرند- یعنی کاری بر اساس کشش یا خواهش نفسانی انجام شود – آن
گاه مضر است و از آنها به صفات «بد» یاد میشود و حال آن که چنان بیان
شد، ذات و اصل آنها نه تنها بد نیست، بلکه لازمهی حیات دنیوی و کمال
بشری است. مثل شهوت که لازمهی حیات دنیاست، اما اگر غلبه کند، موجب
عصیان نیز میگردد.
کار شیطان، وسوسه و خوب نشان داد بد و بد نشان دادن خوب است. لذا اگر
در کسی بر اثر وسوسهی شیطان «طمع» تجلی کند و موجب یا علت تصمیم گردد
– هر چند که طمع به زندگی جاوید باشد – سبب پایین آمدن او از مقام
والای انسانی میگردد.
حضرت آدم (ع) چون در این امر فریب شیطان را خورد، ظلم به خود نمود، نه
معصیت پروردگار، لذا بدیهایش آشکار شد و از آن مقام هبوط پیدا کرد.
چنان چه میفرماید:
«فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَت لَهُما
سَوآتُهُما وَ طَفِقا يَخصِفانِ عَلَيهِما مِن وَرَقِ الجَنَّةِ
وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَم أَنهَكُما عَن تِلكُمَا الشَّجَرَةِ
وَ أَقُل لَكُما إِنَّ الشَّيطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ» (الأعراف -
22)
ترجمه: و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. و
هنگامى كه از آن درخت چشيدند، شرمگاهشان [که تعبیر بر عورتشان شده
است] بر آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان)
بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد كه:
«آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن
آشكارى است؟!»
در واقع این دوری از جذبهی محض الهی که موجب «خلیفة الهی» انسان است،
سبب گردید تا صفات بد تجلی یافته و آشکار شود که مظهر مادی آن (عورت در
میان اعضای بدن است).
دقت شود که در آیهی فوق، خداوند میفرماید که «بدیهایشان بر آنان
آشکار شد» نه این که از ابتدا نداشتند و سپس ایجاد شد. آری، انسان در
دنیا دارای صفات حیوانی که همگی از دو قوه «شهوت و غضب» نشأت میگیرد
نیز میباشد، اما این صفات با نور و حجاب عقل و ایمان پوشیده شدهاند.
یعنی نمیتوانند جولان دهند و خود را آشکار کرده و عرضه نمایند. اما
اگر غلبه کنند، آشکار میشوند و اگر آشکار شوند، غلبه میکنند.
این آشکاری، سبب نزول مقام آدمی از تصرف کامل میشود، یعنی «هبوط». لذا
فرمود: از مقام خود هبوط پیدا کنید. یعنی حالا یک درجه پایینتر
میروید و کار بالا آمدن بر شما سختتر میشود و چون گذشته در امنیت و
آسایش در دنیا زندگی نخواهید کرد. حالا باید بر اساس فرامین من عمل
کنید، تا این نفس تجلی یافته را به کنترل درآورید و به آن مقام قرب باز
گردید.
«قُلنَا اهبِطُوا مِنها جَميعاً فَإِمَّا يَتِيَنَّكُم مِنِّي
هُدىً فَمَن تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم
يَحزَنُونَ» (38)
ترجمه: گفتيم: همگى از آن (بهشت) فرو شويد، پس هر گاه از من هدايتى به
شما رسد آنان كه پيروى هدايت مىكنند نه بيمى بر ايشان خواهد بود و نه
ايشان اندوه خورند.
این قائله برای همهی انسانها وجود دارد. یعنی انسان دارای صفاتی
حیوانی است. اگر وسوسهی شیطان فریبش دهد، این صفات تجلی پیدا میکنند
و سبب و علتی برای ارادهها و عملکردهایش میگردند و را از مقام انسانی
«هبوط» میدهند. اما اگر تسلیم امر پروردگارش شود و اوامر او را که
توسط انبیایش ابلاغ میشوداطاعت کند، هیچ غم و غصهای نخواهد داشت، چرا
که این صفات حیوانی نه تنها او را آزار نداده و موجب ماندن یا هبوطش
نمیشوند، بلکه از وسایل رشد او نیز قلمداد میگردند و وسایل نیز همیشه
در اختیار و کنترل صاحب وسیله قرار میگیرند.
پس، شیطان [ابلیس] نیز در این امر، نه تنها اطاعت امر خدا را ننموده،
بلکه معصیت دیگری ناشی از همان قوای طمع، حسادت و ... بود نموده است و
موجب فریب و هبوط گردیده است. مثل این است که کسی تشنهی آب باشد و آب
را مایهی حیات خود بداند، اما کس دیگری زهری را به نام آب به دست او
بدهد و قسم جلاله یاد کند که این آب و مایهی حیات است. بدیهی است که
نه تنها آن شخص شیطان معصیت نموده است، بلکه نوشندهی آن زهر نیز – اگر
چه قصدش نوشیدن آب بوده است – اما دچار خطا شده و سلامتیاش با مخاطره
روبرو میشود. مگر این که به پزشک (انبیای الهی) مراجعه کند و امر او
را برای بازیافت سلامتی اطاعت کند و دیگر فریب آن شیطان دشمن را نخورد.
x-shobhe.com |