بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه39

 ش (تهران): خدا كه نيازي به عبادت شدن و شناخته شدن و  ندارد، پس چرا باید عبادت کرد؟ و آيا تفكر در اين موضوعات مجاز است؟

در فرهنگ و مکتب اسلامی (بر عکس اغلب مکاتب الهی تحریف شده و مکاتب بشری قدیم و معاصر) تفکر نه تنها جایز است، بلکه واجب است وجه تمایز انسان با سایر موجودات همین فضیلت و امکان تعقل و تفکر اوست و مخاطب کلام الهی نیز «عقل» بشر است که باید با تفکر «فهم» کند و حق و باطل را از یک دیگر تمیز دهد

چه بسیارند آیاتی که خداوند متعال در آن انسان را به تعقل و تفکر دعوت می‌نماید و حتی می‌فرماید که تمامی زمین و آسمان‌ها و هر آن چه در آن هست را برای تعقل و تفکر انسان آفریده‌ام:

«أَوَلَم يَتَفَكَّرُوا في‏ أَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما إِلاَّ بِالحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِم لَكافِرُونَ» (الروم - 8)

ترجمه: آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمان‌ها و زمين و آن چه ميان آن دو است را جز بحق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند!

«الَّذينَ يَذكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِم وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلقِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلاً سُبحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار»ِ (آل عمران - 191)

ترجمه: (مؤمنین) همان‌ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند و در اسرار آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‏انديشند (و مى‏گويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!

در احادیث و روایات اسلامی نیز مباحث بسیاری در ضرورت و جایگاه تفکر مطرح شده است، تا آن جا که می‌فرمایند:

«تفکـر ساعة خير من عبادة سبعين سنه» - يک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت است (مستدرك الوسائل/ج2/ص105)

منتهی تفکر باید در موضوع قابلی فکری که موجب دستیابی به پاسخ منطقی، حل مشکل و در نهایت رشد و تعالی انسان باشد صورت پذیرد لذا بسیار تأکید شده است که در مباحثی که به نتیجه نمی‌رسید (مثل تفکر در ذات حق تعالی، که اگر قرار باشد در فکر و عقل شما بگنجد، لابد محدودتر از آن است، پس دیگر خالق و الله نیست) و یا تفکر در مباحثی که به نتیجه نمی‌رسد و یا نتیجه‌ی آن فایده‌ای برای شما ندارد، بیهوده تفکر ننمایید

بدیهی است که بدون تفکر، هیچ شناختی حاصل نمی‌گردد و انسان بی‌شناخت، انسان جاهل و بی‌هدفی خواهد بود که طبعاً هدف و راه‌کاری به جز ارضای غرایز حیوانی نخواهد داشت

اما راجع به بی‌نیازی حق تعالی و چرایی عبادت؟ همان گونه که اشاره نمودید، پروردگار عالم، غنی و بی‌نیاز است نیاز از نقص و از صفات مخلوق می‌باشد و خداوند متعال منزه (سبحان) از نقص، نیستی و نیاز می‌باشد اما مخلوقات (بندگان) همه در اصل وجود و تداوم بقای خود نیازمند و فقیر درگاه غنی هستند:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الغَنِيُّ الحَميدُ» (فاطر - 15)

ترجمه: اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدایيد، تنها خداوند است كه بى‏نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است!

بدیهی است که با چنین باوری، ممکن است ابتدا این سؤال پیش آید که اگر او «غنی» است که هست، پس چرا امر به اطاعت و عبادت خود نموده است؟

ریشه‌ی این سؤال بیشتر به خاطر قیاس غلط خداوند به خودمان [مخلوق] است، چرا که ما همه چیز را در خودمان می‌شناسیم و حال آن که اگر قرار باشد صفت یا حالتی از مخلوق در خالق باشد، او دیگر خالق نیست و ما وقتی از کسی انتظار یا طلب یا درخواستی داریم، به این دلیل است که به آن خواسته «نیاز» داریم اما «غنی» از آن جهت که غنی است، هیچ نیاز و احتیاجی ندارد، امر، فعل و رهنمود او، به جز حکمت و کرم به مخلوق نیست

اگر چه هیچ‌گاه نمی‌شود در میان مخلوقات مثلی برای خالق پیدا و بیان نمود، اما [با لحاظ نمودن در مثل مناقشه‌ای نیست] مثال به نورافشانی خورشید و بهره‌مندی همه موجودات زنده و  می‌زنیم آیا خورشید به پرتو افکنی نیازمند است؟! یا دیگران به نور، انرژی و جاذبه‌ی او محتاج‌اند؟ پس، امر [تکوینی و تشریعی] خالق حکیم به عبادت بندگان نیز به خاطر نیاز بندگان است و نه نیاز خداوند غنی کریم

اینک جای دارد در این موضوع تفکر کنیم که: آیا غنا و بی‌نیازی خداوند متعال به بندگان و مخلوقات خود، علت و سبب موجهی است برای آن که آنها را رها نموده و هدایت ننماید و با بر عکس بلکه از خالق علیم، حکیم، قادر و غنی، این انتظار می‌رود که بندگان را به سوی کمال آنها هدایت [تکوینی و تشریعی] نماید؟

کمال انسان، به هدف اوست انسان عاشق و وابسته‌ی به «هدف»اش است که از آن به معبود، معشوق و مقصود نیز یاد می‌کنیم لذا انسان به هدف خود تعلق پیدا کرده، وابسته شده و به سوی او حرکت می‌کند خواه هدفش هوای نفس باشد یا کمال و هستی مطلق [الله جل جلاله] و هر چیزی که هدف غایی انسان باشد، اله و معبود او می‌گردد و آدمی «عبد» و بنده‌ی معبود خویش است

لذا حق تعالی می‌فرماید که جز من هدف و معبودی نگیرید إله و معبودی جز من وجود ندارد «لا إله الا الله» و هر چیز دیگری که جز من إله و معبود فرض کنید و به سوی او بروید، موجودی چون خودتان مخلوق و نیازمند است:

«قُل أَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ما لا يَملِكُ لَكُم ضَرًّا وَ لا نَفعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ العَليمُ» (المائده - 76)

ترجمه: بگو: «آيا جز خدا چيزى را مى‏پرستيد كه مالك سود و زيان شما نيست؟! و خداوند، شنوا و داناست»

«يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن يَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ المَطلُوبُ» (الحج - 73)

ترجمه: اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد، هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى‏توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏كنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان)!

پس، غنای الهی نه تنها مانع از هدایت او نیست [و اساساً رها کردن خلق و هدایت ننمودن او منافات با علم و حکمت الهی دارد]، بلکه دلیل روشنی برای فهم دلیل بندگی و اطاعت است

پس، بندگی حق تعالی نیاز و مفید به مخلوق است و نه خالق انسان باید او را معبود بداند، به او وابسته باشد و با اطاعت، بندگی او را به جای آورد اما چگونه؟ چگونگی رشد و تقرب به کمال و هستی مطلق را نیز خودش باید نشان دهد لذا امر به بندگی خودش نموده و راه‌کارهای بندگی را نیز خود بیان می‌دارد

 x-shobhecom

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved