ش (هامبورگ): برای اثبات آسان
امامت، به غیر از دلیل نقلی حدیث غدیر خم، چه دلیل عقلی محکم و قابل
طرحی در سطح عموم وجود دارد؟
ابتدا دقت شود که مسئلهی «امامت» یا
همان تداوم ولایت الله جل جلاله و رسولالله (ص) در قالب امامت، که
امری خطیر و ضروری بوده و مقامی است که خداوند پس از امتحان نبی خود
حضرت ابراهیم (ع) به نبوت و خلت به وی عطا نمود، امری انتصابی از
جانب حق تعالی میباشد و امر انتصاب نیز به وسیلهی «نقل» به دیگران
ابلاغ و اطلاعرسانی میشود. لذا در مبحث اثبات ضرورت امامت و یا
مصدایق آن، اگر چه دلایل عقلی نیز وجود دارد، اما این اصرار را نپذیرید
که حتماً از طریق غیر نقلی به اثبات رسد. چرا که این ترفندی برای
کمرنگ کردن نقش حدیث غدیرخم [که مستند اهل تشیع و تسنن است] در تبیین
پویایی و جاودانگی اسلام است. و اما پاسخ حلی یا عقلی:
مبحث تداوم ولایت (امامت)، پس از اعتقاد به خداوند متعال، نبوت و نیز
خاتمیت حضرت محمد مصطفی صلیالله علیه و آله مطرح میگردد. لذا اگر
برای کسی دو اصل فوق به صورت عقلی حل نشده باشد [که اصول دین تحقیقی و
یقینی است و نه تقلیدی]، ورود به بحث ولایت و امامت اهل بیت (ع)
بیمورد و بینتیجه خواهد بود.
اما برای کسی که دو اصل فوق را قبول کرده است، در موضوع هدایت و ولایت
مردم پس از رحلت آخرین انبیای الهی (ص) بیش از سه طریق نمیتواند مفروض
باشد:
الف – پیامبری که آخرین انبیای الهی است و پس از او دیگر وحی منقطع
میشود، لذا باید همهی دستورالعملها و راهکارهای بشر برای سعادت و
فلاح دنیا و آخرت را از جزئیات گرفته تا کلیات بیان نماید و چنین هم
نموده است – رسولی که از نحوهی غذا خوردن و خندیدن تا قوانین کلان
اقتصادی، سیاسی، فردی و اجتماعی را بیان نموده است، برای پس از خود،
هیچ حرفی نزده باشد و مردم را سر خود رها نموده باشد!
بدیهی است که چنین امری نه تنها با رسالت نبی (ص)، بلکه اساساً با حکمت
و هدایت الهی سازگاری ندارد. لذا نه تنها هیچ یک از مسلمانان اهل تشیع
یا تسنن چنین ادعایی ندارند، بلکه هیچ عقل سلیمی نیز آن را نمیپذیرد.
(مگر وهابیت که اساساً مذهب نیست، بلکه یک سازمان جاسوسی انگلیس برای
نابودی اسلام میباشد – هر چند که آنها نیز مجبور شدند با تفسیر به رأی
هم که شده، مردم را رها شده قلمداد ننمایند). نظریهی کنار کشیدن
خداوند و واگذاری امور به خود مردم، نظریهی یهودیت تحریفی است که
گفتند:
«وَ قَالَتِ اليهَُودُ يَدُ اللَّهِ مَغلُولَةٌ غُلَّت أَيدِيهِم
وَ لُعِنُو بمَِا قَالُو ... » (المائده – 64)
ترجمه: و یهودیان گفتند دست خدا بسته است، دستهایشان بستهباد و لعنت
بر آنان به خاطر این سخن ... .
ب – راه حل دوم آن است که خداوند متعال توسط آخرین پیامبرش (ص)، امر
هدایت مردم را به شورا واگذار کرده باشد. چنان چه اهل سنت با استناد به
آیهی ذیل بر این باورند و معتقدند که امر هدایت به انتخاب اکثریت
واگذار شده است:
«فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو كُنتَ فَظًّا
غَليظَ القَلبِ لاَنفَضُّوا مِن حَولِكَ فَاعفُ عَنهُم وَ
استَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِي الأَمرِ فَإِذا عَزَمتَ
فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ»
(آل عمران - 159)
ترجمه: به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان)
شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. پس آنها
را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما
هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند
متوكلان را دوست دارد.
بدیهی است که سقیفه به استناد این آیه تشکیل نگردید و خلفای راشدین نیز
برای حکومت به آن استناد ننمودند، بلکه بعدها در توجیه این که چرا
سفارش پیامبر اکرم (ص) نافرمانی شد، به این آیه استناد شد.
اما، در خصوص همین آیه نیز باید توجه شود که امر ولایت بر عهدهی
خداوند است و خداوند علیم و حکیم در هیچ امر خود با کسی مشورت
نمینماید و امر به شورا در آیهی فوق، در امور دنیوی مردم میباشد.
مثل جنگ، تاکتیک ...، که آن هم در نهایت میفرماید: هنگامی که تصمیم
گرفتی، قاطع باش و بر خدا توکل کن. یعنی تصمیمت را به اجرا بگذار. لذا
اگر به فرض محال هم امر به شورا واگذار شده باشد، پیامبر اکرم (ص)
تصمیم نهایی خود را در غدیر بیان نمود. اما واقعیت این است که خداوند
متعال در امورش با کسی مشورت نمینماید. و همین که به پیامبر اکرم (ص)
می فرماید: در امور با آنان مشورت کن، معلوم است که منظور امور الهی
نمیباشد. آیا این اهانت به خداوند متعال نیست که گمان نماییم، به
پیامبرش فرموده که تو در امر هدایت که بر عهدهی من است با مردم مشورت
کن تا ببینم چه باید کرد؟!
امر ولایت و امامت انتخابی از سوی مردم نمیباشد. چنان چه امام رضا (ع)
میفرمایند: مردم حتی یکی از شئون امامت را نمیتوانند درک کنند، چه
رسد همه شئون آن را و مردم را چه به انتخاب امام! امام باید افضل و
اکمل انسانها (معصوم) باشد تا بتواند جلودار و هادی همه انسانها
گردد و مگر با انتخاب و اکثریت میتوان این فضیلت را به کسی ارزانی
داشت؟ مگر با انتخاب و اکثریت، گناهکار معصوم، ترسو شجاع، جاهل عالم و
ضعیف قوی میشود؟!
ج – راه حل و فرض سوم این است که خداوند هادی و حکیم، انسانها را در
سر در گمی و چه کنیم (؟!) رها ننموده و توسط آخرین انبیایش تکلیف آنان
را معلوم و ابلاغ نموده باشد. که چنین هم نموده است و اساساً به غیر از
این نیز راهی متصور نیست. چرا که نه معقول است و نه منقول. اوست که
میداند کدام یک از بندگانش اکمل است و میتواند دیگران را به حق هدایت
نماید و اوست که میداند رسالت پیشوایی را بر عهدهی چه کسی قرار دهد:
«وَ إِذا جاءَتهُم آيَةٌ قالُوا لَن نُؤمِنَ حَتَّى نُؤتى مِثلَ
ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ
رِسالَتَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ أَجرَمُوا صَغارٌ عِندَ اللَّهِ وَ
عَذابٌ شَديدٌ بِما كانُوا يَمكُرُونَ» (الأنعام - 124)
ترجمه: و هنگامى كه آيهاى براى آنها بيايد، مىگويند: «ما هرگز ايمان
نمىآوريم، مگر اين كه همانند چيزى كه به پيامبران خدا داده شده، به ما
هم داده شود!» خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد! به
زودى كسانى كه مرتكب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،)
در مقابل مكر (و فريب و نيرنگى) كه مىكردند، گرفتار حقارت در پيشگاه
خدا، و عذاب شديد خواهند شد.
حال اگر سؤال شد که چه کسی گفته که چنین است؟ و کجا از ناحیهی خداوند
متعال امامان بعد از آخرین انبیای الهی تا آخر الزمان معرفی شده است و
...؟ به حدیث غدیر خم استناد مینماییم. چون اینجا دیگر سند نقلی لازم
است. و اگر گفتند که این ادعای شیعیان است، به اسناد اهل سنت در مورد
غدیر خم و معرفی امامان بعد از پیامبر اکرم (ص)، که شاید بیش از اسناد
اهل تشیع باشد، استناد میکنیم.
لازم به ذکر است که فرض رها نمودن مردم در بلاتکلیفی و یا فرض واگذار
نمودن امر هدایت به مردمی که خود محتاج هدایت هستند (که با فرض اول
فرقی ندارد و در واقع رها و به خود واگذار شدهاند)، به نوعی تکفیر
علم، حکمت و ارادهی الهی است.
«قُل هَل مِن شُرَكائِكُم مَن يَهدي إِلَى الحَقِّ قُلِ اللَّهُ
يَهدي لِلحَقِّ أَ فَمَن يَهدي إِلَى الحَقِّ أَحَقُّ أَن
يُتَّبَعَ أَمَّن لا يَهِدِّي إِلاَّ أَن يُهدى فَما لَكُم كَيفَ
تَحكُمُونَ» (یونس - 35)
ترجمه: بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مىكند؟!
بگو: «تنها خدا به حق هدايت مىكند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند
براى پيروى شايستهتر است، يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش
كنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟!»ن
x-shobhecom |