ش (لامرد): خداوند (لقمان – 34)میفرماید که
از درون رحم مادران و مذکر یا مؤنث بودن فرزند یا زمان بارش باران خبر
دارد. امروزه این علوم توسط دانشمندان و متخصصین نیز قابل پیشبینی
است؟
آیهی مبارکهای که اشاره فرمودید چنین است:
«إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الغَيثَ وَ
يَعلَمُ ما فِي الأَرحامِ وَ ما تَدري نَفسٌ ما ذا تَكسِبُ غَداً وَ ما
تَدري نَفسٌ بِأَيِّ أَرضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»
(لقمان - 34)
ترجمه: به درستى که علم رستاخيز نزد خداوند است، و اوست که باران فرود
آورد، و آن چه را در رحمها است میداند، كسى نمىداند كه فردایش چگونه
میشود و كسى نمىداند كه در كدام سرزمين مىميرد، اما خدا دانا و آگاه
است.
الف – هیچ دانشمندی نمیداند که قیامت کی بر پا میشود. و هیچ
دانشمندی نمیتواند که باران فرود آورد. اگر مشاهده میکنید که گاهی
مثلاً با هزینههای کلان باران مصنوعی درست میکنند، آن نیز خارج از
چارچوب علم و قوانینی که خداوند متعال بر طبیعت حاکم نموده است
نمیباشد و البته باید ابری وجود داشته باشد که بتوانند باردارش کنند.
دقت شود که اگر بشر امروزه میتواند پس از گذشت چهار ماه با سونوگرافی
تشخیص دهد که جنین درون رحم مذکر است یا مؤنث؟ با علم به آن چه در
رحمهاست (اعم از رحم زمان، زمین، حیوانات و حتی انسان) متفاوت است. در
رحم مادر نیز آن چه میگذرد، فقط مذکر یا مؤنث بودن جنین نمیباشد. رحم
در کودکی، قبل از ازدواج و نزدیکی، پس از آن و قبل از قبول نطفه، پس از
قبول نطفه ... و مراحل بعدی، فعل و انفعالات بسیاری دارد که هر کدام در
آیندهی دور و نزدیک نتایج متفاوتی را سبب میگردد. آیا علم دانشمندان
به همهی موارد اشراف یافته است؟! یا خود دانشمندان هنوز انسان را
موجود ناشناخته مینامند؟ لذا در ادامه میفرماید: هیچ کس نمیداند که
فردا چه اتفاقی برای او میافتد؟! اصلاً کسی نمیداند که حتی تا یک نفس
دیگر زنده میماند یا خیر؟ و هیچ کس نمیداند که حیاتش در چه زمانی و
درکدام نقطهی زمین به پایان میرسد؟
پس، صرف سونوگرافی و یا هواشناسی [که آن هم از شناخت قوانین الهی حاکم
بر طبیعت به دست میآید]، همهی علم به حیات، آن چه در رحمها میگذرد،
کی و در کجا چقدر باران میبارد ... نیست. بلکه بشر فقط به محدودهی
کوچکی از قوانین حیات علم مییابد. مضاف بر این که بشر با این علم
محدودش که گمان دارد بسیار است، تا چیزی را مورد آزمایش قرار ندهد،
علمی از آن ندارد. به عنوان مثال اگر نیمی از 7 میلیارد انسان زنده و
معاصر روی زمین مؤنث و دارای رحم باشند، علم بشر فقط به برخی از احوال
موارد آزمایش شده پی میبرد و کجا میتواند با خبر شود که در رحمهای
5/3 میلیارد انسان چیست و در آنها چه میگذرد؟! کدام قبول نطفه خواهد
کرد و کدام نخواهد کرد؟ کدام دارای نطفه هست و کدام نیست؟ کدام نطفه در
هر حال تکامل است و کدام نیست؟ کدام سالم به دنیا میآید و کدام
نمیآید؟ کدام سرطانی یا ناکارآمد میگردد و کدام نمیگردد ...و در
نهایت آن که کدام رحم چگونه بشری را به عالم خلقت تحویل میدهد؟!
اساساً حتی زنی که نزدیکی داشته، تا تحولی در عادات ماهانهی خود
مشاهده نکند، متوجه نمیشود که در رحماش چه میگذرد و آیا نطفهای
پذیرفته و باردار شده است یا خیر؟ چه رسد به متخصصین! اما خداوند متعال
به همه چیز علیم و خبیر است.
ب – برخی گمان دارند که اگر بشر به علمی (هر چند محدود) دست یافت،
میتواند در وجود، علم یا قدرت خدا شک کند و یا خدایی ناکرده انکار
کند! در حالی که اولاً بشر علم را خلق نمیکند، بلکه کشف میکند. یعنی
به علمی که وجود دارد پی میبرد. لذا این علم باید سبب ایمان قویتر او
به مبدأ آفرینش گردد و نه انکارش. چرا که به قدرت علم بر او ثابت
میشود که جهان به دست قدرت علیمی قادر خلق شده است.
ثانیاً ارادهی خداوند بر این قرار گرفته است که انسان به علم دسترسی
یابد، نه این که جاهل بیاید و جاهل برود و با قدرت این علم به عظمت
خلقت خدا و عظمت غیر قابل وصف خودش پیببرد. چنان چه میفرماید:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها» (البقره – 31)
و به (حضرت آدم) همهی اسما (نشانهها) را آموختیم»
«الرَّحمَانُ* عَلَّمَ القُرءَانَ * خَلَقَ الانسَنَ * عَلَّمَهُ
البَيَانَ» (الرحمن – 1تا4)
ترجمه: [خداوند] رحمان * که علم قرآن را تعلیم داد * انسان را خلق کرد
* به او علم بیان (تبیین) داد.
«اقرَ وَ رَبُّكَ الأَكرَمُ * الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلَمِ *
عَلَّمَ الانسَانَ مَا لَم يَعلَم» (العلق – 3تا5)
ترجمه: بخوان كه پروردگارت از هر كريمى كريمتر است * كسى است كه به
وسيله قلم تعليم كرد * تعليم كرد انسان را به آن چه نمىدانست.
البته چنان چه خالق کریم و علیم خود در ادامهی آیات فوق میفرماید:
كلاََّ إِنَّ الانسَانَ لَيَطغَى * أَن رَّءَاهُ استَغنىَ (العلق – 6
و7)
ترجمه: به هیچ وجه چنين نيست [كه انسان حقشناس باشد] مسلماً طغيان
مىكند – اگر خود را بى نياز ببيند.
آری، انسان اگر هدایت نشود، به محض آن که دو کلام از عالم بیکران علم
میآموزد، گمان میکند که دیگر از همه چیز با خبر است و علمش با خدا
برابری میکند و سپس به انکار میرسد. چرا که «طغیان» میکند، یعنی از
پوسته و مسیر خود که مخلوق و بنده است خارج میشود و میگوید: اگر
خدایی باشد و چنین علمی داشته باشد، من هم آن علم را دارم، پس خدایی
وجود ندارد. غافل از آن که اولاً او هنوز علمی ندارد – ثانیاً همین علم
محدود را نیز خداوند به واسطههای متفاوت و از جمله انبیای الهی – وحی
– طبیعت و قلم صنع خدا – هوش – عقل – قدرت تبیین و ... به او آموخته
است و ثالثاً علم و کشف اسرار پیچیدهی خلقت، که حاکی از علم، قدرت و
نظمی حکیمانه، مقتدرانه، مدبرانه و علیمانه است، باید او را به خدا
نزدیکتر گرداند و نه دورتر.
x-shobhe.com |