دین افسانه کهن است و من وقت خود را
صرف این افسانهها نمیکنم؟ پاسخ چیست؟

گویا برخی از اساتید به تازگی بر تهاجم علیه دین اسلام مأموریت
ویژهتری یافتهاند. در یک زمان و فضا میگویند «اینجا کلاس درس ریاضی،
فیزیک، هنر و ... است و جای بحث دینی و سیاسی نیست» و در شرایط دیگری
سر کلاس با هر موضوع درسی که باشد، علیه توحید و اسلام ضد تبلیغ
میکنند؟! لذا، برای وزارت علوم و جامعه دانشگاهی متأسفیم.
در هر حال آن استاد وقت خود را صرف چه میکند؟ به خودش ارتباط دارد،
ولی خوب است که کمی در این مورد نیز بیاندیشد.
دقت فرمایید که:
الف - «بی دینی» اصلاً وجود ندارد. دین، برنامه و روش زندگی در شئون
مختلف است که به تناسب اهداف تبیین و انتخاب میشود (و البته گاهی به
روشهای مستقیم و غیر و مستقیم القا و تحمیل میگردد – چرا که رسیدن به
اهداف و منافع، مستلزم همراهی دیگران است). لذا اگر کسی دین کامل، دین
حق و دین الهی را نیافت، درک نکرد و یا نپسندید، حتماً دین ناقص، دین
باطل و دین غیر الهی که ساخته و پرداخته بشر جاهل است را جایگزین
میکند و بر اساس آموزههای آن دین زندگی میکند. چنان چه همگان خدا
دارند و بندگی او را می کنند، پس اگر خدای حقیقی را نشناخته یا عبادت
نکردند، حتماً بنده خدایان و إلهههای کاذب درونی (نفس) و یا بیرونی
(طاغوتهای زمان) شده و او را بندگی میکنند. لذا فرمود: «لا إله الا
الله».
پس دین منحصر به اسلام یا مسیحیت نیست، کفار هم دین دارند. چنان چه
خداوند متعال به پیامبرش فرمود: به کفار بگو، نه شما معبود من را بندگی
خواهید کرد و نه من معبود شما را، دین شما برای خودتان و دین من برای
خودم - «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» (الکافرون).
ب – پس هر کسی دینی دارد. لذا حملاتی که علیه ادیان الهی و از جمله
اسلام میکنند، و شعارهایی که تحت عناوینی چون بیدینی و لائیسم
میدهند و مثلاً میگویند: «این افیون ملتهاست» - «دین افسانه کهن
است» و ...، فقط سرپوش و تاکیتکی است برای القا و تحمیل دین خودشان بر
دیگران. وگرنه از شیطان پرستی و فراماسون گرفته تا بت پرستی، طاغوت
پرستی، پول پرستی، شهوت پرستی و یا گرایش به هگلیسم، مارکسیسم،
لیبرالیسم، مدرنیسم، پست مدرنیسم، فمنیسم ... و ایسمهای دیگر، همه
گرایش به نوعی دین است. منتهی دینشان الهی و اسلام نیست. بلکه من
درآوردی بوده و مانند بتسازی و خدا خواندن آن، دین سازی و حق دانستن
آن میباشد.
ج – چه کسی گفته که گرایش به خدا و دین الهی افسانه کهن است، اما گرایش
به اطاعت از هوای نفس، غریزه، بت، گاو، قدرتها و ... جدید است؟! چرا
میخواهند القا کنند که ایمان به خدا و دینداری ارتجاع بوده و کفر و
بیدینی تجدد است؟! این قاعده را از کجا آوردهاند و یا به کدام دلیل
عقلی استوار است؟
سابقه بندگی غریزه حیوانی که به قبل از خلقت آدم و عصر حیات حیوانات در
زمین میرسد. سابقه کفر و شرک نیز به ابلیس میرسد و خلاصه از وقتی
انسان بر خوردار از عقل، منطق و اختیار روی زمین زندگی مینموده،
ایمان، کفر، شرک و نفاق هم بوده و هر دو کهن هستند. منتهی یکی گرایش به
حق است و بقیه گرایش به باطل [حق، دوئیت، کثرت و متضاد یا حتی متناقض
ندارد]. لذا از مخالفان دین الهی و به ویژه اسلام، از جمله کفار و
مشرکین، هیچ حرف جدیدی نمیشنوید که در اعصار دور و اقوام جاهلیت نیز
بیان نشده باشد.
پس، این به اصطلاح اساتید را رها کنید تا به هر چه دلشان میخواهد
مشغول باشند و عمر خود را در اطاعت هر «إله»ی کاذبی که دوست دارند،
[اعم از هوای نفس یا خدایان و ادیان دروغین و دستساز طواغیب شرق و
غرب] صرف کنند. آخر و نهایت کفر، تعطیل عقل و محدود شدن به «بدن» و
مشغول شدن به نیازهای جسمی و حیوانی بدن مادی است. لذا حرف، کار یا
اندیشه جدیدی نمیباشد، که به آن افتخار کرده و قیافهی تجدد و [به
دروغ] روشنفکری هم به خود بگیرند! هر انسانی که عقلش فایده ندهد، تابع
هوای نفس گردیده و به همین اندیشه، دیدگاه و روزگار دچار میشود. چشم و
گوش دارد، اما نمی بیند و نمیشنود، قلب هم دارد، اما نمیفهمد. در
واقع هنوز در مرحله حیوانی (بدن) زندگی میکند و به مرحله انسانی گام
ننهاده است. این که دیگر جدید نیست و افتخار ندارد. همه اهل غفلت از
حقایق عالم هستی و بدیهیات اولیه عقلی و شعور انسانی، در گذشته و حال
چنین بوده و هستند و خواهند بود.
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ
لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ
يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ
كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ«
(الأعراف، 179)
ترجمه: و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم
[چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند و چشمانى
دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان
همانند چهارپايان بلكه گمراهترند [آرى] آنها همان غافل ماندگانند.
د – آخر و نهایت بیدینی (کفر)، با هر ژست و ادبیاتی که بیان دارند،
محودود پوچ خواندن دنیا و حیات دنیوی است. حال ما سؤال میکنیم که اگر
حیات اخروی وجود ندارد و زندگی محدود به همین حیات فانی دنیا است، پس
چه فرقی میکند که چه کسی چه دینی داشته باشد؟ و چرا باید یک استاد که
وقت خود را صرف دین نمی کند، وقتش را صرف مخالفت با دین میکند؟ و
اساساً چرا حکومتهای جبار و متسکبر، نه تنها وقت، بلکه هزینه های
کلانی را نیز به اسلام ستیزی اختصاص داده و این چنین جنگ گستردهی نرم
و سختی در جهان راه میاندازند؟! پس، آنها هر دینی را افسانه نمی
دانند، بلکه می خواهند القا و تحمیل کنند که «دین شما نه» - «دین ما
آری». چرا که اگر هیچ دینی نباشد، دنیاگرایی حاکم است و هر کس زورش
بیشتر باشد، منافع بیشتری از دنیا میبرد. یعنی قانون حیات وحش. و
اسلام سدی برای تحقق آمال و هداف و منافع این وحشیگری است.
نتیجه:
دینگریزی و دین ستیزی در مقابل دین الهی، جدید نیست که خدا پرستی و
دینداری را کهن بنامند. مضاف بر این که إله و معبود گرفتن هوای نفس،
شیطان، طاغوت، شهوت، مجسمه، گاو ... و هر چیزی به غیر از «الله جل
جلاله» افسانهی کهن ساخت بشر و نیز میباشد که گاه با همان ادبیات کهن
و گاه با ادبیات و ظاهری جدید، مجدداً به اذاهان عمومی عرضه و حتی القا
و تحمیل میگردد.
منبع:
x-shobhe.com |