آیا این که در
سایتهای ضد دین مطرح میکنند «وجود خدا را با علم نه میتوان رد کرد
نه میتوان ثابت کرد و طبق این گفته میتوان گفت که عقل آدمی خدا را
قبول ندارد» درست است؟

خیر درست نیست. دست کم باید نتیجه بگیرند
که عقل آدمی نیز مانند علمش مردد میماند که هست یا نیست؟ نه این که
حکم کنند نیست، یا عقل قبول ندارد.
این شبه افکنان با ظرافت تمام خلط مبحث میکنند تا خواننده را
ناخودآگاه دچار تشکیک کنند. چنان چه اگر دقت کنید، سخن از موضوع و
میدان «علم» به میان میآورند و نتیجه را در عرصه «عقل» بیان میدارند!
علم، یک معنای عام دارد که به هرگونه دانایی اطلاق میگردد. اما یک
معنای خاص دارد که به «علم تجربی» اطلاق میگردد. وقتی بیان میشود که
«وجود خداوند متعال با علم قابل اثبات یا نفی نیست»، منظور همان علم
تجربی است.
منکران خداوند متعال و هر چه که به آن «ماوراء الطبیعه» اطلاق میگردد
همیشه مدعی بودند و هستند که چیزی جز طبیعت که با حواس قابل درک و
شناخت هستند وجود ندارد، لذا فقط وجود چیزی را قبول داریم که به حواس
درآید و با ابزارهای طبیعی (علم تجربی) قابل شناخت باشد. پس چون خدا حس
نمیشود و دارای وزن، رنگ، بو، حجم، چگالی و ابعاد نیست، وجود ندارد.
[اگر چه اصل ادعا و استدلال غلط و باطلشان نیز یک استنتاج عقلی است و
در حیطه علم تجربی جایگاهی ندارد].
در پاسخ آنان بیان میگردد:
الف - اگر شما به جز علم تجربی را قبول ندارید و مدعی هستید که وجود
خدا به تجربه علمی اثبات نمیگردد، عدم وجود او نیز با علم تجربی قابل
اثبات نمیباشد، پس نمیتوانید حکم به نبودنش بدهید. پس این حکم (البته
عقلی) با استناد به حیطه علم تجربی نیز غلط و باطل است. لذا فقط
میتوانید بگویید: «شاید باشد، شاید هم نباشد، ما نمیدانیم» و این اصل
فقط اختصاص به موضوع وجود خدا ندارد، علم تجربی مگر میتواند منکر وجود
موجودات یا سیاراتی شود که آنها را هنوز نشناخته است و مدعی شود: فقط
آن چه را ما تا کنون شناختهایم وجود دارد؟
حکایت:
یکی از هم ماتریالیستها که در قدیم به آنها «دهریون – طبیعت گرا
مادهگرا یا تجربیون» اطلاق میشد، نزد امام صادق (ع) آمد و همین بحث
را مطرح نمود. ایشان از راه علم تجربی مورد قبول وی وارد شدند و سؤال
نمودند: آیا به قعر زمین رفتهای یا میتوانی بروی؟ گفت: خیر. پرسیدند:
آیا به اوج همه آسمانها رفتهای یا میتوانی بروی؟ گفت: خیر. فرمودند:
پس چگونه حکم میکنی که خدایی نیست، شاید در گوشهای از زمین یا آسمان
خدایی باشد؟! گفت: درست میفرمایید. امام (ع) ادامه دادند: پس تو (بر
اساس علم تجربی) نمیتوانی بگویی که خدایی نیست، بگو شاید باشد، شاید
هم نباشد. او هم قبول کرد و از مرحله انکار صرف به مرحله تشکیک رسید.
ب – نکته مهم دیگر آن که نه فقط وجود خداوند متعال، بلکه «وجود» هیچ
موجود دیگری نیز با علم تجربی به اثبات نمیرسد، بلکه با ادله عقلی به
اثبات میرسد و همه مکشوفات علم تجربی نیز به حکم عقل به اثبات
میرسند. همین که انسان میگوید: «من این کوه بزرگ را با چشم میبینم،
پس هست»، بر اساس اصل عقلی [علت و معلول] یک نتیجهی عقلی گرفته است.
وقتی میگوید: فلان ویروس سبب (علت) پدید آمدن (معلول) فلان بیماری
میباشد، یک نتیجه عقلی گرفته است. حس (علم تجربی) فقط اطلاعاتی از سطح
محسوس را منتقل میکند و این عقل است که نتیجه گرفته و حکم میکند. و
گرنه عالم تجربی با دیدن یک توپ در حال حرکت، حس نمیکند که لابد محرکی
وجود داشته است. و این حکم کار عقل است. به طور کلی اثبات یا نفی
«وجود» کار عقل است و نه علم تجربی. استدلال در نفی و اثبات هر چیزی
نیز کار عقل است و نه علم تجربی. استنتاج و صدور حکم نیز کار عقل است و
نه علم تجربی. اگر شواهدی مثل اثر انگشت، دی ای ان یا ... از قاتلی
پیدا شد، خود این شواهد حسی، هیچ نتیجه ای را حکم نمیکنند، بلکه عقل
بر اساس شواهد و مبتنی بر بدیهیات عقلی (علت و معلول، اثر و مؤثر، رد
تناقض و ...) حکم میکند.
ج – اثبات وجود یا عدم خداوند سبحان نیز کار عقل است و نه کار حس.
خدایی که محسوس باشد، محدود است و موجود محدود حتماً ناقص است و هر
ناقصی برای اصل وجود خود نیز نیاز به غیر دارد و بقای آن نیز مستلزم
بقای علتش است. پس چنین خدایی اصلاً خدا نیست. خدایی که محسوس باشد و
قابل شناخت علم تجربی باشد، حتماً قابل تجزیه و ترکیب است و به اجزای
خود نیز نیازمند است و اینها همه از مشخصههای پدیده و جرم هستند و نه
پدید آورنده.
پس همان طور که عقل میتواند بر اساس محسوسات حکم عقلی به وجود علت و
معلول، حرکت و محرک، حادث و محدث و ... نماید، با دیدن اسما و
نشانههای الهی در عالم خلقت نیز میتواند حکم به وجود هستی محض، پدید
آورندهای که خودش دیگر پدیده نباشد، و بالتبع محدود و نیازمند نباشد،
طبعاً دوئیت بردار نباشد و ... بنماید.
دقت شود که نه فقط خداوند متعال، بلکه همه چیز با آثارش شناخته میشود
و نه با ذاتش. اگر به شما بگویند: انسان، درخت، حیوانی چون شیر یا
گوسفند، یا یک جرم آسمانی، یا یک ویروس را تعریف کنید، با آثارش مانند:
ابعاد، رنگ، بو، وزن، چگالی، ملیت، جنسیت، خواص و ... معرفی میکنید و
نه با ذاتش. خداند متعال نیز با اسما و آثارش به حکم عقل قابل شناخت و
اثبات است.
پس این که میگویند «خدا چون با علم قابل اثبات یا نفی نیست، پس عقل آن
را قبول ندارد»، فقط بازی با کلمات در جملهبندی انحرافی است. چنان چه
دست کم باید میگفتند: «چون به علم قابل اثبات یا نفی نیست، پس به عقل
هم قابل اثبات یا نفی نیست» نه این که در اولی مردد بمانند و در خصوص
عقل حکم قطعی به عدم وجود دهند.
x-shobhhe.com |