از قول آیت الله جنتی نوشتهاند: «دانشگاه
رفتن خانمها از بدبختیهاست». این سخن بازتاب گستردهای در
دانشگاهها، سایتها و محافل داشت! مگر تحصیل علم چه عیب و ایرادی
دارد؟ پاسخ چیست؟

وقتی ایمان، تقوا و اخلاق نباشد، این تحریفها نیز بعید نیست.
میخواهند چهرهای را ترور شخصیتی کنند و هر چه دلشان میخواهد
میگویند و مینویسند. به قول معروف «تیتر زنی» می کنند، مشتری جذب
میکنند و خبری منتشر میکنند. اما وقتی به واقعیت و یا حتی به ذیل
همان خبر مراجعه میکنیم، می بینیم هیچ مطلبی راجع به آن تیتر درج نشده
است و یا تحریف صورت گرفته است. و این رفتارها بیشتر از ناحیه کسانی
است که بیش از دیگران شعار آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی مطبوعات،
آزادی انتقاد و ... میدهند، اما در چگونگی تحقق آن به الگوهای غربی
خود متمسک میشوند.
ایشان نگفته اند: «دانشگاه رفتن خانمها از بدبختی هاست»، بلکه با
اشاره به بهانههای بی موردی که مانع از سهولت ازدواج جوانان میگردد
گفته است:
«بدبختی این است که یکی از مشکلاتی که دانشگاه و دانشجو شدن خانمها
برای ما درست کرده، این است که وقتی کسی برای خواستگاری میرود شاید
اولین سوالی که مطرح میشود این است که چقدر درس خوانده است. واقعاً
انسان بهتش میزند. یعنی درس چند درصد در سلامت زندگی و آرامش زندگی
نقش دارد؟ آنچه نقش دارد اخلاق، دین، صبوری و سازگاری است.»
حال ببینید چقدر فرق است بین این که اساس دانشگاه رفتن مشکل قلمداد
گردد و یا نحوه بینش و گزینش در خواستگاری به خاطر دانشگاه رفتن مورد
انتقاد قرار گیرد؟! آیا در این بیان دانشگاه رفتن مورد ایراد بیان شده
است، و یا مدرک گرایی به هنگام خواستگاری و ترجیح مدرک تحصیلی نسبت به
اخلاق، دین، صبوری و سازگاری، در گزینش همسر؟! چنان چه ایشان در توضیح
می افزایند: «اين مسائل درجه دوم است که مثلاً اگر احياناً اين خانم
دکتر بود و آن آقا ليسانس امکان ندارد آن خانم قبول کند. بدانيد که
روزگار خود را داريد سياه ميکنيد و مملکت هم در اثر بالا رفتن سن
ازدواج مشکلاتي پيدا ميکند.»
پس انتقاد به نوع بینش دانشجو وارد شده است و نه به اصل دانشگاه رفتن و
کسب علم. بدیهی است قبل از آن که این منتقدین بیتقوا به اهمیت علم
پیبرده باشند، خداوند متعال به انسان علم آموخت و به واسطه همین علم
او را بر ملائک فضیلت بخشید و کسب علم را به همگان توصیه نمود. و قطعاً
علما و آیات ما بیش از این جنابان به اهمیت علم در اسلام و رشد انسان
واقفند.
حال به واقعیات برگردیم. وقتی بینش و فرهنگ اسلامی حاکم نگردید،
ملاکها و محکها نیز متغیر میگردد. دختران در بهترین سن ازدواج، یعنی
18 تا 22 سالگی از پذیرش خواستگار و ازدواج امتناع میکنند و مدعی
هستند که میخواهیم کنکور داده و به دانشگاه برویم. ورود به دانشگاه
جهت کسب علم خیلی خوب است، اما از دست دادن فرصت و ترجیه دانشگاه به
ازدواج اصلاً خوب نیست.
پس از ورود به دانشگاه، در ترمها و یا حتی سالهای اول از ازدواج
خودداری میکنند که درس و امتحان داریم و باید کارشناسی را اخذ کنیم.
بدیهی است که به سن 25 یا 26 سال میرسند. لذا نه تنها بهترین سالهای
جوانی برای ازدواج را از دست میدهند، بلکه به خاطر سن بالاتر،
خواستگار کمتری خواهند داشت.
پس از اخذ کارشناس، بدیهی است که دیگر حاضر نیستند با دارای مدرک کمتر
ازدواج کنند. با خود میگویند: من که خود لیسانسه هستم، نمیتوانم با
یک دانشجو یا دیپلم ازدواج کنم، دست کم باید یک کارشناس ارشد یا حتی
دکترا به خواستگاری من بیاید. و البته به هر خواستگاری نیز میگوید:
ادامه تحصیل و نیز اشتغال برای من در اولویت است.
همین بینش غلط و بهانههای القایی، سبب میگردد تا ازدواج مشکل و نرخ
ازدواج این چنین تقلیل یابد و بدیهی است که تأخیر در ازدواج و نیز
افزایش سن ازدواج و تقلیل نرخ ازدواج، تبعات و مفاسد خود را برای فرد و
جامعه، نسل کنونی و آینده کشور در پی دارد و این مسئلهای بسیار مهم و
قابل اهمیتی است و جا دارد که علما، دانشمندان، جامعه شناسان،
دانشگاهیان ... و مسئولین بسیار متذکر آن گردند.
اما اگر بینش توحیدی و اسلامی جایگزین علمزدگی و مدرکگرایی گردید، و
اگر اخلاق، دین، وفاداری، صبر و ... جایگزین این ملاکهای القایی که به
هیچ وجه ضامن تداوم پیوند خانوادگی و خوشبختی دنیوی و اخروی نمیباشد
گردید، دیگر این مشکلات پیش نخواهد آمد.
پس، ایشان به نوع بینش و مشکل ایجاد و رایج شده به بهانه دانشگاه و
دانشجویی اشاره و انتقاد کردند و نه به اصل دانشگاه رفتن خانمها. و
همه میدانند که این یکی از واقعیات و معضلات کنونی جامعه جوان ماست.
اما برخی به خاطر لجاجتی که با ایشان دارند و آن هم به خاطر عنادشان با
اصول نظام جمهوری اسلامی و شورای نگهبان است، نهایت سوء استفاده و
بیتقوایی را به خرج دادند. که البته بیسابقه و عجیب هم نیست.
x-shobhe.com |