عدهای منکر عباداتی مانند نماز و روزه و
غیره میشوند و میگویند ما با مردم خوشرفتاری میکنیم، دست محرومان
را میگیریم ... و میگویند «عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبح و
سجاده و دلق نیست»؟ (مترجمی زبان/تهران)

راه و طریق عبادت را
باید معبود نشان دهد و نه عبد. عبادت آن است که معبود بگوید، نه آن که
عبد بگوید.
یک موقع کسی منکر خدا و قیامت است، اما مدعی است که برخی از کارها و
رفتارهای خوب را میشناسد و انجام میدهد؛ بدیهی است که کار خوب او،
صرفاً کار خوب است و نه «عبادت».
عبادت یعنی وابستگی، هدف قرار دادن و بندگی کردن حق، که در اطاعت تجلی
یافته و محقق میگردد. پس اگر کسی گفت: «عبادت این است که من میگویم»،
یا «من دلم میخواهد این گونه عبادت کنم»، یا گفت: «به نظر من، این
عبادت نیست، بلکه آن عبادت است»؛ او در واقع خودش را عبادت میکند،
هواهی نفسش را عبادت میکند، امیال خودش را عبادت و بندگی میکند و نه
خداوند متعال را.
الف – دستورات الهی، گاه مطابق میل آدمی و در جهت معروفیت، مشهوریت،
تعریف، تمجید، عزت ... و یا دست کم کاستن از عذاب وجدان آدمی است.
بدیهی است که انسان وقتی این دستورات را انجام میدهد، گمان میکند که
دیگر خیلی عابد شده است و حال آن که کاملاً مشغول به عبادت و بندگی خود
است؛ اما ناگاه به دستوری بر میخورد که مطابق میل و هوای نفس او و یا
به ظاهر در جهت عزّت او نیست، آن وقت شروع میکند به بهانهتراشی و در
نهایت به «به نظر من» و عبادت خود میرسد و بدینگونه نشان میدهد که
مابقی اطاعاتش نیز در جهت بندگی او نبوده است.
به عنوان مثال: به فقیری کمک میکند، صله ارحام و دید و بازدید انجام
میدهد، حتی به یتیمان کمک میکند و ...، اما همین که دستور آمد حالا
نماز بخوان، روزه بگیر، حجابت را رعایت کن، دوست دختر یا پسر نگیر و
...؛ شروع میکند به بهانهگیری و نظریهپردازی. اما چون در عین حال
نمیخواهد نام خود را از فهرست بندگی خارج کند، میگوید: «به نظر من
عبادت به این چیزها نیست و به آن چیزها هست»!
ب – ابلیس، از عبّاد بود، نمازهای چند هزار ساله (به زمان ما) داشت، تا
آنجا که ملکوتش اوج گرفت و در صف ملائک قرار گرفت. خب هر چه بیشتر
عبادت میکرد، بیشتر در آن جمع مشهور میشد. ناگاه به او دستوری رسید
که اگر آن را نیز اطاعت میکرد، به عزّتش و مقامش افزوده میشد، اما
گردنکشی کرد! امر رسید «به آدم سجده کن»؛ این با نفسش و عزّت ظاهریاش
و میلاش منافات داشت و نپذیرفت. گفت: خدایا این عبادت را از من بردار،
من نمازی بخوانم و عبادی کنم که احدی نکرده باشد. اما گویی فرموده باشد:
اطاعت و بندگی من، آن است که من میگویم، نه آن که تو میگویی. آن که
تو میگویی، عبادت خودت است. لذا خداوند متعال از او نپذیرفت و فرمود:
تو در مقابل من، استکبار کردی، پس از این مقام فرو رو.
ج – «عبادت به جز خدمت خلق نیست»، یک شعار سوسیالیستی است و نه یک شعار
اسلامی. از یک جهانبینی مادی سخن دارد، نه یک جهانبینی توحیدی و نگاه
ترجیحی معده به تمامی ارزشهای انسانی دارد، نه نگاه توحیدی به انسان و
جامعه.
د – انسان خودش برای خودش اولین نماد خلق است، پس اگر کسی به فکر کمک
به خلق و به جامعه است، باید ابتدا در خودسازی و بندگی خدا تلاش نماید.
به سیر تکاملی انسان در آیه ذیل دقت نمایید. حرکت انسان والا، ابتدا از
توبه و بازگشت به سوی او شروع میشود و وقتی انسان در مقابل معبود به
خاک افتاد، بلند میشود، قیام میکند و به اصلاح جامعه میپردازد:
«التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ
الرَّاكِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ
عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ
الْمُؤْمِنِينَ» (التوبه، 112)
ترجمه: [آن مؤمنان] همان توبهكنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزهداران،
ركوعكنندگان، سجدهكنندگان، وادارندگان به كارهاى پسنديده،
بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدايند و مؤمنان را
بشارت ده.
نشانههای حماقت:
امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام میفرمایند: «آدم احمق یا افراط میکند
و یا تفریط».
برخی گمان کردند که «عبادت» یعنی مکرر نماز خواندن، مرتب روزه گرفتن و
بسیار تسبیح فرستادن و خلاصه رابطه خود با خدا را خلاصه کردند به
محدودهی سجادهی شخصی خودشان. برای اینان، دین از فرهنگ، اقتصاد،
سیاست، روابط اجتماعی ... و خلاصه از زندگی جداست. اینها اهل افراط
هستند.
متقابلاً برخی دیگر سجاده را بستند، نماز و روزه را کنار گذاشتند و به
دنبال زندگی دنیوی خود رفتند و گاهی هم به دیگران کمکی کردند و گفتند:
عبادت همین است و به نماز و روزه نیست. اینها نیز اهل تفریط هستند.
دین مبین اسلام، دین ساختار شخصیت فردی و اجتماعی است و محدود به «خودنگری»
و یا «دگر نگری» نمیباشد، بلکه کاملاً جامعیت دارد، چرا که دین انسانساز
است و انسان نه در نگاه و مکتب اومانیستی انسان میشود و نه در نگاه و
مکتب سوسیالیستی. بلکه فقط در نگاه و مکتب الهی و عبادت حق تعالی ساخته
شده و به رشد و کمال میرسد.
سعدی:
اگر سعدی در این بیت گفت: «عبادت به جز خدمت خلق نیست – به تسبیح و
سجاده و دلق نیست»، به آن گروه اول اشاره دارد و نگاه آنها به عبادت را
مورد انتقاد قرار داده است و الا ابیات عاشقانه و عارفانه و عابدانهی
بسیاری دارد، چرا که خود مرد عارف و عابدی بود.
چنان فتنه بر حسن صورت نگار
که با حسن صورت ندارند کار
شب و روز در بحر سودا و سوز
ندانند ز آشفتگی شب ز روز
ندارند صاحبدلان دل بپوست
وگرنه ابلهی داد، بی مغز او است
مِی صرف وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
منبع:x-Shobhe
|