از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
45 - و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت يكى اين است كه
آن حضرت بنا به نقل صاحب كتاب مكارم الاخلاق وقتى مى خواست موى سر و محاسن شريف
خود را بشويد با سدر مى شست .
46 - و در جعفريات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه
السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هميشه موى خود را
شانه ميزد و اغلب با آب شانه مى كرد و مى فرمود: آب براى خوشبو كردن مومن كافى
است .
47 - و در كتاب من لا يحضره الفقيه مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله )
فرمود: مجوس ريش خود را تراشيده و سبيل خود را كلفت مى كنند و ما سبيل خود را
كوتاه كرده و ريش خود را وامى گذاريم .
48 - و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:
يكى از سنت ها گرفتن ناخنها است .
49 - و در فقيه مى گويد: روايت شده كه يكى از سنت ها، دفن كردن مو و ناخن و خون
است .
50 - و نيز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مى كند كه از حضرت ابى جعفر از خضاب
پرسيد، آن جناب فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همواره خضاب ميكرد و هم
اكنون موى خضاب شده آنجناب در خانه ما هست .
51 - و در كتاب مكارم است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همواره روغن بخود
مى ماليد و هر كس كه بدن شريفش را روغن مالى ميكرد تا حدود زير جامه را مى
ماليد و مابقى را خود آن جناب به دست خود انجام ميداد.
52 - و در فقيه مى گويد: على (عليه السلام ) فرموده : ازاله موى زير بغل بوى بد
را از انسان زايل مى سازد، علاوه بر اينكه هم پاكيزگى است و هم از سنت هائى است
كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به آن امر فرموده .
53 - و در كتاب مكارم الاخلاق مى گويد: براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله )
سرمه دانى بود كه هر شب با آن سرمه بچشم مى كشيد، و سرمه اش سرمه سنگ بود.
54- و در كافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده
كه فرمود: از سنن مرسلين يكى مسواك كردن دندانها است .
55 - و در فقيه به سند خود از على (عليه السلام ) نقل كرده كه در حديث
(اربعمائه - چهار صد كلمه
) خود فرمود: و مسواك كردن باعث
رضاى خدا و از سنت پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) و مايه خوشبوئى و پاكيزگى
دهان است .
مؤلف : اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) به مسواك و
سنت قرار دادن آن از طريق شيعه و سنى بسيار زياد است .
56 - و در فقيه مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: چهار چيز از اخلاق
انبياء است : 1 - عطر زدن 2 - با تيغ ازاله مو كردن 3- نوره كشيدن 4 - زياد با
زنان همخوابگى كردن .
57 - و كافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل
كرده كه فرمود: براى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مشكدانى بود كه بعد از هر
وضوئى آن را با دست تر مى گرفت و درنتيجه هر وقت كه از خانه به بيرون تشريف مى
آورد از بوى خوشش شناخته مى شد كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) است .
58 - و در كتاب مكارم مى گويد: هيچ عطرى عرضه به آن جناب نمى شد مگر آنكه خود
را با آن خوشبو مى كرد و مى فرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است ، و اگر هم
خود را با آن خوشبو نمى كرد سر انگشت خود را به آن گذاشته و از آن مى چشيد.
59 - و نيز در آن كتاب مى نويسد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) با عود قمارى
خود را بخور ميداد.
60 - و در كتاب ذخيره المعاد است كه : مشك را بهترين و محبوبترين عطرها مى
دانست .
61 - و در كافى به سند خوداز اسحاق طويل عطار از ابى عبدالله (عليه السلام )
روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بيش از آن مقدارى كه
براى خوراك خرج مى كرد براى عطر پول مى داد.
62 - و نيز در كافى به سند خود از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه
فرمود: اميرالمؤ منين (صلوات الله عليه ) فرموده : عطر به شارب زدن از اخلاق
انبياء و احترام به كرام الكاتبين است .
63 - و نيز به سند خود از سكن خزاز نقل كرده كه گفت : شنيدم امام صادق (عليه
السلام ) مى فرمود: بر هر بالغى لازم است كه در هر جمعه شارب و ناخن خود را
چيده و مقدارى عطر استعمال كند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى جمعه مى
شد و عطر همراه خود نداشت ناچار مى فرمود تا چارقد بعضى از زوجاتش را مى
آوردند، آن جناب آن را با آب تر مى كرد و بروى خود مى كشيد تا باين وسيله از
بوى خوش آن چارقد، خود را معطر سازد.
64 - و در فقيه به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل
كرده كه فرمود: اگر در روز عيد فطر براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عطر
مى آوردند اول به زنان خود مى داد.
65 - و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) به انواع روغن ها
خود را روغن مالى مى فرمود، و نيز فرمود: آن جناب بيشتر با روغن بنفشه روغن
مالى مى فرمود، و مى گفت ، اين روغن بهترين روغن است .
آداب آن جناب در سفر
66 - و از جمله آداب آن حضرت در سفر - به طورى كه در فقيه به سند خود از
عبد الله سنان از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده - اين بود كه : آن جناب
بيشتر در روز پنج شنبه مسافرت مى كرد.
مؤلف : و در اين معنا احاديث بسيارى است .
67 - و در كتاب امان الاخطار و كتاب مصباح الزائر آمده است كه صاحب كتاب عوارف
المعارف گفته : رسول خدا هر وقت مسافرت ميرفت پنج چيز با خود برمى داشت : 1 -
آئينه 2 - سرمه دان 3 - شانه 4 - مسواك 5 - و در روايت ديگرى دارد كه مقراض را
هم همراه خود مى برد.
مؤلف : اين روايت را در كتاب مكارم و جعفريات نيز نقل كرده .
68 - و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و
آله ) وقتى راه مى رفت طورى با نشاط مى رفت كه بنظر مى رسيد خسته و كسل نيست .
69 - و در فقيه به سند خود از معاويه بن عمار از ابى عبدالله (عليه السلام )
نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در سفر هر وقت از بلنديها
سرازير مى شد مى گفت : (لا اله الا
الله ) و هر وقت بر بلندى ها بالا
مى رفت مى گفت : (الله اكبر).
70 - و در كتاب لب اللباب تاءليف قطب روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و
آله ) از هيچ منزلى كوچ نمى كرد مگر اينكه در آن منزل دو ركعت نماز مى خواند و
مى فرمود: اينكار را براى اين مى كنم كه اين منازل به نمازى كه در آنها خوانده
ام شهادت دهند.
71 - و در كتاب فقيه مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى با مؤ منين
خدا حافظى مى فرمود مى گفت : خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر
خيرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دين و دنياى شما را
سالم و ايمن سازد و شما را به سلامت و باغ نيمت فراوان برگرداند.
مؤلف : روايات درباره دعاى آن جناب در مواقع خداحافظى اشخاص مختلف است ، ليكن
با همه اختلافى كه دارد نسبت به دعاى به سلامت و غنيمت همه متفقند.
72 - و در كتاب جعفريات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه
السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به اشخاصى كه از
مكه مى آمدند مى فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بيامرزد و در قبال
مخارجى كه كردى بتو نفقه (روزى ) دهد.
رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن
73 - و از جمله آداب آن حضرت در پوشيدنى ها و متعلقات آن يكى همان است
كه غزالى در كتاب احياء العلوم نقل كرده كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله )
هر قسم لباسى كه برايش فراهم ميشد مى پوشيد، چه لنگ ، چه عبا، چه پيراهن ، چه
جبه و امثال آن ، و از لباس سبز رنگ خوشش مى آمد، و بيشتر لباس سفيد مى پوشيد و
مى فرمود: زنده هاى خود را سفيد بپوشانيد و مرده هاى خود را هم در آن كفن كنيد،
و بيشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لايه داشت مى پوشيد، چه در جنگ و چه در
غير آن ، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آنرا مى پوشيد از شدت سفيدى
به زيبائيش افزوده مى شد، و تمامى لباسهايش تا پشت پايش بلند بود، و ازار را
روى همه لباسها مى پوشيد و آن تا نصف ساق پايش بود.
و همواره پيراهنش را با شال مى بست و چه بسا در نماز و غير نماز كمربند آنرا
باز مى كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسيار اتفاق مى
افتاد كه تنها همان را بدوش گرفته و با مردم به نماز مى ايستاد، كما اينكه
بسيار مى شد كه تنها يك كساء مى پوشيد بدون چيزى ديگر، و براى آن حضرت كسائى
بود كه بار لائيش پشم بود و آنرا مى پوشيد و مى فرمود: من هم بنده اى هستم و
لباس بنده ها را مى پوشم ، علاوه براين ، دو جامه ديگر هم داشت كه مخصوص روز
جمعه و نماز جمعه اش بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها يك سرتاسرى مى پوشيد
بدون جامه ديگر و دو طرف آنرا در بين دو شانه خود گره ميزد، و غالبا با آن
سرتاسرى بر جنازه ها نماز ميخواند و مردم به آن جناب اقتدا مى كردند، و چه بسا
در خانه هم تنها با يك ازار نماز مى خواند و آنرا به خود مى پيچيد و گوشه چپ
آنرا به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى انداخت وچه بسا كه با همين
ازار در آن روز مجامعت كرده بود، و نيز چه بسا نماز شب را با ازار اقامه مى كرد
و آن طرفش را كه طره داشت بدوش مى افكنده و بقيه اش را هم بروى بعضى از زنان
خود مى انداخت و با اين حالت نماز مى گذاشت ، و نيز آن حضرت كساء سياه رنگى
داشت كه آنرا به كسى بخشيد، ام سلمه پرسيد: پدر و مادرم فدايت باد كساء سياه
شما چه شد؟ فرمود: به ديگرى پوشاندمش ، ام سلمه عرض كرد هرگز زيباتر از سفيدى
تو در سياهى آن كسا نديدم .
انس مى گويد: خيلى از اوقات آن حضرت را مى ديدم كه نماز ظهر را با ما، در يك
شمله (قطيفه كوچك ) مى خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا
(صلى الله عليه و آله ) هميشه انگشتر بدست مى كرد، و بسيار مى شد كه از خانه
بيرون مى آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسيله به ياد
كارى كه مى خواست انجام دهد بيفتد، و با همان انگشتر نامه ها را مهر مى كرد و
مى فرمود مهر كردن نامه ها بهتر است از تهمت ، خيلى از اوقات شب كلاه ، در زير
عمامه و يا بدون عمامه به سر مى گذاشت و خيلى از اوقات آن را از سر خود برمى
داشت و بعنوان ستره پيش روى مى گذاشت و به طرف آن نماز مى كرد، و چه بسا كه
عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پيشانى خود مى پيچيد، رسول خدا (صلى الله
عليه و آله ) عمامه اى داشت كه آنرا (سحاب
) مى گفتند، و آنرا به على (عليه
السلام ) بخشيد، و گاهى كه على (عليه السلام ) آنرا به سر مى گذاشت و مى آمد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) مى فرمود على دارد با
(سحاب
) مى آيد.
هميشه لباس را از طرف راست مى پوشيد و مى گفت :
(الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس -
حمد خدائى را كه مرا به چيزى كه عورتم را به آن پنهان كنم و خود را در بين مردم
به آن زينت دهم پوشانيد) و وقتى
لباسى از تن خود بيرون مى كرد از طرف چپ آنرا از تن خارج مى نمود، و هر وقت
لباسى نو مى پوشيد، لباس كهنه اش را به فقيرى مى داد و مى گفت : هيچ مسلمانى
نيست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر اينكه
آنچه را كه از او پوشانيده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خير او خواهد درآمد،
هم در دنيا و هم در آخرت .
و آن حضرت زيراندازى از پوست داشت كه بار آن از ليف خرما بود، و در حدود دو
ذراع طول و يك ذراع و يك وجب عرض داشت ، و عبائى داشت كه آنرا هر جا كه مى
خواست بنشيند دو تا كرده و زيرش مى گسترانيدند، و غالبا روى حصير مى خوابيد.
و از عادت آن جناب يكى اين بود كه براى حيوانات و همچنين اسلحه و اثاث خود اسم
- مى گذاشت ، اسم پرچمش (عقاب
) و اسم شمشيرى كه با آن در جنگ ها
شركت مى فرمود (ذوالفقار)
بود، شمشير ديگرش (مخذم
) و ديگرى
(رسوب
) و يكى ديگر (قضيب
) بود، و قبضه شمشيرش به نقره
آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى بست ازچرم و سه حلقه نقره بآن آويزان بود،
اسم كمان او (كتوم
) و اسم جعبه تيزش
(كافور)
واسم ناقه اش (عضباء)
و اسم استرش (دلدل
) و اسم دراز گوشش
(يعفور)
و اسم گوسفندى كه از شيرش مى آشاميد (عينه
) بود، آفتابه اى از سفال داشت كه
با آن وضو مى گرفت و از آن مى آشاميد و مردم چون مى دانستند كه آفتابه آن جناب
مخصوص وضو و آشاميدنش است از اين رو كودكان را به عنوان تيمن و تبرك مى
فرستادند تا از آن آفتابه بياشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه
ها هم بدون پروا از آن جناب چنين مى كردند.
74 - و در جعفريات از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) روايت
كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از شب كلاه هائى بسر مى گذاشت
كه با دوخت خط خط شده بود تا آنجا كه فرمود: براى آنحضرت زرهى بود كه به آن مى
گفتند ذات الفضول و سه حلقه از نقره داشت يكى از جلو و دو تا از عقب ، الى آخر).
75 - و در كتاب عوالى است كه روايت شده : رسول خدا (صلى الله عليه و آله )
عمامه سياهى داشت كه گاهى به سر مى گذاشت و با آن نماز مى خواند. مؤلف : روايت
شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و يا پنج دور به سرش پيچيده
ميشد.
76 - و در كتاب خصال به سند خود از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه در ضمن
حديث (چهار صد كلمه
) فرموده : لباس پنبه اى بپوشيد كه
لباس رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است ، چه آن جناب لباس پشمى و موئى نمى
پوشيدند مگر به جهت ضرورت .
مؤلف : اين روايت از صدوق نيز بدون ذكر سند نقل شده و همچنين صفوانى آنرا در
كتاب التعريف نقل كرده و با همين روايت معنا روايتى كه قبلا گذشت كه آن جناب
لباس پشم مى پوشيد روشن مى شود و منافاتى هم بين آن دو نيست .
77 - و در فقيه به سند خود از اسماعيل بن مسلم از امام صادق (عليه السلام ) از
پدرش (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله
) عصاى كوچكى داشت كه در پائين آن آهن بكار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا
تكيه مى كرد و در نماز عيد فطر و عيد اضحى آن را به دست مى گرفت .
مولف : اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده .
78 - و در كافى به سند خود ازهشام بن سالم از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل
كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از نقره بود.
79 - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه
السلام ) فرمود: نگين انگشتر بايد كه مدور باشد همانطور كه نگين رسول خدا (صلى
الله عليه و آله ) چنين بود.
80 - و در خصال به سند خود از عبدالرحيم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله (عليه
السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دو انگشتر داشت
به يكى از آنها نوشته بود: (لا اله
الا الله محمد رسول الله ) و به
ديگرى نوشته بود: (صدق الله
).
81 - و نيز در آن كتاب به سند خود از حسين بن خالد از ابى الحسن ثانى (عليه
السلام ) نقل مى كند كه در ضمن حديثى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و
اميرالمؤ منين و حسن و حسين و همه ائمه معصومين (عليهم السلام ) هميشه انگشتر
را بدست راست خود مى كردند.
82 - و در مكارم از امام صادق از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: انبياء
(عليهم السلام ) پيراهن را قبل از شلوار مى پوشيدند.
مؤلف : اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده و درباره معانى و آدابى كه به
آن اشاره شد اخبار زياد ديگرى هست كه براى اختصار از نقل آن خوددارى شد.
83 - و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن يكى همان مطلبى است كه
ابن فهد در كتاب التحصين خود گفته كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از
دنيا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت .
84 - و در كتاب لب اللباب مى گويد: امام (عليه السلام ) فرمود: مسجد مجالس
انبياء است .
85 - و در كافى به سند خود ازسكونى از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه
فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) وقتى در تابستان بيرون مى رفت روز پنج
شنبه حركت مى كرد و اگر در زمستان مى خواست از سرما برگردد روز جمعه برمى گشت .
مؤلف : اين روايت را صاحب خصال نيز بدون سند نقل كرده .
86 - و از كتاب العدد القويه تاءليف شيخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم
علامه حلى (رحمه الله عليه ) از حضرت خديجه (عليهاالسلام ) نق ل شده كه فرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى به خانه وارد مى شد ظرف آب مى خواست و
براى نماز تطهير مى كرد، آنگاه بر مى خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى
كرد، سپس بر فراش خود قرار مى گرفت .
87 - و در كافى به سند خود از عباد بن صهيب نقل كرده كه گفت از امام صادق (عليه
السلام ) شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت بر دشمن
شبيخون نمى زد.
88 - و در كتاب مكارم مى گويد: فراش رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) عبائى بود،
و متكايش از پوست و بار آن ليف خرما، شبى همين فراش را تا نمودند و زير بدنش
گستردند و آن جناب راحت تر خوابيد. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: اين فراش
امشب مرا از نماز بازداشت ، از آن پس دستور داد فراش مزبور را يك تا برايش
بگسترانند، و فراش ديگرى از چرم داشت كه بار آن ليف ، وهم چنين عبائى داشت كه
به هر جا نقل مكان مى داد آن را برايش دو طاقه فرش مى كردند.
89 - و نيز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:
هيچ وقت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خواب بيدار نشد مگر آنكه بلافاصله
براى خدا به سجده مى افتاد.
90 - و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و
متشابه سيد مرتضى (عليه الرحمه ) است ، چه نامبرده به سندى كه به تفسير نعمانى
دارد از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب ، زنان و غذا
خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را
براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و
فرمود: آيا به زنان بى رغبتيد؟ من سراغ شان مى روم و در روز هم غذا مى خورم و
در شب هم مى خوابم و اگر كسى از اين سنت من دورى كند از من نخواهد بود...
مؤلف : اين معنا در كتب شيعه و سنى بطرق زيادى نقل شده است .
91 - و در كافى به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل
كرده كه فرمود: از اخلاق انبياء دوست داشتن زنان است .
92 - و نيز در آن كتاب به سند خود از (بكار
بن كردم ) و عده بسيارى ديگر از ابى
عبد الله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله )
فرمود: روشنى چشم من در نماز و لذتم در زنان قرار داده شده .
مؤلف : و قريب به اين مضمون روايتى است كه بطريق ديگرى نقل شده .
93 - و در كتاب فقيه مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى خواست
با زنى تزويج كند كسى را مى فرستاد تا آن زن را ببيند...
94 - و در تفسير عياشى از حسين بن بنت الياس نقل مى كند كه گف ت : از حضرت رضا
(عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسايش
قرار داده ، و تزويج در شب و اطعام طعام ، از سنت پيغمبر است .
آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها
95 - و در خصال به سند خود از على (عليه السلام ) نقل ميكند كه در ضمن
حديث (چهار صد كلمه ) فرمود: بچه هاى خود را در روز هفتم ولادت عقيقه كنيد و به
سنگينى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهيد رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) هم
درباره حسن و حسين (عليهماالسلام ) و ساير فرزندانش چنين كرد.
96 - و از جمله آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنيها و متعلقات سفره يكى آنست
كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غير او از ابى عبدالله
(عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ چيزى
را دوست تر از اين نمى داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد.
97 - و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامش از امام حسين
(عليه السلام ) حديث طويلى نقل كرده كه همه ، جوابهائى است كه على (عليه السلام
) در پاسخ سوالات مردى يهودى از اهل شام مى داده ، در ضمن مى رسد به اينجا كه
يهودى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيد: مردم مى گويند عيسى مردى زاهد
بوده آيا همينطور است ؟ حضرت فرمود: آرى چنين است و ليكن محمد(صلى الله عليه و
آله ) از همه انبياء زاهدتر بود، زيرا علاوه بر كنيرهائى كه داشت داراى سيزده
همسر بود با اينهمه هيچ وقت سفره اى از طعام برايش چيده نشد و هرگز نان گندم
نخورد و از نان جو هم هيچ وقت شكمش سير نشد و سه شبانه روز گرسنه مى ماند.
98 - و در امالى صدوق از عيص بن قاسم روايت شده كه گفت : خدمت حضرت صادق (عليه
السلام ) عرض كردم حديثى از پدرت روايت شده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه
و آله ) از نان گندم سير نشد، آيا اين روايت صحيح است . فرمود: نه ، زيرا رسول
خدا (صلى الله عليه و آله ) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم يك شكم سير
نخورد.
99 - و در كتاب دعوات قطب روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در حال
تكيه غذا نخورد مگر يك مرتبه كه آنهم نشست و از در معذرت گفت : بار الها من
بنده و رسول توام .
مؤلف : اين معنا را كلينى و شيخ به طريق زيادى نقل كرده اند و هم چنين صدوق و
برقى و حسين بن سعيد در كتاب زهد.
100 - و در كافى به سند خود از زيد شحام از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل
كرده كه فرمود: رسول خدا از روزى كه خداوند او را به نبوت مبعوث كرد و تا روزى
كه از دنيا رفت در حال تكيه غذا نخورد، بلكه مانند بردگان غذا ميل مى فرمود و
مانند آنها مى نشست ، پرسيدم چرا؟ فرمود: براى اظهار كوچكى و تواضع در برابر
خداى عزوجل .
101 - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت :
(بشير دهان
) از ابى عبدالله (عليه السلام )
پرسيد آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه به دست راست يا به دست چپ
تكيه كرده غذا ميل مى فرمود؟ ابى خديجه مى گويد من هم در آن مجلس بودم امام
صادق (عليه السلام ) فرمود: نه ، رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف
چپ غذا ميل نمى كرد و ليكن مثل بنده ها مى نشست ، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى
تواضع در برابر خداى عزوجل .
2.1 - و در آن كتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه
فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مثل بنده ها غذا ميخورد، و مثل آنها بر
روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و روى زمين مى خوابيد.
103 - و در كتاب احياء العلوم مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى
براى خوردن مى نشست بين دو زانو و دو قدم خود را جمع مى كرد، همانطورى كه
نمازگزارمى نشيند، الا اينكه يكى از زانوها و قدمها را روى زانو و قدم ديگر مى
گذاشت ، و مى فرمود: من بنده اى هستم و لذا مثل بنده ها غذا مى خورم و مثل آنان
مى نشينم .
104 - و صفوانى در كتاب التعريف از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول
خدا(صلى الله عليه و آله ) وقتى بر سر سفره غذا مى نشست مثل بنده اى مى نشست ،
وبر ران چپ خود تكيه مى كرد.
105 - و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل مى كند كه گفت : رسول خدا (صلى الله
عليه و آله ) روى زمين مى نشست و گوسفندان را بين دو پاى خود گذاشته شير آنها
را مى دوشيد و اگر غلامى از آنحضرت دعوت مى كرد مى پذيرفت .
106 - و در محاسن به سند خود از حماد بن عثمان از ابى عبدالله (عليه السلام )
روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى غذا ميل مى فرمود
انگشتان خود را مى ليسيد.
107 - و در احتجاج از كتاب مواليد الصادقين نقل كرده كه گفته است : رسول خدا
(صلى الله عليه و آله ) از تمامى انواع غذاها ميل مى فرمود، و هر چه را كه خدا
حلال كرده ، با اهل بيت و خدمتگذاران خود و هر وقت كه ايشان مى خوردند مى خورد،
و هم چنين با كسى از مسلمانان كه او را دعوت مى كرد هم غذا مى شد، هر چه آنان
مى خوردند مى خورد و روى هر چيزى مى خوردند مى خورد مگر اينكه براى آنها
ميهمانى مى رسيد كه در اين صورت با آن ميهمان غذا ميل مى فرمود - تا آنجا كه مى
گويد -: و از هر غذائى ، بيشتر آنرا دوست مى داشت كه شركت كنندگان در آن بيشتر
باشند.
مؤلف : اينكه در اين روايت داشت : و روى هر چيزى مى خوردند مى خورد، مقصود
سفره و خوان و امثال آن است ، و اينكه گفت : (و
ما اكلو ا - و هر چه مى خوردند)،
ممكن است (ما)
موصوله باشد، يعنى هر چيزى را كه مى خوردند، و ممكن است
(وقتيه
) باشد يعنى تا هر وقت كه مى خوردند، و اينكه گفت : مگر اينكه
براى آنها ميهمانى مى رسيد، استثنائى است از اينكه گفت : با اهل بيت و
خدمتگذاران خود غذا مى خورد. و معنايش اين است كه مگر وقتى كه ميهمانى براى
ايشان مى رسيد كه در اين صورت ديگر با اهل بيت خود غذا ميل نمى فرمود، بلكه با
ميهمان غذا مى خورد.
108 - و در كافى به سند خود از ابن قداح از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل
كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى با گروهى غذا ميل مى
فرمود، اولين كسى بود كه دست به غذا مى برد و آخرين كس بود كه دست برميداشت و
چنين مى كرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نكشند.
109 - و نيز در كافى به سند خو د از محمد بن مسلم از ابى جعفر (عليه السلام )
نقل كرده كه فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده : شام انبياء بعد از
نماز عشا بوده شما هم شام خوردن را ترك نكنيد كه باعث خرابى بدن است .
110 - و نيز در كافى به سند خود از عنبسه بن نجاد از ابى عبدالله (عليه السلام
) نقل كرده كه فرمود: هيچ طعامى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حاضر نشد
كه در آن خرما باشد مگر اينكه ابتدا از آن خرما ميل فرمود.
111 - و نيز در كافى و صحيفه الرضا به سند خود از آباء گرام آن حضرت نقل كرده
كه آن حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى خرما مى خورد هسته
آنرا پشت دست خود مى گذاشت ، آنگاه آنرا دور مى انداخت .
112 - و در كتاب اقبال از جلد دوم تاريخ نيشابورى نقل كرده كه در ضمن شرح حال
حسن بن بشر به سند او نقل نموده كه گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله )
بين هر دو لقمه ، خدا را حمد مى كرد.
113 - و در كافى به سند خود از وهب بن عبد ربه نقل كرده كه گفت : امام صادق
(عليه السلام ) را ديدم كه خلال مى كرد و من به او نگاه مى كردم ، حضرت فرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هميشه خلال مى كرد، و خلال ، دهن را خوشبو مى
كند.
114 - و در كتاب مكارم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه هر وقت
آب مى آشاميد ابتدا (بسم الله
) مى گفت - تا آنجا كه مى گويد-: و
آب را به طور مخصوصى مى مكيد و آنرا به پرى دهان نمى بلعيد و مى فرم ود: درد
كبد از همين قورت دادن است .
115 - و در كتاب جعفريات از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام )
نقل مى كند كه فرمود: چند بار تجربه كردم و ديدم كه رسول خدا (صلى الله عليه و
آله ) آب يا هر آشاميدنى ديگر را به سه نفس مى آشاميد و در ابتداى هر نفس
(بسم الله
) و در آخر آن
(الحمد لله
) مى گفت ، از سبب آن پرسيدم فرمود:
حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و (بسم
الله ) را به منظور ايمنى از ضرر و
درد مى گويم .
116 - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) در ظرف
آشاميدنى نفس نمى كشيد، و اگر مى خواست نفس تازه كند ظرف را از دهنش دور مى كرد
و آنگاه تنفس مى نمود.