خطبه غديريه امام على(ع)
محمد فاكر ميبدى
5) شكوه غدير در نگاه على(ع)
در اين بخش به پاره هاى از خطبه غديريه كه درباره معرفى روز غدير و بيان عظمت و شكوه آن است، اشارت مى شود.
1ـ روز غدير، عيد بزرگ:
«ان اللّه جمع لكم معشر المؤمنين، فى هذا اليوم عيدين عظمين كبيرين». آن گونه كه پيش از اين نيز يادآورى شد، هنگامى كه امام(ع) اين خطبه را ايراد فرمود، روز غدير مصادف با روز جمعه بوده است، به همين دليل تعبير به «عيدين» كرده و هر دو را به عظمت و بزرگى ياد كرده است. اين خود بهترين دليل بر «تعيّد» روز هجدهم ذو الحجة و برگزارى مراسم جشن و سرور و بزرگداشت آن است.
در عيد بودن روز غدير، روايات متعددى از پيامبر(ص) و امامان شيعه(ع) به ما رسيده است، از جمله در روايتى از پيامبر(ص) مى خوانيم كه فرمود:
يوم غديرخم افضل اعياد امتى.22
و در روايتى از امام صادق مى خوانيم كه فرمود:
انه يوم عيد و فرح و سرور.23
و يا مى فرمايد:
اشرف و اعظم اعياد است.24
نويسنده «الغدير»، از برخى بزرگان از دانشمندان اسلام چون ابو ريحان بيرونى، ابن طلحه شافعى و ابن خلكان نقل مى كند كه از اين روز با نام «عيد» ياد كرده اند.252ـ روز بيان اراده خدا و روز بلاغ:
«فانزل اللّه على نبيه فى يوم الدوح ما بيّن به عن ارادته فى خلصائه وذوى اجتبائه وامره بالبلاغ…». «واژه دوح»، جمع «دوحه» به معناى درختان بزرگ و تنومند است،26 اين بخش از خطبه در حقيقت بيانگر موقعيت جغرافياى تاريخى غدير است. امام(ع) مى فرمايد، آن روز زير درختان تنومند، آياتى نازل شد كه مبيّن اراده خدا براى بندگان خالص، مخلص و برگزيده اوست.در آن روز كه هجدهم ذو الحجه بود جبرئيل فرود آمد و آيه يا ايها الرسول بلغ… را بر پيامبر(ص) نازل كرد، و آن حضرت را مأمور به تبليغ امرى كرد كه بين خدا وپيامبر(ص) وجود داشت وآن ولايت على(ع) است.27
از جمله بلغ ما انزل اليك بخوبى روشن مى شود كه پيش از آن ولىّ امر تعيين شده بود و آن روز تنها براى معرفى و ابلاغ بوده است.3ـ غدير روز بزرگ، روز گشايش ، روز تكامل …:
«ان هذا يوم عظيم الشأن، فيه وقع الفرج ورفعت الدرج ووضحت الحجج». عظمت اين روز بدان جهت است كه ظرف ظهور اراده الهى و زمان ابلاغ پيام الهى و آثار مترتب بر آن است؛ روزى است كه گشايش و فرج حاصل شد، چرا كه نگرانى امت اسلام نسبت به زمان پس از پيامبر را برطرف كرد و بدانها اميد بخشيد؛ روزى كه نردبان تكامل افراشته شد و با طرح مسئله امامت و معرفى امام، دين به كمال لازم خود رسيد، روزى كه حجت ها آشكار شد و بر همگان اتمام حجت گرديد.4ـ روز پرده بردارى از مقام امامت:
«هذا يوم الايضاح والافصاح عن المقام الصراح». «افصاح» به معناى اظهار كردن و مرادف با «ايضاح» است، و صراحت به معناى خالص بودن چيزى از تعلقات است، و سخن صريح از همين باب است بدان جهت كه اظهار و تأويل ندارد.28 اما مقام صراح يعنى جايگاه پاكى، پيراستگى، و منظور از آن مقام عصمت و امامت است كه در روز غدير از آن پرده بردارى شد و امام براى همگان مشخص شد تا ديگر بهانه اى براى منافقان و دو رويان نباشد كه پيامبر(ص) به صراحت كسى را معرفى نكرده است.5ـ روز كامل شدن دين:
«ويوم كمال الدين …»، روزى است كه دين خداوند كامل شد. كارى كه در روز غدير صورت گرفت آنچنان از اهميت برخوردار بود كه حق تعالى در شأن آن فرمود: اليوم اكملت لكم دينكم، كارى كه اگر صورت نمى گرفت، نه تنها دين به مرحله كمال خود نمى رسيد كه در حقيقت اصل رسالت نيز ابلاغ نشده بود، فان لم تفعل فما بلغت رسالته از اين روى على(ع) نيز خود فرمود: وكمل اللّه دينه….6ـ روز پيمان بستن:
«ويوم العهد المعهود»، روز پيمانِ بسته شده است، پيمانى كه پيامبر(ص) پس از گرفتن اقرار و اعتراف از مردم مبنى بر اينكه پيامبر حتى از خود مردم نسبت به خودشان، بر آنها اختيار و حق دارد و مردم نيز آن را تأييد كردند.
ايها الناس من اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ قالوا: اللّه ورسوله اعلم. قال: ان اللّه مولاى وانا مولى المؤمنين و انا اولى بهم من انفسهم فمن كنت مولاه فعلى مولاه.29
ممكن است عهد معهود اشاره به عهدى باشد كه در آغاز خلقت از انسان گرفته شد، واذ اخذ ربك من بنى آدم…(اعراف،172)، چرا كه در دعاى غدير مى خوانيم كه على(ع) فرمود: «وجددت لنا عهدك و ذكرتنا ميثاقك المأخوذ منا فى ابتداء خلقك ايانا».307ـ روز شهود و حضور:
«ويوم الشاهد والمشهود» . اين تعبيرى است كه قرآن درباره قيامت به كار برده است،31 به اين معنا كه شاهدْ پيامبر و مشهود، قيامت است، شاهدْ انسانها و مشهود، اعمال آنان است، شاهد ملائكه و مشهود، قرآن است و شاهدْ پيامبر و مشهود، على(ع) است.
به كار بردن اين تعبير درباره روز غدير، مفيد همين معناست كه پيامبر، شاهد و على، مشهود است. پيامبر(ص) شهادت به ولايت على(ع) داد و انسانها و فرشتگان بر اين امر گواهى دادند. تاريخ نيز گواهى داد كه گروهى به دليل نيل به مقام ولايت به على(ع) تبريك و تهنيت گفتند، لكن پس از چندى و در ظرف تنها چند ماه آن را زيرپا گذاشتند.8ـ روز نمايش قرارها از دورويى ها:
«يوم تبيان العقود عن النفاق والجحود». روزى كه خط حق از جريان نفاق مشخص شد، روزى كه باعث شد حاميان واقعى از مدعيان دروغين جدا شوند؛ آنان كه حقايق را آگاهانه انكار كردند و نفاق خود را در عمل آشكار ساختند، على(ع) در متن خطبه فرمود: «وكشف خبايا اهل الريب وضمائر اهل الارتداد، وقع الاذعان من طائفة باللسان دون حقائق الايمان و من طائفة باللسان وصدق الايمان».9ـ روز بيان حقايق:
«ويوم البيان عن حقائق الايمان». روزى كه خط ايمان از ديگر خطوط ممتاز شد، كسانى كه تا آن روز ادعاى ايمان به خدا و اطاعت از پيامبر را داشتند، در آن روز درونشان آشكار شد. در آن روز همه دانستند كه اگر واقعاً معتقد به اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول هستند بايد از اوامر خدا و پيامبر و از جمله ولى امر، على بن ابى طالب(ع) كه مصداق بارز و اَتم اطاعت از خدا و رسول است نيز پيروى كنند.
اينجا بود كه با نصب على(ع) و نقش بر آب شدن نقشه ها و برباد رفتن خواب و خيالها، حقايق را انكار كردند و مصداق قل لم تؤمنوا(حجرات،14) شدند، چرا كه ايمان فقط گفتن شهادتين نيست، بلكه پذيرش ولايت، حقيقت آن است كه بايد در قلب تجلى و در عمل جلوه نمايد.10ـ روز راندن شيطان:
«يوم دحر الشيطان». «دحر» بر وزن «دهر» به معناى راندن است.32 در روز غدير با كامل شدن دين، شيطان نيز براى دومين بار رانده شد، شيطان كه از دين كامل و حقيقت ايمان دل خوشى ندارد، دوست مى داشت دين، ناتمام و ابتر بماند و به كفار وعده مى داد كه با مرگ پيامبر(ص) نفس راحتى مى كشند، با واقعه غدير، وسوسه ها، توطئه ها و نقشه ها، نقش بر آب شد و همان گونه كه كافران مأيوس و نوميد شدند (اليوم يأس الذين كفروا من دينكم ـ مائده،5)، شيطان نيز مأيوس و رانده درگاه الهى شد؛ همو كه راضى به خلافت انسان براى خدا نبود و با سجده نكردن طرد و رجم شد، راضى به خلافت على(ع) براى پيامبر(ص) نيز نبود و از اين رو مدحور گرديد. از اين روست كه در حديثى از امام رضا(ع) مى خوانيم كه فرمود:
يوم مرغمة الشيطان.3311ـ روز برهان:
«يوم البرهان». قرآن كريم، يهود و نصارا را كه مدعى انحصار بهشت بودند و مى گفتند جز ما كسى به بهشت نمى رود (وقالوا لن يدخل الجنه الامن كان هوداً او نصارى ـ بقره،112)، محكوم مى كند و آنان را به استدلال فرا مى خواند و مى فرمايد: قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين(بقره،112). روز غدير دليل حقانيت اهل ولايت و رهروان امام و ولى اللّه الاعظم و منصوب الهى است، و دليل و برهانى است كه تاريخ، حديث و تفسير گواه آن است. ديگران اگر مدعى هستند بايد اقامه دليل كنند و برهان بياورند.12ـ روز داورى:
«هذا يوم الفصل الذى كنتم توعدون»، روز غدير روز جدايى حق از باطل است و اين عبارت امام(ع) در حقيقت تشبيهى از غدير به قيامت است و يا به عبارت صحيح تر تاويل به آن است، كه قرآن فرمود: هذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذبون(صافات،2) و نيز فرمود: وهذا يومكم الذى كنتم توعدون(انبياء،103).
در اين تشبيه و تأويل دو نكته وجود دارد: اوّل اين كه آن گونه كه روز قيامت حق از باطل جدا مى شود و اهل حقيقت و ايمان روانه بهشت مى شوند و گروه باطل به سوى دوزخ برده مى شوند، روز غدير نيز فرقه ناجيه، مؤمنان به ولايت هستند و در صراط مستقيم كه همان امام مفترض الطاعة است (انا سبيله الذى نصبنى للاتباع بعد نبيّه) قرار دارند، و جز آنها كه از حق و ولايت اعراض كرده اند، دوزخى اند.
دوم اين كه كفار و مشركان انتظار وقوع قيامت را نداشتند و مى پنداشتند كه واقعيت ندارد؛ دشمنان ولايت نيز انتظار چنين روزى را نداشتند و نمى پنداشتند كه خداوند وصى و جانشينى براى پيامبر(ص) تعيين و نصب كنند، اما با حيرت تمام مشاهده كردند كه خداوند خود داورى كرد و امام و ولى را تعيين نمود و پيامبر(ص) را مأمور به ابلاغ آن فرمود.13ـ روز فرشتگان:
«هذا يوم الملاء الاعلى الذى انتم عنه معرضون»، غدير روز فرشتگان والامقام در عالم بالاست. اين فقره از خطبه، برگرفته از كلام الهى است كه فرمود: لايسمعون الى الملأ الاعلى(صافات،8). به كار بردن اين تعبير بيانگر آن است كه در اين روز فرشتگان به امر الهى فرود آمده و چنين مأموريتى را براى پيامبر(ص) آوردند، پس از، آن نيز طبق روايت رضوى در عالم فرشتگان محفل انس برگزار مى شود كه فرمود:
وهو اليوم الذى يامر جبرئيل ان ينصب كرسى كرامة بازاء بين المعمور ويصعده جبرئيل وتجتمع اليه الملائكه من جميع السموات.34
و نيز مى فرمايد:
ان يوم الغدير فى السماء اشهر منه فى الارض.35
اما معاندان نمى توانند و يا نمى خواهند اين معنا را درك كنند، از اين روى امر مهم الهى را از صقع ربوبى و ملأ اعلى تنزل داده و به يك امر بشرى تبديل كردند.14ـ روز رهنمون:
«هذا يوم الارشاد». غدير، روزى است كه خداوند به وسيله پيامبر(ص) مردم را به مسير آينده شان راهنمايى كرد، حقايق را گفت، ولىّ امر را معرفى كرد، و با بدرقه كردن آن با دعاى معروف اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه واحب من احبه وابغض من ابغضه36 راه ولايت و مسير عداوت ، طريق حب و بغض مردم را مشخص فرمود. پيامبر(ص) ارشاد كرد و رهنمون داد، مسير آينده را روشن كرد، اما امت چه كرد؟15ـ روز آزمون:
«ويوم محنة العباد»، «محنت» به معناى آزمودن است و «امتحان» نيز از همين باب است. روز غدير روز آزمايش بندگان بود، روزى كه خداوند، ولى و پذيرش ولايتش را وسيله آزمودن انسانها قرار داد، هر كه آن را پذيرفت و بدان پاى بند بود، سرفراز از بوته آزمايش درآمد، و هر كه آن را رفض كرد ـ هر چند در آن هنگام تبريك گفت ـ در اين امتحان پذيرفته نشد، چرا كه نفى ولايت در حقيقت رها كردن رسالت و ترك توحيد است.16ـ روز پيشاهنگان:
«يوم الدليل على الرواد». «رواد» جمع «رايد» به معناى پيش قراول است، اين عبارت ممكن است بدين معنا باشد كه على(ع) كه خود از پيشگامان ايمان و اسلام است (اول من آمن به، اول من اسلم37) و گوى سبقت را در اين ميدان از ديگران ربوده است (كه فرمود «والسابقون السابقون اولئك المقربون ـ واقعه،10و11)38،به اين روز و واقعه غدير بر فضايل خود استدلال مى كند و مى گويد: روز غدير كه روز ولايت و معرفى ولى است دليلى است بر شناخت پيشگامان و پيشاهنگان. پيشگام در ايمانِ به رسالت، پيشاهنگِ در امامت و صدر الائمه است.17ـ روز هويدا شدن نهانها:
«هذا يوم ابدى خفايا الصدور ومضمران الامور». در اين بخش از خطبه دو احتمال وجود دارد.يكى گوشزد كردن مجدد جريان نفاق و دوروييهاى مذموم كه پيش از اين بدان اشارت فرمود.
ديگر، آشكار شدن اسرار ممدوح؛ يعنى روزى كه خداوند، راز بين خود و رسولش را آشكار كرد، در آن روز پيامبر(ص) سرّى را كه خداوند در درونش به وديعت نهاده بود و پيامبر از افشاى آن در هراس بود، با تضمين بر تأمين آن را آشكار كرد. (بلغ ما انزل اليك من ربك … واللّه يعصمك من الناس). شايد تركيب «مضمرات الامور» مؤيد همين معنا باشد.18ـ روز شناسايى خاصان:
«هذا يوم النصوص على اهل الخصوص». پيامبر مكرم(ص) از آغاز بعثت تا حجة البلاغ، بارها به اشاره و كنايه به معرفى على(ع) پرداخته بود، در حديث «يوم الانذار»، در حديث منزلت و … اما در جريان غدير بدون هيچ پرده پوشى و به دور از هر گونه كنايه و اشاره و با صراحت تمام به معرفى على(ع) به عنوان ولى امر مسلمين پرداخت و راه هرگونه توجيه را مسدود كرد زيرا كه فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه». از اين روست كه امام مى فرمايد: غدير روز تنصيص است روز معرفى خاصان (على) با سخن صريح است.19ـ روز اوصيا و انبيا:
«هذا يوم شيث، هذا يوم ادريس، هذا يوم يوشع، هذا يوم شمعون». در اين بخش از خطبه امام به تعلق روز غدير به برخى از انبيا و اوصيا چون ادريس، شيث، يوشع و شمعون اشارت مى كند، قرآن كريم درباره ادريس مى فرمايد: واذكر فى الكتاب ادريس انه كان صديقاً نبياً(مريم،56).
شيث، به حسب تاريخ، وصى حضرت آدم بوده است؛ يوشع نيز جانشين حضرت موسى(ع)،39 و شمعون جانشين حضرت عيسى(ع) بوده است.40 در ادامه روايت مى خوانيم كه روز غدير به آدم (قبول توبه)، ابراهيم (نجات از آتش)، هارون (جانشينى از موسى) و عيسى(ع) تعلّق دارد.41
گويا روز غدير يادآور نقاط حساس در نبوت و وصايت است كه بسيارى از انبيا از جمله پيامبر اسلام(ص) در آن تعيين جانشين كرده اند.20ـ روز آسايش و آسودگى:
«هذا يوم الامن و المأمون». قبل از واقعه غدير، نگرانيهايى نسبت به آينده اسلام وجود داشت و حتى از پيامبر(ص) نيز چنين نگرانى يى ابراز مى شد، چرا كه در حديث ثقلين و خطبه حجة الوداع فرمود: «فانظروا كيف تخلفونى فى الثقلين» اما پس از جريان غدير مى بينيم اين نگرانى به سرور و شادى مبدل مى شود كه فرمود:
اللّه اكبر على اكمال الدين واتمام النعمة ورضى الرب برسالتى والولاية لعلى من بعدى.42
على(ع) نيز در همين خطبه فرمود: «واقر عين نبيه والمؤمنين والتابعين»، افزون بر اين كه خداوند براى پيامبر(ص) نسبت به پيامدهاى غدير، امنيت و آسايش را تضمين كرد: «وضمن له عصمته منهم» كه از اين جهت نيز غدير روز آسودگى است.21ـ روز گنج پنهان:
«هذا يوم اظهار المصون من المكنون». غدير روزى است كه آنچه در نهان نگهدارى مى شد، علنى گرديد، و اين همان امر مهم ولايت است. تعبير به «المصون من المكنون» بيانگر آن است كه حادثه غدير برنامه اى نبوده است كه خلق الساعه پديد آمده باشد، بلكه پيش از فرا رسيدن اين برهه از زمان در مكنون (صندوقچه) حفظ شده علم الهى و سينه پيامبر(ص) وجود داشته است و روز غدير تنها ظرف اعلان آن است.22ـ روز آشكار شدن رازها:
«هذا يوم ابلاء السرائر». اين قسمت از خطبه تعبير ديگرى از بيانى است كه قبلاً بيان شده بود، در حقيقت امام با توجه به اهميت اين اعلان، آن را به چند گونه بيان كرده است. يك بار فرمود: «يوم الايضاح»، بار ديگر گفت: «يوم ابدى خفايا الصدور و مضمرات الامور»، و در مرتبه بعد فرمود: «اظهار المصون» و بالاخره در آخر فرمود: «ابلاء السرائر»؛ روزى كه اسرار درون اعم از كفر و ايمان، بغض و حب، شر و خير، ريا و اخلاص و… آشكار شد.
تعبير اخير برگرفته از وصف قيامت است كه قرآن بدان اشارت دارد و مى فرمايد: يوم تبلى السرائر(طارق،9). تشبيه روز غدير به روز قيامت مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه آن گونه كه روز قيامت اعلان نهايى پايان دوره اى از حيات و آغاز حياتى ديگر است، غدير نيز به نوبه خود اعلان پايان دوره اى از هدايت و ارشاد (به صورت نبوت) وآغاز دوره اى ديگر در شكل امامت است و ويژگى جاودانگى دين را تضمين مى كند.نكته پايانى
از آنچه گذشت، روشن شد كه جريان غدير، تنها رخدادى تاريخى و يا گذرگاهى جغرافيايى و يا بحثى روايى و يا مسئله اى سياسى نيست و حتى به رغم تصور عموم، حدّ فاصل ميان شيعه و سنى در مسئله امامت نيست؛ زيرا اختلاف نظر ميان اين دو فرقه بر سر وقوع حادثه تاريخى غدير، يا صدور روايت آن و يا لزوم وجود امام و رهبر نيست، كه همگان بر آن ها اتفاق نظر دارند؛ آنچه در اين رهگذر مورد نقض و ابرام فريقين است، لزوم تنصيصى بودن نصب امام و ولىّ به همان وجه كه در نبوت و رسالت است، مى باشد.
بنابراين، غدير، نه تاريخ است، نه جغرافيا، نه روايت است و بحث درايت ، و نه سياست و حكومت، بلكه ولايت است و ولايت.
به عبارت ديگر غدير سر فصل عقيده اى است كه سرچشمه همه طاعتها و نمود همه رسالتها و نبوت همه انبيا است.
غدير كلمه اى است كه پيشوندش لاهوت و رسالت، و پسوند آن امامت و ولايت است. غدير جمله اى است كه مبتداى آن توحيد، خبرش معاد و قيامت و ربطش ولايت است پس بر ماست كه با درك ربط بين توحيد و نبوت و ولايت همه عقايد، اخلاقيات و اعمال خود را با ولىّ (صراط مستقيم مجسم) بسنجيم و بر وفق آن گام برداريم.پی نوشت ها
1. اين قسمت، تركيبى است از آيه 21 سوره ابراهيم وآيه 47 سوره غافر.
2. آنچه بين كروشه قرار گرفته است، به استثناى مورد اخير ونشانى آيات ، همگى برگرفته از نسخه خطى مصباح المتهجد است.
3. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسى، به تصحيح اسماعيل انصارى زنجانى، ص694، نسخه اى از اين كتاب، در كتابخانه مدرسه امام حسين(ع) ـ مركز آموزش تخصصى تفسير و علوم قرآن حوزه علميه قم ـ وجود دارد.
4. اقبال الاعمال، ص461
5. مصباح كفعمى، ص695
6. بحارالانوار، ج97،ص112
7. مسند الامام الرضا(ع)، عزيز اللّه عطاردى، ج2، ص11
8. مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص43
9.وسائل الشيعه، كتاب الصوم، باب الصوم المندوب(ب41) ح11
10. تفسير نورالثقلين، ج2، ص160 و ج5، ص305
11. جامع احاديث الشيعة، ج11، ص666
12. الغدير فى الكتاب والسنّة والأدب، ج1، ص284و 287
13. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، ص694
14. ر.ك: مقباس الهداية، ص70؛ دراية الحديث، شانه چى، ص88؛ كليات فى علم الرجال، جعفر سبحانى، ص122
15. ر.ك: رجـال النجـاشـى، ج2، ص407؛ جـامـع الرواة، ج2، ص308؛ معجـم الرجال، ج19، ص235
16. ر. ك: مستدرك علم رجال الحديث،ج5، ص291؛ ج4، ص85 و ج6، ص328
17. ر. ك: كليات علم الرجال، ص122
18. تأليف مولى محمّد جعفر شريعتمدار استرآبادى(م.1263). ر.ك: الذريعه، ج18، ص283
19. ر. ك: مقباس الهدايه، ص71ـ72
20. ر. ك: دراية الحديث، ص89
21. ر. ك: قاموس الرجال، ج1، ص31
22. ر. ك: بحار الانوار، ج97، ص110
23. بحارالانوار، ج98، ص298
24. ر. ك: وسائل الشيعه، كتاب الصوم، باب الصوم المندوب(ب14) ح1،2،4،6،7،9 و10
25. الغدير، ج1، ص267 و 268
26. ر.ك: المصباح المنير؛ مجمع البحرين: ماده «دوح»
27. ر. ك: الغدير، ج1، ص9ـ61
28. المصباح المنير؛ مجمع البحرين: ماده «صرح» و «نصح»
29. الغدير، ج1 ص11
30. مصباح المتهجد، ص294
31. سوره بروج، آيه3
32.صحاح اللغة، مادّه «دهر»
33. مسندالامام الرضا(ع)، ج2، ص18
34. مسند الامام الرضا(ع)، ج2، ص18
35. همان، ص20
36. الغدير، ج1، ص11
37. فضايل الخمسة من الصحاح السته، ج1، ص178 و187
38. ر. ك: الدر المنثور فى التفسير الماثور، ج8، ص6
39. مجمع البحرين: مادّه هاى «شيث» ، «يوشع»؛ تاريخ يعقوبى، ج1، ص8 و46
40. وسائل الشيعه، كتاب الصوم، باب الصوم المندوب(باب14) ح12
41. همان.
42. الغدير، ج1، ص11
علوم حديث - شماره7