شرق حيرت
سمت چشمان شما را شرق حيرت گفتهاند
غربت اندوه ما را غرب حسرت گفتهاند
يازده خورشيد نورانى تشعشع كردهاند
زير آن چادر كه آلاچيق عصمت گفتهاندساكنان باغهاى آبى هفت آسمان
يك صدا بانوى كوثر را مديحت گفتهاند
كوچههاى معرفت تا رهگذار گام توست
خاك آن را اصل عرفان مهر طينت گفتهاندنيستى هم با شعاع هستى تو جان گرفت
پرده نام تو را آهنگ خلقت گفتهاند
بس كه خون باريدهام از ديده با ياد شما
قلب ما را كربلاى داغ غيرت گفتهانداى حجاز معرفت! بعد از تو ياران على
از نجف تا كوفه را اقليم غربت گفتهاندآرمانشهر منى اى سرزمين عشق و نور
خانهات را ناكجا آباد حكمت گفتهاند
روز ديدار تو رستاخيز احساسات ماست
عالم شيدايى ما را قيامت گفتهاند
اعظم السادات مير سليمى
ماهنامه نيستان - شماره 14 و 109/15