بر سر زنهاى جهان افسرى
محمد جان قدسى
فاطمهاى همسر شير خدا
دخت نبى، شافع روز جزااى كه تو بر آل كسا محورى
بر سر زنهاى جهان افسرىجان جهان نفس مسيحاى توست
نون و قلم نطق شكر خاى توستمبدأ قانون شريعت تويى
نيّر مشكات حقيقت تويىسر تو شيرازه قالوا بلى است
قائمه عرش، زنامت به پاستبضعه پاك تن احمد تويى
طور لقا، جلوه سرمد تويىشأن تو اين بس كه تو را داده اَب
ام ابيها لقب اى منتخبنخل نبوت ز تو شد بارور
باغ امامت ز تو شد پر شجرمهر تو رخشان ز بلنداى عرش
سفره تو گستره عرش و فرشعلت غائى به دو عالم توئى
جوهره عالم و آدم توئىخلق، تو را، امر، تو را جان توراست
جلوه گه صورت جانان تو را ستانس پيمبر به وجود تو بود
سينه او طور شهود تو بودشمعى و خوبان همه پروانهات
كعبه دلها، رخ جانانهاتپردگيان حرم كبريا
بسته كمر خدمت امر تو راسير رسل اوج به معراج توست
كعبه دلدار ز منهاج توستكوثرى و چشمه فيض خدا
از تو زند جوش زلال بقادور فلك تابع فرمان تو
خيل ملائك همه دربان توهستىات آيينه «الله نور»
مهر درخشنده «يوم النشور»جام حيا مست زصهباى توست
واژهاى از دفتر معناى توستزهره و انسيه حورا تويى
نور دل سيد بطحا تويىصبر و رضا طفل دبستان توست
ريزه خور سفره احسان توستدهر نديده است چو تو دخترى
هر چه بديده است تو زان بهترىگلشن رضوان طرفافزار ز توست
چهره مهتاب دل آرا ز توستگر تو نمىآمدى اندر وجود
كى اثر از عالم ايجاد بودگشت نهان بر همه كس تربتت
تا بشناسند غم غربتت