خطبه تاریخى امام سجاد (ع)
نویسنده: على نظرى منفرد
در این اثناء امام زین العابدین علیه السلام از سراپرده
خود بیرون آمد و با اشاره مردم را به سكوت، دعوت كرد،
نفسها در سینهها ماند و سكوت مطلق همه جا را فرا گرفت،
آنگاه امام سجاد علیه السلام اینگونه خطبه تاریخى خود را
ایراد فرمود: پس از حمد و ثناى الهى، از رسول خدا صلى الله
علیه و آله و سلم یاد كرد و بر او درود فرستاد و خطاب
بهمردم گفت:
ایها الناس! من عرفنی فقد عرفنی،
و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من
غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهك حریمه و سلب نعیمه و
انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا، فكفى بذلك
فخرا.
ایها الناس! ناشدتكم بالله هل تعلمون انكم كتبتم الى ابی
وخدعتموه، و اعطیتموه من انفسكم العهد و المیثاق والبیعة
ثم قاتلتموه و خذلتموه؟ فتبا لكم ما قدمتم لانفسكم و سوء
لرأیكم، بایة عین تنظرون الى رسول الله صلى الله علیه و
آله و سلم یقول لكم: قتلتم عترتی و انتهكتم حرمتی فلستم من
امتی.
اى مردم! هر كس مرا مىشناسد، مىداند كه من كیستم، و
آن كه مرا نمىشناسد (بداند كه) من على فرزند حسین هستم كه
او را در كنار فرات (با كامى خشكیده و عطشناك) بدون هیچ
گناهى، از دم شمشیر گذراندند، من فرزند آن كسى هستم كه
پرده حریم حرمت او را دریدند، و اموال او را به غارت
بردند، و افراد خانواده او را به زنجیر اسارت كشیدند، من
فرزند آن كسى هستم كه او را به زارى كشتند، و همین افتخار
ما را بس است.
اى مردم! شما را بخدا سوگند آیا به خاطر دارید كه به پدرم
نامهها نوشتید (و او را دعوت كردید) ولى با او نیرنگ
باختید؟ ! (به خاطر دارید كه) با او پیمان (وفادارى) بستید
و با او (و نماینده او) بیعت كردید، ولى (به هنگام حادثه)
او را تنها گذاردید؟ ! (و به این هم بسنده نكردید) و با او
به پیكار برخاستید؟ !
شما را هلاكت و نابودى باد! چه (بد) توشهاى (از پیش) براى
خود فرستادید! و رأى شما (چه) زشت و ناپسند بود.به من
بگوئید كه با كدام چشم مىخواهید به روى رسول خدا صلى الله
علیه و آله و سلم بنگرید هنگامى كه به شما بگوید: عترت مرا
كشتید، حریم حرمت مرا شكستید، پس شما دیگر از امت من به
حساب نمىآیید؟ ! .
وقتى سخن امام بدین جا رسید، از هر طرف صداى آن جماعت
بیشمار به گریه بلند شد و به همدیگر مىگفتند: (دیدید) كه
نابود شدید و درنیافتید؟
امام سجاد علیه السلام در دنباله سخنان خود فرمود: رحمت
خدا بر آنكس باد كه پند مرا بپذیرد و سفارش مرا در رابطه
با خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و دودمان او
به خاطر بسپارد، چرا كه من به نیكى از رسول خدا علیه
السلام پیروى مىكنم و رفتار او را در پیش مىگیرم.
مردم یكصدا بانگ برداشتند كه: اى پسر پیامبر خدا! ما
فرمانبردار (فرامین) توایم! و پیمان تو را محترم و دلهاى
خود را به جانب تو معطوف مىداریم! و هواى تو را در سر
مىپروریم ! رحمت خدا بر تو باد! تو فرمان بده تا با هر
آنكه با تو در آمیزد، بستیزیم! و با هر كس كه تسلیم فرامین
تو باشد، از در آشتى درآییم! و یزید را (از اریكه قدرت به
زیر كشیم و او را) اسیر كنیم! و از كسانى كه بر شما و
خاندان ستم روا داشتند، بیزارى جسته و انتقام خون پاكان
شما را از آنان بگیریم! !
امام سجاد علیه السلام فرمود:
هیهات! ایها الغدرة المكرة! حیل
بینكم و بین شهوات انفسكم، اتریدون ان تأتوا الی كما اتیتم
الى آبائی من قبل، كلا و رب الرقصات الى منى، فان الجرح
لما یندمل، قتل ابی بالامس و اهل بیته معه، فلم ینسنی ثكل
رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم وثكل ابی و بنی ابی
وجدی شق لها زمی و مرارته بین حناجری و حلقی، و غصصه تجری
فی فراش صدری، و مسالتی ان لا تكونوا لنا و لا علینا.
هیهات! اى بیوفایان نیرنگ باز! در میان شما و
خواستههاى شما پردهاى كشیدهشده است، آیا برآنید كه با
من نیز به همان گونه كه با پدران من رفتار كردید، عمل
كنید؟ ! (مطمئن باشید كه به یاوههاى شما ترتیب اثر
نمىدهم و) هرگز چنین نخواهد شد (كه شما مرا به راهى كه
مىخواهید سوق دهید) !
بخداى راقصات (1) بسوى منى سوگند، كه هنوز آن زخم عمیقى كه
دیروز از قتل عام و كشتار پدرم و فرزندان و (اصحاب) او در
قلب من پدید آمده است، التیام نیافته و هنوز داغ رحلت رسول
خدا صلى الله علیه و آله و سلم را فراموش نكرده بودم كه
آلام و مصیبتهاى پدرم و فرزندان پدر و جد بزرگوارم، موى سر
و صورت مرا سپید كرد و هنوز مزه تلخ آن را در گلوگاه خود
احساس مىكنم، و اندوه این آلام جانفرسا هنوز در قفسه سینه
من مانده است! خواسته من از شما این است كه (حداقل بى
تفاوت باشید!) نه از ما طرفدارى كنید و نه با ما از در جنگ
و دشمنى درآیید !
پس امام سجاد علیه السلام خطبه خود را با این ابیات
پایان داد:
لا غرو ان قتل الحسین و شیخه
قد كان خیرا من حسین و اكرما
فلا تفرحوا یا اهل كوفة بالذي
اصیب حسین كان ذلك اعظما
قتیل بشط النهر نفسی فداءه
جزاء الذی ارداه نار جهنما (2)
پىنوشتها:
1. راقصات، به شترانى گفته مىشود كه زائران خانه خدا را
از مكه به منى و عرفات مىبرند .
2. "شگفت آور نیست اگر حسین كشته شد و پدر بزرگوارش
على، كه به از حسین بود، او نیز كشته شد؛ اى اهل كوفه!
شادمان نباشید به این مصیبت كه بر حسین وارد شد كه این
مصیبتى است بزرگ؛ جانم فداى آن كه در كنار نهر فرات شهید
شد، و كیفر آنكس كه او را كشت آتش جهنم است" .
منبع:كتاب قصه كربلا، ص 439