هجرت تاريخى امام رضا (ع) از مدينه به خراسان
اسناد تاريخى، گوياى اولين زمينه هاى سفر امام (ع) نيست و جزئيات بسيارى از
مقدمات اين هجرت رضوى، ناگفته مانده و در پرده ابهام قرار دارد، ولى با مطالعه
اسناد موجود، اين حقيقت مسلم است كه از پيش مكاتباتى ميان مرو و مدينه، صورت
مىگرفته و بر سفر امام به سوى مرو، اصرار بوده است. «فمازال المأمون يكاتبه و
يسأله حتى علم الرضا(ص) انه لا يكف عنه»
همواره مأمون با حضرت مكاتبه داشت و از او مى خواست تا به مرو آيد. نامه ها ادامه
يافت تا آنكه امام رضا (ع) دريافت كه او دست بردار نيست. در برخى منابع تاريخى آمده است: مأمون، پس از به دست گرفتن حكومت، با ارسال نامه اى امام رضا (ع) را به
خراسان فرا خواند. امام (ع) از رفتن امتناع ورزيد، ولى مأمون پيگير بود و ارسال
دعوتنامه ها را پياپى ادامه داد، تا به امام بفهماند كه از ايشان دست بردار نيست.
علاوه بر آن، در پى دعوتنامه هاى مكرّر، مأمون مأموران خود را به نام هاى رجاءبن
ابى ضحاك و ياسر خادم، به مدينه گسيل داشت. آنان پس از ورود به مدينه، بر امام (ع)
وارد شدند و هدف مأموريت خود را چنين بيان داشتند:
«ان المأمون امرنا باشخاصك الى خراسان»مأمون، ما را فرمان داده و مأمور ساخته است، تا تو را به خراسان ببريم. امام على بن
موسى(ع) ، شيوه خلفا را مىشناخت و زندان هاي طولانى پدر را با همه تلخى ها و رنج
هايش به خاطر داشت و مىدانست كه به هر حال، مأمون كه برادر مىكشد، از حضور
آزادانه امام ميان مردم نگران است و از اين نگرانى، آسان نخواهد گذشت.
«انه تهيأ للسفر كارها و متيقنا انه يموت... »
امام رضا (ع) آماده سفر گرديد، در حالى كه از آن اكراه داشت و مطمئن بود كه در اين
سفر بدرود حيات خواهد گفت.علاوه بر آن كه چگونگى حركت امام(ع) و توديع وى با مرقد رسول خدا(ص) و نيز
خاندانش، همه و همه گوياى اكراه امام (ع) بر اين سفر است.