نهضت تولید علم، ضرورتها و آسیب ها
نویسنده:حسن رضایی مهر
ضرورت ارتقای علمی جوامع اسلامی در جهان كنونی، امری غیر قابل انكار است. ایجاد
زمینههای تبادل علمی با سایر جوامع به منظور بهره برداری بجا از دستآوردهای آنها
و نیز ترویج آرا و اندیشههای علمی خویش در محافل علمی جهان، یكی از گزینههای
ضرورت بخشی به جنبش نرمافزاری و تولید اندیشه است. ركود علمی حاكم بر جوامع اسلامی
كه پس از دوران شكوفایی تمدن اسلامی اتفاق افتاد،زمینه را برای پیشرفت و استفاده
جوامع غربی از پتانسیلهای علمی مسلمین فراهم آورد، به گونهای كه بلافاصله پس ازا
ین ركود، شاهد بالا گرفتن پیشرفتهای علمی در غرب بودیم از این روی بیجا نیست اگر
بگوییم ركود مسلمین در جوزههای علمی، یكی از علل عمده تسلط جوامع غربی بر آنها
بود.
بدیهی است نجات از این وضعیت به گونهای كه ملل اسلامی بتوانند در پیشرفت جهان علم
و اندیشه، دخیل بوده و نقش بسزا داشته باشند و بلكه بسان دوران شكوفایی تمدن
اسلامی، دیگران را سفرهنشین علم خویش كنند، در گرو بها دادن به علم و اندیشه در
حوزههای مختلف آن و در یك كلام تحقق یك نهضت و خیزش عمومی در راستای تولید علم
است. جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم كه این روزها، توجه اهل نظر را به خود جلب
كرده است، طرحی است در همین راستا، یعنی ارتقا و بالندگی علمی جوامع اسلامی خصوصاً
ایران در صحنههای بینالمللی. نوشتار حاضر نگاهی است اجمالی به ضرورت تحول علمی در
جامعه اسلامی، امكانات و راهكارهای كارآمدی این تحول و نیز بررسی آسیبهایی كه
میتواند تحقق جنبش نرمافزاری را تحت الشعاع قرار دهد.
مراد از نهضت علمی و جنبش نرمافزاری
نرمافزاری اصطلاحی است كه به نوع اطلاعات و دادهها، اطلاق میشود. البته این
دادهها میتواند در قالبهای مختلف نوشتاری، تصویری و گفتاری ارایه گردد. بر این
اساس نهضت نرمافزاری را میتوان جنبش و خیزشی همگانی در عرصه تولیدات نرمافزاری و
زایش اندیشهها دانست و البته نباید فراموش كرد كه تعابیری از قبیل نهضت و جنبش به
یك سری حركتهایی گفته میشود كه حالت جمعی داشته و منشأ آنها فرد نباشد بلكه تحقق
آن ناشی از اراده و عقل جمعی باشد بنابراین میتوان گفت اقدامات فردگرایانه در
تولید علم، هر چند حركت علمی هستند اما جنبش علمی به آنها اطلاق نمیگردد، البته
منشأ نظری یك نهضت علمی میتواند فردگرا یا نه باشد یعنی بیان اصول و ساختارها و
راهكارها میتواند از ناحیة فرد تأمین گردد اما تحقق آن در هر صورت متوقف بر یك
حركت عمومی است. پس میتوان گفت نهضت نرمافزاری یك حركت جمعی به سوی تولید علم و
اندیشه است. با توجه به آنچه گذشت در مییابیم كه نسبت بین حركت و جنبش، عموم و
خصوص مطلق است زیرا هر حركتی جنبش به معنای خیزش عمومی نیست اما هر جنبشی بالضرورة
حركت است.
تحول نرم افزاری
یكی از مؤلفههای جنبش نرمافزاری تحول علمی است. از این رهگذر است كه توجه به معنا
و مفهوم تحول نرمافزاری و نیز بررسی اینكه متعلق تحول در این بحث چه چیزهایی
میتواند باشد، امری لازم به نظر میرسد و در این خصوص باید گفت كه:
تحول در عرصه نرمافزاری و تولید علم را میتوان نگاه دوباره و جدیدتر به مبانی،
ساختارها، روشها، مقدمات، مؤلفهها و برداشت مفهومی از مفاهیم علمی دانست. بدیهی
است در نگاه دوباره و بازخوانی روشهای متداول در عرصه علم و اندیشه، به ناكارآمدی
روشی در خصوص موضوعی، یقین حاصل شود و به بررسی علل و عوامل ناكارآمدی آن پرداخته
شود و چه بسا در این نگاه دوباره ساختارها مورد نقد و انتقاد قرار گیرد و در اثبات
و ثبوت مؤلفهها و یا مبانی بحث، تغییر دیدگاه ایجاد شود به هر حال تحول
نرمافزاری، تحول در راستای اینگونه امور است. بدیهی است اینگونه بازخوانیها
میتواند مفید نتایج و نوآوریهای مهمی در عرصه تولید علم گردد. مثلاً در مباحث
كلامی و در بحث توحید عمدتاً از اثبات وجود خدا و سپس صفات او در جهت اثبات توحید،
استدلال میشود ولی اگر در اثبات وجود خدا، وجود و ماهیت انسان را مورد مطالعه قرار
داده و از طریق انسان شناسی به اثبات وجود خدا بپردازیم (البته اگر قائل نباشیم كه
تاكنون از این طریق به اثبات وجود خدا پرداخته شده است) میتوان گفت به نوعی نوآوری
در ساختار و روش اثبات وجود خدا دست یافتهایم. در هر صورت تأمل در روشهای متداول
تحقیق در حوزه علم و اندیشه، امری مهم است. گاهی ممكن است برای اثبات مدعای خویش،
از روشی خاص استفاده كنیم هر چند معتقد به سلامت و درستی آن هم نباشیم اما از این
رهگذر كه چنین روشی مورد تأیید طرف مقابل است، در مقام اسكات خصم میتوانیم از آن
بهرهبرداری كنیم یعنی در روش گفتمان، نوآوری داشته باشیم به عنوان مثال هرمنوتیك
فلسفی غرب، روشی خاص در حوزه معرفتشناسی است كه جز به نسبیت معرفتی نمیانجامد،
اما استفاده از آن با هدف اسكات خصم، امری صحیح است هر چند معتقد به آن نباشیم.
نكته قابل توجه در خصوص تحول علمی آن است كه تحول در ناحیة علم لزوماً به معنای
تغییر در اصول قطعی و ثابتی كه به مرتبه قطعیت عقلانی رسیده است و یا نسبت به اصولی
كه در متون دینی به عنوان اصول ثابت،مطرح است، نیست و همچنین تحول در احكام عقلی
چه عملی و چه نظری آن، مورد ندارد زیرا تحول در حكم عقلی مثلاً استحاله اجتماع
نقیضین، به معنی اثبات ضد آن كه امكان اجتماع تقیضین است، میباشد و روشن است چنین
تحولی نه تنها علمی نیست بلكه صبغه عقلانی هم ندارد.
ضرورت تحول علمی و تولید اندیشه
همه میدانیم كه شكوفایی تمدن اسلامی تا قرن پنجم زبانزد جهانیان بود، تمدنی جامع
در همة عرصههای فرهنگی و علمی كه به اعتراف دانشمندان غربی، هر چه اروپا دارد از
فرهنگ و تمدن غنی اسلامی بوده است «واشنگتن ارومتینگ» میگوید: كاخ تمدن ما را
دستهای توانای با علم و فن مسلمین بنا نمود و ملل اروپایی و مسیحی هر كجا هستند،
مدیون مسلیمن میباشند.[1] اما این دوره شكوفایی متأسفانه دیری نپایید و كمكم به
افول گرایید و غرب كه سفرهنشین تمدن اسلامی بود، بر شرق اسلامی پیشی گرفت كه بررسی
علل و عوامل این افول و ارایه راهكارهای مناسب جهت جبران این عقبافتادگی، میتواند
از مقدمات شكل گیری دوباره آن تمدن عظیم اسلامی باشد.
نكته قابل تأمل در اینجا آن است كه چه چیزی تحول علمی و نهضت نرمافزاری را برای ما
ضروری میسازد؟ كه در بررسی این پرسش و ارایه پاسخ نسبت به آن، باید گفت كه تحقق
تحول علمی برای جوامع اسلامی خصوصاً جامعه دینی ایران از جهاتی به شرح ذیل ضرورت
دارد.
1. جهانی شدن اسلام كه هدف عالیه حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمة هدی ـ
علیهم السلام ـ است، متوقف بر اموری است. یكی از مهمترین آنها، آن است كه جوامع
اسلامی بتوانند در حوزههای مختلف علمی از غرب سبقت گرفته و در علوم مختلف، صاحب
رأی و نظر نوین گردند. بدیهی است یكی از نتایج عمده این توسعه علمی در سطح
بینالمللی، جهانی شدن اسلام است. زمانی مسلمین میتوانند در محافل علمی جهان خود
را نشان دهند و توجه جهان غرب را به خود جلب كنند كه از یك نشاط علمی به روز و
كارآمد برخوردار باشند و نیازمندی جهان غرب به علم و فكر مسلمین احساس گردد. آنجاست
كه اسلام میتواند به عنوان دین جامع و پیشرو در تمام شؤونات بشری، خود را جاودانه
به دنیا معرفی كند و شاهد قدرت واقعی خود در جذب انسانها به سوی خود، باشد در غیر
اینصورت در، بر پاشنه سابق (یعنی دوران ركود تمدن اسلامی) خواهد چرخید.
2. فرهنگ مدرن غرب بر بنیادهای اومانیستی و سكولاری مبتنی بوده و به دنبال ساختن
تمدنی با همان صبغه و نگاه خاص خویش است. بدیهی است جهانی سازی این فرهنگ و تمدن كه
الآن غرب در پی آن است، و لازمهاش ورود به جامعه دینی ما نیز هست، چه بسا هویت
دینی و فرهنگی ما را تحت الشعاع قرار داده و باعث جذب نخبگان به سوی این فرهنگ شود.
قهراً نتیجه چنین بحران هویتی كه متوجه جامعه ما میشود از دو حال خارج نیست یا
موجب استحاله نخبگان در این فرهنگ وارداتی است و یا گرفتار آمدن آنها در دام تردید
و انزوا نسبت به فرهنگ دینی و ملی خود است. از این رهگذر است كه ارتقاء كیفی علم و
اندیشه و غنی سازی فرهنگ و تمدن اسلامی جهت صیانت مسلمین از انفعالپذیری نسبت به
فرهنگ و تمدن غرب، در قالب نهضت تولید علم كه منتهی به احیاء تمدن فراگیر اسلامی
باشد، امری ضروری خواهد بود. سوای آنكه نقش جنبش نرمافزاری در تولید علم و خاتمه
دادن به ركود علمی را نباید مورد غفلت قرار گیرد بدیهی است هرگاه یك خیزش عمومی در
راستای توسعه علمی و فرهنگی به وقوع بپیوندند و در سایة آن اندیشمندان و نخبگان به
جای پرداختن به شرح و بسط مطالب وارداتی و تقلید از آنها به تولید علم و نظریة جدید
بیندیشند و از ساحت گزارهها به ساحت نظریهپردازی و تولید گزاره پیش بروند، شاهد
انقلابی عظیم در حوزههای مختلف علمی خواهیم بود.
شرایط و معدّات نهضت تولید علم
ایجاد شرایط لازم برای تحقق هر امری، نكتهای عقلانی و غیر قابل انكار است در خصوص
جنبش نرمافزاری نیز همین مسئله جاری است. یعنی وقتی پیدایش كوچكترین امری، متوقف
بر وجود مقتضیات و عدم موانع است، تولید علم در سطحی وسیع كه منتهی به تمدن سازی
بشود، به طریق اولی مستلزم وجود شرایط و لوازم تحقق آن است. اینك برخی از این شرایط
مورد اشاره قرار میگیرد.
الف) ایمان و اعتقاد به ضرورت تولید علم: یكی از لوازم مهم برای تحقق نهضت علمی،
اعتقاد به ضرورت چنین نهضت و خیزش علمی است چرا كه اگر ضرورت نیاز به جنبش
نرمافزاری از یك باور اساسی نشأت نگیرد، نمیتوان شاهد كمترین حركتی در راستای
تولید علم بود. چرا كه در این صورت علم و اندیشه در هر سطحی كه وجود دارد، امری
كافی تلقی میگردد و در این صورت است كه جنبش علمی امری ممتنع خواهد بود. و به همین
دلیل است كه ما باید اول به این نیاز برسیم و به این باور دست پیدا كنیم كه انقلاب
علمی در جامعة دینی امری ضروری و لازم است.
ب) آزادی در بیان آراء و اندیشهها: آنچه مسلم است آن است كه خیزش عمومی نرمافزاری
در ساحت تضارب آراء میسور است اگر یك حركت عمومی و مشاركت جمعی از سوی اهل نظر،
پشتوانه نهضت نرمافزاری نباشد، تحقق چنین مطلوبی مشكل و بلكه ممتنع خواهد بود. اگر
در زمینههای مختلف علمی از اصحاب علم و اندیشه مشاركتی در تحقیقات و ارایه تنایج و
نظرات احساس نشود، باز شاهد ركود علمی خواهیم بود، هر چند تحقیقات انفرادی خود
نتایجی را به دنبال دارد اما چه بسا منسجم نباشد. از این روی تضارب آراء در تحقق
جنبش تولید علم،امری لازم است اما لازمتر از آن، ایجاد فرصت مناسب برای بیان
نظریات و اندیشههای تولیدی است. وجود آزادیهای مطلوب در این راستا و استقبال از
نظریات و نوآوریهای علمی یكی از علل معده و مهمه جنبش نرمافزاری است.
ج) استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقادپذیری نخبگان، یكی دیگر از شرایط لازمه
برای تولید علم است و هر چند در پیمودن طریق علم، اتكا به قواعد منطقی و عقلانی و
نیز اصول موضوعه در هر حوزه علمی، مورد تأكید است و از همین رهگذر است كه یك نظریه
از حیث ارزیابی به درجه مطلوبی از بیان واقع و پذیرش عمومی میرسد، اما در عین حال
تقویت روحیه انتقادپذیری و تحمل نظر مخالف امری مقبول و بلكه لازم به نظر میرسد.
بدیهی است برخورداری از قوه انتقاد و نقدپذیری بدین معنا نیست كه بدون ارایه دلیل
متقن از جانب منتقد، نظریه پرداز از نظریه علمی خویش دست بردارد. چنانكه اصرار بر
یك نظریه علمی كه از سوی صاحب آن ارایه میگردد تا زمانی كه با دلیل متقن به اثبات
نرسیده و شواهدی از موفقیت را در مرحلة آزمونپذیری در نیافته باشد، نیز امری
ناصواب است. آنچه مهم مینماید آن است كه، در طرح یك نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت
به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مدلل در جهت تكامل
و ارتقای كیفی نظریه علمی خویش استقبال نماید. روشن است كه در چنین صورتی میتوان
شاهد تحقق یكی از مؤلفههای نهضت تولید علم بود.
د) عمومی بودن حركت در تولید علم: از جمله شرایط كیفی نهضت نرمافزاری، مشاركت
عمومی نخبگان در عرصه نوآوری علمی است. چنانكه گذشت اصطلاح جنبش بر آن سری حركتهایی
اطلاق میشود كه جنبه عمومی و همگانی داشته باشد و چنانچه حركت مورد نظر ، حركت
علمی باشد، مشاركت عموم اهل علم در آن لازم است. و خلاصه جنبش در هر حوزهای كه
بخواهد انجام گیرد، مشاركت عمومی اهل علم در همان حوزة مورد نظر، لازم است. از این
روی در تحقق نهضت تولید علم نیز لازم است همة نجبگان علمی پیش آمده و هر كس در رشته
تخصصی و مورد تحقیق خویش به تحقیق و تولید اندیشه پردازد.
نكتة دیگری كه ذكر آن در اینجا خالی از لطف نیست آن است كه بر مراكز تولید علم نیز
لازم است كه همه حوزهها و عرصههای علمی را مورد توجه قرار دهند یعنی با توجه به
تناسب مطالعات مورد نظر در آن مراكز، هم در عرصه علوم تجربی و طبیعی و هم علوم
انسانی و دینی به مطالعه بپردازند زیرا بناست نهضت تولید علم، تولید علم و فرهنگ
كرده و پس از آن تمدنسازی نماید. از این روی تحقیق در زمینههای مختلف علم در بحث
جنبش نرمافزاری امری لازم به نظر میرسد.
چالشهای فراروی نهضت تولید علم
هر چند حركت در جهت تولید علم و ایجاد زمینة نهضت علمی، امری لازم و ضرورت جامعة ما
به شمار میآید، اما در این مجال توجه به نكتهای ضروری است و آن اینكه برای هر
حركت و انقلابی به اعتبار مبدأ و مسیر آن دو مرحله قابل تصور است:
1. به نهال نشستن و تحقق آن با مؤلفهها و مشخصههایی كه مبین ماهیت آن است و به
تعبیری، اصول و آرمانهایی كه چنین حركتی را ساختارسازی كرده است.
2. حفظ آن حركت با تحفظ بر اركان و آرمانها و عدم عدول از اهداف و غایات. ـ قهراً
چنین گزینهای هر چند از حیث وجودی در طول گزینة اول قرار دارد، اما از جهت اهمیت،
میتواند مسبوق بر آن باشد چرا كه در این مرحله، معضلات و آسیبهایی بدنة این حركت
و استمرار آن را تهدید میكند كه در مرحلة اول با چنین چالشهایی مواجه نیستیم و
بدیهی است كه وجود همین چالشها و پذیرش آنهاست كه منتهی به توقف و انسداد یك حركت
میگردد. از این روی آسیبشناسی هر حركتی و اعمال راهكارهای مناسب جهت مقابله با
آنها، عنصر اساسی در تداوم و بقاء آن است و از آنجا كه نهضت تولید علم نیز، سوای
ماهیت و تحقق آن، از این آسیبها در امان نیست، بررسی چالشهای فراروی آن، جهت
اعمال راهكارهای مناسب در برخورد با آنها، امری لازم است كه اینك به بیان برخی از
این آسیبهایی كه میتواند این حركت علمی را تهدید نماید، اشاره میشود.
1. یكی از آسیبهایی كه میتواند نهضت تولید علم را متزلزل كند سطحینگری در
تحقیقات است. اتكا به مطالب سطحی و تكراری دیگران كه صورت كلیشهای به خود گرفته
قطعاً نمیتواند رهآورد نوینی در تحقیقات علمی باشد گفتههای دیگران را كه خودشان
گفتهاند، نیازی به اعاده و استفاده كلیشهای از آنها نیست. البته این بدین معنا
نیست كه نظریههای گفته شده را باید به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام
نداشت بلكه مراد آن است كه این نظریات آخر علم و پژوهش قلمداد نگردد. بدیهی است در
پارهای از موارد، بیان نظریات دیگران به منظور استفاده و یا نقد و بررسی، امری
مطلوب و معقول است و نیز گاهی ذكر نظریهای از آن جهت كه صاحب آن نظریه از موقعیت
علمی والایی برخوردار است، به منظور بهرهبرداری استنادی از آن، مورد توجه قرار
میگیرد و مسلم است چنین اموری غیر از سطحینگری در تحقیقات و عدم نوآوری علمی است.
آنچه مانع تولید علم است اتكاء مطلق برآوردههای دیگران است به گونهای راه پژوهش
برای دیگران منسد گردد. بدیهی است چنین رویهای میتواند كار تولید اندیشه را
متزلزل سازد.
2. یكی از آسیبهایی كه عمدتاً مربوط به مراكز علمی موجود است، درون گرایی است. عدم
برخورداری از یك رویه شفاف در خصوص ارتباط مراكز علمی و تحقیقاتی با یكدیگر و به
تبع آن عدم وجود ارتباط بین آنها، زایندة روحیة درونگرایی و خود تأییدی است كه
مفاسد چنین روحیه و رویهای هم كم نیست و یكی از آنها اتكا به فراوردههای علمی خاص
خود است كه چه بسا منتهی به غرور و خودبزرگبینی علمی نیز بشود. معلوم است كه اگر
یك مركز علمی نسبت به فراوردهها و تولیدات علمی خود، مقدمات ارتباط با دیگر مراكز
علمی را جهت ارایه تولیدات و نیز نقد و بررسی و یا تأیید آنها، فراهم نیاورد و
یافتههای خود را بر بام حقیقت ببیند، به نوعی خودبزرگبینی كاذب گرفتار آمده است و
به نظر میرسد كه چنین آسیبی متأسفانه اگر نگوییم در اغلب مراكز علمی موجود است، در
برخی از آنها قطعاً رایج است. اینكه غالباً عمدة مراكز علمی كه در حوزة تحقیقات
مشترك نیز هستند، حاضر به تأیید تولیدات علمی یكدیگر نیستند، هر چند فیالواقع حق
باشند، خود نتیجه حاكمیت چنین رویة نامباركی بر این تشكلات علمی است.
3. یكی دیگر از آسیبها فراروی نهضت تولید علم، جایگزینی آموزش محوری به جای پژوهش
محوری است. در تحقیقات علمی آنچه مهم است پذیرش است. هر چند پژوهش متوقف بر آموزش
است اما آموزش فقط فراگرفتن است و مقدمه تحقیق و پژوهش. آموزش با هدف تولید علم و
فرهنگ و تمدن صورت میپذیرد پس قهراً نباید محور اصلی و هدف قرار گیرد كه اگر چنین
باشد، باز شاهد نوعی ركود در عرصههای مختلف علمی خواهیم بود. از این روی توجه به
پژوهش محوری، و نه آموزش محوری امری لازم در راستای تحقق جنبش نرمافزاری بشمار
میآید.
4. عدم هماهنگی تحقیقات علمی از حیث زمان با رقیبان نیز یكی از آسیبهای جدی در این
مسئله هست. اگر بنای بما بر آن است كه در جامعه جهانی حرف نو داشته باشیم به
گونهای كه نگاه جهان را مجلوب خود كنیم، نه تنها از علم روز و جهان اندیشه نباید
عقب بمانیم بلكه باید در موقعیتی بالاتر قرار گرفته و منزلتی فراتر را درك كنیم، در
غیر این صورت همیشه سفرهنشین علم دیگران خواهیم بود متأسفانه این آسیب الآن به طور
جدی دامنگیر برخی از نظریه پردازان ما شده است. میبینیم یك نظریهای كه در یكی دو
قرن پیش طرح شده و حتی با فاصلهای نه چندان دور، از اعتبار علمی ساقط و رد شده است
تازه مورد استناد و تبلیغ برخی از روشنفكران قرار میگیرد؛ به عنوان مثال همین
نظریه داروین و انتخاب طبیعی او، سالهاست كه به عنوان یك نظریهای كه نتوانسته است
خود را به اثبات رساند، مورد اعتنای عمده اندیشمندان غرب كه زادگاه این نظریه نیز
همان جاست، قرار نگرفته است و از جانب خود آنها مهر تأیید نخورده است. در عین حال و
متأسفانه میبینیم كه هنوز در برخی محافل علمی ما، به دفاع از این نظریه پرداخته
میشود و مصرانه بر آنند تا به واسطه اثبات آن، تعارض بین علم و دین را ثابت كنند.
چیزی كه خود غرب از آن روی گردانده است بدین معنا كه از قرن بیستم دوباره دانههای
احیای دین و پشت پا زدن به نغمهها و دعاوی دینستیزی به طور قابل توجهی، شكوفه زده
است، آنچه نیاز جامعة علمی ماست، برخورداری از علمی است كه بتواند با علم روز و
تكنولوژی حاكم بر جهان ارتباط برقرار كرده و خود را به مرتبهای از علم و فنآوری و
تمدنسازی برساند كه همچون دوران شكوفایی تمدن اسلامی، غرب را سفرهنشین علم خویش
نماید. بدیهی است چنین امری جز با ایجاد مؤلفهها و راهكارهای هماهنگ كردن تولیدات
علمی خود با جهان علم و نیز پیشرفت آنها در تشكلات علمی جوامع اسلامی، امكانپذیر
نیست.
البته آسیبهای دیگری نیز برای نهضت و تولید علم از قبیل عدم همت و انگیزه لازم
در امر تحقیقات علمی متصور است كه بیان آنها فرصت دیگری را میطلبد.
[1] . زین العابدین قربانی، تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 318، به نقل از نگرش
تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، دكتر جهانبخش ثواقب، ص 53 در پاورقی.
منبع:سایت اندیشه قم