شهید آوینی


اظهارات وحشیانه نظامیان صهیونیست در مورد کشتن فلسطینیان

روزنامه صهیونیستی معاریو اخیرا با شماری از نظامیان صهیونیست مصاحبه و آن را منتشر کرد. در این مصاحبه ها نظامیان صهیونیست از قهرمانیهای خود در قتل فلسطینیان سخن گفته اند. همه سربازان بدون استثنا به هنگام کشتن فلسطینیان احساس نشاط و به آن افتخار می کنند. آنان در اظهارات خود تأکید کرده اند که به سبب کشتن فلسطینیان پشیمان نیستند، بلکه آماده اند همان جنایتهای گذشته خود را که به هنگام مشاهده آنها، مو در بدن انسان سیخ می شود، تکرار کنند. به گفته یکی از آنان، ترحم به فلسطینیان عاقلانه نیست!

آنچه در پی می آید ترجمه حرف به حرف و کلمه به کلمه مطالبی است که در گزارش روزنامه صهیونیستی معاریو در این باره منتشر شده است:

اظهارات "اساف" جمعی یگان ویژه عملیات ترور ارتش رژیم صهیونیستی موسوم به گفعاتی

به هیچ وجه عاقلانه نیست که به فلسطینیان ترحم شود. من یک فلسطینی مسلح را در یکی از خیابانهای جبالیا مشاهده کردم. از طریق دوربین پیشرفته اسلحه ام، سرش را نشانه گرفتم و شلیک کردم. دیدم که بر زمین افتاد. خدای من! این صحنه زیباترین لحظه زندگی من بود! درست مشابه مشاهده صحنه پیروزی تیمم در فوتبال. پس از آن یک فلسطینی دیگر را دیدم. بسیار درشت اندام بود. به سویش تیراندازی کردم، اما خود را به داخل اتاق انداخت. با آنکه جثه اش خیلی درشت بود، اما در آن لحظه به یک کودک کوچک تبدیل شده بود.

اگر صبح با احساس بدی از خواب بیدار شدی، بدان که یک فلسطینی مسلح یا غیر مسلح را خواهی کشت. اگر فرد غیر مسلح نوجوانی 14 ساله بود باید او را بکشی. علاوه بر آن می توانی یک زن را هم بکشی تا دیگر از به دنیا آوردن کودکان دست بکشد! می توانی کودکان را هم بکشی، زیرا در آینده بزرگ می شوند، ازدواج می کنند و پس از آن حداقل 10 فرزند به دنیا می آورند.

اینها اظهارات یک سرباز صهیونیست در گفت و گو با روزنامه معاریو است. او می گوید که پس از کشتن فلسطینیان احساس نشاط فراوانی به او دست می دهد. این سرباز که دوره نظامی گری خود را اخیرا به پایان رسانده و پیش از آغاز تحصیل در دانشگاه به هند مسافرت کرده است، در ادامه می گوید:

پس از آنکه از کشتن فلسطینیان فارغ می شدیم به پایگاه نظامی باز می گشتیم. سربازان بر سر اینکه هر یک آن روز چه تعداد فلسطینی کشته اند با یکدیگر مسابقه می دهند. من حتی یک بار از کارهایی که در دوره نظامی گری انجام داده ام، پشیمان نیستم. بر عکس، امروز آماده ام که همان کارها را دوباره انجام دهم. ما بی صبرانه منتظر اعزام برای یک عملیات دیگر بودیم. برنامه های تلویزیونی را تماشا می کردیم و می خندیدیم و با خود می گفتیم که خدایا! کی برای کشتن فلسطینیان دوباره اعزام می شویم؟!

اظهارات "چای" جمعی یگان تروریستی گفعاتی

برای تعقیب و قتل فلسطینیان اعزام شدیم. یک فرد مسلح را که سینه خیز پیش می رفت، مشاهده و به سویش تیراندازی کردم. با اولین گلوله او را کشتم. به دوستم آفی گفتم که من او را کشتم، من او را کشتم. اما احساس نمی کنم که این کار کافی باشد. فکر می کردم که باید تعداد دیگری را هم بکشم. این کار منطقی است، اما من می خواستم تعداد بیش تری از آنان را بکشم. اولین گلوله را شلیک کردم، اما به هدف نخورد. با گلوله دوم، "خرابکار" (رزمنده فلسطینی) به زمین افتاد. به او نزدیک شدیم، (بدنش ) سرد شده بود. افسر مسئولم به من گفت که از کشته شدن او مطمئن شوم. این بدان معناست که من باید به او نزدیک می شدم و تیر دیگری به سویش شلیک می کردم تا یقین کنم که مرده است. یک بار دیگر به سویش شلیک کردم و مطمئن شدم که مرده است.

شب به پایگاه برگشتیم. دوستانم استقبال گرمی از من به عمل آوردند و من را بوسیدند. آنان بسیار خوشحال بودند. پس از آن رقص و پایکوبی آغاز شد. اما من احساس کردم که کشتن احساس عجیبی در انسان ایجاد می کند. از فرمانده ام خواستم که به من اجازه دهد چیزی از فلسطینی که او را کشتم برای یادگاری بردارم و او هم موافقت کرد. من تیرهایی را که همراهش بود، برداشتم و هنوز هم آنها را در نزد خود در خانه ام نگهداری می کنم.

من همیشه آن حادثه را به خاطر دارم، اما تلاش می کنم که آن را فراموش کنم. در دوره ای که پس از پایان سربازی به خارج از کشور رفتم، تلاش کردم که صحنه کشتن آن "خرابکار"(رزمنده فلسطینی) را فراموش کنم.

اظهارات آلون جمعی یگان چترباز

به یگانم در طولکرم بازگشتم. در آنجا برای ما جشن گرفته بودند، زیرا ما شماری از فلسطینیان را به قتل رسانده بودیم. افسر بلندپایه ای تقدیر نامه هایی به ما اعطا کرد. تقدیر نامه چیز خوبی است و می توان آن را به هنگام آشنایی با یک دختر به او نشان داد، زیرا در نگاه وی نسبت به فرد اثر مثبتی ایجاد می کند. به مأموریت دیگری اعزام شدیم تا شمار دیگری از فلسطینیان را بکشیم. یکی از آنان را در درون یک خودرو دیدم. به سوی خودرو تیراندازی کردم، اما به او اصابت نکرد و همچنان به راه خود ادامه داد. خودم را خوب جمع و جور کردم و تصمیم گرفتم که به طرف سرش شلیک کنم، اما تیر به سینه اش خورد. با دوربین دیدم که زخمی شده است. سرباز دیگری که با من بود گفت که "خرابکار" زخمی شد. او هم مانند من خودرو را به گلوله بست تا از کشته شدن سرنشین آن مطمئن شویم. در آن لحظات من بسیار شادمان بودم، این شادی زیباترین لحظه زندگی ام بود. افسر فرمانده ام به محل آمد و بی سیم را به دست من داد و فرمانده نظامی منطقه با من صحبت و از من تشکر کرد و گفت که آلون! به خاطر این عملیات از تو تشکر می کنم!

اظهارات دودو جمعی یگان تروریستی گفعاتی

ما منتظر رسیدن دو فلسطینی به نوار غزه بودیم. چند جوان را مشاهده کردیم، تصمیم گرفتیم که آنان را فورا بکشیم. هنگامی که به سوی آنها تیراندازی کردیم، ترسیدند و فرار کرده و در گوشه ای پنهان شدند. به آنان نزدیک شدیم. یک از آنان چاقو به دست از مخفیگاه بیرون آمد. به سویش شلیک کردم و او را از پای درآوردم. او یک عرب پلید بود. پس از آنکه او را کشتم، دیگر مانند تکه پارچه پاره شده ای شده بود که می بایست مخفی می شد. او دیگر جوان نبود، بلکه جسمی بی تحرک بود. انگار که یک تکه گوشت است که بر زمین افتاده است. در آن لحظه هیچ گاه به او و سرنوشت او فکر نمی کردم. همه سربازان دوست دارند آدم بکشند تا همان احساسی که به من دست داد به آنان هم دست بدهد.

این است انسانیت که به اسم آزادی، مردم مسلمان عراق و افغانستان را نیز مانند فلسطین زیر چکمه های خود قرار داده اند.

منبع: مرکز اطلاع رسانی فلسطین

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo