علی رغم تلاش
اندیشمندان ایرانی برای تدوین نرم افزار و سخت افزار تمدن اسلامی ایرانی، همچنان در
دانشگاهها هستند اساتیدی که الگوی تمدنی غرب را مبنای پیشرفت میدانند. هر چند
جدال میان غربزدهها و منتقدين اين تمدن انسانمدار یک جدال تاریخی است، با این
حال با پررنگ شدن موضوع طراحی الگوی اسلامی ایران پیشرفت و تمدن اسلامی این جدال
وارد مرجله جدیدی شده است.
93/09/13 |
|
در مراسمی با موضوع پیشرفت ایران که در یکی از فروشگاههای شهر کتاب برگزار شد،
محمود سریعالقم كه خود درسخوانده امريكا است و كمتر سخنراني، مصاحبه و يا
نوشتهاي از او را ميتوان سراغ داشت كه به فرهنگ مردم ايران، طعنه يا كنايهاي
نزده باشد، به سخنرانی پرداخت و اين بار در اظهارات خود جامعه ایران را جامعه
بیقانون دانست که باید برای پیشرفت درچارچوب تمدن غربی قرار گرفته و جهاني شود.
وی در اظهارات خود در این مراسم که در یکی از روزنامههای دوم خردادی آن را انتشار
داده، گفته است: اگر کسی فرودگاه دوبی را ۱۰ سال پیش دیده باشد و امروز هم دیده
باشد، حتما متوجه مفهوم تغییر خواهد شد. ما میخواهیم پیشرفت کنیم. من در سخنانم و
کلا ما دانشگاهیها در علوم انسانی، میانگین جامعه را در نظر میگیریم. در آلمان و
ژاپن هم افرادی هستند که دوبله پارک میکنند و چراغ قرمز را رد میکنند اما دوبله
پارک کردن و چراغ قرمز را رد کردن در آلمان قاعده نیست ولی در تهران ما هست. در
کشور ما اگر کسی راهی پیدا کند، مالیات نخواهد داد. بنابراین من میانگین جمعیت
جامعه را در حرفهایم مد نظر دارم.
سریع القلم در ادمه اظهاراتش و در تلاش براي پاسخ به اين پرسش كه چرا هواپیمایی،
دانشگاه و صنعت ما ضعیف هستند علت آنرا جهاني نشدن ايران عنوان كرده و ميگويد: این
امر به این علت است که وارد صحنه بینالمللی نمیشویم. دانشکده خوب، دانشکدهیی است
که وقتی در راهروهایش راه میروی، یک استاد کانادایی، هندی، کویتی و... ببینی که
با دانشجوها تعامل دارند و دانشجوها مجبورند با آنها انگلیسی صحبت کنند. اگر من
در ایران زندگی کنم و هر روز مسیر خانه تا دانشگاه را بروم و بیایم و دایره رقابتم
چند دانشگاه در ایران باشد، متوجه ضعفهایم نخواهم شد. جالب است در میان روحانیون
کشور، آن گروهی که دیگر کشورهای دنیا را دیدهاند، جور دیگری استنباط میکنند و
مسائل را از زاویههای متفاوت میبینند.
وی در ادامه به موضوع مورد علاقه روشنفکران یعنی ناسیونالیسم میپردازد و یکی از
ارکان اساسی پیشرفت را ناسیونالیبسم عقلی میداند. سریع القلم در توضحی ناسیونالیسم
غربی گفت: نکته بعدی حس مالکیت نسبت به جامعه و کشور است. ما در ایران دو نوع
ناسیونالیسم داریم. یک حسی و دو عقلی و ناسیونالیسم حسی متاسفانه قویتر است. باید
سعی کنیم ناسیونالیسم عقلیمان را تقویت کنیم. وی ادامه داد: آموزش حقوق شهروندی
مهمتر از سرمایهگذاری در بولیوی و پول خرج کردن در مناطق دور دنیاست. آن پول باید
در جامعه خودمان بیاید و تبدیل به فیلم و محصول آموزشی شود. داشتن حس مالکیت نسبت
به کشور بسیار مهم است.
اظهارات سریع القلم با تفاوت در لفظ تکرار اظهاراتی است که بارها و بارها از سوی
روشنفکران متصف به صفت «خودباختگی هویتی» در بيان نقاط ضعف جامعه شنيده است، اما
سخنی که مطرح است آن است که در مقام نسخه پيچي براي رفع اين نقايص، آيا تمدن غرب
میتواند یک الگوی تمدنی برای به سعادت رسیدن جامعه اسلامی ایران باشد!؟
یکی از اصول بدیهی که پژوهشگران با هر طرز تفکری به آن اعتراف دارند آن است که
جامعه ایرانی و فرهنگ ایرانی اصول و معیار خاص به خود را دارد. اختلاف از آنجا شروع
میشود که برخی راه حل رفع نقاط ضعف و توسعه را هضم در فرهنگ و تمدن غربی میدانند
و برخی دیگر پیشرفت کشور را منوط به قرار گرفتن در مسیر صحیح الگوی اسلامی ایرانی
پیشرفت عنوان میکنند.
به عنوان مثال، در گزارش اخیر احمد شهید آمده است که همجنس بازان در ایران آزادی
ندارند و نمیتوانند آزادانه زندگی کنند و فعالیتهای خود را انجام دهند و به این
علت ایران را نافی حقوق بشر خوانده است.
احمد شهید بر اساس خط کش حقوق بشری غرب معتقد است ازدواج همجنس بازان باید آزاد
باشد و آنها باید به راحتی فعالیت کنند اما در جامعه ایرانی که دین و مذهب جایگاه
مهمی در زندگی اعضای جامعه دارد، دین دستور میدهد که با شدت با چنین کارهایی
برخورد شود. در عرف مردم ایران نیز این موضوع امری ناپسند و مذموم است.
روشنفکران در موضوع غربی کردن ایران و یا تطبیق ایران با الگوهای توسعه غرب علاوه
بر نایده گرفتن تفاوت ارزشها و باید و نبایدها و عرف جوامع، یک اصل ساده و
ابتدایی جامعهشناختی را از یاد برده و یا نادیده گرفتند.
و آن اینکه ارزشهای که برای یک جامعه مهم و حیاتی هستند در مرکز توجه و حساسیت
قرار دارند و هر چه از این اهمیت کم شود به همان تناسب از مرکز توجه و حساسیت
فاصله میگیرند.
به عنوان مثال، به دلیل آنکه دربین مردم ایران اهل بیت و ائمه جایگاه مقدسی دارند
هر آنچه که به این اعتقاد خدشه وارد کند مذموم است و به تناسب با آن برخورد
میشود.
یا در حوزه سیاست خارجی، بر اساس آنچه که در قانون اساسی آمده و برای ملت و نظام
ایران یک آرمان محسوب میشود، دفاع از مستضعفان عالم اصلي مرز ناپذير است. رويكردي
كه تدريجا جرياني از مستضعفين را در عالم با محوريت ايران شكل داده است و اين روزها
به جديترين چالش قدرتهاي بزرگي چون امريكا مبدل شده است.
وقتی چنین نگاهی در عرصه سیاست خارجی حاکم است رابطه با بولیوی، ونزوئلا، فلسطین،
سوریه و... معنا پیدا كرده و حتي ضروري ميشود. هر چند که رابطه با چنین کشورهایی
مورد تمسخر اساتید غرب زده علوم سیاسی واقع شود.
واداگی و خود کم بینی سیاسی و فرهنگی و اعتماد به غرب از سوی روشنفکران همچنان در
رفتار و گفتار این قشر نمایان است. البته رسوخ این طرز تفکر در سیاست به شکل عیان
خود در زمان حاکمیت دوم خردادیها خود را بار دیگر به منصه ظهور گذاشت و در آن زمان
بود كه در موضوعي همچون پرونده هستهاي ايران و با مشاورت اساتيدي همچون سريع القلم
به مسئولين وقت پرونده، استقلال کشور ميرفت تا مورد تهدید قرار گيرد.
این در حالی است که به گفته اندیشمندان غرب به دلیلی ماهیت تمدنی خود به دنبال هضم
سایر تمدنها ست و خوش بینی برخی روشنفکران سبب نمیشود غرب از اهداف خود کوتاه
بیاید.
دکتر موسی نجفی، استاد دانشگاه، در این باره معتقد است که تمدن غربی با الگوی» جنگ
تمدنها «میخواهد سایر تمدنها را در خود هضم کند.
دکنر نجفی با اشاره به طرح گفتگوی تمدنها ميگويد: گفتوگوی تمدنها کلاهی بود که
بر سر ما گذاشتند. آنها (غربیها) گفتوگوی تمدن گذشتهای را که مرده است با تمدنی
که هماکنون زنده است قبول دارند که نتیجه این گفتوگو هم مشخص است. وگرنه اگر
آنها قبول داشته باشند که تمدنی غیر از تمدن خودشان وجود دارد، این با ملاکهای
آنان جور درنمیآید. مثل آن است که ما بگوییم ما مسلمانیم و خاتمیت پیامبر اسلام را
هم قبول داریم و در عین حال به آمدن یک پیامبر پس از او هم اعتقاد داشته باشیم.
آنها اصلا قائل به وجود حیات در خارج از تمدن خودشان نیستند.
بهنظر آنان آنچه در خارج از فرهنگ مدرن است مرده و اگر هم بخواهد زنده باشد باید
به غرب بپیوندد. حتی در این گفتوگوی تمدنها اگر تمدنی هم بخواهد وجود داشته باشد
باید لایههایش در دل تمدن غربی محو شود. در برخورد تمدنهای هانتینگتون هم بحث روی
گسلهای فرهنگی است؛ یعنی جاهایی که گسلهای فرهنگیاش غیر از تمدن غرب است ــ
مانند ایران و چین ــ ولی باز هانتینگتون در آخر میگوید که پیروزی با تمدن غرب
است. او میگوید آخرین تمدنی که در این برخورد برنده است تمدن غرب است. تمدنی هم که
در نظر دارد به این معناست که گروههایی که شیوه زندگیای غیر از ما غربیان دارند،
با این وجود باز هم برنده نهایی ما غربیها هستیم.
|