شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
99911
نام: هستی
شهر: بی وفایی
تاریخ: 12/15/2012 2:42:14 PM
کاربر مهمان
  سلام سیف اله ازقدس اگرامکان داره واسه من دوباره استخاره بگیرید
99910
نام: یه آشنا
شهر: کلید فارس
تاریخ: 12/15/2012 2:40:53 PM
کاربر مهمان
  با عرض سلام و ادب خدمت همه ی دوستان عزیزم.دلشکسته ی عزیز از شهر تنهایی الهی نامت قشنگ بود بقیه دل نوشته های عزیزان هم مورد توجه بود.منم چند روز پیش جملاتی از الهی نامه خواجه عبد الله انصاری نوشته بودم.الهی نامه رو خیلی دوست دارم.باتشکر از همه ی دوستان التماس دعا.
99909
نام: بوی سیب
شهر: مطلع الفجر
تاریخ: 12/15/2012 2:32:41 PM
کاربر مهمان
  زرگرها وقتی بخواهندبدانند که سکه ای طلا هست یا نه، آن را به زمین زده و آنگاه از جنس صدای آن متوجه می شوند.
خدا هم زرگر عالم است وقتی بخواهد بفهمد «بفهماند» کسی طلاست یا نه و یا جنس خوبی دارد یا نه،او را چند صباحی-به ظاهر- به زمین میزند ومشقات ومشکلاتی را برایش فراهم می سازد و آنگاه از جنس حرفها و برخوردها و رفتارهایش مشخص میکند که او چگونه آدمی است.

اسم اين تلنگر (سکه های طلا) از استاد محمدرضا رنجبر بود
اميد وارم كه مورد پسند عزيزانم قرار گرفته باشه دعامون كنيد
99908
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/15/2012 1:35:54 PM
کاربر مهمان
  گمنام نامدار!

بی گناه سرزمین من !

چه کرده اند

با پیکر پاره پاره ات

دستان خون چکان نامردان روزگار ...
99907
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/15/2012 12:55:00 PM
کاربر مهمان
  ...

اين پلاك و استخوان از من به صف جا مانده است

نقطه ی پرواز سرخى بود، آنجا مانده است

من خودم از شوق مى‏رفتم تنم افتاده بود

در مقامِ وصل فهميدم كه سر،جا مانده است

بى نشانى را خودِ من خواستم، باور كنيد

نام گمنامى اگر ديديد تنها مانده است

من رفيقى داشتم همسنگرم جانباز شد

دست‏هايش يادگارى پيش مولا مانده است

آن بسيجى هم كه معبر را برايم باز كرد

ديدمش آن روز در تشييع ، بى‏پا مانده است

يادتان باشد سلاح و كوله و فانسقه‏ام

زير نور ماه سرخ از بهر فردا مانده است

پاسداريدش مبادا غفلتى خاكسترى

گيرد عزمى را كه آن از راز زهرا مانده است...


99906
نام: خسته
شهر: خراسان
تاریخ: 12/15/2012 12:26:58 PM
کاربر مهمان
  یکجورایی سر دوراههی هستم فکرم مشغوله چکار کنم
99905
نام: زهرا
شهر: مدینه فاضله
تاریخ: 12/15/2012 12:06:05 PM
کاربر مهمان
  بخداگفتم:مشکلاتم رابگیروارامشم بده گفت:ارامش حاصل پذیرش مشکلات است.
99904
نام: مصطفی
شهر: دماوند
تاریخ: 12/15/2012 12:02:03 PM
کاربر مهمان
  با اشعارتون خیلی حال کردم
99903
نام: mohamad jafarbavandpor
شهر: songhor
تاریخ: 12/15/2012 11:58:01 AM
کاربر مهمان
  salam dash ali akbar khobi che khabar.daste dard nakone babate sayte
99902
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/15/2012 11:56:54 AM
کاربر مهمان
  برادر جان!

رستاخیز تازه ات

بر تو گوارا باد

بر پاره های باقی مانده ات

که موعود را

ترانه می خوانند...
<<ابتدا <قبلی 9997 9996 9995 9994 9993 9992 9991 9990 9989 9988 9987 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved