اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
99712 |
نام:
نرگس
شهر:
کرج
تاریخ:
12/11/2012 3:39:05 PM
کاربر مهمان
|
هوالرحیم*** سال ها گفتيم ما از كربلا
از شهيد عشق و ميدان بلا
از غمش بر سينه و بر سر زديم
بوسه بر گهواره ي اصغر زديم
باز هم گفتيم: مظلوما حسين!
بي كس و بي بال و پر، تنها حسين!
او ولي اين گونه در آن جا نبود
با خدايش بود، او تنها نبود
بود سيمرغي، نه سيمرغ خيال
داشت آن سيمرغ، هفتاد و دو بال
كربلا پيچيده مثل راز بود
بهترين، غمگين ترين آواز بود
ما نفهميديم عمق راز را
معني زيباترين آواز را
كربلا محدود شد بر سر زدن
گِل به سر ماليدن و پرپر زدن
تشنه لب گفتيم و خورديم آب
گريه كردن شد براي ما ثواب!
كربلا يعني دو نيرو خوب وبد
يك طرف ايمان و يك سو ديو و دد
يك طرف علم و خدا و روشني
يك طرف جهل و سياهي، دشمني
كربلا يعني كه فردا باز هم
اين حقيقت هست و اين آواز هم
باز فردا كربلاها مي رسد
عشق ميآيد بلاها مي رسد....
بعد از آن هم كربلا تكرار شد
كربلاها در زمين بسيار شد
گر جه نامش بود، نام ديگري نام ديگر داشت هر خون پيكري
باز هم از جغدهاي خشمگين
ريخت فوجي از كبوتر بر زمين
ما فقط در نينوا جا مانده ايم
غافل از اين كربلاها مانده ايم....
|
|
99711 |
نام:
سحر
شهر:
کرمان
تاریخ:
12/11/2012 3:29:53 PM
کاربر مهمان
|
خدایااین روزهاخیلی خیلی دلم گرفته دلتنگت شدم دوست دارم هرچه سریع تربرگردم پیش خودت تامثل قبلا که موردلطفت قرارداشتم دوباره هم همان طوربه من لطف شودتوراست میگفتی زمین جایگاهی است که انسان هابه هم دروغ میگویندو...خلاصه دلم خیلی خیلی برای مهربانی هایت تنگ شده.
|
|
99710 |
نام:
نرگس
شهر:
کرج
تاریخ:
12/11/2012 3:12:29 PM
کاربر مهمان
|
هوالرحمان*** مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى از ((زهرى )) نقل كرده اند كه گفت : مدّتهاى مديد در طلب حضرت مهدى عليه السّلام بودم و در اين راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج كردم اما به هدف نرسيدم تا اينكه به خدمت محمّد بن عثمان (28) رسيدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او به التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان عليه السّلام ببرد. محمّد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسيار من ، سرانجام لطف كرد و فرمود: ((فردا اول وقت بيا.)) فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمّد بن عثمان رفتم ، ديدم جوانى خوش سيما و خوشبو همراه اوست و به من اشاره كرد كه اين است آن كس كه در طلبش هستى . به خدمت امام زمان عليه السّلام رفتم و آنچه سؤ ال داشتم ، مطرح كردم . ايشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر حضرتش را نديدم . در اين ملاقات ، ايشان دوبار به من فرمود: ((از رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تاءخير بيندازد تا ستاره ها ديده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تاءخير بيندازد تا ستاره ها نمايان شوند.)) چه کس میداند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شاید آن شادترین لحظه ما در راه است،خبر رسد از قاصدک که مسافر نزدیک منزل ،یوسف زهرا است. مولا به حق علمدار کربلا، عموی خوش قد و والا ،برای ظهور خود گرامیت دعا کن که رحمتی شامل حال زار شود.خوب من، دعای من با حضور نیست چه خاکی بر سرم کنم مولا،بعضی وقتها اصلا به یاد مبارکت نیستم وای من و وای من .دستم را بگیر خواهش میکنم التماس میکنم ،سید مرتضی شما برایم دعا کن تا به مولا برسم و شک درون فانی شود و دل به یقین برسد.
|
|
99709 |
نام:
زينب سلامات
شهر:
اصفهان
تاریخ:
12/11/2012 2:56:31 PM
کاربر مهمان
|
سلام بچه ها بنظر شماها خانه ها در اينده چه شكلي مي شوند؟
|
|
99708 |
نام:
ارمیتا
شهر:
...
تاریخ:
12/11/2012 2:41:38 PM
کاربر مهمان
|
یه سوال دارم؟
کجا دین ما نوشته اگر یه کشوری(اسرائیل) رو تحت تصرف بگیریم زنانشون بر مرد مسلمون حکم کنیز پیدا می کند و حلال می شه ؟ این رو یه روحانی تو روضه گفتش ؟
|
|
99707 |
نام:
خاک پای مولا
شهر:
بوستان مهدی
تاریخ:
12/11/2012 2:28:04 PM
کاربر مهمان
|
"یا حق" السلام علی المهدی"عج" و علی آبائه
چه میشنوم خداوندا!!!!!!!!!! واااااااااااااااای چگونه میشود در نهایت ناتوانی ایستاد و سلام بر ملک الموتت داد و آنگاه ندای یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیة مرضیه را پاسخ داد؟؟؟؟؟؟؟؟ مهربانا یعنی می شوداین خوبها نصیب ما هم بشود؟؟؟؟؟؟!!!!! الهی رضا برضائک و تسلیما لامرک...
|
|
99706 |
نام:
اسماعیل
شهر:
تهران
تاریخ:
12/11/2012 1:57:21 PM
کاربر مهمان
|
کارمند اداره ای هستم و به خاطر اینکه سالم کارم رو انجام میدیم خیلی تحت فشارم هر چی می گردم کسی رو پیدا نمی کنم پارتیم بشه حالا اومدم که از آقا سید بخوام بیادو برام وساطت کنه آخه حضرت آقا گفته سید مرتضی راههای آسمونو بهتر از راههای زمینی می شناسه.
|
|
99705 |
نام:
مادر ایرانی
شهر:
ایران
تاریخ:
12/11/2012 1:40:10 PM
کاربر مهمان
|
امروز دلم اتیش گرفت وقتی عکس دختر ۱۰ ساله سیران یگانه که در مدرسه به خاطر بی مسولیتی .... سوخته بود دیدم از ته دل سوختم. اخه چرا؟ یا مردن بچه های راهیان نور کی کجا جواب گویند نگوید تقدیره نه بی فکری تقدیر نیست بی مسولیتی تقدیر نیست ما مسلمانیم شعیه علی مگه نه .... جگرم سوخته اگه فرزندان خودمون بودن چی خدا جون به خانواده صبر بده
|
|
99704 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
12/11/2012 1:38:18 PM
کاربر مهمان
|
سلام عزیزان بخونید و بخندیدو شاد باشید و بی ادبی نباشه درس بگیرین ۰۰۰ بهلول با دوست خود شخصی که سابقه دوستی با بهلول داشت روزی مقداری گندم به آسیا برد، چون آرد نمود و چون نزدیک منزل بهلول رسید اتفاقآ خرش لنگ شد و به زمین افتاد آن شخص باسابقه دوستی که با بهلول داشت بهلول را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد و بارش را به منزل برساند و چون بهلول قبلآ قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد به آن مرد گفت: الاغ من نیست.اتفاقآ صدای الاغ بلند شد بنای عرعر کردن را گذارد. آن مرد به بهلول گفت الاغ تو در خانه است و می گویی نیست. بهلول گفت عجب دوست احمقی هستی تو! پنجاه سال با من رفیقی حرف مرا باور نداری ولی حرف الاغ را باور می نمایی ؟ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ گنجشک و خدا ________________________________________
روزه گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : " می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . " فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست ." گنجشک گفت : " لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این طوفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست . سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند . خدا گفت : " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پر گشودی . " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود . خدا گفت : " و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی . " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
|
|
99703 |
نام:
آرزو
شهر:
امید
تاریخ:
12/11/2012 1:20:57 PM
کاربر مهمان
|
سلام ودرودخداوندبرحضرت محمدوآل پاکش.دوستان سلام وعرض ادب ###زینب جان بااین حرفت منوخیلی شرمنده کردی.راستش بغض کردم.دلم فروریخت.خواهرگلم چقد تو خوبی. خدا اجر این از خود گذشتگیتو به بهترین نحو بده.هرچی آرزوتودلت داری به حق آقاامام زمان براورده بشه. قربون اون دل مهربونت برم.به لطف خدا خوبم.اونقد درد اینجا پیدا میشه که درد من چیزی نیست خواهرم.صدهزار بار ازت ممنونم.امیدوارم همیشه دلشاد و سالم باشی. ###فاطمه جان ازدهنواران الهی تک تک غمهای دلت فروبریزه خواهرم.ناامیدنباش.خداخیلی مهربونه.هزاران بار مهربونیشو حس کردیم.خیلی ناراحتم که هنوزغم تو وجودته.بخدا من واسه همتون دعامی کنم. ولی من کسی نیستم که خدادعاهامو مستجاب کنه. مگر به خاطرعزیزان درگاهش. خدایا به حق چهاده معصوم و آبروداران درگاهت حاجت همه روهرچه زودتربده. باپیشنهاد5صلوات هم کاملا موافقم.انشاءالله خداقبول کنه خواهرم.ممنون...التماس دعا
|
|