اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| | هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
| 99462 |
نام:
شهاب
شهر:
اُمید به رحمت خدا
تاریخ:
12/8/2012 11:12:33 AM
کاربر مهمان
|
.:: یَا رَبّ العَالمین ::.
♡ اَعوُذُ بِالله ِمِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ♡ بِسمِ الله ِالرَّحمنِ الرَّحیمِ ♡
« اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذاَ دَعَاهُ وَ یَکشِفُ السّوءَ »
كيست كه درمانده را زمانى كه او را بخواند اجابت كند، و گرفتارى را برطرف سازد؟ (سوره انعام آیه62)
* عاشق شهدای گرامی از شهر شهدا ، سلام و عرض ادب.
از این که متوجه شدم آن مشکل برای شما و خانواده ی محترم پیش آمده بسیار بسیار اندوهگین شدم و از صمیم قلب برای پیدا شدن راه فرج برای حل مشکل دعا کردم.
برای حل شدن مشکل ضمن حفظ آرامش از راه های قانونی پیگیر موضوع شوید بدون شک خداوند متعال هم راهی پیش پایتان قرار خواهد داد.
بی صبرانه منتظر حضور مجدّدتان در حرف دل و شنیدن خبرهای خوب از شما درباره ی حلّ این مشکل هستم.
* جزیره مجنون محترم از ناکجا آباد ، سلام و عرض ادب.
خوشحالیم از حضورتون در جمع حرف دلی ها.
بحث ، یحث طرفداری نیست.
الآن که فرمودید تازه متوجّه شدم اون جمله رو آقا سامان در جواب شما گفته اند امّا همونطور که در مطلبم هم عرض کردم دیدمون را باید وسیع تر کنیم و به موضوع نگاه همه جانبه داشته باشیم.
این جمله رو که شما نقل فرمودید چند سالی هست که از طریق پیامک نقل قول می شه و قطعاً تولید کننده اش شما نیستید امّا شخصی که این جمله رو تولید کرده کاش نظر شما رو داشت.
با نظرتون موافقم و قبول دارم که خیلی ها تو این دوره زمونه مثل کوفیا حرفاشون قشنگه ولی وقت عمل که برسه مثل اونا پشت امامو و ولی امرشونو خالی میکنن. خیلی ها مثل شمر و عمربن سعد ملعون و....تکلیفشون روشنه ولی اونایی که مثل کوفیا ادعای یاری دارن ، باید ببینن چقدر مرد عمل کردن به حرفاشونن... امّا برای بیان این نظر عبارتی که نقل قول می شه اصلاً رسا نیست و فرهنگ انتظار رو زیر سوال می بره.
کسی که واقعاً منتظر باشه سرش بره پای انتظارش هست و کسی رو که منتظرش هست رو از جان خودش بیشتر دوست داره و با مال دنیا و حرام خوری و هزاران لطائف الحیل از این انتظار منصرف نمی شه.
کوفی ها اگه واقعاً منتظر بودند با پول و وعده ی مقام و دسیسه های عمروعاص ملعون و یزید خبیث از راه به در نمی شدند. حیف است که نام آن ها را منتظر بگذاریم و همان بهتر که نام کوفی بر آنها بگذاریم.
از این که پیگیر مطلب بودید از شما بزرگوار سپاسگزارم.
یاعلی مدد.
|
|
| 99461 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/8/2012 11:07:37 AM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به تک تک دوستان جدید و قدیمی حرف دل
مگه نگفتم دیگه عروسکت رو با خودت مدرسه نیار مروارید ؟؟
مروارید ابروهایش را در هم کشید و زیر چشمی نگاهی به معلم انداخت .
بعد درحالی که عروکش را آرام زیر کوله پشتی اش پنهان می کرد با بغض جواب داد :
آخه اون بدون من نمی توانه بمونه . دلش تنگ میشه و گریه می کنه .
صدای خنده ی بچه ها فضای کلاس را پر کرد .
معلم یک دستش را زیر چانه ی مروارید گذاشت و سرش را بالا آورد .
با دست دیگرش عروسک را از زیر کیف مروارید بیرون کشید و نگاهی به آن انداخت .
عروسک موطلایی مژه هایش را بالا و پایین کرد و چشمان آبی رنگش نمایان شد .
- عروسکت امشب پیش من می مونه . نگران نباش !!
نمی ذارم گریه کنه . فردا که همراه بابات یا مامانت اومدی مدرسه عروسک خوشگلت رو بهت پس میدم .
اشک توی چشمان مروارید جمع شد . بعد زیر چشمی معلم را برانداز کرد .
همیشه فکر می کرد او شبیه عمه ستاره اش است .
مخصوصا بینی کوچک و سربالایش . ولی تازه می فهمید که اصلا شبیه عمه ستاره نبود .
عمه ستاره اش مهربان و دوست داشتنی بود ولی این معلم بداخلاق و .......
در را باز کرد و وارد خانه شد .
به محض ورود مقنعه اش را در آورد و درحالی که بغض کرده بود یکریز شروع کرد به حرف زدن .
- امروز خانم معلم تینا رو ازم گرفت مامان . نمی دونم امشب بدون من خوابش میبره یا نه .
تازه بهم گفت که نباید فردا تنها به مدرسه بیای . بابا که همیشه سرش شلوغه .
خودت فردا باید همراه من بیای . وگرنه خانم معلم تو کلاس راهم نمیده و بچه ها بهم می خندن .
مخصوصا اون دوقلوهای موفرفری که اصلا ازشون خوشم نمیاد .
در کلاس باز شد و مروارید آرام و بااحتیاط وارد شد .
درحالی که بند کوله پشتی اش روی زمین کشیده می شد .
معلم با اخم نگاهش کرد و درحالی که با دکمه ی مانتوی سرمه ای رنگش ور می رفت گفت :
- چرا دیر اومدی ؟؟ مگه نگفتم امروز تنها نیا ؟؟
مروارید با ترس و لرز جلو آمد و کنار میز معلم ایستاد .
آرام سرش را بالا آورد و توی چشمان معلم زل زد .
- تینا رو با خودتون نیاوردید ؟؟ اون نمی تونه بدون من بمونه .
معلم دوباره سوالش را تکرار کرد .
مروارید با صدایی لرزان جواب داد :
- بابا همیشه سرش شلوغه و وقت نداره . مامان هم ......
آرام کیفش را روی زمین گذاشت و آن را باز کرد .
قاب عکسی را از داخل کیفش بیرون آورد و آن را دودستی روی میز معلم گذاشت .
تصویر زنی جوان درحالی که دخترکی را محکم در آغوش گرفته بود به صورت معلم لبخند می زد .
اشک های مروارید روی گونه هایش سرخورد و نگاه معلم روی روبان مشکی گوشه ی قاب عکس ثابت ماند .
کاش هرگز در مورد هیچ چیزی زود قضاوت نکنیم !!!!!................
در پناه خدا باشید .
یا حق
|
|
| 99460 |
نام:
جا مانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/8/2012 10:23:40 AM
کاربر مهمان
|
به نام خداوند یکتا و بخشنده مهربان
سلام به تمامی دوستان خوبم
امیدوار به رحمت خدا از همدان
سلام دوست گرامی انشاالله که مشکلاتان به امید خدا به خوبی برطرف به شود .
امیدتان را از رحمت بی کران حضرت حق نا امید نکنید .
انشاالله هرچه خیر و صلاح شما در آن است برای شما اتفاق بیافتد .
عاشق شهدا از شهدا
سلام خیلی از این موضوع ناراحت شدم .
هم برای خانواده شما و هم برای خانواده آن مرحوم .
انشاالله به امید خدا مشکل خانوداه شما هم حل به شود .
از خداوند هم برای خانواده آن مرحوم صبر و بردباری می خواهم .
امیدوارم خداوند روح این عزیز تازه گذشته را قرین رحمت بی کران خودش کند .
و روح این مرحوم مورد آموزش الهی حضرت حق قرار بگیره .
امیدتان را هرگز از لطف خداوند قطع کنید .
برای حل مشکل تمامی دوستان خوبم
اگر صدای من گناهکار به درگاه حضرت حق برسد ، دعا می کنم .
به امید این که تمامی کارها با لطف حضرت دوست به عاقبت به خیر تمامی دوستان به پایین برسد .
در پناه خدا باشید .
یا حق
|
|
| 99459 |
نام:
دختر۲۸
شهر:
زرین دشت
تاریخ:
12/8/2012 10:17:38 AM
کاربر مهمان
|
خدایا یه شوهر خوب نصیبم کن
|
|
| 99458 |
نام:
فاطمه
شهر:
قاین
تاریخ:
12/8/2012 10:14:02 AM
کاربر مهمان
|
سلام زینب سلامات ممنون اره تو یکی از روستاهای قاین بود خوشبختانه تلفات جانی زیادی نداشته خدا رو شکرتو قاین فقط زلزله احساس شد خیلی وحشتناک بود
|
|
| 99457 |
نام:
زهرا
شهر:
ميناب
تاریخ:
12/8/2012 9:57:22 AM
کاربر مهمان
|
فقط خداوند سبحان !!
قرآن مجيد:
و جز خداوند،
چيزي را كه نه سودي به تو مي رساند و نه زياني، نخوان!
زيرا:
اگر چنين كني، از ستمكاران خواهي بود.
سوره يونس
آيه 106
|
|
| 99456 |
نام:
سمیه
شهر:
شیراز
تاریخ:
12/8/2012 9:27:34 AM
کاربر مهمان
|
از تمامی دوستان التماس دعا دارم.
لطفا واسم دعا کنید
|
|
| 99455 |
نام:
گل یاس
شهر:
غریب
تاریخ:
12/8/2012 9:16:09 AM
کاربر مهمان
|
خدایا شکرت نمیدونم چه بگم از کدوم بگم دلم ازین دنیا وبعضی ادماش گرفته
خدایا بتو توکل میکنم
خدایا شکرت
|
|
| 99454 |
نام:
مادر ایرانی
شهر:
ایران
تاریخ:
12/8/2012 9:05:33 AM
کاربر مهمان
|
سلام اقا شهاب لطفا یه جز برام ثبت کن
من همون ت ته ستم که سپردی به خدا امیدوارم که برام خوب خواسته باشی چون همین جوری خیلی بدبختم و گر نه ...دیگه بقیشو خودت میدووونی
|
|
| 99453 |
نام:
سمیرا
شهر:
شیراز
تاریخ:
12/8/2012 8:50:25 AM
کاربر مهمان
|
سلام معصومه جان از شاهرود تا یه حدودی درک می کنم ولی مشکل ما به این حد نیست.
ما نماز خونه داشتیم بعد تخریبش کردن که یه نماز خونه دیگه بسازن یه بار رفتم تو دفتر مدیریت گفتم کو نمازخونه؟ گفتند: نداریم یه قالیچه بهم دادند برو تو یکی از کلاسا بخون.
دفعه بعد دیدم یکی از اقایون بسیج گفتند: یکی از خانوم ها تو محوطه دانشگاه نمازشو خونده خیلی ناراحت شدم که شاید بقیه نتونن تو محوطه بخونن رفتم به یکی از مسوول ها گفتم کلید سرور رو بده گفتش می خوای چیکار؟ منم بهشون گفتم شکر خدا دانشگاه ب این بزرگی شما یه نماز خونه ندارید وایساد توجیح کردن که داریم می سازیم، گفتم شما تا ساختش فکر یکی دیگه باشید در ضمن میگفت خودت بخون زودی بیار منم گذاشتم بچه ها اومدن خوندن بعد کلیدو بهش دادم
معصومه جون یه توصیه خواهرانه با چند تا از بچه ها چند بار برید پیش رئیس دانشگاه مطزح کنید تا مشکلتون رو حل کنند. اگه هم قبول نکردند شما یه بطری کوچک اب با خودتون ببرید وضو بگیرید فقط خودتون دانشجوها می تونید حلش کنید.
ان شالله به امید برطرف شدن مشکلات
|
|
